جام جم: مخاطبان يك دعوت«مخاطبان يك دعوت» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد؛
1- رهبر انقلاب در ديدار با بسيجيان خواستههاي هميشگي خود مبني بر ايجاد آرامش، پرهيز از اختلافات و تهمت و شايعهسازي را مطرح كردند.
در اين بيان 3 گروه مخاطب اين سخنان قرار گرفتند الف: رسانهها؛ ب: گروهها و جريانهاي سياسي؛ ج: مسوولان و دستگاهها.
2- بخشي از اظهارات ايشان مستقيما متوجه بسيج و بسيجياني بود كه تكيهگاهي سترگ براي انقلاب، نظام و مردم محسوب ميشوند و در عين برخورداري از قدرت؛ در ناملايمات سياسي مظلوم واقع شده است.
3- تاكيد رهبر انقلاب بر بصيرت آحاد سياسي و نخبگان در فتنهها و شرايط پيچيده در اين ديدار رنگ و بويي زلال و شفافتر يافت. بصيرت را نبايد تنها در جهتگيريهاي كلي جستجو كرد. بلكه تشخيص صحيح مصاديق است كه ميتواند رويكردهاي كلي را به اهداف مورد نظر نزديك سازد.
تصريح مجدد رهبر انقلاب بايد براي همه درسآموز باشد بويژه آنجا كه ميفرمايند: «نميشود هرفردي را به دليل يك خطا منافق ناميد و همچنين نميتوان هر فردي را به دليل اختلاف نظر و ديدگاه ضد ولايت فقيه خواند»، اين سخنان رهبري بارها و بارها نه در ماههاي اخير بلكه طي ساليان پيش نيز بيان شده است. در سال 1370 فرمودند: «رمي به ضديت با ولايت فقيه چيز آساني نيست كه ما تا اندكچيزي از كسي ديديم فورا اين مهر را به پيشاني او بزنيم.» (4/12/1370)
در سال 1374 فرمودند: اين نيست كه حالا هركس يك كلمه حرفي زد ضد ولايت فقيه محسوب شود ... نميشود افراد را به اندكچيزي متهم كرد. (14/11/74)
البته ايشان بارها تاكيد كردهاند بحث دشمني و معارضه عليه ولايت فقيه با اختلاف نظر يا حتي معتقد نبودن متفاوت است. «اگر بنده به شما معتقد نباشم ضد شما نيستم ... اعتراض به سياستهاي اصل 44 ضديت با وليفقيه نيست، اعتراض به نظرات خاص رهبري ضديت با رهبري نيست.» (17/7/86)
4- همه كساني كه دل در گرو منافع ملي، استقلال كشور، امنيت و آرامش مردم و حفظ نظام دارند فارغ از گروهبنديهاي مرسوم، بايد با درك درست از جنگ نرم دشمن و اهداف آن پرونده كدورتها و اختلافات را بسته، زبان، قلم و امكانات خود را از تهمت، دروغ و شايعهسازي نسبت به شخصيتهاي نظام يا رقبا دور نگه دارند. اين چكيده فراخوان رهبري است و همه بايد خود را مخاطب اين دعوت بدانيم. بديهي است مسووليت نيروهاي انقلابي و وفادار در اين ميان سنگينتر و انتظار از آنان بيشتر است.
آفتاب يزد: خبرهايي جذابتر از همان منبع موثق! «خبرهايي جذابتر از همان منبع موثق!» عنوان سرمقاله روزنامه آفتاب يزد است كه در آن ميخوانيد؛ چندي است روزنامه پدربزرگ در جبهه مدعي اصولگرايي، ادعاهايي در خصوص وابستگي اصلاحطلبان به آمريكا مطرح ميكند و اين ادعاهاي خود را به رسانهها و افرادي منتسب مينمايد كه خوراكسازي ايشان براي مدعيان اصولگرايي در ايران، افشاكننده ماهيت عقبه داخلي آنهاست؛ همان عقبهاي كه فضاي ايران را ميشناسد و براي تهاجم همپيمانان افراطي خود به اصلاحطلبان،»آتش تهيه« فراهم ميكند. البته شيدايي نسبتبه خبرسازان آمريكايي در حدي است كه گاه تقدم و تأخرهاي زماني فراموش ميشود. مثلا يك روز، منبع موثق براي مدعيان اصولگرايي در ايران، رئيس جمهور پيشين آمريكا ميشود كه امروز هيچكس جز بعضي افراد مستاصل در ايران، حتي براي سرگرمي،از او نامي نميبرد. حق هم همين است زيرا جرج بوش در ماههاي پاياني رياست خود در نهايت استيصال بود و شايد خودش هم براي اتمامهرچه سريعتر بدترين دوره رياست جمهوري آمريكا، لحظهشماري ميكرد.
اما گويي بعضي از رسانههاي مدعي اصولگرايي در ايران، هنوز بوش را رئيسجمهور آمريكا ميدانند و از موهبت خبرسازيهاي او- يا اخباري كه همپيمانان داخلي بوش به نيابت از او ميسازند - برخوردار ميشوند. در يكي از اين خبرسازيها، ادعا شد كه بوش گفته است: »اصلاحطلبان، خط مقدم آمريكا هستند و چشم اميد آنها به ماست«. اين خبر نيازي به تكذيب نداشت چون امروز نميتوان كسي را در دنيا پيدا كرد كه چشم اميد به بوش داشته باشد، جز همان كساني كه وقتي ميخواهند سخن بوش يا آرزوي برخي مدعيان اصولگرايي را بيان كنند دچار هيجانزدگي ميشوند و مينويسند »جرج بوش كه براي افتتاح بنياد بوش به دانشگاه دالاس در ايالت تگزاس رفته بود در يك سخنراني پرشور، اصلاحطلبان را خط مقدم آمريكا خواند«. اما به هر حال، كساني كه سياستمدار محبوب آنها، دوست شفيقي در كنار دارد كه بر دوستي با مردم اسرائيل، تاكيد هزارباره ميكند حق دارند سخنراني جرج بوش را»پرشور« بخوانند و اظهارات اين رئيس جمهورِ به ياد ماندني آمريكا را به عنوان منبع موثق، مورد استناد قرار دهند.
راستي چه كسي گفته است كه اصولگرايان بايستي توصيه قرآني در خصوص اخبار منقول از فاسقان را قبل از پذيرش، مورد ارزيابي قرار دهند؟ مگر مردي كه خبرگزاري دولت اصولگرا، او را "مردي براي تمام فصول" ميخوانَد نگفته است دوران اسلام گرايي به پايان رسيده؟ پس چه باك كه بدون توجه به آيه قرآن، سخن بوش-اگر گفته شده باشد- را بر سر »نيزه« كنند و بر سر اصلاح طلبان بزنند!
اما اگر قرار است اخبار منابع آمريكايي و ياران منطقهاي آنها را به عنوان منبع موثق در نظر بگيرند همان منابع در روزهاي اخير، اخبار ديگري هم منتشر كردهاند كه به چند نمونه از آن اشاره ميشود.
1- چند روز قبل روزنامه نيويورك تايمز مدعي شده كه بنياد علوي -وابسته به ايران- مبلغ سيصد و سي و دوهزار دلار(سيصد ميليون تومان) در سال 2007 به دانشگاه كلمبيا كمك كرده و در سالجاري نيز مبلغ 50 هزار دلار در اختيار آن دانشگاه گذاشته است.
البته سخنگوي دانشگاه كلمبيا، هرگونه ارتباط ميان پرداخت اين كمكها با سخنراني سال 2007 احمدينژاد در آن دانشگاه را تكذيب كرده است اما اگر اصلاحطلبان هم بخواهند به شيوه مدعيان اصولگرايي، قضاوت كنند ميتوانند اين دو موضوع را به هم ربط دهند و نتيجهگيري كنند كه »در همان سالي كه چند دانشجوي ايراني براي تامين مخارج تحصيل خود، در يك ساختمان مخروبه كار ميكردند و بر اثر ريزش آن جان باختند، سيصد ميليون تومان از اموال يك موسسه ايراني، در اختيار دانشگاه كلمبيا قرار گرفته تا اهداف تبليغاتي دولت احمدينژاد، پيگيري شود!« آيا مدعيان اصولگرايي اينگونه قضاوت را ميپذيرند؟
2- تقريبا يك ماه و نيم قبل از انتخابات 22 خرداد 88، احمدينژاد در حاشيه اجلاس دوربان 2، ديداري با رئيس جمهور سوئيس داشت. بلافاصله پس از اين ديدار، برخي رسانههاي غربي به نقل از رئيسجمهور سوئيس اعلام كردند: »احمدينژاد از من خواست تا اين پيام را به واشنگتن برسانم كه ايران از وضعيت فعلي-درآمريكا- ناراضي است و خواهان تغيير آن است. به اين منظور، بايد آمريكا گام اول را بردارد و تغيير جدي در سياست خود بدهد. اگر اوباما بخواهد ميتواند اين دگرگوني را به انجام برساند. البته اين تغيير بايد در همين ماه ها انجام شود، چون بعدا مشكلتر خواهد شد«. اگر اصلاح طلبان نيز به حدي از درماندگي برسند كه بخواهند پاي خود را جاي پاي رسانههاي مدعي اصولگرايي بگذارند بايد با استناد به خبر رسانههاي غربي، بگويند كه »احمدينژاد به دنبال كسب امتياز حل مشكلات ايران و آمريكا، در آستانه انتخابات رياستجمهوري بوده است«.
- بعضي از همين رسانهها، اخيرا ادعا كردهاند كه دولت احمدي نژاد، با پرداخت دويست هزار دلار به سران جزاير سليمان، راي آنها را در مجامع بينالمللي به نفع ايران خريداري كرده است. آيا اين خبررسانيصهيونيستها هم موثق است يا چون گردي بر قباي نازنينان مينشاند، سراسر دروغ ميباشد؟ *
4- پس از سفر اخير نخستوزير كويت به ايران، برخي رسانههاي خارجي، مدعي شدند كه ايران در اين سفر خواستار ميانجيگري كويت ميان تهران و رياض شده است. آيا اين ادعا كه پس از تبليغات وسيع عربستان بر عليه ايران و بعد از ادعاي روزنامههاي اصولگراي ايران در خصوص سركوب شيعيان يمن توسط عربستان ،مطرح ميشود نيز به اندازه ادعاي مجله تايم و اظهارات منتسب به جرج بوش، معتبر است؟
5- از خبررساني وسيع رسانههاي تركيه و كپيبرداري رسانههاي غربي از همان خبرسازي ها در خصوص واگذاري امتياز فروش 50 درصد گاز استخراجي از سه فاز پارس جنوبي، بيش از سه هفته نميگذرد. آيا اين خبر تحقيرآميز هم به اندازه ادعاهاي منتسب به جرج بوش معتبر است؟
6-در همين مدت رسانههاي خبري به نقل از دستگاههاي اطلاعاتي، مالي و تحقيقاتي آمريكايي يا غربي، آمارهايي درخصوص رتبه فساد مالي و اداري در ايران، افزايش بيسابقه فرار نخبگان از ايران، كاهش شديد سرمايهگذاري و افزايش ريسك سرمايهگذاريدر كشورمان و ... منتشر كردهاند. روزنامهاي كه مقالات آن، بلافاصله توسط فرزندخواندگان، كپيبرداري و حتي متاسفانه گاه در تريبونهاي مقدس بازگويي ميشود در مورد اين خبررسانيها يا خبرسازيها چه نظري دارد؟ البته بدون تعارف بايد گفت نشانههايي كه غربيها براي اثبات صحت اخبار مندرج در اين يادداشت به آنها اشاره ميكنند به مراتب قويتر از اظهاراتي است كه به رئيس جمهور پيشين و منزوي شدهآمريكا، منتسب ميشود.
اما به هر حال اگر قرار بر پيداكردن شاهد از ميان رسانههاي غربي -يا به طور كلي مخالف نظام جمهوري اسلامي- باشد يقينا خبرها، مقالات و تحليلهايي كه ميتواند به زيان مدعيان اصولگرايي به ويژه افراطيهايي كه خود را حامي دولت جا ميزنند، مورد استفاده قرار گيرد دهها و شايد صدها برابر بيشتر از نمونههايي است كه ظاهرا تنها به دست تعدادي »از رسانههاي پرونده ساز« در ايران ميرسد و شايد هم فقط تراوشات مغزي خود آنها باشد. آيا روزنامهنويسان اصولگرا، در همين چندماه اخير خبرسازيها- و شايد افشاگريهاي ناهماهنگرسانههاي غربي و اسرائيلي، درخصوص رفتوآمدهاي محرمانه و مذاكرات غيرعزتمندانه بعضي وابستگان به دولت براي نزديك شدن به تيم حكومتي جديد در كاخ سفيد را نشنيدهاند و نخواندهاند؟همه آن خبرها هم توسط منابعي نقل شده است كه امروز منبع موثق و محبوب براي بعضيرسانههاي ضداصلاحطلب ايراني هستند.
