عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- در قلب تاریکی جنگ، شعلههای همدلی و مهربانی هرگز خاموش نمیشوند. تاریخ جنگها روایتگر نه تنها پیروزیها و شکستهای نظامی که روایتگر ناگفتهترها، حماسه قهرمانانهی مهربانی و همدلی انسان هاست.
در بحبوحه جنگ، همدلی تنها یک فضیلت اخلاقی نیست؛ سپری برای بقای جمعی و سلاحی برای مقاومت است.
The Noösphere نشریه ای در زمینه تحقیقات علوم اجتماعی است که به موضوعاتی می پردازد که کمتر نشریه های دیگر به آن می پردازند.
اینکه چگونه همدلی و مهربانی در شرایط بحرانی و نیز در وضعیت جنگ بر شادی و خرسندی افراد تاثیر می گذارد و بقای جمعی را تضمین می کند، از جمله موضوعاتی است که این نشریه در تازه ترین شماره خود بدان پرداخته است.
همدلی - توانایی تشخیص و درک احساسات دیگران - و دلسوزی - تحت تأثیر رنج یا پریشانی آنها قرار گرفتن - امروزه عملاً بحثبرانگیز شده است.
اخیراً شاهد بودیم که در پی تخلیه شهرهای بزرگ، موجی از همبستگی در استانهای امنتر ایران شکل گرفت. شهروندان مازندرانی و گیلانی با در دست گرفتن پلاکاردهای "اسکان رایگان"، درب خانههای خود را به روی آوارگان جنگ گشودند.
مالکان کارگاهها حتی فضای تولیدی خود را به پناهگاه تبدیل کردند تا نیازمندان را از "آوارگی خیابانی" نجات دهند .
جوانان داوطلب در تهران با کولهپشتیهای پر از ملزومات ضروری—از نوار بهداشتی تا دارو—به کمک سالمندان تنها شتافتند. کاربران فضای مجازی کمپینهایی راه انداختند تا برای والدین سالخوردهای که فرزندانشان دور از مرزند، خرید روزانه انجام دهند .
در لرستان، ۶۰ نانوایی ساعت کار خود را افزایش دادند تا هیچ کس بینان نماند. داروخانهها و پزشکان با ارائه خدمات رایگان یا ارزان، "احتکار سلامت" را نفی کردند. این اقدامات نمادین، پاسخ عملی به شعار "مهربانی بزرگترین سلاح ماست".
دشمنی که نجاتبخش شد:
دسامبر ۱۹۴۳، خلبان آلمانی "هانس اشتگلر" به جای نابودی بمبافکن آسیبدیده آمریکایی، آن را تا دریای شمال اسکورت کرد. او با وجود از دست دادن برادرش در جنگ، حاضر نشد "کشتار سربازان بیدفاع" را تاب آورد.
پنجاه سال بعد، خلبان آمریکایی نجاتیافته، او را در جمع خانوادهاش—نسلهایی که به لطف اشتگلر زنده بودند—به عنوان مهمان ویژه تجلیل کرد.
چای صلح در خط مقدم:
۱۹۴۴، ژنرال آلمانی "اروین رومل" به جای اعدام دو کماندوی بریتانیایی که برای ترور او فرستاده شده بودند، آنها را به چای دعوت کرد. این اقدام نه از سر بیمسئولیتی، که از اصول اخلاقی فراتر از ژنو سرچشمه میگرفت .
فرشتههای درون خاکریز:
نبرد فردریکزبرگ (۱۸۶۲)، سرباز نوجوان کنفدراسیون "ریچارد کرکلند"، با پریدن از دیوار سنگر، زیر آتش دو طرف به زخمیهای ارتش متخاصم آب داد. شلیکها به احترام او متوقف شد و فریاد "زنده باد فرشته!" جایگزین غرش توپها گردید.
جامعهشناسان ایرانی در تحلیل همدلی جنگزدهها تاکید میکنند:
"روابط اجتماعی ایرانیان در بحرانها، مبتنی بر ایثار به مثابه DNA فرهنگی است. مردم ایران یک خانواده بزرگ هستند؛ رنج یکی، رنج همه است. این همدلی خودجوش، عملیات روانی دشمن را خنثی میکند"
در میانه جنگ، مهربانی تنها "احساس خوب" نیست، بلکه ابزاری برای تضعیف دشمن است.
گرانفروشی و احتکار—که به تعبیر اقتصاددانان "سمّ جنگ اقتصادی" هستند—با همبستگی اجتماعی شکست میخورند.
وقتی فروشنده مازندرانی اجناس را "بدون سود" میفروشد یا راننده تاکسی سفر رایگان ارائه میدهد، آنها در واقع سنگرهای اقتصاد مقاومتی میسازند.
براساس پژوهشهای روانشناسی بحران، حمایت اجتماعی موثر نیاز به ساختار دارد:
حلقههای دوستانه امن:
ایجاد گروههای مبتنی بر اعتماد، رازداری و عدم قضاوت که اعضا بتوانند بدون ترس، احساسات خود را بیان کنند. تصدیق جملههایی مانند "حق داری نگران باشی" اولین قدم درمان جمعی است.
