فیلم کامل این گفتگو را اینجا ببینید
عصر ایران ؛ گفتگو از حسن ظهوری ــ حیات وحش ایران ضامن بقای ماست. هر گونهای که از بین برود یا رفتارهای ما آنها را در معرض انقراض قرار دهد، گامی به سوی انقراض خودمان برداشتهایم. در گذشته به دلیل رفتارهای نادرست باعث شدهایم برخی گونهها منقرض شوند یا در خطر انقراض قرار گیرند.
برای مثال، یوزپلنگ ایرانی با جمعیتی کمتر از ۲۰ قلاده تقریباً منقرض شده و امیدی به بقای آن در ۲۰ تا ۳۰ سال آینده نیست. گوزن زرد ایرانی نیز در طبیعت وجود ندارد و احتمالاً منقرض شده است؛ اکنون فقط در اسارتگاهها یا مراکز تکثیر زندگی میکند. پرندگان، آبزیان، ماهیها، کوسهها و بسیاری از حیوانات دیگر نیز به دلیل رفتارهای ما در معرض خطر انقراض قرار گرفتهاند.
هر گونهای که منقرض شود، آینده ما را تهدید میکند. اکنون زمان آن است که با توقف رفتارهای مخرب، اقداماتی برای نجات حیات وحش در خطر آغاز کنیم؛ هم برای حیواناتی که مانند ما حق زندگی در طبیعت دارند و هم برای بقای نسل انسان. در این گفتگو با دکتر سید محمود قاسمپوری، متخصص حیات وحش و کارشناس این حوزه، گفتوگو کردیم. او اطلاعات ارزشمند و در عین حال نگرانکنندهای درباره وضعیت حیات وحش ایران ارائه کرد.
دکتر سید محمود قاسمپوری مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۳۷۲ در رشته شیلات و محیطزیست از دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان دریافت کرده و کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی خود را در رشته محیطزیست از دانشگاه تربیت مدرس به پایان رسانده است. از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۹، او سمتهایی مانند مدیر کتابخانه دانشکده منابع طبیعی و علوم دریایی دانشگاه تربیت مدرس، مدیر پژوهش دانشگاه علامه محدث نوری و مدیر گروه محیطزیست دانشگاه تربیت مدرس را بر عهده داشته است.
دکتر قاسمپوری از سال ۱۳۹۵ عضو اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) و هماکنون عضو کارگروه تخصصی مدیریت حیاتوحش سازمان حفاظت محیطزیست ایران است. او همچنین مدیر مسئول ژورنال بینالمللی حیاتوحش و تنوع زیستی بوده و مقالات متعددی در مجلات داخلی و بینالمللی منتشر کرده است.
با افزایش نیاز انسانها به تنوع زیستی در جریان زندگی، این تنوع بهسرعت در حال از بین رفتن است. ما با وجود نیاز روزافزون، غنای زیستی و تنوع گونههای خود را نابود میکنیم. بخشی از این تنوع، مانند گونههای برجستهای مثل پلنگ و یوزپلنگ که ارزش زیباییشناختی دارند، بیشتر به چشم میآیند و برای مردم قابلفهمتر هستند. اما اینها تنها نوک کوه یخ هستند. در زیر این سطح، فجایعی در جریان است؛ گونههای کمتر دیدهشدهای مانند انواع ماهیان و پستانداران دریایی، مثل فوک خزری، که تا پیش از کشف لاشههایشان کمتر مورد توجه قرار میگرفتند، به دلیل زندگی پنهانشان در دریا نادیده گرفته میشدند.
در سالهای ۹۷ و ۹۸، تلفات گسترده پرندگان در میانکاله گزارش شد. با مجوز اداره کل محیطزیست مازندران، نمونههایی به مرکز زمینشناسی دانشگاه یاسوج منتقل شد. آزمایشها روی موشهای آزمایشگاهی نشان داد که سم نوروتوکسین، ناشی از بوتولیسم پرندگان، عامل مرگ بود. این سم، که حتی در مقادیر بسیار ناچیز (چند نانوگرم) میتواند پرندهای مثل فلامینگو را از پا درآورد، در آبهای شیرین ناشی از پسروی دریای خزر و رسوبگذاری تشدید شده بود. لایروبی کانالها و ورود آب شیرین، شرایط بیهوازی را ایجاد کرد که باکتری کلستریدیوم بوتولینوم را فعال و سم را تولید کرد. در آن سال، حدود ۱۰۰ هزار پرنده تلف شدند، هرچند تعداد واقعی احتمالاً بیشتر بوده، زیرا لاشهخوارانی مانند عقابهای دریایی، گراز و سگهای ولگرد بخشی از لاشهها را از بین بردند.
