فیلم گزارش را اینجا ببینید
عصر ایران ؛ فریده غائب ــ نسلی که روزگاری قرار بود با چشمهایشان دنیا را ستارهباران کنند، حالا نه تنها به این آرزو نرسیدند، بلکه در گرداب بحران میانسالی گرفتار شدهاند. دهه شصتیها، پرشمارترین نسل تاریخ ایران، که در سایه سیاستهای «فرزند بیشتر» به دنیا آمدند، امروز با آیندهای مبهم و تنهایی روبهرو هستند؛ آیندهای که در آن نه کسی ستارهای به آنها هدیه میدهد و نه شبهای تاریکشان را روشن میکند.
در دهه ۶۰، حکومت با شعار «فرزند بیشتر» مردم را به افزایش زادوولد تشویق کرد. نتیجه این سیاست، تولد سالانه بیش از یک میلیون نوزاد بود. در سال ۱۳۶۵، در میانه جنگ و انقلاب، بیش از دو میلیون نوزاد به دنیا آمد؛ رکوردی که هنوز پابرجاست. اما در دهه ۷۰، ورق برگشت و شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» جایگزین شد. برنامههای تنظیم خانواده اجرا شد و تأثیر آن سالها بعد آشکار گردید.
از اواخر دهه ۸۰، با کاهش نرخ زادوولد، هشدارها آغاز شد. دولت بار دیگر سیاست تشویق فرزندآوری را در پیش گرفت و قانون «جوانی جمعیت» به همراه مشوقهای مختلف تصویب شد. اما شرایط تغییر کرده بود؛ سبک زندگی، اقتصاد، مسکن، اشتغال و اعتماد عمومی دیگر با این سیاستها همسو نبود.
جامعه ایران با تغییرات عمیقی روبهروست. نرخ تجرد قطعی افزایش یافته و نرخ طلاق ۱۰ برابر شده، در حالی که جمعیت تنها ۲.۴ برابر رشد کرده است. حدود ۳ میلیون زوج نابارور در کشور وجود دارند و بسیاری از خانوادهها از فرزندآوری منصرف شده یا به یک یا دو فرزند بسنده کردهاند. پیشبینیها نشان میدهد از سال ۱۴۱۰، ایران با رشد شدید سالمندی مواجه خواهد شد و تا سال ۱۴۳۰، نزدیک به ۵۰ درصد سالمندان زن تنها زندگی خواهند کرد.
بیلبورد میدان انقلاب هشدار میدهد: «ایران دارد پیر میشود.» اما آیا برای این سونامی سالمندی آماده هستیم؟ در کشورهای توسعهیافته، بانک اطلاعات سالمندی، سیاستهای حمایتی دادهمحور، ثبت وضعیت سلامت، بیمه و شرایط اقتصادی و اجتماعی سالمندان، و آموزش احترام و مراقبت از آنها از کودکی وجود دارد. حتی سازوکارهایی مانند «بانک زمان» برای نگهداری متقابل سالمندان طراحی شده است.
اما در ایران، زیرساختهای لازم وجود ندارد. برنامه هدفمندی برای مراقبت از سالمندان در سطح ملی اجرا نمیشود. تنها ۱۵ هزار تخت نگهداری برای سالمندان داریم؛ یعنی به ازای هر ۷۲۰ سالمند، فقط یک تخت. این در حالی است که در کشورهای توسعهیافته، این نسبت ۱ به ۱۸ است.
هزینههای بالا و فشار اقتصادی، خانوادهها را فرسوده کرده است. وضعیت مسکن نیز بحرانی است؛ در سال ۱۳۹۵، حدود ۸ درصد سالمندان مستأجر بودند، اما این رقم اکنون به بیش از ۲۰ درصد رسیده است. بسیاری از سالمندان در خانههای کوچک، بدون تجهیزات مراقبتی و بدون حضور منظم فرزندان زندگی میکنند. نبود نظام رسمی آموزش مراقبان سالمند، آمار سالمندآزاری بهویژه در محیطهای خانگی را افزایش داده است.
ایران به سرعت پیر میشود، سریعتر از آنکه آمادگیاش را داشته باشد. نسلی که پرشمارترین نسل تاریخ ایران بود و در همه بحرانها تاب آورد، حالا بیهیچ پناهی در آستانه پیری ایستاده است. دهه شصتیها، که هنوز با بحران میانسالی دستوپنجه نرم میکنند، به زودی سالمندان این سرزمین خواهند بود. اگر آماده نباشیم، با بحرانی بزرگتر از همیشه روبهرو میشویم.