عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز دوم خرداد 1404 نه تنها یادآور انتخابات دوم خرداد 1376 است که به جامعه شور و نشاط بخشید تا حس کنند میتوانند در مناسبات سیاسی و قدرت تأثیرگذار باشند بلکه از دوم خردادهای پیشین هم متفاوت است چرا که از 1400 به بعد چه اقتدارگرایی داخلی و رادیکالها و چه براندازان خارج نشین کوشیدند اصلاحات را تمام شده بدانند اما امروز در دوم خرداد 1404 کی رییس جمهوری ایران است؟ یک وزیر دولت برآمده از همان دوم خرداد: مسعود پزشکیان! کی معاون اول رییس جمهوری است؟ معاون اول همان دولت دوم خاتمی.
اگر اصلاحات مرده بود اکثریت همان نصف واجدان شرایط رأی دادن در دو انتخابات 8 و 15 تیر 1403 به مسعود پزشکیان رأی نمیدادند ولو در مرحلۀ اول در واکنش به ادبیات سخیف شهردار اصولگرا و در مرحلۀ دوم از ترس سعید جلیلی و نه از حُب پزشکیان.
به یاد آوریم وقتی رقبای او به ویژه با ادبیات علیرضا زاکانی اصرار داشتند پزشکیان را به حسن روحانی منتسب کنند و بگویند اگر پیروز شود شاهد دولت سوم روحانی خواهیم بود در واکنش گفت دولت سوم روحانی نه ولی اگر قرار برتشبیه باشد شاید دولت سوم خاتمی و البته دولت وفاق تشکیل داد چون با این مجلس و با دلار افسار گسیخته دولت سوم خاتمی شکل دادنی نبود.
دوم خرداد 28 ساله شده است و میدانیم خیلیها از تیر 78 که بال دانشجویی آن چیده شد و بسیاری نیز از اردیبهشت 79 که بال مطبوعاتی آن، سرخورده شدند اما باز هم سال 80 به خاتمی رأی دادند و سرخوردگی را به 84 منتقل کردند که از دل حضور نابهنگام هاشمی رفسنجانی و رقابت درونی اصلاح طلبان و اصول گرایان احمدینژاد بیرون آمد.
چند ماه قبل از آن مجلس هفتم با مخالفت با افزایش قیمت حاملهای انرژی و مصوبه تثبیت قیمتها زمینه را برای روی کار آمدن احمدینژاد با شعارهای پوپولیسیتی فراهم آورده بودند و همان شروع ناترازیهایی شده که حالا گریبان همه را گرفته است و تصویبکنندگان و وعده دهندگان به روی مبارکشان نمیآورند.
دولت احمدینژاد صندوق پرپول تحویل گرفت و سرمست نفتی که به بالای 100 دلار در هر بشکه هم رسید در داخل پولپاشی کرد و در خارج بحث هستهای را به موضوعی پرتنش بدل ساخت و حالا بعد 20 سال به جای این که مطابق سند چشمانداز 20 ساله قدرت اول منطقه شده باشیم باید زخمزبانهای دونالد ترامپ رییس جمهوری آمریکا به ایران در سفر به سه کشور همین منطقه را تحمل کنیم.
28 سالگی دوم خرداد را باید از این رو گرامی داشت تا بدانیم در این 20 سال نه اقتدارگرایان داخلی طرفی بستند و نه براندازان خارجی و اصلاحات است که حقانیت خود را نشان داد و با این که اصولگرایان تابلو عوض کردند و جبهه انقلاب شکل دادند تا بگویند دو گانه اصلاحطلب - اصولگرا نداریم و اصولگرایی همان انقلابیگری است پزشکیانی رییس جمهور شد که هیچ ربطی به این جبهه نداشت و اگر شکست خورده بود تیتر میزدند پیروزی جبهه انقلاب البته حالا اصرار دارند بخشهایی از گفتمان او را برجسته کنند که اصولگرایانه میدانند در حالی که نامزد آنها نبود و کاندیدای حداقلی اصلاحطلبان بود. بقیه را که رد کرده بودند. این عادتشان است. سال ۹۲ هم بعد از پیروزی روحانی که واکنش به ردصلاحیت هاشمی رفسنجانی و در استقبال از حمایت خاتمی بود میگفتند روحانی اصولگراست و اندکی بعد شروع کردند به فحش دادن به او
یکی از دلایل مقدس سازی مرحوم رییسی و تیترهای کیهان در این یک سال و به ویژه دو هفته اخیر در توصیف 33 ماه دولت آن مرحوم جدای جنبه های عاطفی و شکل دل خراش سانحه به این خاطر هم هست که دیگر نمیتوانند روی احمدینژاد مانور بدهند.
