عصر ایران ؛ فریده غائب ــ رفته بود تا زندانی را آزاد کند که اوین را زدند. پیکرش پس از دو روز جستوجو در میان آوار پیدا شد. حالا در قطعه ۴۲ بهشت زهرا، کنار دیگر قربانیان، آرام گرفته است.
دوشنبه، دوم تیرماه، رژیم اسرائیل به زندان اوین حمله کرد. حملهای که «نمادین» خوانده شد، اما ۷۱ انسان را به کام مرگ کشاند؛ آماری رسمی که در میان آن، نامهای گمنام بسیاری گم شدند.
هاجر، یا همان هستی محمدی، یکی از قربانیان بود. زنی جوان که آن روز برای پیگیری آزادی یک زندانی به اوین رفته بود. در مراسم خاکسپاریاش، خانوادهاش بیتاب بودند. خواهرزادهاش با صدایی شکسته، «خاله زیبا» را صدا میزد و گریه امانش نمیداد.
رهگذران نیز از این فاجعه در امان نماندند. مهرانگیز ایمنپور، نقاش ۶۱ساله، آن روز برای پیادهروی از خانهاش در حوالی اوین بیرون آمده بود. موج انفجار موشکی، جانش را گرفت. به گفته همسر سابقش، شدت انفجار چنان بود که شیشههای خانه در فاصله ۲۰۰متری شکست و در فلزی ساختمان تاب برداشت. پیکر مهرانگیز روز بعد در پزشکی قانونی کهریزک، از روی انگشتری که هنوز در دستش بود، شناسایی شد.
لیلا جعفرزاده، مادر جوانی با کودکی هشتماهه، نیز برای پیگیری آزادی همسرش به اوین رفته بود. همسرش به دلیل بدهی زندانی بود و لیلا با زحمت وثیقهای فراهم کرده بود تا او را به خانه بازگرداند. اما آن روز، در میانه کارهای اداری، آسمان آتش گرفت. پیکر لیلا نیز در قطعه ۴۲ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
حمله به اوین، از کارکنان و خانوادههای زندانیان نیز قربانی گرفت. پنج مددکار زن در زیر آوار جان باختند: اکرم محمدسلیمی، زهرا عبادی، عاطفه بعاجزاده، مهناز خوشکردار و پوراندخت سعادتنژاد. آنها هنگام انفجار بهسوی درِ ورودی دویدند، اما سقف روی سرشان فرو ریخت.
زهرا عبادی، مددکار ۵۲ساله، آن روز پسر پنجسالهاش، مهراد، را همراه خود آورده بود. مهدکودک تعطیل بود. زهرا، مهراد را با اسباببازیهایش در سالن ورزشی گذاشته و به اتاق کارش بازگشته بود. به محض نشستن پشت میز و خواندن نامههای زندانیان، جهان اطرافش فرو ریخت. زهرا دوید، نام مهراد را فریاد زد، اما دیگر صدایش شنیده نشد. پیکر او در گلزار شهدای یافتآباد به خاک سپرده شد.
دیگر مددکاران جانباخته آن روز:
هر یک از آنها دفتری نیمهتمام، زندگیهایی در انتظار، فرزندانی در خانه و آرزوی یک زندگی معمولی را پشت سر گذاشتند.
آن روز، اوین فقط یک زندان نبود. آدمهایی بودند: کارمند، سرباز، هنرمند، مادر، کودک. جنگ وقتی میآید، «نماد» معنایی ندارد. این انسانها هستند که میمیرند.