در یک سانحهٔ رانندگی شدید، مردی بعدها روایت کرد که در لحظهٔ چپکردن خودرو، گویی همهچیز در اطرافش کند شده بود؛ میتوانست جزئیات صورت همسرش را ببیند، به تصمیماتش فکر کند و حتی زمان برای دعاکردن هم داشت. اما دوربین مداربسته ثابت کرد که تمام ماجرا کمتر از ۲ ثانیه طول کشیده است.
به گزارش یک پزشک، این پدیده که به آن «توهم زمانی در بحران» (Temporal Illusion Under Crisis) گفته میشود، موضوعی است که از ذهن داستاننویسان علمی تخیلی فراتر رفته و وارد آزمایشگاههای علوم اعصاب شده.
آیا مغز ما واقعاً میتواند در لحظات بحرانی زمان را کُند کند یا «گیر» بیندازد؟ یا این صرفاً یک خطای ذهنی است که از شدت اضطراب ناشی میشود؟ این مقاله نگاهی علمی، روانشناختی و عصبی به تجربههای عجیب ادراک زمان در شرایط بحرانی میاندازد.
مطالعات نشان دادهاند که در مواجهه با تهدید یا شوک شدید، مغز انسان وارد حالت آمادهباش (Hypervigilance) میشود. در این وضعیت، بخشهایی از مغز بهویژه آمیگدال (Amygdala) و قشر پیشپیشانی (Prefrontal Cortex) با ترشح هورمونهایی مانند نورآدرنالین (Norepinephrine) و کورتیزول (Cortisol) فعالیتی فراتر از حالت عادی پیدا میکنند.
این افزایش سرعت پردازش باعث میشود مغز اطلاعات بیشتری را در بازهٔ زمانی کوتاه تحلیل کند. در نتیجه، ذهن ما «احساس» میکند که زمان طولانیتر شده است، در حالیکه زمان فیزیکی ثابت مانده است. این پدیده از دیدگاه علوم اعصاب، نه توقف واقعی زمان، بلکه فشردهسازی ذهنی دادهها (Cognitive Data Compression) تلقی میشود.
بر اساس گزارشهای تجربی، توهم «کِشآمدن زمان» (Time Dilation Illusion) در تجربههای نزدیک به مرگ (Near-Death Experiences) یا بحرانهای ناگهانی بیشتر رخ میدهد. در این موقعیتها، فرد ممکن است خاطرات قدیمی را با وضوح بازیابی کند، گفتوگوهای درونی مفصل داشته باشد یا حتی چند تصمیم را پشتسرهم بگیرد.
این تجربه، حاصل فعالشدن حافظه اپیزودیک (Episodic Memory) و ناحیهٔ هیپوکامپ (Hippocampus) بهصورت فشرده و همزمان است. برخلاف تصور، زمان فیزیکی تغییری نکرده، بلکه ساختار ذهنی آن برای مغز تغییر یافته است. این پدیده را میتوان نوعی «خطای عملکرد ذهنی مفید» دانست که در لحظات بحرانی بهطور غریزی موجب افزایش شانس بقا میشود.
در پژوهشهای کنترلشده، مشاهده شده که برخی مواد سایکواکتیو (Psychoactive Substances) مانند LSD، کتامین (Ketamine) یا داروهای محرک قوی میتوانند ادراک زمان را بهشدت تحت تأثیر قرار دهند. این اثرات، بیشتر بهدلیل اختلال در ارتباطات بین نواحی تالاموس (Thalamus) و قشر تمپورال میانی (Middle Temporal Cortex) بهوجود میآید.
مصرف این مواد در شرایط استرس، میتواند اثر توهم زمان را تشدید کند. همچنین در شرایط بیخوابی شدید، شوک عصبی یا تشنج خفیف، مواردی از «اختلال زمانزدایی» (Temporal Disintegration) ثبت شده که در آن افراد نمیتوانند طول واقعی یک رویداد را تخمین بزنند. این دادهها نشان میدهد که ادراک زمان بهشدت وابسته به سلامت و پایداری سامانههای نورونی است.
مطالعات روانشناسی شناختی نشان میدهند که افراد مضطرب یا دچار فشار روانی شدید، زمان را طولانیتر از آنچه هست حس میکنند. علت این پدیده، تمرکز بیشازحد مغز بر جزئیات محیطی و افزایش شمارِ «واحدهای رویدادی» (Event Segmentation Units) در حافظهٔ کوتاهمدت است. وقتی ذهن شما اطلاعات بیشتری را از محیط جذب میکند، احساس میکنید که زمان بیشتری سپری شده است.