آيا مدعيان اصولگرايي در اين حد تحمل دارند كه همين خبرها به تيتر اول روزنامههاي اصلاحطلب تبديل شود؟ دولتمرداني هم كه به بهانه حمايت از آنها، تيترسازي ها و جعل خبرها عليه اصلاحطلبان انجام ميشود بايد آماده باشند كه سيل اخبار منتشره در رسانههاي خارجي كه ظواهر بسياري از آنها نيز دقيق به نظر ميرسد به زودي در رسانههاي داخلي منعكس و اخبار آن منابع موثق - به تشخيص مدعيان اصولگرايي- براي ارزيابي ميزان عزتمداري در ديپلماسي خارجي دولت هاي نهم و دهم مورد بهرهبرداري منتقدان دولت قرارگيرد. رئيس دولت كه علاقه زيادي به استفاده از عبارات خودماني دارد حتما اين عبارت مردمي را شنيده است كه »چيزي كه عوض دارد گله ندارد«.
پي نويس:ديروز سايت solomonstarnews.com وابسته به دولت جزاير سليمان، عين همين خبر را منتشر كرد.
كيهان: كسي چشم انتظار شماست«كسي چشم انتظار شماست» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد؛دل به دل راه دارد، نشان به آن نشان كه رسول خدا(ص) چون از سفر بازگشت، فرمود« نسيم الهي را از جانب يمن حس مي كنم. رايحه بهشت از طرف قرن مي آيد. چه قدر مشتاق ديدار توام اويس! هر كس او را ديد، سلام مرا برساند». او كيست اي پيامبر رحمت كه چنين مشتاقانه يادش مي كني؟ «با اينكه عظمت و شخصيت دارد، در نظر شما فردي عادي است.
اگر ازميان شما غائب شود، هرگز سراغش را نمي گيريد و اگر در جمع شما حاضر شود، به او اهميت نمي دهيد. او در پيشگاه الهي مقامي بزرگ دارد چندان كه در روز رستاخيز، در سايه شفاعت او دو قبيله به بهشت مي روند. او مرا نمي بيند ولي به آيين من ايمان مي آورد و سرانجام در ركاب علي در صفين به شهادت مي رسد... او مردي است كه قرآن را تلاوت مي كند و بر خويش مي گريد». اين همه صحابه! پيامبر چرا بايد درباره مردي كه تازه در آخرين سال حيات آن حضرت به اسلام گرويده، چنين به اشتياق و احترام سخن بگويد؟ «شهادت مي دهم كه الهي جز الله نيست و محمد فرستاده خداست. لبيك يا محمد(ص)! با تمام وجود اسلام مي آورم. با تو پيمان مي بندم كه تا بند بند وجودم از هم نپاشد، وفادار تو باشم.»
... اينجا ذي قار است، 72 سال بعد. همه از كوفه آمده اند تا سپاه به سمت صفين حركت كند اما علي(ع) هنوز منتظرست؛ «امروز از سوي كوفه، هزار نفر بي كم و كاست به سوي من مي آيند و با من بيعت مي كنند». عبدالله بن عباس مي شمارد، 999 نفر! كس ديگري نيست، چه چيز باعث شده حضرت چنين بگويد؟! ناگاه مردي سلاح بر دوش از راه مي رسد. دست مقتدا را مي گيرد و بيعت مي كند. «بيعت مي كنم بر شنيدن سخنانت و جنگيدن در ركابت تا مرگم فرا رسد.» الله اكبر! «رسول خدا به من خبر داد كه اويس را اينجا ملاقات مي كنم. او از حزب خدا و رسول خداست. مرگش شهادت است و روز قيامت، به تعداد دو قبيله ربيعه و مضر شفاعت مي كند». در فتنه مهيب، چشم كور كن و عقل سوزي كه پيش روست، چه ستاره راهنمايي طلوع مي كند! خوش آمدي برادر، منتظرت بودم.
دل به دل راه دارد، نشان به آن نشان كه چون آتش جنگ جمل فرو نشست، كسي از ياران امام عرض كرد دوست داشتم برادرم فلان هم با ما در اين جنگ بود و در ثواب و پيروزي آن شريك مي شد.«أهوي اخيك معنا. آيا دلش با ما بود؟ اراده و خواست او با ماست؟» بله اي اميرمؤمنان! «پس با ما بود و با ما بودند آنها كه در رحم مادران و صلب پدران جاي دارند، گذشت روزگار آنها را به عرصه مي آورد و حق و ايمان با آنها بر پا داشته مي شود».
دل ما كجا و پيش كيست؟ سراغي از او مي گيريم تا آنها هم كه بايد، سراغش را بگيرند؟ رايحه بهشت مي افشاند يا بوي تعفن از آن برمي خيزد؟ «خود را با استغفار معطر كنيد، پس بوي نافرماني و معصيت، شما را رسوا و بي آبرو نسازد». انصاف بدهيم و با مروت بسنجيم. آيا آنجاست كه بايد، يا آنجا كه نشايد؟ «مروت آن است كه خداوند تو را از آنجا كه امر فرموده غايب نبيند و آنجا كه نهي فرموده، حاضر نيابد». هشتم ذي الحجه هم آمد، روز «ترويه» شد. گويا ما هم رؤيايي شديم. دل هايمان تا ديدار و طواف خانه خدا رفت. فردا، روز عرفه و عرفات است و سپس، منا و قرباني. دل است، آن كه بايد مي كشد و مي برد، با همه زنجير و زنگارهايش. «ما شما را فراموش نكرده و در مراعات شما سستي نورزيده ايم».
اينجا مسجد الحرام است.«فضيل! مردمي را كه دور كعبه طواف مي كنند، ببين». خطاب امام محمد باقر عليه السلام است. «در جاهليت اين گونه طواف مي كردند. همانا به آنان فرمان داده شد طواف كنند، سپس به سوي ما آمده و اظهار پيوند و ولايت با ما كنند و ياري خويش را عرضه نمايند. كلام خداست فضيل! واجعل افئده ً من الناس تهوي اليهم. دل هايي از مردم را چنان قرار ده كه شيفته و مشتاق آنها شوند. سزاوار است مردم اين خانه را زيارت كنند و بزرگ بدارند چرا كه خداوند آن را بزرگ داشته است. و سزاوار است هر جا كه هستيم به ديدار ما بيايند». و باز آن حضرت فرمود «كمال و تمام حج، به ديدار امام است».
روز ترويه است امروز، هشتم ذي الحجه سال 06 هجري. حجاج آماده مناسك مي شوند. اما تمام وكمال حج، حسين(ع)، رو به سويي دگر دارد. قبله آنجاست كه امام آنجاست. هر كه دارد هوس كرببلا بسم الله، هر كه دارد سر همراهي ما بسم الله! ديشب بود كه فرمود «الحمدلله، ماشاءالله و لاقوه الا بالله و صلي الله علي رسوله... چقدر مشتاق ديدار گذشتگان خود هستم، اشتياق يعقوب به يوسف... رضايت خدا رضايت ما اهل بيت است، بر بلاي او صبر مي كنيم و او نيز به آنچه پاداش صابران است وفا خواهد كرد. اگر پود از جامه جدا شود، اهل بيت نيز از رسول خدا جدا خواهند شد... اكنون هر كس كه آماده است تا خون خويش را در راه ما ارزاني كند و جان خود را براي ملاقات خدا مهيا كرده همراه ما عزم رحيل كند كه ما فردا به راه مي افتيم ان شاءالله». نرو در اين سفر! قربانگاه در پيش است! «رسول خدا را در عالم رؤيا ديدم. فرمود حسين! روي به اين راه كن كه خدا مي خواهد تو را كشته ببيند». مروه و صفا و مناي ما كربلاست. هر كه مهياست بيايد، آن كه چابك است و براي چنين روز بزرگي خود را سبك و مهيا كرده است. آن كه گرفتار نيست. آن كه مي تواند به چشم بر هم زدني برخيزد و راه افتد. آن كه از پارسايان است و رهاست. «ارادتهم الدنيا و لم يريدوها، و اسرتهم ففدوا انفسهم منها». آنها كه اسارت نمي توانند هر چند با فديه دادن و فدا شدن.
در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است كه مجنون باشي
نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مكن
ورنه چون بنگري از دايره بيرون باشي
كاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
كي روي، ره ز كه پرسي، چه كني، چون باشي
تاج شاهي طلبي، گوهر ذاتي بنماي
ار خود از تخمه جمشيد و فريدون باشي
مدتي پيش بود كه «تمام حج»، با صحابه و تابعين در «منا» اتمام حجت كرد و سخناني گفت به غايت تكان دهنده و هشدارآميز: جماعت! عبرت بگيريد از آنچه خدا دوستان خود را با سرزنش علما و دانشمندان يهود پند داده است، آنجا كه مي فرمايد «چرا بزرگان يهود، آنها را از گفتار گناه آلود باز نمي دارند؟» و مي فرمايد «لعنت شدند آنها كه از بني اسرائيل كافر شدند» تا آنجا كه فرمود «و چه زشت بود اعمالي كه انجام مي دادند». چرا خداوند آنان را سرزنش مي كند؟ براي اينكه ستمگران را مي ديدند كه ستم روا مي دارند و فساد برمي انگيزند ولي نهي نمي كردند... آيا اين همه احترام و كرنش مردم براي اين نيست كه آنها توقع دارند شما به احياي حقوق الهي قيام كنيد؟ اما شما اغلب از اداي حق الهي كوتاهي ورزيديد و حقوق ائمه و پيشوايان را سبك شمرديد، حق ضعيفان و بينوايان را پايمال نموديد و آنچه را كه حق مي دانستيد به ناروا گرفتيد ولي در راه خدا نه مالي بخشيديد و نه جانتان را به خاطر كسي كه شما را آفريد به مخاطره انداختيد و نه از خويشاوندان براي رضايت الهي بريديد. آيا با اين اعمال زشت، رضوان خدا و همجواري پيامبران را آرزو داريد؟!... مي بينيد كه پيمان هاي الهي در هم شكسته مي شود ولي هيچ دم نمي زنيد در حالي كه براي نقض بعضي از پيمان هاي پدرانتان ناله سرمي دهيد و پيمان رسول خدا(ص) را ناديده مي گيريد... شما مصيبت بارترين مردم هستيد چرا كه از مسئوليت ها، آگاهانه دست كشيديد.
روز ترويه و عرفه است دوباره، روز آنها كه دل در گرو امام خود دارند و سر به عاريت به دوست سپرده اند. روز ابراهيم است و حسين، و آن دل هاي دريايي كه ابراهيم دعا كرد تا براي اهل بيت، براي حسين(ع) طوفاني باشد. نگاه كن! حرارت محبت حسين-اين عشق هميشه سوزان- را در قلب خويش حس نمي كني؟! مي شود ترويه و عرفه بيايد و تو كربلايي و شيدا نشوي حال آن كه امام صادق فرمود «شيعيان ما از بقيه گل ما آفريده و با آب ولايت ما آميخته شدند.»
دلي را كه به آب و گل محبت اوليا سرشته باشند، ظرفي است پرگنجايش تر از دريا. «اي كميل! اين دل ها چونان ظرف است و ارزنده ترين آنها، پرگنجايش ترين آنهاست». دريا، زباله و مردار در خويش نگاه نمي دارد. زلال است، اگر چه طوفاني. اين روزها مبارك، زمان نرم شدن و گرم شدن دل هاست. روزگار طلب و نجواست.
در اين شب سياهم، گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت
اي آفتاب خوبان مي جوشد اندرونم
يك ساعتم بگنجان در سايه عنايت
در ساعتي از اين روزها مي شود به «تمام حج»(عج) رسيد، اگر خود را از چشم دوست نينداخته باشي. «خداوندا مرا مانند كسي كه از چشم عنايت تو افتاده و جامه خواري بر تنش پوشانده اي، از خود دور نكن، بلكه دستم را بگير و باز دار از سقوط بي دينان و دلهره گمراهان و لغزش فريب خوردگان و گرداب هلاك شدگان... دل مرا به انزجار از زشتي و رسوايي گناهان بپوشان... و محبت دنياي فرومايه از دل من بركن!... پس مرا به حيات طيبه زنده بدار... و بميران به مرگ كسي كه نورش، پيشاپيش و از سمت راستش در حركت است... و مرا از شماتت دشمنان و حلول بلا و خواري و گرفتاري در پناه آور... و مرا در وادي طغيان رها مكن و تا دم مرگ در گرداب جهل و بي خبري فرو مگذار و مايه پند و عبرت ديگران مخواه... و ديگري را جايگزين من نكن و نام مرا از دفتر نيكان حذف منما... و تجارت مرا پرسود گردان... و مرا مددكار ستمگران و ياور آنها در نابودي كتابت، قرار نده... و درود خداوند بر محمد و خاندان پاك و پاكيزه او» (مناجات امام سجاد عليه السلام در روز عرفه)
يعني مي شود من و تو را نيز در انتظار باشند و بشمارند تا 999، هزار شود؟ يعني من و تو هم دريافته ايم كه امروز «ذي قار» يا كربلا كجاست، مروت كدام و مقتدا كجا؟! اگر چنين است... پس سعي تان مشكور! زيارت قبول! حجتان تمام!
