عصر ایران؛ بانو بیدرانی - مادر ترزا، زنی که نامش با فقرای کلکته گره خورده، برای بسیاری تصویری آسمانی دارد؛ راهبهای که زندگیاش را وقف خدمت به نیازمندان کرد. اما در دل این تصویر مقدس، صدایی دیگر نیز شنیده میشود: صدای منتقدانی که روایت رسمی را به چالش میکشند و بر آناند که نگاهی دقیقتر، حتی سختگیرانهتر، به میراث او بیندازند.
یکی از جدیترین انتقادها به مادر ترزا مربوط به وضعیت خدمات درمانی در مراکز خیریهاش است. بسیاری از کسانی که از این مراکز بازدید کردهاند، از جمله پزشکان و روزنامهنگاران، گزارشهایی دادهاند از نبود امکانات اولیه، عدم استفاده از داروهای مدرن، و کمتوجهی به بهداشت. کریستوفر هیچنز، نویسنده و روشنفکر بریتانیایی، در مستند معروف خود با عنوان فرشتۀ جهنم و در کتاب The Missionary Position: Mother Teresa in Theory and Practice (موضع مبلغ: مادر ترزا در نظریه و عمل) از مادر ترزا به شدت انتقاد کرد و گفت: «او بهجای کاهش رنج، آن را تقدیس میکرد. بهجای درمان، تنها مرگ را همراهی میکرد.»
هیچنز ادعا میکرد در بسیاری از موارد، بیماران بدون تشخیص، بدون دارو و بدون رسیدگی واقعی، صرفاً در حال مرگ بودند و این وضعیت نه ناشی از کمبود منابع، بلکه انتخابی آگاهانه و ریشهدار در دیدگاه کاتولیکی مادر ترزا بود که رنج را راهی برای نزدیک شدن به مسیح میدانست.
دیدگاههای محافظهکارانه درباره سقط جنین و پیشگیری از بارداری، انتقاد دیگری است که علیه مادر ترزا مطرح شده. او یکی از برجستهترین چهرههای جهانی در مخالفت با سقط جنین بود و در سخنرانیاش هنگام دریافت جایزه صلح نوبل در سال ۱۹۷۹، سقط جنین را «بزرگترین تهدید علیه صلح جهانی» خواند؛ جملهای که حتی برخی کاتولیکها نیز آن را افراطی دانستند.
هنگام دریافت نوبل صلح
همچنین، او مخالف پیشگیری از بارداری بود، و این در حالی بود که در مناطقی مانند کلکته، فقر شدید، تراکم جمعیت، و نبود دسترسی به خدمات بهداشتی، وضعیت را بحرانیتر میکرد. منتقدان بر این باور بودند که اصرار مادر ترزا به آموزههای واتیکان، به بهای رفاه و آینده میلیونها زن و کودک تمام شده است.
در دهههای پایانی قرن بیستم، برخی روزنامهنگاران و فعالان حقوق بشر سؤالاتی را درباره منابع مالی موسسۀ خواهران مادر ترزا، اجتماع مذهبییی که مادر ترزا در سال 1950 در کلکته تاسیس کرد، مطرح کردند. کمکهای مالی بسیار زیادی از سراسر جهان جذب شده بود اما برخی معتقد بودند که نه تنها این پولها صرف بهبود کیفیت خدمات نمیشد، بلکه مدیریت مالی روشنی هم وجود نداشت.
