۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۳:۲۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۷۹۶۱۲
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۲ - ۱۰-۰۵-۱۳۸۸
کد ۷۹۶۱۲
انتشار: ۱۳:۵۲ - ۱۰-۰۵-۱۳۸۸

نامه مریم باقی به محمد قوچانی

حصار ساختن هيچ‌گاه ارزش نبوده و نيست. زنداني عقيده در حصار، اما ارزشمند است. دريغ، كاش محصوركنندگان تو مي‌فهميدند حربه زندان در هزاره سوم براي انديشه‌ورزان منسوخ است و مايه ‌استهزاء و مذمت.

به نام خالقي كه خلق را آزاد آفريد.

محمد عزيزم، 40 روز گذشت كه با تو سخن نگفته‌ام. تاكنون در قريب به يك دهه زندگي مشترك هرگز چنين فاصله‌و فراغي را ميان‌مان احساس نكرده‌ام. مي‌خواهم با تو سخن بگويم، ساده و بي استعاره. حتي به قدر اين كاغذ كاهي خبر كه دوستش داري. بنويسم براي تو با قلمي كه پاسش مي‌داري.

در اين روزها اشك‌ها و مويه‌ام را در سكوت و تنهايي‌ام فرياد زدم و در جلوي چشمان ديگران لبخند. دلتنگ توام اما اشكم نه فقط از اين است، آه... كه درد هجران به زجر بدفهمي‌ها آميخته و نشتر ستم به قلبم آويخته. روزگار صبرم آموخته گرچه ترميم زخم سرگشوده‌ام از شقاوت را نياموخته.

9 سال و اندي پيش، آنگاه كه تازه من و تو را به نام هم زدند، ديگراني همچو اين روزها كوس فراغ زدند و به سزاي گناه ناكرده تو را دربند كردند. هنگامي كه رهسپار زندان مي‌شدي نامه‌اي را به تو رساندم كه همه‌اش وام گرفته از شريعتي بود. تو را به جرم قلم‌زدن مي‌بردند و برايت نوشته بودم: «هركس توتمي دارد و توتم [تو] «قلم» است... خداي همه قبايل، خداي هم عالميان بدان سوگند مي‌خورد، به هرچه از آن مي‌تراود سوگند مي‌خورد، به خون سياهي كه از حلقومش مي‌چكد سوگند مي‌خورد .[قلم] عطيه روح‌القدس [تو]ست. همزاد آفرينش [تو]ست... آن «امانت» است كه به [تو] عرضه شده است... قلم توتم قبيله من است، روح «ما» در آن يكي شده است.

«ما» در آن به هم آميخته‌ايم، با هم زندگي مي‌كنيم و به يكديگر مي‌رسيم. به‌رغم زندگي كه متلاشي‌مي‌كند و زمان كه جدايي مي‌افكند... قلم توتم ماست. نمي‌گذارد كه فراموش كنيم، فراموش شويم، كه با شب خو كنيم، كه از آفتاب نگوييم، كه ديروز را از ياد ببريم و فردا را به ياد نياريم... كه تسليم شويم، نوميد شويم... [بگو] به قلمم سوگند، ... به رشحه خوني كه از زبانش مي‌تراود سوگند، به ضجه‌هاي دردي كه از سينه‌اش بر مي‌آيد سوگند...توتم مقدسم را نمي‌فروشم، نمي‌كشم، ... به دست زورش تسليم نمي‌كنم، به كيسه زرش نمي‌بخشم، به سرانگشت تزويرش نمي‌سپارم، دستم را قلم مي‌كنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم... [بگذار تا] شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببيند كه به نامجويي بر قلمم بالا نرفته‌ام، تا خلق بداند كه به كامجويي بر سفره گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام. تا زور بداند، زر بداند و تزوير بداند كه امامت خدا را نمي‌توانند از من گرفت، وديعه عشق را نمي‌توانند از من خريد و يادگار رسالت را نمي‌توانند از من ربود... هر كس را، قبيله‌اي را توتمي است. توتم من توتم قبيله من قلم است.»

اما اين ختم سخن شريعتي نيست. تو رفتي، استوار‌و متين و من به حرمت قلم «ن‌والقلم و مايسطرون» و در شب‌هاي استغاثه و به صداقتي كه از دم الهي در روحت بهره بسيار بردي، رسوايي رندان ملامتگرت را مسئلت كردم و آن روزي كه قاضي منصف و بي‌طرفي حكم به برائت تو كرد، از حقيقت پرده بركشيد.

عزيزم، امروز هم اگر قاضي‌القضات اين ديار از توسل به زندان و زور، تبري نجويد و تو را به تبرئه‌اي زودهنگام از بند تنگ‌نظري‌ها و عدم تحمل انتقادها رها نسازد، اما تو مانايي. تاريخ قاضي بي‌طرفي است و هيات منصفه افكار عمومي حكم برائت تو را بر تارك اين برهه تاريخ حك خواهد كرد.

حصار ساختن هيچ‌گاه ارزش نبوده و نيست. زنداني عقيده در حصار، اما ارزشمند است. دريغ، كاش محصوركنندگان تو مي‌فهميدند حربه زندان در هزاره سوم براي انديشه‌ورزان منسوخ است و مايه ‌استهزاء و مذمت.

