عصرایران ؛ جعفر محمدی - دیروز، یکی از اعضای تحریریه یک رسانه حاضر در نمایشگاه به غرفه عصرایران آمده بود برای انتقاد از خط مشی سایت.اعتراض داشت که چرا اخبار حضور کروبی در نمایشگاه را منتشر کردیم و می گفت که اساسا کروبی به چه حقی به نمایشگاه آمده بود.
به او گفتم: تو چرا به نمایشگاه آمده ای؟
گفت: من یک شهروند هستم و حق دارم که از نمایشگاه بازدید کنم.
گفتم: کاری به خط و ربط سیاسی کروبی ندارم، ولی او هم یک شهروند است و مانند خودت حق دارد از نمایشگاه دیدن کند.
پاسخی که داد، برایم بسیار معنی دار بود و نشان می داد که نزد پیاده نظام یک جریان خاص سیاسی اندیشه و منطق چه جایگاهی دارد! گفت: "نه، کروبی حق شهروندی ندارد!"
با تعجب گفتم: چرا ندارد؟ مگر به قانون اساسی باور نداری که در آن حق شهروندی همه ایرانیان که شناسنامه ایرانی دارند به رسمیت شناخته شده است؟
بی درنگ گفت: با آن کارهایی که کروبی انجام داد، حق شهروندی اش ساقط شده است.
پاسخ دادم: طبق قانون، هیچ کس نمی تواند حق شهروندی را از یک ایرانی بگیرد، حتی هیات دولت نیز چنین حقی ندارد، آن وقت تو یک ایرانی را از حق شهروندی اش ساقط می کنی؟!
پاسخ جدیدش، جالب تر و تاسف بارتر بود: "این بحث هایی که می کنی، مربوط به قانون است. ما با این مسایل کاری نداریم!"
با تعجب پرسیدم: اگر قانون را علنا قبول نداری، بر چه مبنای مشترکی می توانیم با هم بحث کنیم؟
و بحث را دوباره به حضور کروبی در نمایشگاه کشاند: آخر کروبی با حضورش در نمایشگاه، نظم اینجا را به هم ریخته بود.
گفتم: خب! گیریم که این طور باشد، مگر مسوول حفظ نظم نمایشگاه تو و دوستانت هستی؟ مگر اینجا مامور و نگهبان، مسوول و صاحب ندارد که شما خود را مسوول همه چیز می دانید؟
جوابش به این سوال، بر باد دهنده تمام امیدهای من برای متقاعد کردنش بود؛ جمله ای که گفت دقیقا و دقیقا این بود:"من، از هر کسی که منزجر باشم، او را بیرون می کنم."
و هنگامی که با شگفتی پرسیدم "تو کی هستی"، با اطمینان گفت: من ، مردم هستم!
***
نفس گفت و گوی بالا، ارزش خبری چندانی ندارد ولی آنچه باعث شد آن را منتشر نماییم، بینشی است که انسان بعد از شنیدن یا خواندن سخنان برخی افراد نسبت به خط فکری یک جریان خاص سیاسی پیدا می کند.
البته منصفانه باید گفت که همه افراد و متعلقین این جریان، چنین نیستند و در میان آنها انسان هایی که حرف و حدیث شان مبنای فکری دارد و از منطق خاصی پیروی می کند نیز وجود دارد. انسان های مودب و مقید به انجام فرائض دینی هم در بین آنها کم نیستند ولی نگرانی بزرگ برای جامعه این است که کارخانه "خود حق مطلق پنداری" و "جمود فکری" تولید افرادی مانند شخص مورد اشاره را به یکی از دستورکارهای اولیه اش تبدیل کرده است.
مهم ترین ویژگی این افراد، منطق گریزی شان است. یعنی شما با هیچ استدلالی نمی توانید با آنها بحث کنید. این افراد مانند ربات هایی که برنامه هایشان را قبلا نوشته اند، عمل می کنند و اختیاری از خود ندارند، آنها پیاده نظامی هستند که عنداللزوم چاقو و چماق به دست می گیرند و در حالی که خود را "تایید شده از جانب خدا" می دانند و دیگران را "منافقانی شایسته نابودی"، بر سرشان می کوبند و در نهایت از آنچه به تصور باطل خویش" قربه الی الله (!)" انجام داده اند، احساس رضایت درونی می کنند.
