"عصرايران" در يک دفتر اجاره اي در مرکز تهران اداره مي شود.
يادم مي آيد اوايلي که به اين دفتر اسباب کشي کرده بوديم ، به تاکسي تلفني نزديک دفتر رفتم و از او خواستم که يک شماره اشتراک هم به ما بدهد .
متصدي آژانس ، آدم خوش برخوردي بود و وقتي که داشت مشخصات مرا مي نوشت، پرسيد: "تازه به اين محل اومدین؟"
جواب مثبت مرا که شنيد ، گفت: "جسارتاً مي تونم بپرسم تو چه کاري مشغول هستين؟"
پاسخ دادم که ما يک سايت خبري هستيم.
سرش را بالا آورد و به شوخي گفت:" پس امروز فرداس که شما رو هم ببندن!"
... و خندید.
***اين روزها ، مدام در از اين بنگاه مسکن به آن بنگاه مي روم و در جست و جوي مکاني جديد براي دفتر هستم ؛ تا آخر همين ماه ، مدت اجاره مان در اين دفتر تمام مي شود و مجبوريم به جاي ديگري برويم؛ راستش را بخواهيد اجاره اش براي ما سنگين است و دنبال جاي مناسب تري هستیم.
چند روز پيش ، وقتي به يک بنگاه مسکن رفتم و گفتم که دفتري براي يک سايت خبري نياز دارم ، طرف به شوخي و جدي گفت: "آقا ! نيان یه دفعه خونه اين بنده خدا (صاحبخانه را مي گفت) رو پلمپ کنن و اذيت بشه!"
البته ما خانه آن بنده خدا را اجاره نکرديم ، راستش نه به خاطر ترس صاحبخانه از عواقب شوم همکاري با يک سايت خبري(!) که به دليل رهن و اجاره سنگيني که طلب مي کرد.
***اين دو خاطره و واکنش دو نفر که هيچکدامشان هم کار رسانه اي نمي کنند- و فقط معلوم بود که در جريان خبرهاي روز هستند- واقعاً نشانه چيست؟
گسترش این باور در جامعه امروز ایران - حتی تا آژانس های تاکسی تلفنی و مسکن - که رسانه ها امنیت ندارند ، از چه چیزی خبر می دهد؟
و به راستی چه کسانی و با چه اعمالی به این باور دامن زده اند و آیا آنان ، واقعاً به جامعه و حتی به آنچه از اسلام و انقلاب ادعا دارند ، خدمت کرده اند؟
آیا چنین فضایی ، شایسته جامعه ای است که در آن ، مدام از مردم سالاری و آزادی بیان و نظایر این ها سخن گفته می شود؟
پاسخ این سوالات را همه ما می دانیم و من هم بنای توضیح واضحات ندارم؛ فقط نشانه ها را باید جدی گرفت.
*جعفر محمدی پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
امیدوارم یه جای خوب با قیمت ارزون... ولش کن حداقل یه دعا بکنیم که راه استجابت داشته باشه.... اما امیدوارم موفق باشید.
نميكنيم ؟