اعتماد:سند چشم انداز نيازمند پشتوانه ملي«سند چشم انداز نيازمند پشتوانه ملي»عنوان يادداشت روز روزنامهي اعتماد به قلم محمدعلي مشفق است كه در آن ميخوانيد؛سند چشم انداز در واقع نقشه راهي است که مجموعه نظام با اتکا به کليت سرمايه هاي انساني و مادي کشورها فراتر از نگرش هاي گروهي و جناحي و بل در ساحتي ملي بايد هدف گذارهاي تعيين شده را نشانه رود و با بهره گيري از فرصت ها و تبديل تهديدها به فرصت، ظرفيت ها و استعدادها را در يک گستره ملي به کار گيرد و ملت را به صورت يکپارچه بر قطاري سوار کند که قرار است جامعه را به نقطه يي از رشد، توسعه و پيشرفت برساند که در افق 1404 در آسياي شرقي و منطقه در ابعاد اقتصادي، فناوري و توليد علم و دانش حرف اول را بزند و اين حرکت عظيم را در گرو جامعه يي دانسته که دانش بنيان و دانايي محور باشد.
حال اگر امروز پس از تحولات ناشي از انتخابات 22 خرداد 1388، نمي توان با ناديده گرفتن بخش قابل توجهي از مردم ايران به ويژه نخبگان، تحصيلکرده ها و قشر متوسط رو به بالاي جامعه که موتور محرک و پيش برنده جامعه دانش بنيان و دانايي محورند کشور را از دامنه هاي تند به قله هاي هدف گذاري شده در سند چشم انداز سوق دهد.
استمرار شرايط موجود و قطب بندي اقشار مختلف جامعه به دو طبقه اعم از سبز علوي و سبز اموي، طرفدار و دشمن نظام را در قالب هاي سياه و سفيد ريختن يا اين و يا آن، نخواهد توانست مسيري عقلايي در تداوم نظام جمهوري اسلامي ايران و گفتمان انقلاب اسلامي باشد. بنابراين راه دستيابي به آن قلل ترسيم شده در افق 1404 البته که از متن چنين شرايطي نمي گذرد.
شکست جنبش مشروطه هم در متوقف شدن دو گفتمان سلطنت مشروطه و سلطنت مشروعه و پا در يک کفش کردن جريانات آن زمان بود. فلذا بايد پاها را از يک کفش بيرون آورد و مردم را به عنوان شهروندان مسوول به رسميت شناخت و ترازوي داوري ها را قانون اساسي و قوانين مکتوب قرار داد چرا که هيچ گروهي به دليل نزديکي و تقرب به قدرت نبايد جوازي براي برتري آنها محسوب شود. بايد پاها را که در داخل يک کفش کرده و اصرار ورزيده مي شود که حرف مرد يکي است به کناري نهاده شود و اين طور تصور نشود که مردمي که امروز معترض به نتيجه انتخابات هستند گويي از خارج آمده اند بلکه همه اينها تا قبل از 22 خرداد 1388 خودي تلقي شده و تشويق و ترغيب مي شدند که نقش پررنگ در انتخابات داشته باشند.
فلذا بايد به دنبال پاسخ هاي معقول و راهگشايي جهت اقناع افکار عمومي بود. آن هم نظامي که قرار است ايران را به برترين جايگاه در ميان کشورهاي منطقه در حوزه اقتصاد، فناوري و... در افق 1404 برساند. شکي نيست که عبور از شرايط فعلي تدابير عقلاني، نرم افزارانه و قانوني را طلب مي کند و هر آينه رفتارهاي سخت افزارانه، آمرانه و خشن که خاص جوامع توسعه نيافته و غيردموکراتيک است مشکل امروز جامعه ما را حل نمي کند. به حاشيه راندن بخش هاي زيادي از فرهيختگان، مديران، اقشار تحصيلکرده و... حذف و دفع آنان نه تنها هزينه هاي سنگيني را به ملت، کشور و نظام اسلامي تحميل مي کند بلکه قطار توسعه ملي را به يک قطار اختصاصي و تيمي مبدل مي کند که تنها تعداد محدودي از ملت اجازه سوار شدن در آن را دارند. در اين شيوه در واقع به جاي همراه کردن ديگر قشرهاي جامعه اعم از مخالف و... هر آينه آنان را در تقابل با خود و نظام قرار دادن و به جاي بهره گيري از اين ظرفيت در جهت دستيابي به توسعه فراگير و ملي سهم زيادي از منابع کشور را صرف هزينه کنترلي و امنيتي که منجر به فربه شدن نيروهاي پليسي مي شود مي کند.
آنها بهتر است توجه خود را معطوف به مردمي کنند که دوستدار نظام بوده و بايد دانست اين مردمند که نقش هاي محول و اساسي در تحقق برنامه ها و سياست ها دارند و در واقع دولت ها را هدايت، نظارت، پشتيباني، نقد و پاسخگو به خود و جامعه مي کنند و برعکس دولت ابزار و وسيله يي است که مردم با تکيه بر آن به اهداف ملي- منطقه يي خود دست مي يابند.
در واقع رشد مردم و جامعه و توسعه ملي در گرو رشد و آگاهي تک تک افراد جامعه است و اين دولت ها هستند که وظيفه دارند راه هاي دسترسي آحاد مردم را به اطلاعات و آگاهي هاي مورد نياز هموار و تسهيل کنند و هر نوع فيلتر کردن دسترسي هاي مردم به اطلاعات به منزله سد کردن مسير آگاهي و رشد مردم در توسعه ملي و منطقه يي است. بنابراين جامعه موفق جامعه يي است که در آن شهروندان مسوول به جاي رعيت بدون مسووليت نشسته و در قبال جامعه خود احساس مسووليت کنند.
در يک جامعه توسعه يافته و رشديافته دولت ها منتخب و نمايندگان اجراي خواست ها و اراده مردم اند و مردم هم شهرونداني هستند که نه تنها در مقابل جامعه خود مسوول اند که ناظر بر عملکرد و رفتار دولت هايي هستند که به صورت واقعي بايد خدمتگزار شهروندان باشند. اينچنين است که هر گونه تفوق گروه ها و افراد به يکديگر بر اساس ملاک ها و قواعد قانوني است. حکومت حق همه مردم است و برخلاف نظامات ارباب و رعيتي برتري عده يي بر عده ديگر منتفي شده است. با برداشتن چنين موانع و چالش هايي اميد به دستيابي به اهداف سند چشم انداز را مي توان شاهد بود.
رسالت:سر به سنگ کوبيدن«سر به سنگ کوبيدن»عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد؛“اي کساني که ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد...” آيه1 سوره مبارکه ممتحنه 1 - شاعري مي گفت: من تا خودم سرم به سنگ نخورد نه درد را مي فهمم نه سنگ را. طنز تلخ و دردناک “سنگ و سر” حکايت هميشگي امثال مني است که توصيه هاي صواب و خيرخواهانه ديگران را از يک گوش مي شنوند و از گوش ديگر در مي کنند و بعضي هم امروز حتي حاضر نيستند از همان گوش بشنوند بلکه فقط فرياد مي زنند. بيش از5 ماه است که عموم دلسوزان انقلاب يک جريان سياسي خاص را توصيه مي کنند که خط خود را از خط دشمن جدا کنيد و از سر خوش آمد ياران و دوستان قديمي هم که شده سخني و اظهار نظري در مذمت دشمن بگوييد اما گويا گوش شنوايي وجود ندارد و عده اي تا سرشان به سنگ نخورد از مسير اشتباه خود باز نمي گردند.
“اي کساني که ايمان آورده ايد دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد...” آيه1 سوره مبارکه ممتحنه
1 - شاعري مي گفت: من تا خودم سرم به سنگ نخورد نه درد را مي فهمم نه سنگ را.
طنز تلخ و دردناک “سنگ و سر” حکايت هميشگي امثال مني است که توصيه هاي صواب و خيرخواهانه ديگران را از يک گوش مي شنوند و از گوش ديگر در مي کنند و بعضي هم امروز حتي حاضر نيستند از همان گوش بشنوند بلکه فقط فرياد مي زنند.
بيش از5 ماه است که عموم دلسوزان انقلاب يک جريان سياسي خاص را توصيه مي کنند که خط خود را از خط دشمن جدا کنيد و از سر خوش آمد ياران و دوستان قديمي هم که شده سخني و اظهار نظري در مذمت دشمن بگوييد اما گويا گوش شنوايي وجود ندارد و عده اي تا سرشان به سنگ نخورد از مسير اشتباه خود باز نمي گردند.
2 - رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها درباره
توطئه هاي دشمنان انقلاب اسلامي، القائات و اشارات آنان به منظور مداخله در امور داخلي کشور و زيرپا گذاشتن استقلال و منافع ملي روشنگري کرده و هشدار داده اند. بدون ترديد ايشان پرچمدار و محور اصلي دشمن شناسي در جمهوري اسلامي ايران هستند.
فارغ از توهم تئوري توطئه بايد به اين واقعيت اذعان کرد که نظام جمهوري اسلامي از بدو تاسيس تاکنون با چالش هاي تحميلي داخلي و بيروني فراواني روبه رو بوده است که بنابر اقتضائات هر دوره اين توطئه ها شکل و شمائي خاص داشته اند. دشمنان انقلاب اسلامي روز به روز از الگوهاي پيچيده و مدرن تري در دشمني و توطئه عليه ملت ايران استفاده مي کنند. در اين دوره اولويت استکبار در مواجهه با انقلاب اسلامي جنگ نرم است.
رجال سياسي، گروهها و احزاب، برخي از دولتمردان و... در برخي مقاطع زماني و مکاني طي30 سال گذشته فريب دشمن را خورده اند اما همواره نگاه تيزبين و با درايت رهبران انقلاب چه در زمان حضرت امام خميني(ره) و چه امروز خط انحرافي دشمن را بر ملا کرده است و اغلب توطئه هاي دشمن شکست خورده است.
3 - در انتخابات اخير دشمن با تمام قوا و امکانات مادي و معنوي خود به منظور تاثيرگذاري مستقيم بر نتيجه انتخابات وارد عرصه شد اما اين تلاش ذيل رويکرد داهيانه مقام معظم رهبري ناکام ماند و نتوانست در بنيان مرصوص نظام اسلامي خللي ايجاد نمايد.
رهبر معظم انقلاب روز گذشته در بيانات مهمي در جمع بسيجيان فرمودند: “دشمنان صحنه را شلوغ مي کنند تا عنصر خائني کاري را که آنها مي خواهند انجام دهد.” دشمن در انتخابات اخير به طور مشخص روي برخي شکافهاي اجتماعي و سياسي سرمايه گذاري کرد و هر چند نتوانست به نتيجه دلخواه خود برسد اما لطماتي را به کالبد اجتماعي و سياسي جامعه وارد ساخت که مدت ها طول مي کشد اين آسيب ها ترميم شود.
بازيچه هاي جاهل دشمن در داخل نيز ضمن همراهي خواسته يا ناخواسته با اين توطئه، بخشهايي از اين بازي دومينوي خطرناک را بر عهده گرفتند و با تمکين نکردن مقابل قانون زمينه هاي لازم را براي تعميق اين شکاف ها فراهم کردند.
4 - رهبر معظم انقلاب ديروز فرمودند: “کساني که با اشاره و تشويق دشمن مي خواهند با نظام و قانون اساسي و حرکت عظيم مردمي مواجه شوند، سر به سنگ مي کوبند.”
در جامعه ايران سلايق مختلفي در عرصه زندگي اجتماعي وجود دارد اما آنجايي که مردم ايران احساس کنند، مسئله دشمني با نظام در ميان است و چرتکه بازي يک جريان سياسي در دست دشمن است از آن فاصله مي گيرند، حتي اگر شعارهاي آن جريان با بخشي از مطالبات مردم همپوشاني داشته باشد. در واقع انتخابات دهم به صحنه پيرايش و غربال ناخالصي ها، آلودگي ها و کژانديشي ها تبديل شد.
استکبار با کشف پتانسيل برخي شکافهاي اجتماعي و بعضا بين نسلي بر شکل گيري منازعات و خشونتهاي ويرانگر به طور جدي به مطالعه آنها در جوامع پيراموني پرداخته است. نگاهي به اتفاقات اخير در صربستان، اوکراين، گرجستان، لهستان، و حتي تايلند به وضوح ميزان اهتمام و التفات غربي ها به پروژه تعميق شکاف بين مردم، نخبگان، مسئولان و...را نمايان مي سازد.
