عصر ایران؛ احمد فرتاش- در روز ۲۹ مه ۱۴۵۳، دروازههای قسطنطنیه، پایتخت دیرپای امپراتوری روم شرقی، برای همیشه فرو ریختند.
آنچه در آن روز رخ داد، صرفاً یک پیروزی نظامی نبود؛ سقوط قسطنطنیه با دستان محمد دوم، سلطان جوان عثمانی، آغازگر عصری تازه در تاریخ جهان شد. برای بسیاری از مورخان، این لحظه نه تنها نماد پایان قرون وسطی، بلکه آغازی بر دگرگونیهای بزرگ در نقشه قدرت، دین، علم و فرهنگ جهانی بود.
میراثی هزارساله در آستانه سقوط
امپراتوری بیزانس، شاخه شرقی امپراتوری روم، بیش از هزار سال بر بخشهایی از شرق اروپا، آسیای صغیر و خاور نزدیک فرمان رانده بود. قسطنطنیه، که در سال ۳۳۰ میلادی توسط کنستانتین کبیر به عنوان "رُم جدید" بنیاد نهاده شد، از ابتدا جایگاهی اسطورهای داشت: شهری میان شرق و غرب، مرکز ایمان مسیحی شرقی، و قلب فرهنگی با شکوه.
اما در سده پانزدهم، این عظمت گذشته رنگ باخته بود. بیزانس، که زمانی سراسر مدیترانه شرقی را در چنگ داشت، به دولتی کوچک و محصور در اطراف قسطنطنیه تبدیل شده بود.
دیوارهای بلند و افسانهای شهر هنوز پابرجا بودند، اما توان نظامی، منابع مالی، و نفوذ سیاسی امپراتوری رو به زوال رفته بود. امپراتور کنستانتین یازدهم، واپسین امپراتور بیزانس، میدانست که آخرین حلقه از زنجیرهای بلند را بر دوش میکشد.
ظهور دشمنی تازهنفس
در سوی دیگر، قدرتی جوان و پرشور در حال صعود بود: امپراتوری عثمانی. ترکهای عثمانی که در سده سیزدهم از آناتولی برخاسته بودند، به سرعت بخشهایی از بالکان، آسیای صغیر و خاورمیانه را در اختیار گرفتند. محمد دوم، سلطان ۲۱ ساله عثمانی، آرزویی در سر داشت که دهها فرمانروای مسلمان پیش از او در آن ناکام مانده بودند: فتح قسطنطنیه، نماد مسیحیت شرقی.
محمد فاتح نه تنها بلندپرواز، بلکه استراتژیستی نیرومند بود. او منابع گستردهای برای این کار بسیج کرد: نیرویی بیش از ۸۰ هزار نفر، ناوگان دریایی بزرگ، و مهمتر از همه، سلاحی انقلابی برای آن زمان: توپهای عظیمالجثهای که توسط مهندسی مجار به نام اوربان ساخته شده بودند. این توپها، دیوارهایی را هدف قرار میدادند که تا پیش از آن در برابر هر مهاجمی تاب آورده بودند.
محاصره بزرگ
در ۶ آوریل ۱۴۵۳، سپاه عثمانی در برابر دروازههای قسطنطنیه صف کشید. شهر در بهترین حالت تنها ۷ تا ۸ هزار مدافع داشت، بسیاری از آنان مزدوران ایتالیایی و ژنویی. ناوگان عثمانی تنگه بسفر را بست و حلقه محاصره کامل شد.
محمد دوم با درکی نوین از جنگ، شیوههایی خلاقانه بهکار برد. در کنار توپخانه، او با کشیدن کشتیهای خود از راه خشکی و انتقال آنها به شاخ طلایی، نیروی دریایی خود را در پشت خطوط دفاعی قسطنطنیه مستقر کرد. این اقدام شجاعانه، تعادل نبرد را بهطرز چشمگیری تغییر داد و شکافهایی در امید بیزانسیها پدید آورد.
توپخانه عثمانی، دیوارهای سنگین شهر را با بمبارانهای شبانهروزی فرسوده میکرد. با هر ضربه، صلابت تاریخی دیوارهای تئودوسیوس فرو میریخت. مقاومت دلیرانهی بیزانسیها، هرچند تحسینبرانگیز، اما تدریجاً رنگ باخت. غرب مسیحی که بیزانس امید یاری از آن داشت، کمک چندانی نکرد. اگرچه ونیز و جنوا ناوگانی فرستادند، اما نه به اندازهای که سرنوشت را تغییر دهد.
لحظه سقوط
در سحرگاه ۲۹ مه، محمد دستور حمله نهایی را صادر کرد. امواج انسانی، یکی پس از دیگری بر دیوارهای شهر کوبیده شدند. نخست سپاههای نامنظم، سپس واحدهای حرفهای، و در نهایت گارد مخصوص سلطان. پس از نبردی خونین در دروازهی کرکار، عثمانیها وارد شهر شدند.
امپراتور کنستانتین یازدهم تا واپسین لحظه شمشیر زد و در میدان نبرد کشته شد. پایتختی که هزار سال در برابر قبایل، خلافتها، و امپراتوریها تاب آورده بود، به دست لشکر تازهنفس محمد دوم افتاد. محمد، در حرکتی هوشمندانه، دستور داد تا غارت شهر تنها برای ساعاتی مجاز باشد و سپس نظم را برقرار کرد. او به کلیسای ایاصوفیه رفت، بر محراب آن ایستاد، و آن را به مسجدی تبدیل کرد.