قبلا میخواستند از سوم تیر که شروع احمدینژاد در سال ۸۴ بود برای خودشان مشابه دوم خرداد بسازند اما اتفاقات 88 و سرکشی او از سال 90 و رفتارهای بعد از ریاست جمهوری سبب شد عزیزدردانه و معجزه هزاره سوم از چشمشان بیفتد.
دوم خرداد اما زنده است و حتی تاریخی هم نشده است. بله. جمعیت قابل توجهی از باشندگان امروز ایران عمدتا جواناند و شاید دوم خرداد 76 را یه یاد نیاورند یا آن روز حق رأی نداشتند اما هر چه کردند تا دوم خرداد از یاد برود نشد که نشد. اتفاقا در فرهنگ شیعی که مبتنی بر مظلومیت است نشان ندادن تصویر خاتمی در صدا و سیما و افراط در تبلیغ خودشان نتیجه عکس میدهد و خیال میکنند با پول عوارض مردم شهر را از عکس پر کنند به نفعشان است.
چرا راه دور برویم؟ رقیب خاتمی در دوم خرداد 76 - ناطق نوری- حالا به رقبای دیروز خود نزدیکتر است تا حامیان آن زمان و رفاقت او با شخص خاتمی عمیقتر شده و به دیدار مهدی کروبی رفت وقتی همچنان در حصر بود.
اشتباه نشود! گرامیداشت 28 سالگی دوم خرداد بزرگنمایی یک فرد به نام سید محمد خاتمی نیست هرچند اگر به شکل اغراق نشده باشد نقدی بر آن وارد نیست. بلکه پاسداشت یک جنبش در ادامه انقلاب مشروطه و انقلاب 57 و نهضت ملی شدن نفت است و اگر براندازان خارجی و اقتدارگرایان داخلی با آنها مخالفت کردند و دستبردار نیستند به خاطر آن بود که با مشروطه هم مخالف بودند و جانب شیخ ضد مشروطه - فضل الله نوری - را میگیرند. با مصدق هم و یا هواخواه شاهاند یا کاشانی که در 28 مرداد در مقابل مصدق قرار داشتند و با قرائت دموکراتیک از انقلاب 57 هم و ترجیح میدادند عنوان نظام برآمده از آن جمهوری نباشد.
اگر دوم خرداد زنده نبود خاتمی در هر انتخابات ریاست جمهوری از 76 به بعد و ایجابی یا سلبی اثرگذار نبود: در سال های 76 و 80 با پیروزی خودش. 84 با فضایی که ایجاد شده بود و آدمی مثل احمدینژاد که نسبتی با خاتمی نداشت اما تحت تأثیر فضای اصلاحات جرأت رقابت با هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی را یافت و از شورای هماهنگی بیرون زد و زیر بار قالیباف هم نرفت. قصه 88 هم نیاز به بازگفتن ندارد. در 92 و 96 با حمایت از حسن روحانی. در 1400 با پرهیز از تشویق به رأی دادن و انتخاباتی که سرد برگزار شد و در 1403 با حمایت از پزشکیان که غیر سیاسیترین وزیر او یا وزیر وزارتخانه غیر سیاسی او بود.
امروز و در دوم خرداد 1404 البته اوضاع به هیچ رو گل و بلبل نیست. جامعه مدنی و تساهل و تسامح پیشکش. یک خرید معمولی از بقالی سر خیابان از نیمه دوم ماه بعد برای حقوق بگیران به کابوس بدل شده است.