دشمن در جريانات اخير در تلاشي مذبوحانه تمام قواي خود را براي شبيه سازي وضعيت ايران با کشورهاي فوق الذکر بسيج کرد اما به واسطه هوشياري ملت و رهبري مدبرانه حضرت آيت الله خامنه اي ناکام ماند. تجربه نشان داده است شاخک هاي اطلاعاتي دشمن ضعيف تر و کوتاه تر از آن هستند که بتوانند تحليل و گزارش دقيقي از اوضاع کشور و وضعيت اجتماعي ايران به اربابان خود در خارج از مرزها مخابره کنند.
5 - در شرايط فعلي خط دشمن مخدوش کردن نشانه هاي اميد در کشور و القاي وضعيت بحراني است. پيشرفت هاي علمي ،30 سال تجربه مديريت کشور، سند چشم انداز بيست ساله، دولت خدمتگزار و پر توان در وسط ميران، جوانان و دانشمندان با نشاط کشور، زيرساختهاي گسترده ، بنيه نظامي و دفاعي و... جملگي مايه اميدواري براي آينده است. کساني که مي خواهند اين نقاط قوت را به نقاط ياس و ترديد تبديل کنند راه درستي نمي روند و تنها تاريخ مي تواند در قبال آنها قضاوت منصفانه اي کند.
ابتكار:معراج حج«معراج حج»عنوان يادداشت روز روزنامهي ابتكار به قلم محمد علي طاهري است كه در آن ميخوانيد؛مراسم و مناسک عبادي و آثار و ثمرات آنها داراي وجوه اشتراک و افتراقي هستند که وجود هر يک از آنها در زندگي مومن را معنادار مي کند. ارکان مشترکي که اين عبادات را در يک مجموعه قرار مي دهد، عزيمت و عبوديت بوده، شاخص ترين تجلي گاه آن مناسک حج است. «حج» به معناي «قصد کردن»، عزيمتي را به تصوير مي کشد که به عروج مي انجامد; عروجي که به بهترين نحو، حقيقت عبوديت را آشکار مي کند و آن را تحقق مي بخشد.هر ساله تعداد قابل توجهي از مسلمانان در مناسک حج شرکت مي کنند; اما از ميان آن ها تنها کساني از اين فرصت کم نظير بهره مند مي شوند که با درک هر مرحله از آن، به حقيقتي از حقايق زندگي و بندگي دست يابند. حج، سکوي پرتاب انسان به سوي بينهايت، تجربه ي معراج و تولدي دوباره است که تنها و تنها پس از پايبندي به پيمان «اياک نعبد و اياک نستعين» محقق مي شود.
با صرفنظر از اين پيمان، مناسک حج به نتيجه نمي رسد و بدون اثري معرفتي، به نحوي زودگذر، احساسات فرد بر انگيخته شده، اندکي پس از اتمام مراسم فرو مي نشيند.حج، عروجي به هفت آسمان، يعني هفت گنجينه ي آگاهي هاي هستي، آن هم در ميان جمع است. در اين حرکت، با گم شدن در سيل خروشان و يکپارچه ي حج گزاران، محو شدن هم تجربه مي شود; اما هدف، بالاتر از اين يکپارچگي و بالاتر از اين محو شدن است و کسي به آن مي رسد که با آمادگي عازم اين مسير شده باشد.
آمادگي، تنها استطاعت مالي نيست
آمادگي در اين است که حق معلوم مسکينان و مستمندان، از طريق خمس، زکات، صدقه و... پرداخت شده باشد و علاوه بر اين، معرفتي حاصل باشد که بتوان آن را سرمايه ي حج قرار داد. در اين صورت، حج آثارمثبت فردي و اجتماعي خواهد داشت.کسي که با رعايت اين مقدمات عازم حج مي شود، از دارايي خود گذشته است; با همنوعان خود همدردي و همدلي دارد و از آنجا که به پيمان «اياک نعبد و اياک نستعين» متعهد است; عمق و عظمت «لبيک» را مي شناسد. او چنان که بايد، به آگاهي خواهد رسيد و سوغاتي که از اين سير معنوي به ارمغان خواهد آورد، پيشرو بودن در انجام امور خير است. اين حاجي رفع مشکلات مردم را سر لوحه ي امور زندگي قرار خواهد داد و امين مراجعين خواهد بود. حاجي حقيقي يک ابر انسان است; ابر انساني که با تحولات فردي خود، جامعه اش را نيز متحول مي کند.
اولين منزلگاه
اولين منزلگاه حج، ميقات است و اولين کاري که فرد را براي ورود به اين مناسک عظيم مهيا مي کند، غسل کردن است. اين شستشو در ميقات به منزله ي دست شستن انسان از آنچه که هست و اعلام آمادگي براي يک تحول است; تحولي که نوعي مرگ محسوب مي شود: مردن از وضعيت فکري و شخصيتي موجود و تولد در وضعيتي بهتر.هنگام اين مرگ بايد چيزي شبيه کفن به تن کرد. لباس احرام پوششي است که همه ي حج گزاران را يکدست مي کند تا کسي شاخص نباشد و در عين حال، نماد کفني براي مرگ است; مرگي که انسان را در هفت آسمان متولد مي کند. در اين مرحله مي توان پيمان حج بست و «لبيک» گفت. اما پيش از آن، يک بار مرور دروس زندگي و بندگي (درس «بسم الله الرحمن الرحيم»، درس «الحمدلله رب العالمين» و...) لازم است. مرور اين دروس، يادآوري نکات کليدي آن ها و اعلام پايبندي به تعهدات قبلي، با برپايي دو رکعت نماز انجام مي شود. با اقامه ي اين نماز، لحظه ي تصميم گيري فرا مي رسد.
عقل و عشق پا به پاي هم
تصميم گيري و نيت براي عروج، بر پله ي عقل انجام مي شود و با عشق حفظ مي شود. در مراحل مختلف حج، عقل و عشق پا به پاي هم نقش آفريني مي کنند. به محض نيت بر پله ي عقل، ذکر «لبيک، اللهم لبيک،...» تسليم بر پله ي عشق را اعلام مي کند و به اين ترتيب، مناسک با بيعتي محکم آغاز مي شود.از اين لحظه فرد محرم شده است و احکام خاصي را رعايت مي کند. او هم فازي (هماهنگي و همسويي) با طبيعت و با عوالم بالا را تجربه مي کند و نه تنها دست به شکار حيوانات صحرايي و کندن گياهان از زمين نمي زند، حتي حشره اي را که بر بدنش مي-نشيند و او را نيش مي زند، نمي کشد. زيرا براي همه ي موجودات احترام قائل است و از اين که جان موجود زنده اي هرچند خرد را بگيرد، احساس لذت و رضايت ندارد.
مردان محرم از آفتاب به زير هيچ دستار و کلاه و سقفي پناه نمي برند و روي پاهاي خود را از آن نمي پوشانند. زنان محرم نيز چهره به چهره ي آفتاب روز و بادهاي سوزان اين منطقه ي گرمسيري صلح با طبيعت را به نمايش مي گذارند و صورت خود را نمي پوشانند. البته، در اين چهره گشايي نکته هاي ديگري هم نهفته است. در شرايطي که ارتباط و اتصال با خدا و محو شدن انسان توجه او را از تمايلات زميني باز مي دارد و حتي روابط زناشويي را به کناري مي گذارد تا براي مدتي بدون دخالت هر عامل بازدارنده، عظمت حق درک شود و بالاترين آگاهي ها به دست آيد، نگاه هيچ مرد حج گزاري به سيماي هيچ زني گره نخواهد خورد و بانوي حج گزار با قبول اين که روي خود را نپوشاند، امکان آزموني در اين زمينه را فراهم مي کند.
احرام مقررات ديگري هم دارد. در حالت احرام، هر نوع ايجاد رنجش براي خود حرام است. بنابراين، فرد محرم به خود اجازه ي انجام کارهايي مثل کشيدن دندان يا هر اقدام ديگري که باعث خروج خون از بدن شود را نمي دهد; او طوري رفتار مي کند که موجب هيچگونه تاثير منفي و احساس ناخوشايند براي خود يا ديگران نشود. (از ايجاد هرگونه تشعشع منفي اجتناب مي کند.)همچنين، براي محرم شايسته نيست که با قسم خوردن به خدا در صدد اثبات مطلبي باشد; زيرا در دانشگاه حج، حتي به منظور هدايت نيز قسم خوردن کاربردي ندارد. در آن شرايط ويژه هر کسي بايد با حقايقي که در دل عيان مي شوند، آشنا شود. در آن شرايط ويژه بايد عاشقانه به هدف چشم دوخت و تسليم بود.عزم فرد براي انجام مناسک عظيم حج و برخورداري از آگاهي هاي ناشي از اين عروج، با هدف تقرب به خداوند است و با عطف به خود منافات دارد.
پس علاوه بر آنچه ذکر شد، محرم به عنوان زائر خدا تصوير خود را در هيچ آينه اي نمي بيند; به زدودن مو از بدن يا استعمال روغني براي پوست بدن مبادرت نمي کند و در حالي که همه ي زينت آلات خود را کنار گذاشته، از هر نوع آرايشي مي پرهيزد و با استعمال عطر توجه خود و ديگران را به رايحه هاي زميني جلب نمي کند، همه ي مشغوليت ها را کنار مي گذارد تا در فضايي ساده و بي تکلف شاهد مقصود را در آغوش کشد.
حرکتي دروني به سوي سادگي
سادگي، يکي ديگر از رموز احرام است. در عالم هستي، هر موجودي که به مبدا وجود نزديک تر باشد، ساده تر و هر موجودي از آن دورتر باشد، پيچيده تر است. فرد محرم با پذيرش سادگي در ظاهر و پوشش خود، حرکتي دروني به سوي سادگي را آغاز مي کند و مي رود تا از اين رهگذر به بيشترين حس حضور حق و درک پنهان ترين حقايق عالم دست يابد.مناسک حج در ماه حرام بر پا داشته مي شود. در ماه حرام، جنگ و خونريزي حرام است. پس او امنيت دارد و نيازي به حمل اسلحه براي حفظ جان نيز نخواهد داشت. در اين مراسم الهي نه تنها دل نگراني هاي زميني جايگاهي ندارد; دل مشغولي هاي زميني نيز ناشايست است و حتي گرفتن ناخن هم بايد بماند براي بعد. در انجام اين مراسم بايد در کمين فرصت هاي آسماني بود. بنابراين، نه تنها لازم است از فسق و فجور که انسان را از هدف دور مي کند، پرهيز کرد; بلکه بايد با کنترل ذهن آماده ي دريافت روزي هاي معنوي شد. اگر کسي ناخواسته به خارش بدن مبادرت کرد يا به طور غير عمدي يکي از اين احکام را رعايت نکرد، معلوم مي شود که مديريت ذهن خود را از دست داده است. حج ذهني مي خواهد که در لحظه ي حال حضور داشته باشد. زيرا بايد براي شکار آگاهي مهيا بود.
تسليم رمز طواف
پس از احرام و ورود به مسجدالحرام، مناسک حج با طواف از مقابل حجرالاسود آغاز مي شود. آغاز از اين مبدا نشانه اي از اين است که همراه با اين حرکت بيروني، يک حرکت دروني به وقوع مي پيوندد و انسان از صلب و سخت بودن يعني از سنگ بودن به سوي نرم شدن، جان گرفتن و روان شدن يعني انعطاف پذيري و آمادگي پذيرش حقايق حرکت مي کند. حرکتي با رمز طلب و تسليم که سياهي و ظلمت درون را با نور آگاهي و معرفت مي زدايد. هفت دور طواف، نشاني از دست يافتن به آگاهي هفت آسمان و در عين حال در هر دور، سمبلي از خلقت انسان است; خلقتي که او را از مبدا خود دور کرد و به آن باز مي گرداند. گشايش رمز «اناالحق» نيز در ادراک نقطه ي آغاز و پايان همين گردش است; گردشي که انسان را با خود آشنا مي کند; گردشي که در آن انسان خود را پيدا مي کند. با درک عظمت اين حقيقت، نبايد از «تسليم» دور شد. پس بعد از طواف، درست پشت مقام ابراهيم دو رکعت نماز بر پا مي شود. مقام ابراهيم، آن نمادي نيست که جاي پاي ابراهيم را نشان مي دهد; مقام ابراهيم، مقام تسليم است.
زائر براي تماشاي جاي پاي ابراهيم در پشت اين بنا قرار نمي گيرد; او با اقامه نماز پشت اين نماد، در دل خود، رد پاي ابراهيم را دنبال مي کند. بنابراين، باز هم درسي ديگر و بيعتي مجدد در کار است و چه نکته ي ظريفي در اين است که گفته اند بهتر است اين تجديد پيمان با سوره ي توحيد در رکعت اول و سوره ي کافرون در رکعت دوم انجام شود! در سوره ي توحيد به وحدانيت خدا اقرار مي شود و در سوره ي کافرون به قبول آزادي عقيده. هيچ کس را نمي توان به اجبار تسليم حق کرد. تسليم، مستلزم معرفت و عشق است. حج گزار عاشق و آگاه، بر فراز توحيد قرار دارد; مخالفت خود با کفر را اعلام و به توحيد اقرار مي کند; اما در عين حال، به ديگران آزادي انديشه مي دهد. اين نيز جلوه ي ديگري از تسليم است.