پس از سقوط: پیامدهای جهانی
سقوط قسطنطنیه موجی از پیامدهای عمیق را در سراسر جهان پدید آورد:
۱. پایان بیزانس: امپراتوری روم شرقی، که از دوران آگوستوس تا کنستانتین یازدهم بیش از ۱۵۰۰ سال استمرار یافته بود، رسماً پایان یافت.
۲. تقویت عثمانیها: قسطنطنیه از آن پس به پایتخت امپراتوری عثمانی تبدیل شد و با نام "اسلامبول"، مرکز یکی از قدرتمندترین دولتهای جهان اسلام شد. عثمانیها از این پس به تهدیدی جدی برای اروپا تبدیل شدند.
۳. جریان مهاجرت دانش: با سقوط شهر، شماری از دانشمندان، کشیشان و فیلسوفان بیزانسی به ایتالیا و سایر نقاط اروپا گریختند. آنان نسخههایی از متون کلاسیک یونانی و رومی را با خود بردند، که الهامبخش جنبش رنسانس شد.
۴. تغییر مسیر تجارت: با تسلط عثمانیها بر مسیرهای شرقی، اروپاییها به جستوجوی راههای دریایی تازهای به سمت شرق برآمدند؛ امری که انگیزهای برای عصر اکتشافات شد، از جمله سفر کریستف کلمب به قاره نو.
۵. شوک مذهبی به اروپا: سقوط نماد مسیحیت شرقی برای اروپای کاتولیک ضربهای روانی بود. پاپ نیکلاس پنجم خواستار جنگ صلیبی شد، اما اروپا پراکنده و مشغول مسائل درونی بود.
محمد فاتح: تسخیرگر تاریخ
محمد دوم نه تنها فاتح قسطنطنیه، بلکه سازنده دولتی مقتدر بود. او ساختارهای اداری تازهای بنا کرد، به علما و معماران میدان داد، و در عین مسلمان بودن، به دانش غربی علاقه داشت. گفته میشود کتابخانهای غنی داشت و به زبانهای یونانی و لاتین آشنایی داشت. ایاصوفیه را به مسجد تبدیل کرد، اما اجازه داد کلیساهای کوچک باقی بمانند.
او از قسطنطنیه شهری اسلامی – عثمانی ساخت، اما بخشهایی از هویت بیزانسی آن را حفظ کرد. تساهل نسبی مذهبیاش، در مقایسه با بسیاری از فرمانروایان اروپایی، چشمگیر بود. یهودیان و مسیحیان اجازه اقامت و عبادت یافتند، البته تحت شرایط دولت عثمانی.
قسطنطنیه؛ نقطهی پایان و آغاز
سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ را میتوان هم نقطه پایان یک جهان و هم آغاز جهانی تازه دانست. این شهر برای بیش از هزار سال نماد تمدن یونانی–رومی، مسیحیت شرقی، و مقاومت فرهنگی در برابر جهان اسلام و سپس عثمانی بود. نابودی آن، فروپاشی نهایی میراث روم در شرق را رقم زد. اما در دل این ویرانی، بذرهای دورهای نو کاشته شد.
برای مسلمانان، این پیروزی ارزشی فراتر از یک فتح نظامی داشت. روایات مذهبی اسلامی از پیامبر اسلام نقل میکردند که «قسطنطنیه گشوده خواهد شد و چه امیری است آن امیر، و چه لشکری است آن لشکر»، و محمد دوم خود را مصداق این پیشبینی میدانست. در سنت عثمانی، این پیروزی مشروعیت سیاسی و دینی عظیمی برای سلطان جوان بههمراه آورد و موقعیت او را در جهان اسلام تثبیت کرد.
در اروپا، شکست قسطنطنیه همراه شد با زنگ خطری جدی برای مسیحیان. اما برخلاف گذشته، دیگر اروپا آمادگی جنگ صلیبی تازهای را نداشت. کشورهای غربی، درگیر رقابتهای داخلی، جنگ صد ساله، یا تغییرات اقتصادی بودند. اما پیامدهای فکری این رویداد بهمراتب گستردهتر بود: مهاجرت دانشمندان بیزانسی به ایتالیا، انتقال متون یونانی به اروپا، و تقویت انسانگرایی (اومانیسم) بخشی از بستر خیزش رنسانس شد.
از سوی دیگر، تسلط عثمانیها بر راههای شرقی سبب شد که اروپاییان برای رسیدن به آسیا و هند، راههای تازهای را از مسیر اقیانوس اطلس جستوجو کنند. سقوط قسطنطنیه، بهشکل غیرمستقیم، انگیزهای برای سفر واسکو دا گاما به هند، کریستف کلمب به دنیای نو، و ماژلان به اقیانوس آرام شد.
ارزش تاریخی
سقوط قسطنطنیه تنها نبردی نظامی نبود؛ نقطهی تلاقی دو کهنتمدن بود: روم و اسلام. پایان بیزانس بهمعنای پایان یک ساختار سیاسی کهن بود، اما بسیاری از عناصر فکری، هنری و فرهنگی آن به واسطهی مهاجرت و انتقال دانش، به اروپا و سپس جهان مدرن منتقل شد. بههمین دلیل، میتوان آن را همزمان «پایان قرون وسطی» و «آغاز دوران جدید» دانست.
شهر قسطنطنیه – که به استانبول تبدیل شد – از آن پس، در مرکز تحولات عثمانی و سپس جمهوری ترکیه باقی ماند. هنوز هم ایاصوفیه، با تاریخ پیچیدهاش، سمبلی است از پیوستگی و گسست تاریخ؛ جایی که امپراتوران، خلفا، و اکنون دولتمردان نوین، در سایهاش میکوشند هویت خود را معنا کنند.