صاحبان اين مغازهها معمولا از ارامنه جمهوري بودند كه با خوشرويى جوانان را مىپذيرفتند. شب جمعه در ساندويچفروشىهاى خيابانهاى استانبول، نادرى، لالهزار و لالهزارنو غلغلهاى بود.
دانشجويان دانشكده افسرى ارتش از مشتريان وفادار ساندويچفروشهاي لالهزار نو بودند زيرا آنها در طول هفته هر روز ناهار ساچمه پلو (عدس پلو)، علف پلو (سبزي پلو)، آش گل گيوه (آش كشك) طاس كباب، راگو، قيمه پلو، چلوخورش علف دانشكده (قورمه سبزي) و كتلتهايي كه از سفتي و سختي شباهت به آجر پاره داشتند خورده و شب جمعه ميل داشتند ساندويچ كالباس و سوسيس بخورند.
آنها هر دو، سه نفر دور يك لوله نيم مترى كالباس سيردار جمع شده قطعات بريده آن را با رغبت و اشتهاي زيادى همراه نان بولكاى ترش مزه و گوجهفرنگى و خيارشور به معده مىفرستادند. آن زمان از سس ساندويچ اثرى نبود و به جاى آن ساندويچفروشها در نهايت سخاوت مقداري كره اعلا لاى نان مىماليدند.
در خيابان جمهورى(شاهآباد سابق) دكه ساندويچفروشى اسلامى جمع و جورى بود كه به جاى كالباس، كوكو، كتلت و تخم مرغ لاى نان مىگذاشت و كار او هم بسيار گرفته بود. ساندويچ از سالهاي حدود ۱۳۳۵ به شهرستانها نيز انتقال يافت.
در سالهاى اول افراد محترم و آبرومند رفتن به ساندويچفروشىها را دون شأن مىديدند و حداكثر رضايت مى دادند به چلوكبابى و چلوخورشتى بروند.
همان طور كه در عصر ناصرى نيز رفتن به رستوران و چلوكبابى كارى خلاف آبرو تلقى مىشد و مىگفتند فلاني سفره درست و حسابى ندارد كه به دكه نان وكباب يا دكان چلوكبابى مىرود اما كمكم رفتن به دكان ساندويچفروشى متداول شد و امروز بسيارى خوردن ساندويچ را بر صرف غذا در خانه ترجيح ميدهند. حتي حدود سالهاي دهه ۴۰ گفته مىشد كه تعداد كارگران ساندويچفروشىها تنها در شهرستان رشت به 16هزار نفر ميرسيد.
در دهه ۱۳۴۰ در بلوار كشاورز يك ساندويچفروشى بزرگ به نام ۴۴۴ افتتاح شده بود.