و دستاورد تسليم
اما نتيجه ي عالي تسليم را بايد در درسي يافت که سعي ميان صفا و مروه به جا مي گذارد. باز هم هفت مرحله حرکت به نمايش گذاشته مي شود; باز هم حکايت هايي از هفت آسمان در وجود حج گزار حقيقي نقش مي بندد. اما چرا سعي؟! براي دريافتن اين که «به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود.» مگر نه اين که بين دو کوه صفا و مروه هاجر بالغ تلاش کرد و اسماعيل کودک يافت؟ مگر نه اين که آب، سمبل آگاهي، کودک، سمبل سادگي و بالغ، سمبل پيچيدگي است؟ مگر نه اين که چشمه زير پاي کودک بود؟ اين بخش ساده ي وجود (کودک) است که به آگاهي آسماني (الهام الهي) دست مي يابد; با طلب و اين بخش پيچيده و پر تکاپوي وجود است که اجازه ي اين تجربه را مي دهد; با تسليم. تنها با وحدت و هماهنگي اين دو بخش متضاد وجود، مي توان به اشراق رسيد. هاجر در لحظه ي درماندگي خود از تلاش در جستجوي آب، به خداوند معطوف شد و به مقصود رسيد و حج گزار با قدم گذاشتن در مسيري که او پيمود، به خود يادآور مي شود که زندگي تلفيقي از تلاش و تسليم است; اما تلاش، کارگشاي واقعيت زندگي و تسليم، راهگشاي يافتن حقيقت است و هريک را بايد در جاي خود به کار برد.
عرفات، وقوف عشق و آگاهي
به اين ترتيب، با درک اين درس هاي کليدي و سرمستي از حس حضور خدا، طواف و نمازي ديگر بر پا مي شود و سپس حج به مرحله ي ديگري مي رسد: وقوف در صحراي «عرفات;» وقوفي همراه با تامل که انگيزه ي آن عشق و دستاورد آن شناخت است. در عرفات شناخت انسان نسبت به خود تکميل مي شود. از اين رو، در اين بخش از مناسک حج مي توان فرصت ها و تهديدهاي راه کمال را شناسايي کرد و با دريافتن ترفندهاي شيطان، در اقدام بعدي براي هرگونه رويارويي با او آمادگي يافت. محل اين آمادگي در «مشعر» است. هر يک از سنگ ريزه هايي که در مشعر جمع آوري مي شود تا روزهاي بعد به دست حج گزار به نماد شيطان اصابت کند، بهانه اي براي انديشه به زواياي حملات شيطان است. نام «مشعر» نشان مي دهد که بدون شعور و آگاهي نمي توان براي چنين مقابله اي راهکاري موثر يافت.
پس بايد از آگاهي هرچه بيشتر تدارک ديد; تدارکي براي حضور در «مني.»مي گويند مني به معناي نهايت آرزو است. نهايت آرزوي حج گزار واقعي، رسيدن به غايت کمال است. براي رسيدن به اين زيباترين آرزو بايد عوامل ضدکمال را مهار کرد. به همين دليل است که در ايام وقوف در مني، هر صبح مخالفت خود با شيطان و استقامت در برابر آن اعلام مي شود. شايد به نظر برسد که سنگ زدن به نماد شيطان نمايشي است که حج گزار به اجرا مي گذارد; در حالي که پس از مدتي پيام آن را به فراموشي مي سپارد. اما در باطن هر بخشي از مناسک که واقعيت آن را به نمايش مي گذارد و بر پله ي عقل انجام مي شود، حقيقتي وجود دارد که بر پله ي عشق درک مي شود. علاوه بر اين، ضمير ناخودآگاه انسان با قرار گرفتن در صحنه اي هر چند نمادين، نسبت به درس آن صحنه بهتر برنامه ريزي مي شود.
تکرار اين حرکت نيز به تثبيت آن در خودآگاه و ناخودآگاه کمک مي کند. البته بايد به خاطر داشت که اگر اقدام به اين مراسم با آگاهي همراه نباشد، اين نتيجه را در بر نخواهد داشت.سه نماد شيطان در مني، يادآور سه مرتبه ترديد ابراهيم در اجراي حکم خداوند است. شک و ترديد آتشي است که گل وجود انسان را به پختگي مي رساند و به او يقين مي بخشد; اما باقي ماندن در معرض آن، همان گل پخته را به سنگي بدل مي کند که صلب و تغييرناپذير است. بدون وجود اين آتش، ايمان و عقيده ثبات نمي يابد; در عين حال که رها نشدن از آن، ايمان و عقيده اي باقي نمي گذارد. مني سرزمين اشراق است. هيچ گاه نمي توان از شيطان و ترديدهاي شيطاني امنيت داشت; اما در سرزمين اشراق اين هجمه سنگين تر است.
بايد مراقب بود و مقابله کرد; زيرا شکست يعني از دست دادن فضايل و پذيرفتن رذايل; يعني سنگ دلي و خساست و حسادت و... و در يک کلمه يعني دوري از حق. روز اول سومين نماد شيطان هفت بار «رمي» مي شود (مورد پرتاب سنگ واقع مي شود) و در هر يک از روزهاي دوم و سوم هر يک از سه نماد، مورد اصابت هفت سنگ قرار مي گيرد. اما اين اولين درس حج درباره ي شيطان نيست. حرکت رو به جلو در طواف، در حالي که جهت سر يا بدن به سمت ديگري تغيير نمي کند، تنها براي متانت در حرکت الزامي نشده است. اين، به منزله ي تنظيم جهت نگاه و حرکت انسان به سوي هدف اعلا (تنظيم جهت به سوي عالم بالا) و تضمين امنيت از حملات شيطان است.
مگر نه اين که شيطان از همه سو به غير از جهت مستقيم امکان حمله دارد؟ مگر نه اين که اگر دل در گرو عشق الهي نباشد و رو به سوي ديگر داشته باشد، در خطر شرک است؟ مگر نه اين که تنها در پناه خدا يعني در انحصار نگاه و توجه به او مي توان از آسيب شيطان در امان بود؟طواف، انسان را از شر شيطان به آغوش خدا مي سپارد و رمي جمرات آخرين ترفندهاي نفوذ او را خنثي مي کند. بعد از رمي نماد سوم در اولين روز وقوف در مني، نوبت به ذبح قرباني مي رسد. در باطن اين مراسم نيز حقيقتي نهفته است; حقيقتي مربوط به عزم ابراهيم در ذبح اسماعيل که در مسلخ توحيد، با ذبح وابستگي به اين فرزند محبوب، به نتيجه رسيد. بنابراين، ذبح، اعلام قطع تعلق و وابستگي است و اين تحول ابراهيمي را در ضمير خودآگاه و ناخودآگاه حمل خواهد کرد.
از زيبايي تا زيبايي
با رسيدن به اين مرحله، ديگر مي توان از احرام خارج شد و براي ابراهيمي شدن جشني بر پا کرد. خروج مردان از احرام با تراشيدن همه ي موهاي سر و خروج بانوان از آن با کوتاه کردن بخشي از موها انجام مي شود تا نشانه اي باشد از اين که با اين حج ابراهيمي از همه ي اضافات موجود در زندگي بايد گذشت. ضمن اين که تراشيدن سر نوعي خودشکني و پذيرفتن حضور در جمع بدون اتکا به زيبايي ظاهر است. اين نکوهش زينت و زيبايي نيست; بي مقدار دانستن زيبايي هاي کاذب در برابر زيبايي حقيقي و اعلام اين است که پايبندي به هيچ زيبايي ظاهري نمي تواند جايگزين زيبايي باطني باشد و همچنين، خشنود بودن به زيبايي باطن است که ناشي از رابطه ي پنهان بنده و پروردگار است و امکان تظاهر به آن وجود ندارد.
آخرين گام ها براي آغاز
خروج از احرام، به معناي پايان مناسک حج نيست. با خروج از احرام، مني دو روز ديگر نيز ميزبان حج گزاران است. هر صبح، رزمايش ايستادگي در برابر شيطان تکرار مي شود و سپس همچنان سرزمين مني شاهد به بلوغ رسيدن ميهماناني است که با درک بيشتر قصد بازگشت به مسجدالحرام را دارند. در اين بازگشت، باز هم طواف و نماز طواف; باز هم سعي ميان صفا و مروه و باز هم طوافي ديگر و نمازي ديگر انجام مي شود; در حالي که وجود عاشق و دل مشتاق حج گزاران حقيقي، صياد بهترين روزي هاي آسماني خواهد بود و لحظه لحظه تحول را تجربه خواهد کرد. سرانجام مناسک به پايان مي رسد; اما براي کساني که حرکت با گام هاي ابراهيمي را آموخته اند، پايان اين مراسم، شروعي ديگر است. اين افراد به ميان اجتماعات کوچک و بزرگي که زندگي شان در ميان آن ها جريان دارد، باز مي گردند; در حالي که هر يک در حد وسع خود، نقش يک الگوي الهي را ايفا مي کنند. اين افراد، ابر انسان هايي هستند که در حج متولد شده اند و به بلوغ رسيده اند. اين ابر انسان ها به درک حج رسيده اند; حجي که معراج به هفت آسمان آگاهي است.
مردم سالاري:تمدن سازي مستلزم آزادي مطبوعات«تمدن سازي مستلزم آزادي مطبوعات»عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم فروزان آصف نخعي است كه در آن ميخوانيد؛چگونه پيامبر اسلام(ص) قادر شد يکي از بزرگترين تمدن هاي عصر خود را در جزيره العرب، آن هم از عقب افتاده ترين مناطق آن روزگار برپا سازد؟بخش مهمي از پاسخ اين سوال برمي گردد به نحوه برخورد قرآن با پلوراليسم فلسفي وجمع بين اين دومحوراصلي که دين درعين حال که مدعي حقانيت خود است در عين حال مدافع آزادي بيان مخالفان خود نيز هست وبه نوعي بدون آن که مانند پلوراليسم فلسفي سخن از نسبي بودن حقيقت بگويد تا "غير" داراي حق بيان و امنيت پس از بيان درحوزه سياسي و اجتماعي شود ، واقعيت تکثر عقايد را به رسميت مي شناسد. قرآن درحوزه دينداري يکي از اسناد بسيار مهمي است که شيوه پيامبر(ص) دربرخورد با انديشه مخالفان را به نمايش مي گذارد. پيامبر(ص) براي مواجهه با مخالفان، ابتدا به فهم درست ادله مخالف مي پردازد، سپس بيان موضوع و مساله و در نهايت ارائه ادله در جهت اثباتانديشه خود مي کند، که در روش شناسي قرن بيست و بيست و يک به کار مي آيد.
اين شيوه در حوزه انديشه، مساله پردازي دهريون را وارد حوزه فرهنگ مکتوب (قرآن) کرده و پيام مخالف خود را به همراه پاسخهاي ارائه شده در تاريخ جاودان مي کند تا درآينده هرکسي که مايل است خود، راه خود را بنابر اختياري که خداوند به او داده انتخاب کند. از جمله اين برخوردهاي استدلالي، برخورد قرآن با منکرين خدااست. در آيه 24 سوره جاثيه قرآن به طرز مسوولانه اي که حکايت از احترام فوق العاده به خرد بشري دارد، استدلال منکران خدا بدون هرگونه سانسوري مطرح مي کند و مي فرمايد:"مي گويند هرچه هست در همين دنياست وهمين جا مي ميريم وزنده مي شويم، دنيا ما را مي ميراند". درادامه قرآن مي فرمايد: "آنان ظن وگمانه زني مي کنند والا به حرف خود علم ندارند". يا حتي در سوره بقره آيه 23 به صراحت مخالفان را ترغيب مي کند که درنقد قرآن، اگر مي توانند بروند و سوره مشابه بياورند.
بي ترديد امنيت بخشيدن به مخالفان پس از بيان ادله خود، يکي از مهمترين عوامل تمدن سازي تفکرجديد وحياني بوده که پيامبر(ص) به عنوان حامل آن، گفت وگو را درجامعه خشونت زده بي منطق عرب، جايگزين حذف مخالف کرد.
