۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۴۸۱۲۸
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۱۳-۰۱-۱۴۰۴
کد ۱۰۴۸۱۲۸
انتشار: ۱۱:۱۵ - ۱۳-۰۱-۱۴۰۴
مرور ویژه‌نامه‌های نوروزی مطبوعات- 5

کتاب‌نامۀ آگاهی‌نو؛ یاد ابراهیم نبوی: روشنفکر یا جوکر؟

کتاب‌نامۀ آگاهی‌نو؛ یاد ابراهیم نبوی: روشنفکر یا جوکر؟
طرح روی جلد و مطلب اصلی به نویسندۀ طنز پردازی اختصاص دارد که با خودکشی به زندگی خود پایان داد و به اعتقاد نویسنده اگر مهاجرت او خطا بود این نوع مرگ خطای مهلک تری بود....

    عصر ایران؛ سروش بامداد- اگر دل‌تان برای قلم محمد قوچانی تنگ شده یا تصور می‌کنید اکنون وجه سیاسی و حزبی او  می‌چربد و دیگر همچون گذشته روزنامه‌نگار نیست و اگر هم فعالیت مطبوعاتی دارد به اقتضای صاحب امتیازی دو‌مجله ( آگاهی‌نو و کتاب‌نامه) و مدیر مسؤولی این دو بالطبع و بالتبع محافظه‌کار شده و بیشتر نظارت می‌کند تا مانند دهه‌های 70 و 80 بنویسد، مقالۀ او در شمارۀ پاییز و زمستان کتاب‌نامه (آگاهی‌نو) نشان می‌دهد چنین نیست و می‌نویسد و همچنان خوب و خواندنی هم؛ ولو افراط او را در نقد چپ یا شریعتی برخی نپسندند.

   شمارۀ ششم "کتاب نامه" که در عین تعلق به مجموعۀ "آگاهی نو" مستقل است، عنوان نوروزی ندارد و در واقع شمارۀ پاییز و زمستان است و همین حاکی از آن است که قوچانی از روزنامه به هفته‌نامه و سپس به ماه‌نامه و در نهایت به فصل‌نامه کوچیده و اگر تحمل می شود جدای رفع سوء تفاهم‌های گذشته و کوچ اجباری همکاران او، به خاطر آن است که اولا مردم دیگر کمتر مجله می خوانند تا روزنامه‌نگاران تأثیر سیاسی برجای بگذارند (‌اثر فرهنگی البته باقی است) و ثانیا به جای تغییر و تدبیر جهان* به تفسیر می‌اندیشند. اگر دکتر سروش از تفسیر به تعبیر رسید دوستان ما از تغییر و تدبیر به تفسیر رسیدند و چون روزنامه نگاری با واقعیت سر و کار دارد نه با خواب و رؤیا طبعا از تفسیر به تعبیر نخواهند رسید.

با همین نگاه است که شعر بهاءالدین خرمشاهی بر پیشانی کتاب‌نامه است:

یک عده به تغییر جهان اندیشند
بی آن که به تدبیر جهان اندیشند

شرط است که پیش تر ز هر تغییری
ژرفانه به تفسیر جهان اندیشند

   "روشن‌فکر یا جوکر" را محمد قوچانی دربارۀ سید ابراهیم نبوی روزنامه‌نگار طنزپردازی نوشته که دی ماه گذشته در غربت به زندگی خود پایان داد و نویسنده به جای تعبیر "مرگ خود خواسته" همان "خودکشی" را آورده و یادآور شده: نارواست که با همۀ علاقه ای که به او داریم با نامیدن خودکشی به "مرگ خود خواسته" قبح این خودویران گری را فروبریزیم که می دانیم او به محض خودکشی پشیمان شده بود.