این گروه، رسما برای خود شان و منزلتی فراتر از دیگران قائل است. خود را ایرانی تر و مسلمان تر و انسان تر و داناتر از بقیه فرض می کند و بقیه را عوام الناسی می داند که دم به دم، نیازمند هدایت و گاه به گاه محتاج مجازات است!
آنها، خود را صاحبخانه ایران و انقلاب و اسلام می دانند و بقیه را به چشم مستاجرانی می نگرند که ناگزیر از تبعیت از صاحبخانه اند و درست مانند صاحبخانه، هرگاه که دلشان بخواهند و از هر مستاجری که "منزجر" باشند، بیرونش می کنند.
بزرگترین چالش توسعه ایران، در حال حاضر و صد البته در آینده، رشد و نمو این گروه است که متاسفانه مورد حمایت برخی نهادهای قدرت نیز قرار دارد، همان خطری که حضرت امام (ره) با دوراندیشی خویش، خطر تحجر نامیدند و از بقیه بلایا، عظیم ترش دانستند.
تحجر، اگر در مناطق قبایلی شمال پاکستان و جنوب افغانستان، می تواند به عنوان جریان غالب، خود را بر جامعه تحمیل کند اما در کشوری مانند ایران که اکثر مردم اش تحصیل کرده و دنیا دیده اند و از وسایل ارتباط جمعی مانند ماهواره و اینترنت استفاده می کنند و بینش فرهنگی گسترده ای دارند، هرگز نمی تواند گفتمان غالب باشد ولو آنکه نعره متحجرین از لحن عمومی مردم بلندتر باشد و چماق شان پرزورتر.
تحجر در ایران، تنها به ایجاد اصطکاک و هدر رفت منابع مالی و انسانی و فکری و مدیریتی منجر می شود و می تواند زمینه ساز بروز درگیری های مزمن در جامعه باشد.
اما آفت بزرگی که از جانب متحجران متوجه انقلاب می شود ایجاد بدبینی به انقلاب و نظام از سوی اینان است؛ این، جمله معروفی است که می گویند اگر می خواهی کسی را تخریب کنی، از او "دفاع بد" کن.
مصداق بارز این جمله، همین گروه منجمدالفکر و متحجر هستند که در لباس مومنان به دین و انقلاب و نظام، آنچنان مشمئز کننده و عقل گریزانه از این مفاهیم دفاع می کنند که اگر کسی تحلیل نداشته باشد، گمان می برد که دین و انقلاب بزرگ مردم ایران نیز به اندازه اینان بی منطق و منجمد است و این بزرگترین جفاست هم به دین و هم به نظامی که هزاران شهید برای پیدایش و پویش آن، جان خود را از دست داده اند و اینک نظاره گر آنند که چگونه افرادی که حتی به خود زحمت فکر کردن هم نمی دهند، چه وحشیانه و غیر متعهدانه مدعی دفاع از فرهنگ آنان اند!
اوائل انقلاب ، شهید بهشتی برای مقابله با تفکرات کمونیستی در جامعه ، به جای ان که با چوب و چماق به کمونیست ها حمله کند ، تریبون تلویزیون را در اختیار آنها قرار داد و در فرصتی برابر با آنان به مناظره نشست و با قدرت بیان و عقل و منطق با آنها به گفت و گو نشست و در نهایت ، اکثر مردم حق را به او دادند ؛ اما اگر او مانند اینان ، به جای مستدل سخن گفتن ، بر سر کیانوری نعره می کشید که "من از تو خوشم نمی آید ، برو بیرون!" و یا می گفت: " تو اصلاً ایرانی نیستی و حق شهروندی نداری" و ... آیا نامش و مکتبش در تاریخ به حقانیت ثبت می شد؟! این که چرا عده ای نمی خواهند از تاریخ درس بگیرند ، خود از عجایب روزگار ماست!
اینک عقلای قوم باید انتخاب کنند: یا باید برای آنکه بیش از این آبروی دین و نظام و انقلاب به واسطه عملکرد این مدعیان عقل گریز از بین نرود، جلوی اینها را بگیرند و زحمت دفاع از مقدسات (!) را از دوش آنها بردارند و یا آنکه اگر دغدغه های دیگری مانند حفظ قدرت به هر قیمتی دارند و برای این مهم، نیازمند شعبان بی مخ ها هستند، همین روند را ادامه دهند و البته بدیهی است که انتظار مردم از عقلای قوم آن است که گزینه اول را برگزینند چه آنکه نه دین بزرگ اسلام نیازی به چماق داران دارد و نه یک نظام مردمسالار محتاج رگ های متورم گردن و مغزهای تهی است.
