عصر ایران؛ مهرداد خدیر- رییس جمهور پزشکیان طی یک سال گذشته بارها این تعبیر را به کار برده و تکرار کرده که تقوا یعنی حرکت بدون خطا و متقی کسی است که بدون خطا و اشتباه حرکت میکند.
تازگی در کرمانشاه در دیدار فعالان سیاسی گفت و در دی ماه پارسال در همایش گزینش و در خرداد و ایام انتخابات هم و بارها همین توصیف را به کار برده که تقوا یعنی حرکت بدون خطا در حالی که آدمی مصون از خطا و اشتباه نیست و در هیچ حرکتی نمی توان تضمین داد اشتباهی صورت نمی پذیرد و هیچ کس نمی تواند چنین داعیه ای داشته باشد.
حدس زده میشد که توصیف او بر حرکت بدون خطا درباره خطا بیشتر ناظر بر حرکت باشد تا خطا ولی همین را توضیح نمی داد به این معنی که تقوا در بی عملی و سکون نیست و در حرکت است منتها به جای تکرار یک عبارت که تقوا یعنی حرکت بدون خطا می توانست همین را بگوید.
حدس دیگر این بود که منظور او تقوای اجتماعی و تقدم آن بر تقوای فردی است و از سخنان اخیر او در کرمانشاه و ذکر مثال از خودروسازان همین برمی آید که از حرکت بدون خطا در واقع تقوای اجتماعی را مد نظر دارد. تعبیری که آیتالله طالقانی در تفسیر سوره بقره و در پرتوی از قرآن به کار برده و دکتر پزشکیان هم بهتر است به جای تکرار عبارت "حرکت بدون خطا" از تقوای اجتماعی بگوید چون از مثالی که آورده همین مستفاد می شود. تقوایی که میتواند وجدان کاری یا اخلاق حرفهای هم باشد.
آقای پزشکیان در کرمانشاه در جمع فعالان سیاسی و اجتماعی ابتدا همان جمله تکراری را گفت و این که تقوا یعنی حرکت بدون خطا و بعد مثالی آورد که نشان میدهد حدس ما درست است و میخواهد از تقوای اجتماعی بگوید. همان که طالقانی گفت و با استناد به سقراط و این که "فهم حقیقت عدالت، در یک فرد منوط به درک تقوا در اجتماع است."
مثال رئیس جمهوری این بود:" تقوا یعنی حرکت بدون خطا یعنی خودرو را طوری درست کنید که وقتی از درِ کارخانه آمد بیرون روغنریزی نداشته باشد و ترمز آن کار کند نه این که مدام تعمیر بخواهد."
با این حساب آلمانی ها و ژاپنی ها که خودرویی با مشخصات مورد نظر آقای رییس جمهور میسازند خیلی باتقوا هستند و می توان آنان را مصداق متقین دانست؟
آقای طالقانی نمیگفت تقوا یعنی حرکت بدون خطا بلکه تقوا را به دو گونه فردی و اجتماعی تقسیم میکرد. دکتر شریعتی هم به دو قِسم دیگر. تقوای ستیز و تقوای پرهیز. تقوای پرهیز در نگاه او لالایی بود و تقوای ستیز شیپوری برای بیدار باش. همان که شاملو میگوید شعر سهراب لالایی است و شعر من شیپور.
مسعود پزشکیان متولد ۱۳۳۳ است و به این اعتبار در اوج رواج آرای شریعتی در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ خورشیدی جوان و در معرض افکار و ایدههای او بوده و قطعا نیایش مشهور او را شنیده است که می گوید: "خدایا! به من تقوای ستیز بیاموز تا در انبوه مسؤولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم بدار تا در خلوت عزلت نپوسم."
او می خواهد بگوید تقوا در گوشهای نشستن نیست. در حضور در صحنه است.
صریح این که نه در آموزه های مولانا و نه در اشعار سعدی و حافظ و نه در سخنان معممین و واعظان هیچ گاه تقوا حرکت بدون خطا معنی نشده است.
اهمیت تقوا چنان است که با مشتقات آن ۲۵۸ بار در قرآن آمده و طالقانی هم نمیگوید حرکت بدون خطاست بلکه آن را پرهیز از امری توصیف میکند که خداوند راضی به انجام آن نیست منتها کاری که طالقانی میکند ارتقای آن از تقوای فردی به اجتماعی است و گرنه پیش از اسلام هم این اصطلاح درباره "دفاع موجود زنده در برابر نیروی خارجی" به کار میرفته است.