در مورد فوکها، نقش انسان بهطور مستقیم پررنگ نیست، اما بهصورت غیرمستقیم تأثیرگذار بوده است. صید بیرویه ماهی کیلکا، بهویژه کیلکای آنچوبی که غذای اصلی فوکهاست، در دهه ۷۰ به شدت ذخایر این ماهی را کاهش داد. صید این ماهیها که در ستون آب حرکت میکنند و هدف اصلی تغذیه فوکها هستند، به کمتر از یک درصد رسیده است. در نتیجه، فوکها به ماهیهای دیگر، مانند کفال، روی آوردهاند که چربی کمتری دارند. این تغییر رژیم غذایی باعث شده فوکها بیشتر غذا بخورند و در معرض آلایندههای بیشتری قرار گیرند، زیرا ماهیهای گوشتخوار آلودگی بیشتری نسبت به ماهیهای پلانکتونخوار دارند.
در اروپا، به دلیل حذف پلنگ، جمعیت شوکا به آفت تبدیل شده و به محصولات کشاورزی و پوشش گیاهی آسیب میرساند. این نمونه نشاندهنده تأثیر مداخلات انسانی در برهمزدن تعادل اکوسیستم است. مدیریت حیاتوحش یک علم پیچیده است. شکار کنترلشده در قروقهای خصوصی، با رعایت نسبتهای سنی و جنسی، میتواند شکارچیان را به حافظان طبیعت تبدیل کند. اما این موضوع در ایران به دلیل فقدان مطالعات کارشناسی کافی و نظارت دقیق، با چالشهایی مواجه است.
برای مثال، در منطقه علیآباد چلهگازی، شکارچیان قدیمی با توافق جمعی، شکار را برای چند سال متوقف کردند و این «تنفس» به احیای حیاتوحش منطقه کمک کرد. اما ایجاد قرقهای خصوصی نیازمند مطالعات دقیق و نظارت است تا حیوانات از مناطق حفاظتشده به این مناطق جذب نشوند و تعادل اکوسیستم برهم نخورد.
یوزپلنگ آسیایی در خطر انقراض جدی است. تعداد بالغین این گونه احتمالاً کمتر از ۵۰ رأس (برخی منابع حتی زیر ۲۰ رأس گزارش کردهاند) است. تخریب زیستگاه، افزایش دام و سگهای گله، گسترش معادن و جادهکشی، یوزها را به مناطق کویری رانده که غذای اصلی آنها (قوچ و میش) در دسترس نیست و به شکار خرگوش محدود شدهاند. راهکارهایی مانند کنترل گلهها، خرید پروانههای عرفی و توقف توسعه معادن ضروری است.
فوک خزری هم در حال انقراض است. جمعیت این گونه از حدود یک میلیون در اوایل دهه ۱۹۹۰ به ۱۰۳ هزار در سال ۲۰۰۷ و حدود ۶۰ هزار در حال حاضر کاهش یافته است. مرگومیر اخیر این روند را تشدید کرده و شیب تند انقراض را نشان میدهد.
میشمرغ در خطر جدی انقراض است. بزرگترین پرنده پروازی ایران با جمعیت حدود ۲۰ رأس در دشتهای بوکان، سقز و اطراف. تخمهای این پرنده به دلیل حضور سگهای بلاصاحب در معرض خطر است. برنامههای حفاظتی، مانند خرید زمینهای آشیانهسازی و همکاری کشاورزان محلی برای حفاظت از آشیانهها، تا حدی موفق بوده است. اخیراً سه جوجه میشمرغ در انکوباتور متولد شدهاند که میتواند پایهای برای تکثیر در اسارت باشد.
گوزن زرد پارسی؛ این گونه در طبیعت تقریباً منقرض شده و تنها در مراکز تکثیر، مانند دز و کرخه، باقی مانده است. جمعیت وحشی آن احتمالاً بسیار اندک است و به دلیل بیماریهایی مانند مگسزدگی (تخمگذاری مگس در بدن حیوان)، آسیب شدیدی دیدهاند. در حال حاضر، حدود ۳۵۰ گوزن زرد در هشت مرکز تکثیر ایران وجود دارد. در گذشته، جزیره اشک دریاچه ارومیه زیستگاه طبیعی این گونه بود، اما خشک شدن دریاچه و حمله شغالها و پلنگها جمعیت آن را نابود کرد.
گور ایرانی؛ وضعیت این گونه در ۳۰ تا ۴۰ سال اخیر بهبود یافته و از انقراض نجات پیدا کرده است. در پارک ملی کویر، با تلاشهایی مانند مدیریت مهندس رضا شاهحسینی، برنامههای رهاسازی و معرفی مجدد موفقیتآمیز بوده و جمعیت آن احیا شده است. گزارشهای اخیر، از جمله مورد گور مادر یزدی که به دلیل از دست دادن فرزندش عزادار بود، نشاندهنده اهمیت مطالعات رفتاری است.
ماهیان خاویاری خزر؛ هر پنج گونه ماهی خاویاری بومی خزر (شیپ، اوزونبرون، قرهبرون، چالباش و تاسماهی ایرانی) در معرض انقراض هستند. کوچکترین گونه، شیپ، عملاً منقرض شده و حتی برای تکثیر، ماده آن با نر پرورشی لقاح داده شده است. صید قاچاق و گیر افتادن در تورهای ترال، این گونهها را به شدت تهدید میکند. خاویار طلایی، که زمانی بهعنوان هدیه دولتی ارزشمند بود، اکنون به دلیل کاهش شدید جمعیت این ماهیان، نایاب شده است.