گفتوگوهای تصحیحکننده:
پروژه "قدرت نیکی" (Power of Goodness) با جمعآوری داستانهای میانفرهنگی از صلح—مثل زن روسی که به سربازان شکستخورده نازی آب داد—به بازسازی "پلهای تخریبشده انسانیت" کمک میکند.
مرزهای مسئولیتپذیری:
گوش دادن همدلانه به دوست افسرده ضروری است، اما اگر خطر خودکشی وجود دارد، اطلاع به بزرگسالان "مسئولیت اخلاقی" است. همدلی به معنای جایگزینی با رواندرمانگر نیست .
مهربانی در جنگ، انتخاب بین "زنده ماندن" و "انسان ماندن" است.
جدول: اشکال همدلی در جنگ و اثرات راهبردی آن
در آخرین ساعات نبرد بوستون (۲۰۱۳)، پرستاری کنار زنی با پاهای قطعشده نشست و گفت: "نامت چیست؟ من پرستارتم. دستم را بگیر... حالا در امانی"
این جملهها نه درمان درد بود و نه پایان جنگ؛ اما اثبات میکرد که حتی در خونینترین میدانها، "رحمت" میتواند بر "وحشت" غلبه کند.
مهربانی در جنگ شورش آرام انسان علیه بربریت است. همانگونه که کشاورز مازندرانی با تقسیم "آخر نان تنور" خط بطلانی بر کمبود میکشد یا سرباز آلمانی با اسکورت دشمن، قوانین ژنو را به کناری مینهد، آنها ثابت میکنند همدلی تنها سلاحی است که شکست نمیشناسد.
این را از یاد نبریم: جنگها به پایان میرسند، امامهربانیهای تاریخساز میمانند.
وقتی در شرایط بحرانی هرکسی فقط به فکر خودش باشد و تسلی دادن یا همدلی کردن در میان نباشد، اپیدمی تنهایی، استرس، اضطراب، احساس بیگانگی و ناامیدی بر همه جا سایه خود را می گستراند.
بسیاری از مردم، به ویژه جوانان، احساس میکنند که از جوامع خود جدا شدهاند، توسط جامعه حمایت نمیشوند و مجبورند چالشهای زندگی را کاملاً به تنهایی هدایت کنند.
یکی از کشورهایی که سال به سال به طور مداوم در صدر کشورهایی با مردمی شاد و با رضایت خاطر و آرامش بالاست، دانمارک است. اتفاقاً کشور دانمارک از معدود کشورهایی است که آموزش همدلی بخش اجباری برنامه درسی مدارس است.
ایبن سندال، رواندرمانگر دانمارکی، و جسیکا الکساندر، پژوهشگر فرهنگی آمریکایی، در کتاب خود با عنوان «شیوه فرزندپروری دانمارکی: آنچه شادترین مردم جهان درباره تربیت کودکانی با اعتماد به نفس و توانمند میدانند» بر فرهنگ سازی همدلی و مهربانی در این کشور تاکید می کنند.
فرهنگ همدلی را با آموزش مهربانی به کودکان نشر دهیم
در اینجا نحوه عملکرد این رویکرد متمرکز بر همدلی در عمل آمده است:
در سیستم آموزشی دانمارک، یک برنامه ملی اجباری از اوایل پیشدبستانی به نام «گام به گام» اجرا میشود. به کودکان تصاویری از کودکان نشان داده میشود که هر کدام احساسات متفاوتی را نشان میدهند: غم، ترس، خشم، ناامیدی، شادی و غیره.
بچهها در مورد این کارتها صحبت میکنند و آنچه را که کودک حس میکند به زبان میآورند و یاد میگیرند که احساسات خود و دیگران را مفهومسازی کنند.
آنها همدلی، حل مسئله، خودکنترلی و نحوه خواندن حالات چهره را میآموزند. بخش اساسی این برنامه این است که مربیان و کودکان در مورد احساساتی که میبینند قضاوت نمیکنند.
این تأکید بر القای همدلی، همراه با سایر جنبههای فرهنگ دانمارکی - مانند تمرکز بر با هم بودن و هوگه (احساس راحتی) - به نظر میرسد نه تنها افراد مقاومتر، سازگارتر و از نظر عاطفی ایمنتر، بلکه شبکههای اجتماعی قویتری را نیز ایجاد میکند.
به گفته ساندال و الکساندر، این امر منجر به شادی کلی بالاتر میشود. همانطور که آنها خاطرنشان میکنند:
فرد نیز ارزشمند است، اما بدون تعامل و حمایت دیگران، هیچ یک از ما نمیتوانیم واقعاً به عنوان یک فرد کامل خوشحال باشیم.
همدلی برای انسانها یک چیز لوکس نیست، بلکه یک ضرورت است. ما نه به این دلیل زنده میمانیم که چنگال داریم و نه به این دلیل که دندانهای نیش بزرگی داریم. ما زنده میمانیم زیرا میتوانیم ارتباط برقرار کنیم و همکاری کنیم.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@