بررسي بالا از آن رو اهميت دارد که مي تواند سندي براي امروز ما باشد که تا چهاندازه به معيارهاي پيامبر اکرم (ص) در عمل نزديک هستيم؟
در دو ماه اخير روزنامههاي آرمان، صداي عدالت، سرمايه، خبر و همشهري، به محاق تعطيلي رفتند. يکي رکورد بيشترين تيترهاي انتقادي را به خود اختصاص داده بود، ديگري وابسته بود به جناح اصولگرايان ميانه روکه شهردارش مخالف استعفاي يک مدير لايق بوده است (که البته خوشبختانه مجددا منتشر مي شود) وديگري وابسته بود به اصلاح طلباني که به دليل تفکرشان دردايره خودي ها نيستند بي ترديد اينانديشه آيت الله هاشمي رفسنجاني، رئيس مجلس خبرگان رهبري به انديشه قرآني بسيار نزديک است که عصر روز يکشنبه در ديدار با جمعي از اعضاي انجمن اسلامي دانشگاه تهران و علوم پزشکي از مسوولان جمهوري اسلامي خواست، "با سعه صدر بيشتر عرصه را براي بيان ضعف ها و نارسائي ها هموار و به نقدهاي منصفانه توجه کنند". همان کسي که لاريجاني رييس مجلس ايران در واکنش به برخي برخورد ها مي گويد "آقايهاشمي بخشي از تاريخ انقلاب است; امام فرمود هاشمي زنده است، بنابراين انقلاب زنده است."
و "درباره خانواده او(هاشمي) اگر حرفي هم هست، بايد از مسير خودش دنبال شود." اکنونهاشمي که يکي از خطيبان جمعه اي است که تحليلي ترين بحثها در حوزه توسعه ومسايل روز داشته، ديگر به نماز جمعه نمي آيد.
ودرآخر اين که قرآن بشارت مي دهد به بندگاني که حرفها را مي شنوند وبهترين را انتخاب مي کنند، به چه معني است؟ آيا تک صدايي در برداشت هاي علمي وفلسفي مي تواند به تمدن سازي و آباداني منجر شود؟ بي ترديد چنين نيست، چه اگر اين گونه بود به جاي چند صدايي،تک صدايي بايد از سوي قرآن ترويج مي شد. اما قرآن در فهم آيات خويش درسوره يوسف تاکيد مي کند که در داستان يوسف و برادرانش آيات، نشانه و قانونمندي هايي است براي سائلين و سوال کنندگان. به عبارت ديگر تعقل فردي براي فهم قرآن و مساله مداري شيوه فهم است، نه آن که از ابتدا روشن باشد از چه چيز بايد حمايت شود و براساس آن موضع علمي اتخاذ گردد يعني همان موضعي که کمونيستهاي اتحاد جماهير شوروي سابق به علم و انديشه و نقادي داشتند. آنان تئوريهاي انيشتين را زاييده افکار بورژوازي مي دانستند که درنهايت دردشمني با خلقها قرار دارد.
نتيجه اين مواضع چه شد؟ اين دست از برخوردها خلاف موضع علمي در حوزه سياسي، اجتماعي و اقتصادي و به طور کلي "نقد" است. آيا تعطيلي جرايد و فقدان تريبون براي مخالفان و ناقدان سياستهاي جاري که منجر به ايجاد نگراني و دلهره در نزد صاحبان جرايد مي شود مي تواند کشورمان را به ايران سال 1404 که در تمامي شاخصها، بايد الگوي تمام قدي براي پيشرفت، نزد کشورهاي منطقه باشد تبديل سازد؟ تمامي کشورهايي که تبديل به يک تمدن بزرگ شدهاند ابتدا انديشمندان، متفکران، نويسندگان و در شرايط امروزين جهان مطبوعات به عنوان رکن چهارم دمکراسي، در امنيت کافي قرارداشته اند، به هرحال فراموش نکنيم، اين جمله را که «نقد و بلکه تخطئه از هداياي الهي است» که امام خميني(ره) آن را مطرح کرده اند.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛هفته جاري بامناسبتهاي بسياري همراه بود. از يكسو با سالروز شهادت پنجمين ستاره درخشان آسمان ولايت قله رفيع دانايي و جامع علوم نبوي حضرت امام باقر عليه السلام مصادف بود و از سوي ديگر با معنويت پررمز و راز حج .
در اين هفته جامعه به سوگ امامي نشست كه يادگار فاجعه كربلا بود و در بدترين شرايط پرچم امامت و مسئوليت سنگين هدايت امت را بر دوش كشيد و يك تنه در برابر انحرافات دستگاه امويان ايستاد و آنان را به زانو در آورد. امام باقر عليه السلام با تمسك به علم الهي و از طريق روشنگري راه را در مقابل ديدگان مردم گشود و حق و باطل را از يكديگر جدا كرد. مجاهدت هاي علمي ايشان آنچنان درخشان بود كه گنجينه گرانبهاي علوم اسلامي امروز از آن ذخاير علوم گهربار استفاده مي كند و بايد با بهره برداري از اين ميراث پرثمر و با ايجاد نهضت هاي علمي و فرهنگي آتش فتنه اي را كه توطئه گران عليه مكتب اهل بيت بپا كرده اند با منطق و درايت خاموش كرد.
در اين هفته همچنين بيش از دو ميليون زائر خانه خدا از سراسر جهان با تن پوش احرام از ميقات عازم عرفات شدند تا با شكوه و همبستگي اعمال حج را بجاي آورند. اين روزها نه تنها زائران گرد خانه خدا مي گردند بلكه بيش از يك ميليارد مسلمان نيز دل هاي اميدوار روانه بيت الله و قربانگاه كرده و درحال و هواي منا روح خود را از زنگار پاك مي كنند.
روزهاي پرفيض عرفه و قربان نيز در پيش روست و اين دو روز فرصت گرانبهايي است كه آندسته از بندگان خدا كه دور از ميقات افتاده اند دل هايشان را روانه وقوف در مشعر و منا و رمي جمرات كرده و نفس سركش و طغيانگر را قرباني كنند.
اين روزها فرصتي است كه همه به حبل متين الهي و وجود مقدس ولي الله الاعظم حضرت بقيه الله چنگ بزنيم و نجواي دل انگيز استغفار را با دعاي عرفه امام حسين (ع ) درهم بياميزيم تا شايد خداي مهربان و بنده نواز در اين صحراي برهوت بشريت ما را به ملكوت معنويت پيوند زدند و در فرداي عيد قربان ما را از نفس بند شيطان و نفس اماره بالسو آزاد نمايد. انشاالله.
اين هفته همچنين با نام بسيج و شجره طيبه انقلاب عطرآگين شده است . پنجم آذر سال 1359 روزي كه بنيانگذار جمهوري اسلامي با صدور فرماني تشكيل بسيج مستضعفين را اعلام و بازواني توانمند براي نظام و انقلاب طراحي نمودند. اين نهاد انقلابي و برخاسته از متن مردم از روز نخستين تشكيل با رشادتها و خلق حماسه هاي جاويد يادگارهاي بزرگي را از خود برجاي گذاشت كه همواره در متن انقلاب با تحسين از آنها ياد مي شود.
در اين هفته نيز فرصتي است تا بسيجيان عزيز با تعميق در فعاليتهاي فرهنگي اين شجره انقلابي و با تنوع بخشيدن به ظرفيت هاي آن جاذبه افزونتري را براي دربرگيري جوانان و آحاد مختلف مردم فراهم كرده و در جهت عمق بخشيدن به شعور سياسي بلوغ اجتماعي و رشد معنوي از اين قدرت عظيم در راه اتحاد ملي و انسجام اسلامي استفاده هاي لازم را بنمايد. بهره برداري از بيانات رهبر معظم انقلاب درباره بسيج و همچنين ضرورت تقويت وحدت و خودداري از نسبت دادن هاي ناروا به مسئولان و نخبگان يك ضرورت براي سالم سازي فضاي سياسي جامعه است.
اين هفته در حوزه مسائل خارجي نيز چند موضوع حائز اهميت بود و بخش عمده اي از مطالب رسانه ها را در اختصاص خود داشت كه از آن جمله بايد به جنجال تازه در صحنه سياسي عراق بر سر قانون انتخابات وخيم تر شدن شرايط براي اشغالگران در افغانستان و تداوم سياست اشغالگري و توسعه طلبي رژيم صهيونيستي در قالب شهرك سازي هاي جديد اشاره نمود.
در عراق درحاليكه كمتر از دو ماه به موعد مقرر براي برگزاري انتخابات سراسري اين كشور باقيمانده بود اقدام طارق الهاشمي معاون جلال طالباني رئيس جمهور عراق در وتوي قانون انتخابات به منزله شوك بزرگي بود كه به صحنه سياسي اين كشور وارد شد و چشم انداز تحولات را بار ديگر در ابهام فرو برد.
طارق الهاشمي يكي از دو معاون رئيس جمهور و نماينده اهل تسنن به بهانه اينكه اختصاص پنج درصد سهميه به عراقي هاي مقيم خارج از كشور كم است و بايد اين سهميه به 15 درصد ارتقا يابد مصوبه مجلس درباره انتخابات را كه طبق قانون مي بايست به امضاي رئيس جمهور و معاونين وي برسد رد كرد و از امضاي آن خودداري نمود. اين حركت طارق الهاشمي در حقيقت باهدف ايجاد زمينه هاي بازگشت بعثي ها به حكومت صورت گرفت و واكنش ها انتقادها و اعتراض هايي به دنبال داشت و اوضاع را بار ديگر ملتهب ساخت.
در پي اين رويداد مجلس عراق روز چهارشنبه بار ديگر براي رسيدگي به قانون انتخابات تشكيل جلسه داد و تغييراتي در قانون مذكور انجام داد ولي درخواست طارق الهاشمي براي افزايش سهميه عراقي هاي خارج از كشور به 15 درصد را نپذيرفت . مجلس در عين حال اصلاحاتي را از جمله افزايش كرسي هاي پارلماني از 275 كرسي به 320 كرسي را با توجه به رشد 2 8 درصدي جمعيت عراق تصويب كرد. بلافاصله پس از تصويب قانون انتخابات طارق الهاشمي بار ديگر تهديد كرد كه قانون جديد را نيز وتو خواهد كرد.
واقعيت امر اين است كه طارق الهاشمي به پشت گرمي اشغالگران غربي و برخي كشورهاي عربي كه از چندي قبل نفوذ دادن عناصر بعثي در حكومت را در دستور كار قرار داده اند به سنگ اندازي در مسير ايجاد ثبات در عراق پرداخته است.
اين جريان درصدد است كه حتي اگر نتواند بعثي ها را به قدرت باز گرداند نظام ديكتاتوري را بار ديگر در عراق حاكم سازد. اين كشورها برخلاف شعارهايي كه در دفاع از مردم سالاري مي دهند حاضر نيستند به اين قاعده در عراق تن دهند و حاكميت نظر شيعيان را كه در اكثريت قرار دارند تقبل كنند.
جرياني كه طارق الهاشمي نماينده آن است به خوبي واقف است كه در داخل عراق از چه جايگاه ضعيفي برخوردار است به همين جهت با سياستي برنامه ريزي شده درصدد كسب آرا خارج از عراق مي باشد. اكنون با توجه به شرايط حساس فعلي مسئوليت بسيار مهمي برعهده پارلمان عراق قرار گرفته است و اين پارلمان است كه بايد با تصميم گيري قاطع مانع از عملي شدن توطئه استقرار مجدد ديكتاتوري در عراق شود.
اين هفته اوضاع افغانستان نيز كماكان بحراني بود و نيروهاي اشغالگر حاضر در اين كشور متحمل تلفات تازه اي شدند و با كشته شدن بيش از 10 نظامي آمريكايي در طول هفته جاري شمار تلفات آمريكايي ها به 297 نفر در يكسال گذشته رسيد كه حدنصاب جديدي محسوب مي شود و باتوجه به اين آمار سال 88 به مرگبارترين سال براي آمريكايي ها در افغانستان تبديل شد . اين امر به روشني بيانگر شكست تمامي تدابير و طرحهاي اشغالگران براي افغانستان است و سير اين روند نشان مي دهد. روزها و ماههاي آتي بايد شاهد تشديد وخامت اوضاع در افغانستان بود.
اوباما رئيس جمهور آمريكا كه قبل از روي كار آمدنش و در وعده هاي مبارزات انتخاباتي خود تاكيد كرده بود كه نه تنها نيروهاي جديدي به افغانستان و عراق نخواهد فرستاد بلكه به تدريج اين نيروها را به آمريكا باز خواهد گرداند در طول 9 ماه صد ارتش در كاخ سفيد دوبار مجبور شده است دستور اعزام نيروهاي تازه نفس به افغانستان صادر كند كه به وضوح عميق تر شدن باتلاق افغانستان را نشان مي دهد.
اوباما كه بر تغيير و تجديدنظر در سياست خارجي آمريكا وعده داده بود عملا نتوانسته است هيچ گامي در اين مسير بردارد و اقدامات وي كاملا منطبق بر سياستهاي دولت جورج بوش است.