شیخ حسین انصاریان با ساده ترین شکل تقوا را همان ترمز میداند و از حیث ریشه لغوی هم درست است چون از وقایه میآید که به معنی نگاهداری و خویشتنداری است.
مولانا تقوا را به معنی پاکی می داند و به حمام تشبیه میکند ( و البته این حمام ربطی به همام در خطبه 193 نهج البلاغه ندارد که اوصاف متقین را برشمرده هر چند در نهج البلاغه هم یکی از مهم ترین معانی تقوا همان پاکی است):
شهوت دنیا مثالِ گلخَن است
که از او حمامِ تقوا روشن است
سعدی در کنار دیانت به کار میبرد:
چون نبود خویش را دیانت و تقوا
قطع رحم بهتر از مودت قُربا
حافظ به معنی دانش و احتمالا فقه به کار برده و در مقابل توکل قرار میدهد و میگوید:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
در میان معاصران اما دکتر عبدالکریم سروش دقیقترین تعبیر را به دست میدهد چرا که تقوا را به شرم تفسیر کرده که فراتر از پرواست و جالب اینکه با دیدگاه سعدی سازگار است.
درست است که سعدی در غزلیات میگوید:
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلّاشی دهیم این شرک تقوا نام را
و تقوا را پوششی ریاکارانه از جانب برخی توصیف میکند ولی در مجالس ۵ گانه دو نوع تقوا را برمیشمرد: نخست، تقوای صالحان و تقوا در اینجا به معنی ترس از روز قیامت است و دومی تقوای عارفان که نه از ترس که از حیای رب العالمین است و اگر گناهی مرتکب نمیشوند به آن سبب است که خداوند را ناظر میبینند و شرم حضور دارند و این شرم را دکتر سروش همان تقوا میداند. شرمی که قابلیت تزریق و اشاعه هم دارد:
صحبت صالح تو را صالح کند
صحبت طالح تو را طالح کند
سروش از قرآن و نهج البلاغه به عنوان تقوانامه نام می برد چندان که مثنوی معنوی مولوی عشقنامه است و با این که موافق است که یکی از ترجمههای تقوا، ترس است اما ترجیح میدهد آن را همان شرم بداند. البته ترس به معنی خداترسی یا همان پارسایی.
ملاحظه میشود که به معنی دین و ترس و دانش و حیا به کار رفته شده اما هیچ یک نگفتهاند تقوا یعنی حرکت بدون خطا.
در میان روشنفکران و شاعران معاصر اگر فروغ میگوید ماییم که ماییم که جامۀ تقوا دریدهایم و معادل زهد ریاکارانه به کار میبرد شاملو اما از عظمت آن غافل نیست و یک جا میگوید: تو تقوای خاک و آب را هرگز باور نداشتی و جای دیگر تصریح میکند: خاموشی تقوای ما نیست.
بزرگان ادبی و فکری ما تعابیر نغز و پرمغزی درباره تقوا داشتهاند و یکی از زیباترین آنها تعبیر سعدی است که عروس ایمان،جمالی دارد اما بی زیور تقوا کمالی ندارد و مشخص است چه تشبیهی به کار برده است.
با نگاه فردی همان دو واژه ترمز و شرم را ترجیح میدهم و اگر مراد این است که آن را برکشیم و مفهوم متعالی تری استخراج کنیم چرا مدام بگوییم حرکت بدون خطا که مشخص نیست تاکید بر حرکت به جای سکون و سکوت است یا پرهیز از خطا در حالی که:
جایی که برق عصیان بر آدم صفی زد
ما را چگونه زیبد دعویِ بی گناهی؟
وقتی آدم ابوالبشر از خطا مصون نباشد و تاوان آن را با هبوط پرداخت و در باور دینی شیطان مأموریت به وسوسه دارد الی القیامه و مرحوم مهندس بازرگان به همین خاطر شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان را با آموزه های قرآن سازگار نمیدانست و میگفت تا شیطان هست فتنه هم در عالم هست و در این فقره هم میتوان گفت وقتی جز ۱۴ تن، دیگران در معرض خطایند چگونه میتوان به خاطر خطا چه سهوی و چه عمدی فردی را از تقوا ساقط دانست و هر خاطی یی را بی تقوا و هر بی خطایی در کاری را متقی دانست؟
پس یک احتمال بیشتر باقی نمی ماند و آن هم این که تقوای مد نظر رئیس جمهور پزشکیان همان تقوای اجتماعی باشد که با مثال خودروسازی بیان کرد و مصادیق متعدد دیگر هم میتوان به دست داد از جمله پرهیز از مصرف زیاده از حد برق و آب و گاز یا برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی و متقی شخصی است که در این زمینهها پروا و پرهیز دارد با تقواتر از آن است که بیشتر رعایت کند کافی نیست اگر در عبادت شخصی زیادهتر از دیگران عمل می کند که اگر مصداق تقوا باشد ذیل تقوای فردی میگنجد.