همه از ناترازی مینالند و ممکن است وقتی دارید این نوشته را میخوانید برق برود. تازه برق را میبرند به خاطر آن که میترسند از نیروگاه های برقآبی زیاد استفاده کنند چون آب در اولویت است و دو ساعت خاموشی برق بهتر از آن است که شیر آب را باز کنی و آبی جاری نشود و این کابوس واقعا هولناک است.
امروز جمعه دوم خرداد 1404 دور پنجم مذاکرات غیر مستقیم با آمریکا تا ساعاتی دیگر در رُم برگزار می شود.
درست است که عباس عراقچی اصلاحطلب به معنی مصطلح کلمه نیست و مدام مراتب وفاداری خود را یادآور می شود و به احتمال زیاد در دوم خرداد 76 و در 35 سالگی به ناطق نوری رأی داده باشد اما یادمان باشد مرد شماره 2 برجام بوده و تلاش برای مذاکره و توافق در دولت خاتمی و سال های 82 و 83 با هدایت حسن روحانی انجام شد و رییس جمهوری پیشین همین تازگی ها گفت اگر سال 84 مسیر عوض نشده بود مشکلات بعدی پیش نمیآمد.
در سیاست خارجی و در رفتار با مردم و در ناترازی بعد 20 سال به همان سیاستها رسیده اند در حالی که به گفته آقای صالحی وزیر فرهنگ بخش قابل توجهی از سرمایه اجتماعی از کف رفته است.
در صدا و سیما با دولت خاتمی بد کردند به گمان این که خودشان رییس جمهور شوند اما 84 رأی نیاوردند و احمدی نژاد بازی را از آنها برد و ربود و رییس همان صدا سیما رییس مجلس شد تا همان احمدینژاد را مهار کند ولی وقتی در 1400 نامزد ریاست جمهوری شد به او مجال رقابت ندادند و بار بعد هم رد صلاحیت شد!
کوتاه و صریح این که از سنگاندازی و مانعتراشی در مقابل مسیر دوم خرداد که میتوانست ایران را به توسعه برساند تا دموکراسی و آزادی مطبوعات را به رخ بکشیم به نقطه ناترازی و توجه مردم به رسانههای خارجی رسیدیم.
28 سال گذشته و نمیتوان زمان را به عقب بازگرداند. بخش قابل توجه سرمایه اجتماعی هم از کف رفته و برای نسل کنونی سلبریتی ها مرجعیت فکری دارند نه روشنفکران اما دوم خرداد شروع یک حرکت درست بود که در دولت دوم خاتمی و از 80 تا 84 به بار نشست و در محدوده نظر باقی نماند و به زندگی عملی مردم به ویژه طبقه متوسط بهبود بخشید. خیلیها در آن چهار سال خانهدار و ماشیندار شدند و برای اولین بار با دلار زیر 1000 تومان به سفر خارجی رفتند. دلاری که تک نرخی شده بود.
بله. بی انصافی روا نیست و در دوران احمدینژاد هم مسکن مهر و یارانه نقدی برای فرودستان واقعا مثبت بود ولی او هم بر متحدان خود شورید و اقتدارگرایی آنان را برنتافت و حالا در موضع اپوزیسیون است و به خاطر همین است کیهان به نام دفاع از جمهوری اسلامی به دولتهای جمهوری اسلامی از هاشمی و خاتمی تا روحانی می تازد و نمی داند با احمدینژاد چه کنند چرا که حمله به او تأیید رقیب او تلقی خواهد شد و از این رو کل عمر جمهوری اسلامی را از 47 سال به 33 ماه مرحوم رییسی تقلیل می دهد و قصه میسازند و حق دو وزیر چای دبش را هم ادا نمیکنند و کل خاطره گویی را به محمد جمشیدی معاون سیاسی و اسماعیلی ارشاد و اسماعیلی رییس دفتر سپرده اند و سراغ ساداتی نژاد جهاد کشاورزی و فاطمی امین صمت نمیروند.