در اين حال اوباما از سوي جمهوريخواهان در داخل آمريكا نيز به شدت تحت فشار قرار گرفته است و آنها وي را به سردرگمي در جنگ افغانستان متهم مي كنند و از اين طريق درصدد هستند تا سياست هاي دوران بوش را كه تحت حاكميت جمهوريخواهان قرار داشت صحيح جلوه دهند.
هفته جاري اوضاع سياسي در فلسطين اشغالي نيز تحت تاثير دو موضوع قرار داشت كه نخست تداوم شهرك سازي رژيم صهيونيستي عليرغم مخالفت ها و اعتراض هاي گسترده فلسطيني ها و كشورهاي مختلف بود و مورد دوم بازتاب كناره گيري محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان از رقابت آينده در انتخابات بود.
واقعيت اين است كه بنيامين نتانياهو كه هم اكنون قدرت را در رژيم صهيونيستي دردست دارد هرگز به دنبال صلح با فلسطيني ها نيست چرا كه شركاي ائتلافي وي در كابينه جملگي از صهيونيستهاي افراطي و جناح هاي تندرو اسرائيل هستند و هرگونه اقدام وي براي صلح با فلسطيني ها با واكنش و خروج اين عناصر افراطي از كابينه منجر مي شود. به عبارت ديگر هرگونه اقدام نتانياهو به سمت صلح و سازش با اعراب به منزله مرگ دولت وي خواهد بود و از اينرو اميد و انتظار جناح سازش طلب عربي براي مصالحه با رژيم صهيونيستي در دوره نتانياهو آب در هاون كوبيدن و بيهوده است . اين امر دليل اصلي ابراز نااميدي محمود عباس از روند سازش و كناره گيري وي از انتخابات آتي بوده است.
اكنون بيش از هميشه شكست پروژه سازش با صهيونيستها مسجل و آشكار گشته و به همين جهت است كه طي روزهاي اخير سياستمداران وابسته به جنبش فلسطيني فتح كه در حكومت خودگردان داراي منصب و مقام هستند براي نخستين بار علنا به شكست روند سازش اعتراف نموده اند.
تحولات فلسطين اشغالي اكنون با تحولات جديد شكل تازه اي به خود گرفته است و ميدان براي گزينه مقاومت و مبارزه بازتر شده است و با كمرنگ شدن روزافزون خط سازش مقاومت ابتكار عمل را به دست گرفته است .
دنياي اقتصاد:بانكها و بنگاهها«بانكها و بنگاهها»عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن ميخوانيد؛رييسجمهور آمريكا بهرغم ژست تغيير، رويه اسلاف خود را با تمديد تحريمها عليه جمهوري اسلامي ادامه داد.
علاوه بر آن، با توقيف اموال نشان داد كه به روايت تاريخ، دموكراتها در عمل افراطيتر از رقباي جمهوري خواه خود عمل ميكنند. از ايشان انتظاري نيست، مهم اين است كه مسوولان و همه ايرانيان بدانند اهداف اين تحريمها چيست و وظايف و رسالتهاي ملي ما كدام است؟
هدف تحريم به صورت مشخص، بنگاههاي توليدي و اقتصادي كشور است. تاكتيك در اين مسير، ناكارآمدي بنگاهها، توسعه بيكاري و افزايش تورم در جامعه است تا از اين رهگذر غرب به هدف اصلي؛ يعني نارضايتي جامعه برسد. اين عمليات يك زنجيره به هم پيوسته است كه اين هدف غايي در آن دنبال ميشود. درك اين پروسه و فرآيند بر هر مسوول و كارگزار و عموم مردم ضرورت دارد؛ زيرا وقتي جامعهاي هدف پروژههايي واقع ميشود، صرفا دادن شعار له و عليه كاري را حل نميكند و بايستي به صورت دقيق مساله را شناخت و راهكارهاي مناسب را براي برون رفت از طرح پيدا كرد. ترديدي نيست كه اين اقدامات تاثيرات مثبتي را در استقلال اقتصادي داشته است؛ وليكن بايستي تبعات منفي آن را نيز شناسايي كرد و طراحي لازم را براي مقابله انجام داد. بنگاههاي اقتصادي كه هدف قرار گرفتهاند، طي سالهاي جاري با مسائلي از اين دست روبهرو بودهاند.
1 - ركود جهاني تاثير خود را بر اقتصاد ايران از طريق واردات كالاهاي ارزان شده داشته است. اين در حالي است كه رقباي اقتصادي ما در غرب و شرق با حمايتهاي يارانهاي و تزريق منابع از واحدهاي خود پشتيباني ميكنند.
2 - تورم طي ده سال گذشته باعث افزايش قيمت تمام شده داخلي شده است.
3 - كاهش شديد داراييهاي سرمايهاي و جاري به علت ركود جهاني باعث عدم تعادل فيمابين دارايي و بدهي شركتها شده و بهره تصاعدي بانكها نيز بر حجم معوقات بانكي افزوده است.
براي مثال اگر ارزش دارايي ثابت و جاري يك بنگاه A ريال بوده طي ركود از 30 تا 50درصد كاهش يافته است و همچنين كاهش قيمت كالا و نيز سقوط تقاضا توان بازپرداخت بنگاهها را تعديل كرده است. اساسا داستان ركود جهاني نيز در كاهش تقاضاي مصرف و سقوط داراييها نهفته است. علت وامهاي كلان و تزريق بلاعوض به بنگاهها، ريشه در همين مشكل ساده مساله دارد. هيچ كس نميتواند موافق 5برابر شدن مطالبات بانكي طي سالهاي اخير باشد؛ زيرا بانكها امانتدار مردم بوده و بايد حافظ منافع عمومي باشند. ليكن عدم كالبدشكافي علمي و درست يك واقعه نهتنها به درمان آن كمكي نخواهد كرد، بلكه همان گونه كه در عمل نشان داده شده است، باعث تشديد مشكل خواهد شد.
فشار روي توليد در شرايطي كه بنگاهها هدف مخالفان كشور قرار گرفتهاند؛ جز كاهش توليد و تعديل نيروي انساني ثمري نخواهد داشت. اخبار حوادث تلخ، ناشي از بيكاري كموبيش در رسانهها منتشر ميشود. بايستي حساب هزاران كارآفرين با معدود افراد فرصتطلب جدا شود بخش خصوصي خلاق كشور خود مدعي چنين افرادي است؛ زيرا منابعي كه بايستي در خدمت توليد و پيشرفت كشور باشد با روابطي در اختيار افراد غيرمسوول قرار ميگيرد. بنابراين، پيشنهاد ميشود يك جلسه همانديشي از كارآفرينان و بانكهاي كشور و صاحب نظران تشكيل و كالبدشكافي لازم انجام و راهكارهاي لازم براي برونرفت از اين شرايط فراهم شود؛ زيرا قفل شدن منابع مالي حاصلي جزء تعديل توليد و نيروي انساني نداشته و نخواهد داشت.
راهكارهايي را ميتوان به صورت كلي طرح كرد.
1 - تمديد افزايش حد اعتباري واحدهاي توليدي با سابقه اعتباري طولاني كه مورد اعتماد بانكها براي ساليان دراز بودهاند.
2 - عدم تسري بدهي معوقه در يك بانك به بانك ديگر.
3 - شركتهايي كه بهصورت هلدينگ اداره ميشود عدم تسري بدهي معوقه هريك به ساير شركتها.
4 - الزام شركتهاي دولتي به بازپرداخت ديون خود به شركتهاي خصوصي؛ زيرا اين عدم پرداخت خود يكي از علل افزايش معوقات بانكي است.
5 - واگذاري اختيارات به مديران بانكي استانها تا با بررسي ميداني واحدها و تصميمگيري در سطح استانها بتوانند تصميمگيري درست بر مبناي اشتغال واحدها انجام دهند. احكام كلي همچون استمهال سقف 2ميليارد تومان هر چند اقدام خوبي است، ولي نسخه يكسان براي واحدهاي توليدي دادن خلاف عقل است.
ما بايد درك درستي از شرايط به لحاظ ركود جهاني و فشارهاي اقتصادي عليه كشور را داشته باشيم. بنگاههاي اقتصادي جهان در يك مشكل قرار داشته و انواع و اقسام حمايتي را به دنبال دارند. در شرايطي كه كارآفرينان ميهن اسلامي تحت فشار ركود و تحمل فشارهاي تحريمي نيز هستند، در چنين موقعيتي بايستي حمايتهاي دولت محترم افزايش يافته تا تهديد مخالفان كشور به فرصتهايي براي شكوفايي تبديل شود.
آفرينش: فضايي بي رونق«فضايي بي رونق»عنوان سرمقالهي روزنامهي آفرينش به قلم حسين نوري هشجين است كه در آن ميخوانيد؛"رتبه اي بهتراز144 درجهان نداريم" اين سخني است که معاون وزير اقتصاد اخيرا درخصوص فضاي کسب و کاردرکشوربيان کرده است. بانک جهاني درزمينه پيش بيني فضاي کسب و کار در سال 2010 رتبه 137 را از ميان 183 کشوربه ايران اختصاص داده است. رتبه بندي ياد شده براساس 10 شاخص ; شروع فعاليت اقتصادي، حمايت ازسرمايه گذاري ، مدت زمان اخذ مجوز شروع به ساخت و ساز مکان فعاليت تجاري ، پرداخت ماليات ، استخدام ، تجارت فرامرزي ، ثبت اموال، لازم الاجرا شدن قرارداد،اخذ اعتبارات و تعطيلي فعاليت اقتصادي از سوي بانک جهاني تخمين زده مي شود. شاخص فوق بيانگراين واقعيت است که فضاي کسب و کار درکشورما نسبت به بيشتر کشورهاي جهان و حتي منطقه فاصله زيادي دارد.
به طورمثال، رتبه کشورهايي همچون عربستان در محدوده 13 تا 33، امارات 46 تا 69 وترکيه 65 تا 73 درسال هاي اخيردرنوسان بوده است. اين ارقام هشداري است در اين باره که مي بايستي تدابيري عاجل براي خروج از اين وضعيت اتخاذ شود. اين امرهم ميسر نمي شود مگر آنکه به رهنمود هاي مقام معظم رهبري درابلاغيه سياست هاي کلي برنامه پنجم توسعه درباب بهبود فضاي کسب و کار بر 4مولفه" ثبات محيط اقتصاد کلان،فراهم آوردن زيرساخت هاي اطلاعاتي و ارتباطي ، حقوقي و علمي و فناوري،کاهش خطر پذيري هاي کلان اقتصادي وارائه مستمر آمار و اطلاعات شفاف و منظم" تاکيد داشتند، عمل شود. چرا که زيرساخت هاي لازم براي بهبود فضاي کسب و کار در ايران مساعد نيست و اگر مي خواهيم براساس سند چشم انداز 20 ساله تا سال 1404به قدرت اول منطقه بدل شويم چاره اي جز اصلاح برخي ساختارها در اين زمينه نداريم.
در اين راه ما مي توانيم از تجربه کشورهايي که دربهبود فضاي کسب و کار موفقيت هايي داشته اند استفاده کنيم. به طور مثال کشور چين در سه دهه گذشته با انتخاب راهبرد بهبود محيط کسب و کار، بدون خصوصي سازي و تنها با فراهم ساختن محيط مناسب کسب و کار ، سهم بخش خصوصي را از 20 درصد در پايان دهه 1970 به بيش از 70 درصد در سال 2004 افزايش داد که اين تحول "معجزه اقتصادي" اين کشور نام گرفت. در نتيجه اين راهبرد 500 ميليون نفر درکشور چين از فقر نجات يافتند، به طوري که در طول 20 سال گذشته، 75 درصد از انسان هايي که در جهان از فقر مطلق نجات يافتند چيني بودند. درغير اين صورت اگر ما نخواهيم درجهت بهبود فضاي مناسب کسب و کار تلاش کنيم بايد قيد سرمايه گذاري خارجي را زده و هر روز شاهد خروج ارزهاي زياد از کشور براي سرمايه گذاري در کشورهاي ديگربه ويژه حوزه خليج فارس باشيم.
بنابراين همانطور که وزير اقتصاد چندي پيش در جلسه ويژه اي درباره اصل 44 اعلام کرد: "امروز خلاف آنچه ممکن است به نظر آيد، اين فضاي کسب و کار در کشورها و نه دولت ها هستند که در عرصه هاي مختلف جهاني با هم رقابت مي کنند. يعني سرمايه گذار و بنگاه اقتصادي يک کشور، فضاي کسب و کار در چند کشور ديگر را باهم مقايسه مي کند و در نهايت در فضايي که به نظرش مناسب تر مي آيد سرمايه گذاري مي کند و دولت ها تازه در اين نقطه وارد کارزار شده و از آن سرمايه حمايت مي کنند".