تا اینجا تصریح شد توصیف و تفسیر تقوا به حرکت بدون خطا جز این که تکراری و ملالآور شده نادرست و نارساست و پروا و پرهیز و شرم رساترند و اگر منظور تقوای اجتماعی است همین را بگوید با ذکر خیری از طالقانی نازنین که جز لباس شباهتی نداشت به برخی که بعدتر از راه رسیدند و انقلاب 57 را با خسخس سرفه های او و خلوص او به خاطر میآوریم نه با تلخ گوییهای پارهای میراثداران آن تریبون.
نکته اصلی پایانی هم این که طالقانی در همان پرتوی از قرآن به تقوا بسنده نمیکند و از دو مولفۀ مکمل تقوا هم یاد میکند تا به این سه برسد: عقل،عدل و تقوا.
اگر رئیس جمهوری ایران که نه مانند سلف خود ادبیات رسمی را عینا تکرار میکند و نه چون اسلاف او خطیب و سخنور است شهروندان را به تقوا توصیه میکند ولو با تعریف خاص خود (حرکت بدون خطا) مردمان هم حق دارند از کار به دستان مطالبه عقل و عدل کنند.
همان گونه که برای تقوا تعاریف متعدد برشمرده شد و با نارسا دانستن حرکت بدون خطا پروا و شرم را ترجیح دادیم عقل نیز نیاز به تعریف دارد و همه کس پسندترین آنها همان "دور اندیشی" است و در روزگار ما شاید بتوان محاسبه سود و زیان یک کار یا دو دو تا چهار تا کردن دانست.
بعد از تقوا و عقل نوبت عدل می رسد. هر چند جز خورشید و ماه که یک سان میتابند در باقی امور عالم یکسانی و توزیع برابر نمیبینیم اما عدل را میتوان همان حق دانست یا در تعریف مدرن عدالت: توزیع برابر فرصتها. کوتاه این که به میزانی که ظلم نباشد عدل هست.
آرزوی زیادی نیست که رییس جمهوری که به او امید داریم و با او به فضای تازه بعد از سه سال خالصسازی گام نهادیم در نطق یا موضع گیری بعدی به جای اصرار بر این که تقوا یعنی حرکت بدون خطا از تقوای اجتماعی بگوید یا اصلا این امور را به دیگران بسپارد و از مفاهیم ملموس تر سخن بگوید و اگر اصرار دارد دست کم قدری عمق و تنوع بدهد و از پروا و شرم و پارسایی نیز بگوید و به توصیه به تقوا به هر مفهوم بسنده نکند و به عقل و عدل هم در عمل وفادار باشد چندان که طالقانی هم تقوا و عدل و عقل را درهم میآمیخت.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
به قول خودتون اگر آلمان و ژاپن خوروی با کیفیت می سازند ناشی از تقوایشان است یا حکومت قانون و نظارت و رقابت!؟
هیچ یک از پارامترهای مذهبی قابل سنجش و اندازهگیری نیست . مثلا چه کسی متعهد است ؟ کسی که آخرین دگمه پیراهن را می بندد و ریش دارد و تسبیحی در دست؟
همان دعوای قدیمی بین تعهد و تخصص پیش می آید...
شهید مطهری در چند جا از کتابهایشان معنی "پرهیزکاری" را ترجمه مناسبی برای تقوا نمی دانند و از تقوا به "خود نگهداری" تعبیر می کنند. پرهیزکاری یعنی از منشا گناه و خطا دور شدن که در نهایت به رهبانیت ختم می شود و ارزشی ندارد. تقوا آن موقعی ارزش دارد که در معرض خطا باشی ولی بتوانی خودت را حفظ کنی.