    البته نمی‌دانیم آقای قوچانی از کجا می داند که [نبوی] به محض خودکشی پشیمان شده بود چون ممکن است مخاطب تصور کند برای جذابیت بیشتر به سبک مسعود بهنود نکته‌ای را آورده که قابل اثبات و نفی نیست، کما این که نویسندۀ صاحب سبک - بهنود- در یکی از آثار خود نوشته بود: فرح با لباس خواب پشت در منتظر شاه بود و یکی پرسید: در آن وضعیت چه کسی آنجا بوده تا چنین روایت کند؟ حالا حکایت "داور" است و پشیمانی از خودکشی.

کتاب‌نامۀ آگاهی‌نو


      معرفی نشریات ممتاز به قصد آن است که مخاطبان خریداری کنند و مانند گذشته از مجلات لذت ببرند و به همین خاطر اصل حکایت را نمی آوریم و به اشارتی بسنده می کنیم و خاصه این بخش که نشان می دهد قلم قوچانی همچنان شیرین و البته پخته تر شده است:

    "سال 79 که مطبوعات اصلاح طلب توقیف شدند 36 روز در زندان بودم و نیمی از آن در انفرادی گذشت. سه روز از این 36 روز در کنار سید ابراهیم نبوی بودم. ما سه نفر بودیم. از زندان اوین به دادگاه مطبوعات منتقل شدیم. پرونده من نزد سعید مرتضوی نبود چون او خود شاکی خصوصی من بود که ستونی بلکه ستون هایی بسیار علیه او نوشته بودم. لاجرم پرونده من در شعبه 1413 رسیدگی می شد که قاضی اش برای پرهیز از حبس روزنامه نگاران به مرخصی رفته بود و جانشین او مرا محاکمه کرد. چهره ای که بعدا عضو شورای مرکزی یکی از احزاب اصلاح طلب شد و خود را مأمور معذور خواند. مرتضوی اما حاکم بر پرونده من هم بود و ما سه نفر: نبوی، زیدآبادی و قوچانی را با "دست بند" بر دست از دادگاه به زندان تازه ای منتقل کرد.

     دست بند بر داور گران آمد. در خیابان دست های بسته و گره خورده ما را بالا برد و خطاب به مردم گفت: "ما قاتل نیستیم. ما روزنامه نگاریم". مأموران از واکنش مردم نگران بودند در حالی که نگرانی نداشت؛ چون برای عامه مردم بازداشت چند نویسنده اهمیت نداشت با همان حال به ما چشم بند زدند و به زور سوار خودرو سفید رنگی شبیه آمبولانس کردند و در حالی که دست هایشان پشت گردن هایمان بود به سرعت از خیابان تخت طاووس خارج شدند و نبوی حدس زد ما را به زندان عشرت آباد می برند..."

    بخش تلخ تر نوشته طولانی و خواندنی محمد قوچانی اما اینجاست: مرگ سید ابراهیم نبوی، مرگ طنز مکتوب فارسی است چه دیگر نه روزنامه ای در کار است که جرأت چاپ طنز مکتوب داشته باشد و نه خواننده ای که حوصله روزنامه خوانی داشته باشد .... روزگار طنزنویسان سپری شده و امروز عصر جوکرهاست... .


   به اعتقاد او مهاجرت نبوی خطا بود و خودکشی خطای مهلک تر و اجرای استندآپ کمدی در خارج از کشور هم نه در شأن بود و نه در توانش و از چارچوب طنز خارج شد و به هزل گروید به خصوص با تقلید لهجه به شیوه ملاحسنی امام جمعه ارومیه.

  کتاب نامۀ آگاهی نو در مقاله ای دیگر کوشیده تا یوسف‌علی میر شکاک شاعر را بیشتر بشناساند و او را از بخش های دیگر تفکیک کند. اما چه می توان کرد که نام میرشکاک با اهانت به بزرگانی چون شاملو و خطاب قرار دادن وی با عنوان "آهای عمو" و حتی ورود به حریم خصوصی گره خورده و هر چه کوشیدم نتوانستم با این بخش کنار بیایم و خود نویسنده یادآور شده متولد  1370 است و طبعا آن چهرۀ آقای میرشکاک را در نوشته‌ها دیده و در لحظه انتشار رنج نکشیده است.


