وقتي خسرو به خانه من آمد و مقداري بيسكوئيت خورد خواست به خانهاش برگردد اما من كه دوست داشتم او همچنان آنجا بماند و بازي كند از او خواستم ساعتي آنجا بماند.وقتي او قبول نكرد يكمرتبه تعادل روحي خود را از دست داده و با گلداني كه همان كنار بود ضربهاي به سر وي زده و بعد هم با آجر ضربهاي به سرش زدم. وقتي ديدم او مرده است از ترس جنازه را داخل پلاستيك گذاشته و فرار كردم.
کد خبر: ۱۷۵۳۷۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۵/۱۱
قاتل داداشی:
من نام مقتول را نمیدانستم و او را نمیشناختم. صبح دوشنبه وقتی سوار تاکسی شدم، از طریق رادیو شنیدم مردی که از قویترین مردان ایران و جهان بوده به طرز مرموزی کشته شده است، با شنیدن این خبر به شدت شوکه شده و میترسیدم او همان مردی باشد که من با چاقو به او حمله کرده بودم.
کد خبر: ۱۷۳۹۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۰/۰۵/۰۱