به یاد دارم شما در بخشی از تفسیر داستان حضرت یوسف و ذلیخا تعبیری از قرآن را بیان فرمودید که در لحظه گناه مانع از انجام آن توسط حضرت یوسف شد و تفسیر ها و ترجمه ها در اطراف آن واژه بسیار متفاوت و مختلف بود
خواهی سفیدجامه و خواهی سیاه باش.
در این مقال به مفهومی اشاره مختصر کردید که ای کاش یک بار به طور مستقل و مشروح درباره آن بنویسید: "لزوم اجتناب مدیران اجرایی کشور از این همه سخنرانی آن هم از نوع ایدئولوژیک"
آیا در کشورهای پیشرفته نخست وزیرها یا روسای جمهور هر روز و در هر مراسمی این قدر مفصل سخنرانی می کنند؟ قطعا نه.
حال که آقای پزشکیان می شود گفت پس از سالیان دراز، نور امید را در دل ها برای رفتار غیر کلیشه ای و دلسوزی کارشناسی در قامت یک رییس جمهور، روشن کرده، خوب است روش و سلیقه ای در پی بگیرد که در تعدادی از مراسم های عمومی (نه جلسات در حوزه دولت)، بگوید نیازی به سخنرانی من نیست یا در نهایت تا سقف 5 دقیقه صحبت کند.
همه این گزاره "الناس علی دین ملوکهم" را قبول داریم. بنابراین با این تغییر در فرهنگ و رفتار اجتماعی و حکمرانی در بالاترین سطح مدیریت اجرایی، به طور قطع تاثیرات شگرف آن را در سطوح پایین تر مدیریت های اجرایی خواهیم دید. در حال حاضر هر مدیری در سطوح پایین حکمرانی کشور (یعنی بخش دولتی) به خود اجازه می دهد در سال تقریبا به اندازه روزهای سال و گاهی بیشتر، سخنرانی یا صدور پیام داشته باشد. وب سایت های شرکت ها و سازمان های دولتی به شکل حال به هم زنی به طور دائم در حال انتشار پیام مدیرعامل یا رییس یا مدیرکل خود و ... در مورد موضوعات فلان و بهمان (عموما ایدئولوژیک و نه مرتبط با حوزه ماموریت شان!) هستند. پدیده مسخره ای که در هیچ جای دنیا به جز ایران مشاهده نمی شود.
دنیای بدون خطا حاصل روش و منش مردمان در زندگی پرهیزگارانه است . اگر منفعت شخصی کنار رفت و ترس از عقوبت عمل جای آن را گرفت ،خطای در گفتار و کردار از زندگی آدمیان حذف خواهد شد !
اما می توان به این توصیه اخلاقی ، دینی و عارفانه برای سامان دادن امور دنیای پیچیده امروز دل بست ! آیا دانه های دل آدمیان را می توان دید و پرهیزگاران واقعی را در مناصب مناسب تخصصی آنها گمارد ؟!
تخصص آدمیان قابل اندازه گیری و راستی آزمایی با روشهای معین و بروز است اما ادعای پرهیزگاری خیر !!
بنده مدتیه با یه عرفان شرقی موسوم به فالون دافا آشنا شدم. مفهومی هست در این مکتب که ما او رو به تقوا ترجمه کردیم. تقوا در مقابل کارما میآید. هر دو ماده هستند منتهی موادی در بعدی دیگر. این مادهی تقوا رو به شرطی میتوان به دست آورد که تقوا (به مفهومی که مد نظر یادداشت شما است) داشته باشیم.
همچنین یک محک (کماکان دارای ماهیت مادی) برای اینکه فرد چه سطحی دارد وجود دارد که ترجمهای برای آن نداریم و نسبت مستقیمی با مادهی تقوا دارد. این محک را در زبان چینی چینچینگ میگویند و در انگلیسی به کاراکتر (شخصیت) ترجمه شده اما به نظر بنده چندان گویا نیست. وقتی مقالهی امروز شما رو میخوندم با خودم فکر کردم که تقوایی که شما اشاره فرمودید، نحوهی عملکردی است که میتواند منجر به رسیدن به وضعیت با تقوایی (مد نظر فالون دافا) شود که قابل اندازهگیری است و میتوان افراد را مقایسه کرد و هر که بیشتر دارد، در جایگاه بالاتری است. (ان اکرمکم عندالله اتقیکم).
تقوا فراتر از پروا و میتواند معنای شرم داشته باشد.