روزی که تراکتور تاسیس شد، هیچکس فکر نمیکرد در طول ۵۵ سال، این تیم نهتنها به یکی از نمادهای فوتبال ایران تبدیل شود، بلکه به روح و قلب میلیونها هوادارانش در دنیا رسوخ کند و تیمی از جنس عشق و دلدادگی را معنا سازد.
به گزارش ایرنا، هواداران تیمهای اروپایی سالهای زیادی است که در دنیا قد علم میکنند و خود را برترین هواداران دنیا میدانند اما در این سوی دنیا و گوشهای از قاره آسیا، تیمی رخ نمایان میکند که هوادارانش پا به پای تیمشان، شهر به شهر ایران را گشته و تا ثانیه آخر هر بازی (برد یا باخت فرقی ندارد)، فریاد حمایتهایشان را به آسمان بلند کردهاند.
هوادارانی که سالها به انتظار یک جام قهرمانی لیگ برتر، ایستاده تیم خود را تشویق میکردند، گویی که تیم در این ۵۵ سال، قهرمان قلبهایشان بوده است و با شعار «عیبی یوخ» در لحظاتی که تیم شکست میخورد، از دست بازیکنان گرفته و معنای حمایت را به فوتبال دیکته کردهاند.
به راستی که «پرشورها» عنوانی است که لایق این هواداران میتوان انتخاب کرد در هر لحظه و همه روز، شور و شوق در تک به تک این هواداران موج میزند و اشکها و لبخندهایی که پای این تیم گذاشتهاند، عشقی بی منت را نمایان میسازد.
پرشورها در این سالها بارها اشک ریختند و لبخند زدند. لحظات شادمانی و تلخی که هیچکدام فراموش نمیشود، از قهرمانیهای جام حذفی گرفته تا روزی که در لحظه آخر، قهرمانی لیگ برتر را از دست دادند، قلب میلیونها هوادار تراکتور لرزید و تک به تک این خاطرات تا آخر عمر با آنها باقی میماند.
پرشورها در هر بازی خانگی و حتی خارج از خانه تیم خود را تنها نگذاشته و نمیگذارند، بازیهای این تیم در ورزشگاه یادگار امام (ره) تبریز برگزار میشود اما هوادارانش از شهرها و روستاهای دور و نزدیک، خود را به ورزشگاه میرسانند و هزاران هوادار در ۹۰ دقیقه فارغ از اینکه در خارج از ورزشگاه کیستند، در داخل ورزشگاه، یکصدا و یکدل فقط برای یک تیم و موفقیت و اوج گرفتن آن میایستند و تشویق میکنند.
حال این قهرمانی برای میلیونها پرشور و باشگاه بزرگ تراکتور، فقط یک جام نیست؛ بلکه یک پاداشی به وفاداری، صبر، عشق و امید است، آن هم در فصلی که دریایی از هجمهها و حاشیهها گریبان تیم را گرفته بود، توهینها و ناسزاهایی که در ورزشگاههای مختلف علیه تیم و بازیکنان در این فصل شنیده شد و فدراسیون تنها به دادن جریمه نقدی بسنده کرد اما بلوغی که در باشگاه ایجاد شده است، حواشی را به بهترین نوع مدیریت کرد.
مگر ورزشگاه ۷۰ هزار نفری یادگار امام، گنجایش میلیونها هوادار پرشور تراکتور را دارد؟ قطعا نه، دلیل آن را میتوان در صفحات فضای مجازی رسانههای مطرح ورزشی جهان جستجو کرد که تصاویر و فیلمهای جمعیت ۱۲۰ هزار نفری پرشورها در یک ورزشگاه ۷۰ هزار نفری چگونه بازخورد داشته است.
اما فوتبال، معجزه دارد، فصل ۱۴۰۳–۱۴۰۴، فصل شکوه و بازگشت بود و معجزهای که از همان ابتدای فصل رقم خورد. انتخاب بهترین گزینه سرمربی و بازیکنان کلیدی و حفظ آنها تا پایان فصل که بهترین نتیجه را درپی داشت.
در حقیقت، یکی از نکات کلیدی این فصل، ثباتی بود که در تیم مشاهده میشد. در حالی که تراکتور در سالهای گذشته بارها تغییرات سرمربی را شاهد بود، این فصل نخستین بار است که تیم تحت هدایت یک سرمربی، دراگان اسکوچیچ، از ابتدای فصل تا انتها پیش رفت و همین عامل، حلقه گمشدهای بود که در سالهای گذشته همواره کمبودش احساس میشد.
قهرمانی زودهنگام تراکتور که به رغم سنگ اندازی ها به دست آمد، تنها گواهی بر قدرت و شایستگی تیمی بود که در تمام طول فصل با اقتدار بازی کرد و در نهایت حق خود را از فوتبال ایران گرفت.
و هواداران …
پرشورها که سالها به تنهایی سکوها را گرم کرده بودند، این بار فرهنگ هواداری را نشان دادند، در برابر توهینها، بیاخلاقیها، فحاشیها و تحریکها، نه فریاد زدند، نه تلافی کردند؛ فقط ایستادند و با دفاع از جایگاه مادر، شعور را جایگزین شعار کردند.
این فصل شاهد ورود هواداران خانم به ورزشگاه یادگار امام نیز بودیم که برای نخستین بار در تاریخ لیگ برتر فوتبال و باشگاه تراکتور، زنان با اشتیاق به سکوها آمدند و نشان دادند که این تیم برای همه است، فارغ از جنسیت.
حضور بانوان خبرنگار در پوشش اخبار تیم، یکی دیگر از لحظات خاص این فصل بود، برای نخستین بار، بانوان خبرنگار (ایرنا) و عکاس خبری در کنار مردان به پوشش خبر بازیهای تیم تراکتور پرداختند و نشان دادند که در دنیای ورزش، زنان نیز به اندازه مردان شایستگی حضور و تأثیرگذاری دارند.
نمیتوان از مدیریت هوشمندانه مالک باشگاه تراکتور، محمدرضا زنوزی نیز بدون اشاره عبور کرد، او که از شش سال پیش تیمداری تراکتور را بر عهده گرفته است، با وجود تمام چالشها و تغییرات مداوم در کادر فنی، سرانجام توانست تیم را به بلوغ رسانده و ثبات را جایگزین تغییرات مداوم کند، این ثبات در نهایت جواب داد و تراکتور به آنچه که شایستهاش بود رسید.
تراکتور قهرمان شد، اما قهرمانیاش فقط با سوت پایان یک بازی و نتیجهای که در پایان بر روی اسکوربرد ورزشگاه نمایان شد، به دست نیامد بلکه این قهرمانی، نتیجه سالها اشک و لبخند، صبوری و امید بود، این پایان یک رؤیای ۵۵ ساله بود، اما آغاز فصل جدیدی از اعتماد به خود و همبستگی، برای تیمی که حالا دیگر فقط «پرهوادار» نیست، بلکه قهرمان ایران است.
تبریز جشن گرفت، آذربایجان سرفراز شد و فوتبال ایران داستانی از صبوری، ایستادگی و بازگشت شنید، تراکتور، آن رؤیایی که سالها ناتمام مانده بود را بالاخره تمام کرد.