در عين حال محيط نامناسب کسب و کار آثار ديگري نيز به همراه دارد که يکي از آنها سوق دادن فعالين اقتصادي به سمت فعاليت زيرزميني است. مطالعات نشان مي دهد، کشورهايي که نظام اداري ناکارآمد دارند اقتصاد زيرزميني ابعاد بزرگتري مي يابد. در مجموع بايد گفت کاهش رقابت پذيري بنگاه ها، افزايش هزينه بنگاه ها، عدم شکل گيري شبکه ها، گسترش بخش غيررسمي از نتايج محيط نامناسب کسب و کار است. که عوامل سياسي، اجتماعي، اقتصادي، بين المللي، فن آوري، قانوني و مسائل اخلاقي نقش بسياري تاثيرگذاري در آن دارند.
براين اساس ، کارشناسان امر معتقدند اصلاح بسياري از سيستم هاي خدماتي، قانوني، ماليات ها و عملکرد دولت مي تواند به راحتي شاخص کسب و کار را درکشور بهبود بخشيده و امکان ايجاد فضاي مناسب کسب و کار از سوي بخش خصوصي را ساده تر سازد. در چنين شرايطي امکان جذب و سرمايه گذاري خارجي نيز که لازمه توسعه هر کشور بخصوص کشورما است افزايش يافته ودراين صورت نيل به اهداف بلند سند چشم انداز نيز امکان پذير خواهد بود.
گسترش:رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنيم«رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنيم»عنوان سرمقالهي روزنامهي گسترش به قلم سعيد زرند است كه در آن ميخوانيد؛خبرگزاري ايلنا مطلبي را به نقل از بانك مركزي با عنوان بحران عميق در صنعت كشور منتشر کرد که در آن نويسنده محترم نظرات و استنباطات خود را به نقل از بانك مركزي بيان کرده است.
نويسنده آگاهانه يا ناآگاهانه سياست جديد وزارت صنايع و معادن مبني بر هدفمند کردن صدور جواز را به عنوان نكتهيابي خود از بخش صنعت به حساب آورده كه براي بسياري از كارشناسان، اين دليلي بر عدم اشراف به مباحث بخش صنعت و معدن است. جهت اطلاع و آشنايي نويسنده مطلب و خوانندگان محترم موارد ذيل را بيان ميدارد.
هر متقاضي که قصد سرمايهگذاري در بخش صنعت را داشته باشد در ابتدا با مراجعه به سازمانهاي صنايع و معادن استان، درخواست خود را مبني بر دريافت اجازه تاسيس واحد صنعتي ارائه كرده و سازمانهاي صنايع و معادن برگهاي با عنوان جواز تاسيس در اختيار متقاضي ميگذارند كه اين برگه مجوزي براي انجام فعاليت در بخش صنعت است. به عبارت ديگر تا اين مرحله هيچگونه سرمايهگذاري صورت نميگيرد.
در سالهاي قبل بنابر سياستهاي وقت، بررسي فني اقتصادي طرحهاي صنعتي توسط وزارت صنايع و معادن حذف شد، لذا سازمان صنايع و معادن استانها بدون بررسي توجيه اقتصادي طرحها، نسبت به صدور جواز تاسيس مورد درخواست بخش خصوصي صرفنظر از وضعيت بازار و... اقدام ميکردند كه اين موضوع سبب ايجاد فضاي مبهم سرمايهگذاري ميشد، بهطوريكه نزديك به 110 هزار جواز تاسيس فاقد پيشرفت فيزيكي نتيجه اين سياست بوده است. از اواسط سال 86 با عنايت به وظيفه حاكميتي وزارت صنايع و معادن براي هدفمندکردن سرمايهگذاري بر مبناي مزيتهاي كشور و خلق مزيتهاي رقابتي برپايه نيازمنديهاي داخلي، براساس ماده 21 قانون برنامه چهارم و با در نظر گرفتن كمبود منابع بانكي و جلوگيري از هدر رفتن منابع كشور، وزارت صنايع و معادن اقدام به بازنگري دستورالعمل صدور جوازهاي تاسيس کرد و براساس دستورالعمل شماره 9/5002 جواز تاسيس نوع اول كه مشمول مشوقها و امكان برخورداري از تسهيلات است، تنها براي اولويتهاي اعلام شده از جانب وزارتخانه كه مورد نياز كشور بوده، صادر ميشود. علاوه بر آن صدور جواز تاسيس براي تمامي فعاليتهاي صنعتي منوط به تكميل مطالعات فني، اقتصادي شده است.
بدين منظور جهتدهي در صدور مجوز تاسيس و هدفمند کردن آن، از اولويتهاي اين وزارتخانه محسوب ميشود. در حال حاضر علاوه بر نظارت بر صدور مجوز تاسيس، ابطال جوازهاي فاقد پيشرفت قبلي نيز از ابتداي سال 88 در دستور كار قرار گرفته است و تاکنون 40 هزار جواز تاسيس فاقد پيشرفت توسط سازمانهاي صنايع و معادن استاني ابطال شده است. از طرفي بنابر اعلام بانك مركزي در پروانههاي صنعتي صادره در سال 1387، سرمايهگذاري در اين بخش رشد 5/86 درصدي را تجربه کرده است و طبق اظهارنظر نويسنده اين مقاله اين رشد نتيجه بهرهبرداري از طرحهاي بزرگ صنعتي کشور در حوزه پتروشيمي، سيمان و فولاد است كه اين خود مويد حرکت به سوي سرمايهگذاري در فعاليتهاي پايدار و داراي مزيتهاي صادراتي است.
با عنايت به مطالب فوق و جهت ارائه تصوير دقيقتري از وضعيت بخش صنعت کشور، ضروري است از شاخصهاي مناسبتري استفاده شود. استفاده از شاخصهايي چون جواز تاسيس به تنهايي صرفنظر از ساير آيتمهاي اثرگذار سبب گمراهي خوانندگان ميشود.
جوان:مدافعان آسمان«مدافعان آسمان»عنوان يادداشت روز روزنامهي جوان به قلم عباس حاجي نجاري است كه در آن ميخوانيد؛مدافعان آسمان ولايت 2 نام رزمايش گسترده پدافند هوايي است که با محوريت قرارگاه پدافند هوايي خاتمالانبيا و با همکاري کليه يگانهاي نيروهاي مسلح اعم از سپاه، ارتش، نيروي انتظامي و بسيج در حال برگزاري است.
ايجاد انسجام ميان نيروهاي پدافند کننده، ارتقاي توان رزمي، بهکارگيري جنگ الکترونيک و استقلال تاکتيکي مناطق مختلف نبرد، از جمله اهداف اصلي اين رزمايش است که از سوي فرمانده قرارگاه پدافند خاتمالانبيا اعلام شده است.
آنچه که در برگزاري اين رزمايش قابل اهميت است ويژگي پدافندي آن و ايجاد آمادگي براي مقابله با تهاجمات احتمالي دشمن عليه مراکز حساس نظامي و اقتصادي کشور است. اما به طور طبيعي نميتوان پيامهاي اين رزمايش قدرتمندانه را براي دشمنان نظام اسلامي که دائماً گزارههاي تهديد را پيوست گفتمان ديپلماتيک خود عليه ايران ميکنند از نظر دور داشت. بويژه اينکه اخيراً در آمريکا و سرزمينهاي اشغالي، برگزاري رزمايشهاي گسترده هوايي و موشکي را شاهد بوديم که در ويژگيها و نوع سلاحها و تجهيزات به کار گرفته شده و تهديدات مطرح شده اهداف معطوف به ايران مشهود بود.
اما نکته مهم در اين ميان، تأثير اين رزمايش در روند اقتدار وثبات سياسي نظام جمهوري اسلامي ايران و نااميد ساختن دشمنان از به کارگيري گزينههاي تهديد عليه ايران است. طي ماههاي اخير و پس از تحولات انتخابات، رسانههاي بيگانه کوشيدند تا با مشوش نشان دادن فضاي داخلي ايران و بزرگنمايي آشوب طلبان، نظام جمهوري اسلامي را متزلزل جلوه داده و از اين طريق زمينه را براي اقدام نهايي خود عليه ايران آماده کنند. سال گذشته يکي از سران رژيم صهيونيستي به آمريکاييها توصيه کرده بود که به جاي توجه و سرمايهگذاري روي عراق و افغانستان و ... سراغ ايران بيايند و با زمينهسازي براي تضعيف داخلي ايران و ايجاد اختلاف و آشوب، نهايتاً با يک عمليات نظامي به زعم خود، پرونده نظام اسلامي را ببندند.
اما ايستادگي نظام اسلامي و نقش پرشور مردم در خنثيسازي اين فتنه اخير، صهيونيستها را در اين توطئه نيز ناکام گذاشت و به همين دليل است که در جريان برگزاري رزمايش «مدافعان آسمان ولايت 2» سايت راديو فردا در تحليلي ضمن بررسي پيامهاي رزمايش، با اعتراف به نااميدي غرب و رژيم صهيونيستي از فضاي داخلي ايران، حمله رژيم صهيونيستي به ايران را تنها مرتبط با مسائل داخلي ايران ندانسته و مينويسد؛
به نظر ميرسد گزينه حمله نظامي براي دولت اسراييل فقط بستگي به مسائل داخلي ايران ندارد.
بر دولت اسراييل است که بداند اولاً موضع دولت آمريکا چه خواهد بود؟ چون احتمال اينکه دولت اسراييل بدون آمريکا در يک حمله شرکت کند کم خواهد بود. دوماً به کيفيت و کميت اطلاعاتي که دولت اسراييل از برنامههاي هستهاي ايران دارد بستگي خواهد داشت و اينکه آيا دولت اسراييل قادر خواهد بود با يک حمله نظامي تأسيسات ايران را از بين ببرد؟ اگر جواب اين سؤال مثبت بود، حمله انجام خواهد شد. بعد از آن هم مسائل داخلي ايران مهم خواهد بود ولي در شرايط کنوني عوامل مهمتري وجود دارند تا مسائل داخلي ايران» .
ايران:سخني با مخاطبان تحول و ايران«سخني با مخاطبان تحول و ايران»عنوان سرمقاله روزنامهي ايران است كه در آن ميخوانيد؛ انسانها و جوامع با دغدغه «تحول و رشد» آميختهاند و با اميد به آينده، به سوي «تعالي و پيشرفت» حركت ميكنند. اين سنت الهي است.
همين بستر معرفتي، بخصوص ايرانيان را هر زمان به سوي «تغيير و نو به نو شدن» سوق ميدهد و انرژي لازم را در جسم و روح و روان ما براي اصلاحات و تحول پديد ميآورد.
با همين نگرش بود كه مديران و روزنامهنگاران روزنامه ايران از مدتي پيش به يك باور دستهجمعي رسيدهاند كه در «شكل و محتواي» روزنامه با تكيه بر نقاط قوت و ضعف عملكرد و همچنين نتايج نظرسنجي چند ماه پيش از مخاطبان محترم، تغييرات مختلفي صورت گيرد كه البته به بخشي از آن در آخرين شماره روزنامه ايران چاپ عصر در 14 آبانماه اشاره كرديم.
به حول و قوه الهي و در آستانه عيد قربان، پروژه تغيير و تحول در فضاي محتوايي و گرافيكي روزنامه آغاز ميشود كه بهتدريج و در 2 ماه به پايان خواهد رسيد. در اولين گام و از امروز به روزنامه «4 صفحه» اضافه ميشود و در دومين گام محتواي صفحات لايي با تغييرات ساختاري مواجه خواهد شد؛ بدينگونه كه از امروز و اواسط هفته آينده، صفحات لايي روزنامه در كنار ضميمه اقتصادي ميزبان بستههاي4 صفحهاي «فرهنگي»، «زندگي و خانواده» و «اجتماعي» با محتواي جذابتر و عميقتر خواهد بود كه روي هم 16 صفحه را تشكيل ميدهند.
در صفحات رويي روزنامه نيز 2 صفحه جديد متولد ميشود كه اولين آن «صفحه دانش» است كه در آن آخرين رويدادهاي علمي، فناوري و پژوهشي منتشر ميشود كه مطمئنيم خوانندگان زيادي بخصوص جوانان را به خود جذب خواهد كرد.
همچنين بر اين باوريم كه اين تغيير و تحولات محتوايي حتماً با ارائه نظرات خوانندگان فهيم و كارشناس روزنامه در هفتههاي آينده به اوج خود خواهد رسيد تا بهترين مطالب و سوژهها در صفحات روزنامه منتشر شود. بدينگونه ما به رسالتمان كه جلب و جذب حداكثري مخاطبان است، جامه عمل پوشاندهايم.
گام بعدي خدمتگزاران شما خوبان، تغيير و تحول اساسي در شكل و گرافيك بصري روزنامه است كه اين اقدام اساسي نيز در دو ماه آينده صفحات لايي و رويي روزنامه را درخواهد نورديد تا ارتباط دلچسبتر و تأثيرگذارتري با مخاطبان برقرار شود.
آرزوي ما رضايت و اعتماد افزونتر شما مخاطبان عزيز است. عيد سعيد قربان بر همه ايرانيان مبارك باد!