باید عرض کنم با بذر نفاقی که این عزیزان در حال کاشت وابیاری آن هستند تا چند سال دیگر حال و روز ما از عراق وافغانستان و پاکستان نیز بدتر خواهد شد و چیزی که در این طرز تفکرا ت جایگاه ندارد منطق وگفتگو وتعامل است
والا این کارا برا هم فکرای شماست که رای اکثریت مردم رو نادیده گرفتن و با سنگ و چوب به جون مردم و شهر افتادن که ما برتریم و شما چماق به دست
ای وای از این همه دروغ
پرتاب کفش و فحاشی در هنگام صحبت مخالف برای شما و هواداران شماست که در هنگام صحبت صفار هرندی کفش پرت کردن و فحاشی کردن چون ضد افکار اونا حرف زد
در مناضره نیز سردمدار جنبش شما در بین صحبت نماینده مخالفش در بین صحبت پرید به مجری پرخاش کرد حالا مردم قضاوت کنند کی مغز تهی هستند یا چماق به دست؟
یا علی
"مهم ترین ویژگی این افراد، منطق گریزی شان است. یعنی شما با هیچ استدلالی نمی توانید با آنها بحث کنید. این افراد مانند ربات هایی که برنامه هایشان را قبلا نوشته اند، عمل می کنند و اختیاری از خود ندارند، آنها پیاده نظامی هستند که عنداللزوم چاقو و چماق به دست می گیرند و در حالی که خود را "تایید شده از جانب خدا" می دانند و دیگران را "منافقانی شایسته نابودی"، بر سرشان می کوبند و در نهایت از آنچه به تصور باطل خویش" قربه الی الله (!)" انجام داده اند، احساس رضایت درونی می کنند."
عده ای برايشان سوال است که چطور يک نفر حاضر به نجام عمليات انتحاری از نوع القاعده ای! می کند. پاسخش همين افراد در حالت افراطی تر شده است
شهید بهشتی تریبون رو در اختیار کمونیست داد چون میدونست که میتونه جوابی در برابر اونا داشته باشه ولی اینا ندارن پس انتظاری جز این از اونا نمیره
ملت بیدارند تاریخ را تحریف نکنید
کاش همه فرصتی برابر, برای اظهار نظر و اعلام عقیده داشتیم کاش !
پس این منطق رو هم بنویس:
1: من رئیس جمهورم
2: رئیس جمهور که با رای مردم انتخاب شد و شما نبودی
1: همین که گفتم من رئیس جمهورم
2: چرا؟
1: چون تقلب شده
2: چرا مگر شورای نگهبان تایید نکرد
1: من باید تایید کنم
2: چرا مگر کاندیداها تائئید می کنند کی رئیس جمهور است.
1: من رئیس جمهورم. قاونو هر چی می خواهد بگه چند هزار معلم و معتمدین محل که پای صندوق بودند تقلب کردند . من رویس جمهورم. قانون هر چی می خواهد بگوید
برای آنکه با فرار از منطق به راحتی آشنا شوید در ویکی پدیای فارسی بروید و کلمه ی سفسطه یا مغلطه یا مغالطه را جستجو کنید و تعاریف را بخوانید و آنوقت است که می فهمید حرف حساب ما از کجاست و چیست و می فهمید که چگونه هر روز خدا غیر منطقی و غیر عقلانی فکر می کردید و می اندیشیدید . جالب اینجاست که هر روز هم بر آن بیشتر پا فشاری میکنید!