کوسهها و گونههای دریایی؛ کوسههای خلیج فارس، بهویژه گونههای کوچکتر، نقش مهمی در پالایش اکوسیستم دریایی دارند. اما صید بیرویه برای تهیه باله و پودر ماهی، و حتی سرو گوشت کوسه در برخی رستورانهای جنوب کشور، این گونهها را در معرض خطر قرار داده است. صید ترال، علاوه بر کوسهها، به لاکپشتهای دریایی، دلفینها و اسبهای دریایی نیز آسیب میرساند. این صیدهای تصادفی (بایکچ) به دلیل فقدان نظارت کافی، خسارات زیادی به گونههای رأس زنجیره غذایی وارد کرده است. هرچند معاونت دریایی سازمان محیطزیست در مواردی مانند مرگ دلفینها متخلفان را جریمه کرده، اما گستردگی خلیج فارس نظارت کامل را دشوار کرده است.
ماهیان آبهای داخلی؛ گونههایی مانند ماهی گورخری (آفانیوس) نیز در معرض تهدید هستند. این ماهی که زمانی در زایندهرود فراوان بود، اکنون به دلیل تغییرات اکوسیستم در خطر انقراض قرار دارد. وظیفه حفظ این گونهها، که طی هزاران سال تکامل یافتهاند، بر عهده ماست. حفاظت از محیطزیست نهتنها یک مسئولیت اخلاقی و عرفی، بلکه به اعتقاد برخی، وظیفهای شرعی و مقدس است. همانطور که در جنگ برای حفظ خاک کشور تلاش کردیم، اکنون باید برای حفظ گونههای زیستی و منابع سرزمینی کوشش کنیم.
در حال حاضر، تعداد محیطبانان (حدود ۴۰ تا ۵۰ نفر در برخی پارکهای ملی) برای جلوگیری از شکار غیرقانونی یا آتشسوزی کافی نیست. اما با مشارکت جامعه محلی، که اکوسیستم را متعلق به خود بداند، حفاظت مؤثرتر خواهد بود. نمونه موفق این رویکرد در پارک ملی گلستان دیده شده، جایی که مدیریت مهندس تیموری باعث شد برخی شکارچیان اسلحه را کنار بگذارند و به حفاظت کمک کنند. با این حال، تجربههای منفی نیز وجود داشته؛ در برخی مناطق، مشارکت بدون نظارت کافی به افزایش شکار غیرقانونی منجر شده است.
در ایران تلاشهایی برای احیای ببر و شیر انجام شد که به دلیل بیماری یا ناسازگاری، شکست خورد. اولویت باید با حفاظت از گونههای بومی باشد. نمونه موفق معرفی گونه، ماهی کفال خزر است که دو گونه آن از دریای سیاه در زمان اتحاد جماهیر شوروی وارد شد و در صید شیلاتی موفق بود، اما دو گونه دیگر از بین رفتند.
تخریب سرزمین و انقراض گونهها در ایران ادامه دارد. فعالان محیطزیست و سازمانهای مردمنهاد (NGOها) تلاشهایی برای کاهش این روند انجام دادهاند. نمونه موفق، پویش مردمی میانکاله است که با اطلاعرسانی فردی به نام حرس منصوری، جلوی توسعه ناپایدار گرفته شد. این اولین بار بود که خواست مردمی منجر به لغو مجوز توسط هیئت وزیران شد. اما هنوز دادههای دقیقی از میزان سرزمین و حیاتوحش ازدسترفته وجود ندارد و نیاز به مطالعات جامع است.
درست است که کارهای کلان را باید دولت ها انجام دهند ولی ما هم هر کداممان بعنوان شهروند باید تا جایی که می تونیم هوای محیط زیست رو داشته باشیم.
گوسفند و دامداری ییلاق وقشلاق بلای جان زیست بوم گیاهی و جانوری شده است علف چر آنها چیزی برای شکارها مانندکل وبزووغیره برجای نمیگذارندکه خوراک پلنگ ویوزپلنگ شود سگهای گله نیز درکشتن پلنگ ویوز پلنگ کمک حال چوپان ها وگله داران شده اند شکارچی هاهم که گوی سبقت را ازآقا زاده ناصرالدینشاه ربودهاند دیگر چرانباید چشم براه انقراض ونابودی زیست بوم جانوری وگیاهی باشیم کجا باید برویم وبنالیم که برخی هم از زورتنگدستی شریک دزد ورفیق قافله میشوند اینجاست که به گفته های آقای یاراحمدی میرسیم که گفته بارسنگین اینهمه آدم وارداتی همه چیز رانابود وبه همه فشار میآورد
چی برامون مونده جز عزت!!!!!!!!!!!!!!
هر دم از این باغ بری می رسد................