یکی از موارد جنجالی، پذیرش کمک مالی از ژان-کلود دوالیه، دیکتاتور سابق هائیتی بود؛ کسی که به فساد، شکنجه، و سرکوب خونین متهم بود. مادر ترزا نهتنها این کمکها را پذیرفت، بلکه به دیدار او رفت و از او در انظار عمومی حمایت کرد. چنین اقداماتی باعث شد برخی بپرسند: آیا اخلاق در پذیرش پول معنا دارد یا هدف، وسیله را توجیه میکند؟
منتقدان همچنین میگویند که در تفکر مادر ترزا، نوعی زیباشناسی رنج وجود داشت. او بارها گفته بود که رنج، راهی است برای درک رنجهای مسیح، و برای همین، گویی بهجای پایان دادن به درد، آن را میپذیرفت و حتی تشویق میکرد. در مقابل، مدافعان او میگویند آنچه او انجام داد، در دل فقر مطلق و برای حاشیهایترین اقشار ممکن بود. آنها باور دارند که مراکز او نه جایگزینی برای بیمارستان، بلکه پناهگاهی برای کسانی بود که هیچ پناهی نداشتند
هنگام دریافت "مدال آزاد.ی" از رونالد ریگان / ژوئن 1985
کلیسای کاتولیک از نخستین روزهای مطرح شدن انتقادات، بهطور علنی و غیرعلنی از مادر ترزا دفاع کرده است. مهمترین محورهای این دفاعیهها چنیناند:
1. قداست شخصی و نیت خیر: مادر ترزا با نیت صادقانه و عشقی بیپیرایه به فقرا، زندگیاش را وقف خدمت به انسانهای طرد شده کرد. دیگر اینکه، او نه به دنبال رفاه یا درمان همهجانبه، بلکه به دنبال همدردی و همراهی با انسانهایی بود که بهکلی از سیستمهای بهداشتی، اجتماعی و سیاسی کنار گذاشته شده بودند.
2. محدودیت امکانات: مادر ترزا در شرایط بسیار دشوار و با منابع محدود، تلاش میکرد حداقلی از آرامش را به بیماران و محتضرها بدهد. تمرکز او نه بر پزشکی مدرن، بلکه بر ایجاد محیطی معنوی و انسانی بود تا بیماران در آن، احساس طردشدگی نکنند.
3. تعهد به تعالیم مسیحی: او در راستای سنت دیرینۀ مسیحیِ "ارزشگذاری بر رنج" عمل میکرد؛ رنجی که میتواند معنا داشته باشد و به تقدس فرد بینجامد. به همین دلیل، بعضی رفتارهای او (مانند گاهی عدم استفاده از داروهای قوی) در این چارچوب قرار میگیرد.
4. خطای برداشت از وظیفۀ مادر ترزا: برخی از الهیدانان کاتولیک میگویند نباید از مادر ترزا انتظار داشت مثل پزشک یا متخصص بهداشت عمومی عمل کند. وظیفۀ او اخلاقی و معنوی بود، نه فنی و پزشکی.
مادر ترزا، با نام اصلی اگنس غنچه بویاجیو، اهل آلبانی، در سال 1910 به دنیا آمد و در سال 1997 درگذشت. او در سال 1928 به هندوستان رفت و در سال 1937 به عنوان راهبه قسم خورد و به دلیل ارادتش به یک راهبۀ اسپانیایی، موسوم به ترزا اهل آویلا، نام ترزا را برای خود برگزید. وی در سال 1948 صومعه را ترک کرد تا پرستاری بیاموزد و در سال 1950، چنانکه گفتیم، جمعیت مبلغان خیریه را در هند تاسیس کرد.
از دهۀ 1990 میلادی تا به امروز، مجموعهای از پژوهشهای مستقل به بررسی انتقادی میراث مادر ترزا پرداختهاند. یکی از نقاط اوج این انتقادات، مقالۀ پژوهشی دانشگاه مونترال (۲۰۱۳) بود که بر پایۀ بیش از صد منبع مستند نوشته شد. در این پژوهشهای انتقادی، نکات زیر برجستهاند:
1. کیفیت پایین خدمات درمانی: گزارشهایی مستند وجود دارد از کمبود دارو، استفاده مجدد از سوزنها، عدم رعایت بهداشت پایه و مقاومت در برابر انتقال بیماران به مراکز درمانی مجهز. این انتقادات نشان میدهد که صرف فقر یا نداشتن منابع مالی، توجیهگر همۀ کمکاریهای مؤسسات مادر ترزا نبوده.
2. تأکید بیش از حد بر رنج: منتقدان میگویند که مادر ترزا گاه آگاهانه از درمان درد اجتناب میکرد چون باور داشت که رنج انسان را به مسیح نزدیکتر میکند. آنها این دیدگاه را غیراخلاقی میدانند، بویژه در قبال بیمارانی که بدون رضایت خودشان در معرض چنین فلسفهای قرار میگرفتند.
