پدر که به آخر خط رسیده بود کارش را تمام میکند سپس کارد خونی را شسته و با دلی مالامال از نفرت از اعتیاد و راضی از انجام کارش، کفشهایش را میپوشد و به منزل خواهرش میرود لباسهای خونی را عوض میکند نماز صبح را به جای میآورد و به همراه خواهر و خواهرزادهاش به منزل خود مراجعه میکند.
کد خبر: ۲۵۳۸۸۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۱/۱۱/۰۵
خیلی عصبی بودم. ثریا زندگی همه ما را نابود کرده بود. قبل از اینکه وارد اتاق شویم من چاقویی از بهنود گرفته بودم و پشت کمرم مخفی کرده بودم. آن را بیرون آوردم و یک ضربه به ثریا زدم. فقط هم آن یک ضربه را زدم. بعد از اینکه خون را دیدم به همراه بهنود فرار کردیم.
کد خبر: ۱۹۵۷۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۱۰/۱۴