این پدیده بهویژه در موقعیتهایی مانند امتحان، بحران خانوادگی یا سقوط آزاد بسیار بارز است. جالب آنکه همین حس کشآمدگی زمان در برخی بیماران دچار اختلال اضطراب فراگیر (Generalized Anxiety Disorder – GAD) حتی در شرایط عادی نیز گزارش شده است.
پژوهشهایی در زمینهٔ نوروسایکولوژی تصمیمگیری نشان میدهند که مغز انسان در مواجهه با بحران، از توهم زمان برای افزایش زمان پردازش تصمیم استفاده میکند. بهعبارتی، اگرچه زمان فیزیکی ثابت است، اما ذهن احساس میکند که فرصت بیشتری دارد و در نتیجه قادر به واکنش دقیقتر میشود.
این مکانیزم بهویژه در حرفههایی مثل خلبانی، جراحی یا عملیات اضطراری فعالتر دیده شده است. مغز، در چنین شرایطی، با استفاده از منابع پشتیبان (Auxiliary Neural Resources) مانند حافظهٔ رویهای (Procedural Memory) و بازداری سریع (Inhibitory Control)، تصمیمات را با دقت و سرعت بالاتری اجرا میکند. بنابراین، توهم زمانی در شرایط بحرانی، نهتنها یک خطای ذهنی، بلکه یک ابزار زیستی مؤثر برای زندهماندن و واکنش هدفمند است.
یکی از عوامل مهم در تجربهٔ توهم زمان، نحوهٔ رمزگذاری و بازیابی خاطرات در حافظهٔ اپیزودیک (Episodic Memory) است. اگر مغز در یک موقعیت بحرانی، اطلاعات زیادی را بهصورت فشرده ذخیره کند، در بازخوانی آنها، این تجربه طولانیتر بهنظر میرسد.
به همین دلیل است که رویدادهای پرتنش در ذهن ما طولانیتر از زمان واقعیشان حک میشوند. این تفاوت بین «زمان ثبتشده» و «زمان ادراکشده» (Perceived Time vs Encoded Time) توضیح میدهد که چرا گاهی یک تصادف چندثانیهای، مانند چند دقیقه بهنظر میرسد. به بیان دیگر، ذهن ما از حافظه، بهعنوان خطکش زمان استفاده میکند؛ نه از ساعت فیزیکی.
مطالعات نشان دادهاند که افراد در خواب، مخصوصاً در فاز REM، ممکن است توهمهایی از کشآمدن یا فشردهشدن زمان تجربه کنند. این پدیده، ناشی از فعالیت غیراستاندارد شبکهٔ حالت پیشفرض مغز (Default Mode Network) و کاهش فعالیت در قشر پیشپیشانی است. در برخی رؤیاها، افراد حس میکنند ساعاتی یا حتی روزهایی گذشته است، در حالی که زمان واقعی خواب کمتر از چند دقیقه بوده است. این تجربه بسیار شبیه به توهمهای زمان در شرایط بحرانی است و برخی دانشمندان آن را «مدل بیخطر» (Benign Simulation) برای تمرین واکنش در موقعیتهای تنشزا میدانند. رؤیاها از این نظر میتوانند نقش آزمایشگاه ذهنی برای تمرینِ درک زمان ایفا کنند.
ادراک زمان یک پدیدهٔ صرفاً زیستی نیست، بلکه با ساختارهای زبانی، فرهنگی و حتی مذهبی نیز درهمتنیده است. مطالعات مردمنگاری نشان دادهاند که در فرهنگهای شرقی، زمان اغلب بهصورت سِیال و چرخهای (Cyclic Time) درک میشود، در حالیکه در فرهنگهای غربی، زمان خطی و قابلاندازهگیری تلقی میشود.
همین تفاوتها در موقعیتهای بحرانی باعث میشود توهمهای زمانی در افراد با پیشزمینههای فرهنگی مختلف، بهگونههای متفاوتی تجربه شوند. برخی فرهنگها حتی آموزشهایی برای «آرامکردن زمان ذهنی» در لحظات اضطراری دارند. بنابراین، آنچه ما بهعنوان کندشدن زمان تجربه میکنیم، نهفقط از مغز، بلکه از ذهنیت فرهنگی ما هم سرچشمه میگیرد.