3. شفاف نبودن منابع مالی: تحقیقاتی از جمله از سوی «کریستوفر هیچنز» و برخی روزنامهنگاران نشان داد که میلیونها دلار کمک مالی دریافتشده از سراسر جهان، در راه ارتقاء کیفیت خدمات صرف نشده و بخشی از آن در بانکهای واتیکان یا شعبههای فرقهای سرمایهگذاری شده بود.
4. همپیمانی با قدرتها: مادر ترزا به دلیل نزدیکی به برخی دیکتاتورها و شخصیتهای سیاسی مشکوک نیز مورد نقد قرار گرفته است؛ از جمله ملاقات با انور خوجه، نیکولای چائوشسکو، و حتی دریافت پول از خانواده دوفالیر در هائیتی. منتقدان میگویند که این نزدیکیها با آرمان خدمت به فقرا در تضاد بوده.
5. فقدان نظارت مستقل: برخی تحلیلگران به نبود نظارت پزشکی و اخلاقی مستقل بر مؤسسات او اشاره کردهاند. آنها میگویند که ابهام در عملکرد، بهانهای برای دفاع بیقید شده بود.
علیرغم این انتقادات، در چهارم سپتامبر ۲۰۱۶، مادر ترزا توسط پاپ فرانسیس، در میدان سنپتر در واتیکان، رسماً به عنوان قدیس (saint) معرفی شد. در این مراسم، دهها هزار نفر از سراسر جهان حاضر بودند؛ از جمله رؤسای دولتها، نمایندگان کلیساهای مختلف، و صدها داوطلب از مؤسسۀ «میسیونرهای نیکوکاری». این آیین که یکی از پرشکوهترین مراسمهای کلیسای کاتولیک در سالهای اخیر بود، نتیجهی روندی بود که از سال ۲۰۰۳ با لقب «مبارک» (Blessed) برای مادر ترزا آغاز شده بود.
دلیل رسمی کلیسا برای قدیس دانستن مادر ترزا، "شفاعت معجزهآسای او در بهبودی بیماران لاعلاج" بود. واتیکان دو مورد معجزه را تأیید کرد: یکی شفا یافتن زنی در هند که به گفتۀ پزشکان سرطان مغز او برگشته بود، و دیگری مردی در برزیل که از غدۀ مغزی به شکل غیرقابل توضیحی رهایی یافت.
واکنشها به قدیس اعلام شدن مادر ترزا البته متفاوت بود. برخی این اقدام کلیسا را تحسین کردند و برخی در درستیِ آن تردید داشتند. بسیاری از مسیحیان، بویژه در هند، بنگلادش، آمریکای لاتین و بخشهایی از اروپا، این رویداد را لحظهای تاریخی خواندند. برای بسیاری از مسیحیان، او چهرهای «زمینی اما ملکوتی» بود که "نمونۀ عینی عشق مسیحی و خدمت بیچشمداشت به دیگران" را مجسم میکرد. رسانههای مسیحی نیز به بازنشر تصاویر او، نقلقولهایی از نامههای شخصیاش و ویدیوهای قدیمی روی آوردند تا بگویند: «دنیا هنوز به قدیسها نیاز دارد.» در هند، با وجود برخی انتقادها از سوی جریانهای ناسیونالیست، دولت وقت نیز مراسم قدیسشدن را محترم شمرد و نمایندهای به واتیکان فرستاد.
اما واکنشهای انتقادی هم کم نبود. برخی از مهمترین محورهای این انتقادها چنین بودند:
1. شتاب در قدیسسازی: منتقدان، از جمله کسانی که به اسناد پاپ ژان پل دوم نیز انتقاد داشتند، این روند را بیش از حد سریع و متأثر از فضای رسانهای دانستند. در حالیکه بسیاری از قدیسها قرنها بعد از مرگشان تقدیس شدهاند، مادر ترزا تنها ۱۹ سال پس از مرگش به این مقام رسید.
2. ابهام در معجزات: برخی پزشکان و پژوهشگران مستقل، شواهد مربوط به «معجزات درمانی» را ناکافی و مبتنی بر تعبیرهای غیرعلمی دانستند. در پروندهای در هند، حتی پزشک معالج گفته بود که بیمار، با درمانهای پزشکی بهبود یافته بود، نه بهدلیل دخالت الهی.