محمدم، اينك تو كه در اين قيل و قال، در قافله هيچكس نبودي و تنها در رسانه‌اي كه متعلق به يك نامزد انتخابات بود و به سودمند بودن او در اين اوضاع زمانه باور داشتي، رسالت روزنامه‌نگاري را بار ديگر به دوش گرفتي و چه زيبا كه مخالفانت نيز تو را تحسين مي‌كنند. باز هم در اين ميان تو بودي و توتمت، قلم. اما امروز كه روزگارمان چنين شده است، روزنامه‌ات هست و تو نيستي و اتهام‌هايي نثار تو مي شود كه حتما از آن مبرايي. در وانفساي سياست، دركوران حوادث، در دگرگوني جامعه، هيچ‌چيز جز داشتن يك جريده، نگاشتن يك وجيزه و تحليل وقايع راضي‌ات نمي‌كند. تو يك ناظري، يك ناظر تيزبين و حقيقت بين و نه يك كنشگر سياسي، نه يك چريك گرچه اينها هر يك شرافت خود را دارد اما تو فقط يك روزنامه‌نگاري‌. يك روزنامه‌نگار درد آشنا و مرگ‌آشنا كه بارها مرگ فرزندان كاغذي‌اش را به چشم ديده و تنها آرزويش طلب آسايشي است براي روزنامه‌نگار ماندن و روزنامه‌نگار مردن.

عزيز مرگ آشناي من، جاي تو در حصار نيست. مي‌دانم قلب رئوف تو به مرگ هيچ‌كس رضا نيست. پس بگذار آرزوي مرگ كنم براي خودخواهي، ظلم‌، كينه و فريب تا هيچ‌كس و هيچ‌چيز روزي و روزگاري قرباني اينها نشود. شايد آن روز، روز ظهور يك منجي و روز پايان انتظار منتظري باشد كه برخي آن را مستمسك مقدس مآبي‌هايشان مي‌كنند.

محمدجان، از روزي كه در بندي، بندبند وجودم با توست و تو را به خالق تو مي‌سپارم. همسفر زندگي‌ام، رفيق روزهاي دلشادي و دلتنگي‌ام، اكنون دلتنگ توام، تو را همچنان دركنار خود حس مي‌كنم. كنج هر سفره‌اي كه مي‌نشينم، در اتاق كتابخانه‌ات، در اتاقت در روزنامه كه نام سردبير در سردر آن است و... به تنهايي تو در ميان چهار ديوار سلولت مي‌انديشم.

كاش روز ولادت علي (ع)، امام عدالت، مي‌توانستم شاخه گلي را به دستان گرمت بسپارم. كاش عيد روشنگر بعثت را با هم به جشن مي‌نشستيم. امروز چهل و يكمين روز دوري از توست و به جشن ديگري، روز ولادت آنكه قرار است ناجي بشر باشد، روز نيمه شعبان نزديك مي‌شويم. روزي كه من و تو به يمن آن پيمان بستيم كه همواره دركنار هم باشيم و اين نيمه ماه شعبان روز ورود به دهمين سال پيوند ماست. نمي‌دانم آيا تو آن روز با من خواهي بود؟

امروز چهل‌ويكمين روز دوري از توست. اين روزها پر بود از درد و داد و من عاجز بودم حتي از مرهمي براي خود. اما مي‌دانم سپيده مي‌آيد. تاكنون هيچ‌گاه زبان به نفرين نگشوده بودم چه اينكه برايم پيام‌آور درماندگي بود. سلاحم دعا و بكاء بود: «اللهم اصلح كل فاسد من امور المسلمين»، «اللهم فرج عن كل مكروب»، «اللهم فك كل اسير»... به اشك علي (ع) در تاريكي شب در دل نخلستان و مويه‌اش در گريبان چاه و به رسالت رسول‌خدا كه خدا با ماست.

با ياد او آرام مي‌شوم و تنها از او بردباري تو را مي‌خواهم چنانكه پيش‌تر براي بابا بارها خواسته بودم. معصوميت تو و آه من و همانند من روزي دامان دربند كنندگان را خواهد گرفت. آن روز دير نيست. اين وعده پروردگارم است آنگاه كه قرآن را به استخاره گشودم. خداوندي كه به ذره‌اي خير و ذره‌اي شر هم بيناست. «فمن يعمل مثقال ذره خير يره و من يعمل مثقال ذره شر يره» اينك، به تنها چيزي كه مي‌انديشم: آرامش، استواري و آزادي تو و بسان توست.

به اميد روزهاي آزادي براي همه

اعتمادملی
 
ارسال به دوستان
وزارت بهداشت غزه: ۹۱ درصد از ساکنان غزه در بحران غذایی قرار دارند آمریکا: دور تازه گفت‌وگوها با ایران به زودی برگزار می‌شود پوشش بیمه‌ای برای کارگران جانباخته فاقد بیمه در بندر شهید رجایی رئیس ستاد ارتش اسرائیل: در جنگ غزه تاوان سنگینی داده‌ایم جاده چالوس از ۲۱ تا ۳۱ اردیبهشت مسدود می‌شود آمریکای امروز: سرزمین ترس؛ مقاله ای نه چندان معمول در گاردین  عراقچی: بیش از هر زمان دیگری مصمم به دستیابی به یک توافق عادلانه و متوازن هستیم واکنش معاون دفتر رئیس جمهور به شایعه موافقت پزشکیان با ارسال پیامک حجاب ترامپ: والتز سفیر بعدی آمریکا در سازمان ملل خواهد شد اعزام نماینده ویژه رهبر معظم انقلاب به هرمزگان برای دلجویی از حادثه‌دیدگان بندر شهیدرجایی شناسایی ۲۹ نفر از جان باختگان حادثه انفجار در بندر شهید رجایی ترامپ: هر کسی که از ایران نفت بخرد، اجازه تجارت با آمریکا را نخواهد داشت تساوی چادرملو و فولاد/ هوادار سقوط کرد پیروزی شیرین پرسپولیس در رفسنجان کشته شدن دست‌کم ۱۰۱ نفر در درگیری‌های مناطق دروزنشین سوریه
نظرسنجی
به نظر شما هدف ستاد امر به معروف از ارسال پیامک های حجاب به موبایل های مردم چیست؟