اختلال استرس پس از سانحه (Post-Traumatic Stress Disorder – PTSD) نهتنها حافظه را تحت تأثیر قرار میدهد، بلکه موجب تحریف عمیق در ادراک زمان نیز میشود. بسیاری از افراد دچار PTSD حس میکنند زمان متوقف شده، یا آنکه هنوز در لحظهٔ وقوع بحران زندگی میکنند. این تجربه، که در رواندرمانی به آن «انجماد زمانی» (Temporal Freezing) گفته میشود، میتواند سالها ادامه یابد.
مغز در این حالت، بهدلیل فعالیت بیش از حد آمیگدال و کاهش مهار از سوی قشر پیشپیشانی، نمیتواند اطلاعات مربوط به حادثه را در بستر زمانی مناسب ذخیره و پردازش کند. بنابراین، توهم زمان نهفقط واکنشی گذرا، بلکه گاهی یکی از محورهای اصلی اختلال روانی است.
مطالعات رشد عصبی (Neurodevelopmental Studies) نشان دادهاند که کودکان، بهویژه تا قبل از سن ۱۰ سالگی، قشر پیشپیشانی بهطور کامل توسعهنیافتهای دارند که باعث ناپایداری در ادراک زمان میشود. آنها گاه نمیتوانند بین ۵ دقیقه و ۳۰ دقیقه تفاوت دقیقی قائل شوند و همین ویژگی آنها را در برابر توهمهای زمانی بسیار حساس میکند.
در موقعیتهای ترسناک یا هیجانی، کودکان ممکن است زمان را متوقفشده یا بیپایان حس کنند. این ویژگی نهفقط برای درک بهتر مغز در حال رشد مهم است، بلکه در طراحی مداخلات روانشناسی بحران برای کودکان نیز اهمیت دارد. مغز کودک، بهدلیل ساختار نیمهکامل، زمان را بیشتر از آنچه هست «احساس» میکند.
توهم زمان در شرایط بحرانی، پاسخی ترکیبی از فرآیندهای عصبی، روانشناختی و فرهنگی است. مغز انسان در لحظات تهدید با افزایش پردازش، بازسازی ذهنی زمان را دگرگون میکند و باعث میشود رویدادها کشدار یا ایستا بهنظر برسند. حافظه، اضطراب، محرکهای بیرونی و حتی رؤیا نقش مستقیمی در تحریف احساس زمان دارند. برخی از این واکنشها هدفمندند و به تصمیمگیری سریعتر و بقاء کمک میکنند. در بیماران دچار PTSD یا کودکان، این توهمها میتوانند ماندگار یا شدیدتر باشند. توهم زمانی نه نشانهٔ اختلال، بلکه بخشی از هوشمندی پیچیدهٔ ذهن در مواجهه با بحران است.
وقتی ذهن میتواند زمان را بُرش دهد، فشرده کند یا حتی متوقف سازد، این پرسش مطرح میشود که تجربهٔ ما از واقعیت تا چه اندازه «ذِهنساخته» است. شاید زمان فیزیکی مانند قطاری پیوسته باشد، اما آنچه ما سوار آن هستیم، بیشتر به پنجرهای ذهنی شبیه است که گاهی میلرزد، کُند میشود یا از ریل میپرد. فهم این تفاوت، ممکن است درک ما را از آگاهی، حافظه، و حتی مفهوم خود زندگی تغییر دهد.
۱. چرا در لحظات بحرانی احساس میکنیم زمان کند شده است؟
در این شرایط، مغز اطلاعات بیشتری را در مدت کوتاه پردازش میکند و همین باعث میشود زمان ذهنی کشآمده بهنظر برسد.
۲. آیا مغز واقعاً میتواند زمان را متوقف کند؟
خیر، اما مغز میتواند با تحریف ادراک زمان، احساس توقف یا کُندشدن آن را ایجاد کند.
۳. توهم زمان فقط در انسان دیده میشود یا حیوانات هم تجربه میکنند؟
برخی شواهد اولیه در مورد پرندگان و پستانداران نشان میدهد که آنها نیز در حالت خطر، تغییراتی در پردازش زمان نشان میدهند، ولی دادهها محدود هستند.
۴. آیا اضطراب مزمن میتواند باعث تجربهٔ نادرست از زمان شود؟
بله، افراد مضطرب اغلب زمان را طولانیتر از حالت واقعی حس میکنند، حتی در موقعیتهای روزمره.
۵. چه بخشهایی از مغز در توهم زمان دخیلاند؟
آمیگدال، هیپوکامپ، قشر پیشپیشانی و لوب تمپورال از نواحی کلیدی در شکلگیری و تحریف ادراک زمانی هستند.