فعالان سیاسی و روزنامه نگاران بهای سنگینی پرداختند و کافی است به وضعیت سعید حجاریان و تن خسته از ترور و چهره علیرضا رجایی و سرنوشت ابراهیم نبوی فکر کنیم اما کام عامه خاصه طبقه متوسط از دوم خرداد 76 شیرین شد و از میوه های آن در سال های 80 تا 84 چیدند. 28 سالگی دوم خرداد یادآور فرصت های از دست رفته در همه سطوح است.
روندی که با رد صلاحیتها در سال 82 شروع شد تا مجلسی شکل گیرد که در سال 83 طرح تثبیت قیمت ها را تصویب کند و رییس آن در فروردین 84 بگوید هر که ار کنار خودرو من رد میشود به خاطر این عیدی تشکر میکند. مراد او تثبیت قیمت بنرین در 80 تومان بود و حالا کاسه چه کنم - چه کنم دست گرفتهاند چون در آبان 98 آن اتفاقات افتاد و نمیدانند چگونه گران کنند که مشکلی پیش نیاید. گران هم نکنند باید سالانه 9 میلیارد دلار وارد کنند و ثروت مملکت را روز روشن بسوزانند. تثبیت قیمت برق هم آن را از صرفه انداخت و حالا به صنعت زیانده بدل شده است.
اگر دوم خرداد مرده بود انتساب یک کاندیدا با ویژگیهای حداقلی و فاقد جاذبه گفتمانی مسعود پزشکیان و در اوج ناامیدی او را رییس جمهور نمیکرد. جامعه اما از روی کار آمدن سعید جلیلی ترسید و به جای توجه به حرافیهای او و فرصت و ظرفیت کردنها، پزشکیان را ترجیح داد که تا اینجا به قانون موهن جریمههای حجاب تن نداده، یک پیامرسان را آزاد کرده و ضرورت مذاکره با آمریکا آن هم آمریکای ترامپ را که از کفر ابلیس بدتر بود ولو غیر مستقیم قبولانده است.
دیشب آقای عراقچی میگفت اروپا در این بازی نیست و با این حساب و با استناد به این گفته چه بسا از غیظ اروپاییها هم که شده دست کم تا سر رسید اسنپبک - مهر 1404- مذاکرات افتان و خیزان ادامه خواهد داشت و این که به جای اروپا با آمریکا مذاکره میکنند اثبات درستی سخن حسن روحانی است که در دوران اصلاحات مسؤول مذاکرات بود.
یک نسل از دوم خرداد 76 گذشته و در 28 سال نسل دیگری شکل میگیرد اما آنها که خیال میکردند دوم خرداد مرده و خاتمی فراموش شده نگاه کنند ببینند بعد از سه سال خالصسازی یک وزیر دولت دوم اصلاحات رییس جمهوری است و معاون اول آن دولت هم معاون اول کنونی اگرچه این دو به عمد یاد نمیکنند تا حساسیتی تحریک نشود و بگویند فقط سرگرم ناترازی هستیم و تنها کنش سیاسیشان شرکت در مراسم سالگرد رییس جمهور سابق بوده است.
البته همین که دوباره سراغ همان معاون اول رفتند در حالی که از ۸۴ بیست سالی سال پیرتر شده بود نشان داد برخورد با دوم خرداد در یک موضوع کاملا موفق بوده و آن هم تربیت نیروهای تازه و انتقال تجربیات از نسلی به نسل دیگر و یکی از دلایل ضعف و نامجانس بودن دولت پزشکیان همین است که دست آن برای انتخاب مدیران بسته است و عبور دادن از سد استعلام ها به کاری دشوار بدل شده است و ناچار است از یک سبد محدود از میان از سد گذشته ها دست به گزینش بزند.
دوم خرداد به مثابه یک گفتمان متناسب با روحیات ایرانیان - نه مذهبی افراطی و نه لامذهب- و از نظر سیاسی اهل مدارا همچنان زنده است و نماد آن - سید محمد خاتمی- چنان اثر گذار که وقتی از انتخابات اسفند 1402 روی برتافت نرخ مشارکت به شدت فروکاست و در مرحله دوم انتخابات مجلس چنان به عدد خجالت آور زیر 10 درصد رسید و که احتمالا برای تکرار نشدن آن بی اعتنایی حداقلی از رقابت در انتخابات زودهنگام تیر 1403 به رسمیت شناخته شد و پزشکیان رد شده برای تبریز را تأیید کردند و وقتی در همان تیر 1403 رأی داد از مسعود پزشکیان یک رییس جمهور ساخت.