   برای علاقه مندانِ جعفر مدرس صادقی به صورت خاص و داستان نویسی به صورت عام، مصاحبه بلند با این داستان نویس شهیر فرصت مغتنمی است و جالب این که او هم می گوید: این روزها مجله آن مقبولیت زمان ما را ندارد. نمی خریم و تازه وقتی هم می خریم وقت نداریم و حوصله نداریم بخوانیم. دانلود می کنیم و باز خوصله نداریم بخوانیم در حالی که در گذشته مثلا دو مجله سینمایی را دوست داران سینما می بلعیدند... .

   "کتاب نامه" واقعا خواندنی است و تنها کاش مدیرمسؤول خوش ذوق ما اجازه می داد دیگران در نقد یا ستایش کتاب بحث انگیز او ( روشنفکر مسلح) بنویسند؛ اگرچه قول آن را داده است.


   "کتاب نامه" را بخرید. با 300 هزار تومان نه یک کتاب که کتاب های متعدد پیش چشم شما قرار می گیرد و خاصه برای علاقه مندان به داستان و داستان نویسی این شماره می تواند منبع و مرجع مفیدی باشد.

   وقتی نویسنده این سطور بنا دارد ساعتی از سیزده به در را در دشت و دمن با کتاب نامه سپری کند، شما در سکوت روزها و شب های بعد به طریق اولی بیشتر با آن دم خور می شوید ولو با بخش پایانی نوشته او درباره شریعتی موافق نباشیم که مانند سلطنت طلبان و خارج نشینان کاسه و کوزه ها را سر شریعتی بشکند و بنویسد:

   " یک کتاب و یک مجله سبب شدند یاران شریعتی باردیگر فعال شوند و به یاد معلم شهید خود نشان می دهند چگونه یک روشنفکر می تواند مسیر تاریخ را منحرف کند و چند نسل بهای این انحراف و اشتباه را بپردازند؟"

   آخر قربانت بروم، مگر تاریخ مسیر از پیش تعیین شده و محتومی دارد که یک نفر بتواند آن را تغییر دهد؟

---------------------

* اشاره به تِز یازدهم از رساله "تِزهایی در باره فویرباخ" (مارکس - ۱۸۴۵م) که در آن مارکس اعلام کرد: «فیلسوفان تا کنون تنها به "تفسیر" جهان پرداخته‌اند؛ اما هدف "تغییر" آن است».

ارسال به دوستان
کتاب خوانی؛ فرهنگ مثبت ایمنی را ارتقا دهیم شاهکار جدید طراح رولزرویس و بوگاتی: 2208 کیلومتر فقط با یک بار سوختگیری!(+عکس) تغییر چهره جذاب و استایل بازیگران پایتخت قبل و بعد از اتاق گریم؛ از بهرام افشاری تا نسرین نصرتی (+عکس) طوفان شدید در «دهلی» هند؛ تایید ۴ فوتی و تاخیرِ ده‌ها پرواز جاده چالوس از ساعت ۱۸ یک‌طرفه می‌شود کنکور ۱۴۰۴ / رقابت 400 هزار داوطلب علوم پزشکی آغاز شد روبیو: ایران غنی سازی نکند؛ اورانیوم غنی‌شده را وارد کند  منیر طه، نخستین ترانه‌سرای زن ایران درگذشت کالاهای داخلی یا وارداتی؟/ آیا عامل انفجار بندر رجایی، سوخت موشک بود؟! امروز با حافظ: که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی محمدرضا پهلوی و ملک سعود سوار بر اتومبیل بدون سقف(عکس) حمله اسرائیل به اطراف کاخ ریاست جمهوری سوریه / تل آویو: هدف، حمایت از دروزی هاست خواص گوجه سبز؛ از پاکسازی کبد تا تقویت سلامت قلب تصویری کمتر دیده شده از کنسولگری روسیه در رشت این داروی گیاهی خواص ضد سرطان دارد
نظرسنجی
به نظر شما هدف ستاد امر به معروف از ارسال پیامک های حجاب به موبایل های مردم چیست؟