كاش شما كارتون ماموريتي بود و ميرفتين ميديدين مردم در شهرستا نها و روستا هاي كشور چگونه زندگي ميكنن اونوقت يك پيرمرد 70 ساله به خا طر رسيدن به قدرت چه كا رها كه نمي كنه اصلا چرا اون روستا يي بيچا ره نبايد بتونه مثل بهشتي يا ها شمي بشه البته از نوع فر زند شما اقا يا ن(عصر ايرا ن) دقدقه مردم رو ندارين دقد قه يه عده انسا ن مرفه بي درد كه با بيت الما ل نون وكاسبي و سياست برا خو دشون را ه اندا ختن رو دارين متا سفم .......البته اگه چا پ كني
یک سری توی خیابان راه می افتند همه را وهمه چیز را بهم می زنند گروه رقیب این را نادرست وبی قانونی می داند ولی خود نیز دست به این کار می زند وآن را عین قانون می داند
ولی هر عاقلی می داند این کارها جز بی عقلی نیست وهر دو گروه خواهان چنین کاری از نادانانند ومردم از این دو گروه جداست
خدا همه را به راه راست هدایت کند- والسلام
پس همیشه ما با این ناآگاهان روبرو بودیم این تقصیر او نیست بلکه این تقصیر دولت مردان است که همیشه خواستند بی سواد و نا آگاه بوجود بیاید که حکومت کردن راحتتر شود
تو خودتم میدونی کروبی واسه چی اومده بود اونجا خودتو به کوچه علی چپ میزنی
شما ها خودتون رو با منطق میدونید با تمدن میدونید و خودتون رو جزو مردم حرف خودتون رو به خودتون زدن اشکال داره نه خیلی خودتون رو با قانون میدونید ولی همین قانون زمانی که جلوتونو بگیره به حسابش نمیارید
تو قانون اساسی رو قبول داری که میگی حق شهروندی
برو بخون قانون اساسی در مورد ولایت فقیه چی میگه
خیلی خودتون رو بالا میدونید
خدا خودش جای حق نشسته ایشالله یه روزی به حساب اعمالتون میرسید این دنیا محل گذره اون دنایی هم وجود داره گرچه میدونم شما و دار و دستتون به این چیزا هیچ اعتقادی ندارید
به امید ظهور اقا امام زمان هستیم تا ماهیت امثال شما کافرای بی دین مشخص بشه
بهتر بود مثل مقاله های قبلی از مستندات مستدل استفاده می کردین
اما درخصوص هياهو وجنجال كردن به جاي صحبت كردن بايد گفت متاسفانه اين هم بدعتي است كه درمملكت ما 2خردادي ها اغازگران بوده اند.اگرقبول نداريد دريك محفلي كه چندتا هم فكرشماهستند كافي است يك نفر مخالف حضارصحبت كند.انگاه واويلا...
متاسفانه ایشان بر اسب مراد سوارند و ما پیاده.
میدونم منظورت باکیاست......
بگو شاید عقدههات خالیشه کم پشت سر هم مقاله بنویسی.......
دیوار کی کوتاهتر از ما؟؟؟؟
برای کسی که گفتگوی من رئیس جمهورم را نوشته عرض می کنم:
مهندس میرحسین موسوی رئیس جمهور است چون ملت انتخابش کرد.
چون رای ما ایشان بود.
امروز نکته ای را درشهر متوجه شدم(ارومیه)
برای استقبال و برگزاری مراسم معارفه استاندار جدید آذربایجان غربی آنچنان ستادی راه انداخته اند و آ«چنان تبلیغ می کنند که در عمر سی ساله نظام جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است.
حتی در دولت نهم که دولت احمدی نژاد بود برای استانداران این برنامه ها را نداشتند.
حالا چه شده که اینهمه تبلیغ می کنند و مقدم آقای جلال زاده را گرامی می دارند.
انواع تراکتهای تبلیغی بر روی تاکسی ها، بنر ها و بیل بردها، پلاکاردها و...
گویی رئیس جمهور یا رهبر به دیدن مردم می آید.
؟
آیا با اینکار ها نمی خواهند به زور به مردم بقبولانند که دولت دهم با ... بر سر کار نیامده است؟
پس کو گوش شنوا و چشم بینا تا بشنود و ببیند این مسایل را؟
متخلفین و گذرکنندگان از قانون، در همه جای دنیا ممکن است از برخی حقوق شهروندی محروم شوند؛ مثلاً کسی که چک بلامحل صادر کرده، از دسته چک محروم میشه...
بحث نعره زدن و ... نیست؛ بحث اینجاست که کروبی با حضور در نمایشگاه و مظلومنمائی میخواهد از مجازات قانونی تهمت جنسی دربرود.
*عصرایران: ممنون که شما ، منطقی به موضوع نگاه کردید و استدلال آوردید ؛ اما دقت فرمایید که محروم شدن از برخی حقوق شهروندی تفاوت اساسی دارد با اسقاط حق شهروندی( که فرد دیگر شهروند محسوب نشود و حق شهروندی را به طور کامل نداشته باشد.)
به علاوه ، این محرومیت ها ، باید طبق قانون باشد نه این که من یا شما با میل خودمان هر کسی را که خواستیم محروم کنیم. قطعاً من و شما ، قانون و دادگاه نیستیم.
موفق باشید.
همه در مقابل قانون برابرند ولی بعضیها برابرترند
را راه انداخت خدا ازش نگذره