دوم خرداد 28 ساله شده و از آن همچنان می توان گفت و نوشت چرا که فراتر از یک نام و یک مرام بود و هست. مرامی که با روحیات ایرانیان سازگاری دارد. ما مردمی اهل انعطاف هستیم و تاریخ گواه است که اگرچه به ظاهر اطاعت می کنیم اما در ادامه هر قدرت مسلط را به شکل خود درمیآوریم.
رمز ماندگاری دوم خرداد این است چه نماد آن گاهی ممنوع التصویر باشد و چه گاهی نه. روحیه غالب ایرانی نه خشم و خشونت و براندازی به شکل مطلوب سلطنت طلبان را برمی تابد نه غیظ و تلخی نگاه ایدیولوژیک امثال سعید جلیلی را. مسلمانی ما هم شاعرانه و برگرفته از اندیشههای مولاناست.
در دوم خرداد مردم میان دو روحانی یکی را ترجیح دادند. در 1396 نیز باز رقابت اصلی بین دو روحانی بود. در 1403 اما تنها کاندیدای روحانی که از قضا دبیر کل جامعه روحانیت مبارز هم هست در قعر جدول نشست. رفتاری که با خاتمی شد از حیث نگاه صنفی و طبقهای روحانیت هم شگفتآور بود و به زیان روحانیت تمام شد. چرا که هاشمی و خاتمی و روحانی روحانی بودند ولی بیشترین انتقادات به آنان از جانب هم لباسانشان شد!
از منظری دیگر جای شگفتی است که هر چند ناطق نوری هم دیگر رقیب خاتمی نیست و احمدینژاد 90 به بعد هم مسیر دیگری پیموده ولی هنوز برخی به دنبال گفتمان دیگری هستند و خیال میکنند با تخریب اصلاحطلبان و اعتدالگرایان مردم به جانب آنها میگروند همانگونه که در قبال رسانههای داخلی خیال میکنند با محدود کردن آنها را میبینند و می خوانند در حالی که حاصل نومیدی جز این نیست که به رسانه های خارجی رو آورند یا به دخالت خارجی دل ببندند.
۲۸ سالگی دوم خرداد یک اهمیت خاص دیگر هم دارد و آن هم این که بخشهایی از جامعه به توسعه بدون دموکراسی باور پیدا کرده و برای رهایی از این تنگی معیشت و انزوا میگویند رفاه باشد و دموکراسی نباشد مهم نیست و امثال آن اقتصاددان که با انتقاد از مصدق سلطنت طلبی خود را پنهان میکند سوار همین موجی شده که با الگو قرار دادن چند کشور عربی منطقه راه انداختهاند. حال آن که دموکراسی و رفاه تعارضی ندارند و مصدق به جای برنامه مفصل معمول روی یک تکه کاغذ برنامه خود را تنها در دو سطر نوشت: یکی ملی شدن صنعت نفت و دیگری برگزاری انتخابات آزاد. یاد دوم خرداد برای این هم هست که در قبال موج تازه فریب نخوریم و یکی را به بهای حذف دیگری ندانیم. اینجا ایران است. نه عربستان سعودی نه کره شمالی. کشوری که در کمتر از ۸۰ سال دو بار برای مشارکت در قدرت انقلاب شده است. یک بار برای تبدیل شاه مطلقه به مشروطه و تاسیس عدالتخانه و پارلمان و نوبت دوم برای ایجاد جمهوری به جای سلطنت.
دوم خرداد یعنی هر چهار مطالبه ۱۵۰ ساله امنیت، معیشت، آزادی و عدالت را با هم میخواهیم چرا که در طول این ۱۵۰ سال بارها خواستهاند بگویند یکی را به بهای دیگری بخواهید و از یکی بگذرید تا دیگری را به شما اعطا کنیم.