3. بیاعتنایی به انتقادات ساختاری: مخالفان میپرسیدند: چگونه کلیسا میتواند شخصی را قدیس بنامد که هنوز عملکرد مؤسسهاش از سوی سازمانهای بهداشتی و نهادهای حقوق بشری زیر سؤال است؟ این افراد معتقد بودند که این تقدیس، نوعی پاککردن صورت مسئله و تطهیر کامل چهرهای است که باید با نگاهی عمیقتر و نقادانهتر به او نگریست.
در میان واکنشها، گروهی از اندیشمندان تلاش کردند به جای داوری مطلق، تصویری انسانیتر و پیچیدهتر از مادر ترزا ارائه دهند. آنان میپذیرفتند که نیت او نیکو بود، اما باور داشتند که نباید نیت نیک را از نقد در امان نگه داشت. جملهای از آرویند آدیکا، نویسندۀ هندی برندۀ جایزۀ بوکر، در این زمینه بازتاب زیادی یافت: «مادر ترزا برای فقرا دعا میکرد، اما ما امروز نیاز داریم کسی برای عدالت اجتماعی بجنگد.»
قدیس شدن مادر ترزا، برخلاف بسیاری از قدیسان پیشین، به جای آنکه پروندهای را ببندد، گویی فصلی تازه در نقد و بحث دربارۀ او گشود. میان روایت پاکدلی و معجزه از یک سو، و روایت ناکارآمدی و مرثیهسازی از فقر از سوی دیگر، مادر ترزا هنوز هم چهرهای است که در تلاقی دین، رسانه، سیاست و اخلاق ایستاده.
مادر ترزا یک انسان بود؛ انسانی که به رغم تردیدهایی که در کنه قبلش بود (و این را نامههای خصوصیاش که بعدها منتشر شدند، نشان میدهد) عمیقا ایمان میورزید، ایمان، چنانکه برخی از متکلمان و فیلسوفان گفتهاند، امری "ورزیدنی" است. یعنی چه بسا که جان مؤمن عمیقا آلوده به شک باشد ولی همچنان ایمان بورزد و از "زندگی مؤمنانه" دست نکشد. مادر ترزا چنین انسانی بود. او انسان مؤمنی بود، با محدودیتهایی که هر انسانی گرفتار آنهاست. اینکه او در سال ۲۰۱۶ توسط واتیکان قدیس اعلام شد، صرفا دیدگاه کلیسا را دربارۀ او نشان میدهد. اما در تحلیل تاریخی و اجتماعی و حتی سیاسی، باید پذیرفت که چهره او، همانند بسیاری از شخصیتهای بزرگ، پیچیده، متناقض و چندوجهی است.
اینکه آیا او با نیت خالص خدمت کرد یا اسیر دگمهای مذهبیاش بود، اینکه آیا رنج را تقدیس کرد یا قربانی فقر سیستماتیک ش، همۀ اینها پرسشهایی است که پاسخشان بسته به چشمانداز ناظر، میتواند بسیار متفاوت باشد. داوری دربارۀ او که کمتر از سی سال قبل درگذشته است، شاید زوهنگام باشد. احتمالا مورخان و محققان در آینده بهتر میتوانند جنبههای گوناگون عملکرد و شخصیت او را ارزیابی کنند.
ولی به هر حال مادر ترزا بیتردید چهرهای بزرگ و تأثیرگذار در قرن بیستم بود. چه در مقام الگوی ایثار و خدمت، و چه در مقام سوژهای بحثبرانگیز. کلیسا او را قدیسهای میبیند که در دل جهنم فقر، چراغ عشق را روشن کرد. اما بسیاری از پژوهشگران سکولار معتقدند که این چراغ گاه بیش از آنکه گرمابخش باشد، کورکننده بود و مانع از دیدن واقعیتهای دردناک ناکارآمدی در ساختارهایی شد که به نام تقدس، از مسئولیتپذیری فاصله گرفتند. هر چه هست، به نطر میرسد وظیفۀ عقلی و اخلاقی ما این است که به هیچ قدیسی بدون نگاه انتقادی و سنجشگرانه، نظر نکنیم و نام هیچ نامداری نباید موجب خاموش شدن چراغ عقلانیت و وجدان در وجود ما شود.