عصر ایران؛ مهرداد خدیر- همانگونه که هفتۀ پیش خبر آن را منتشر کردیم یکی از چهرههای پُرسابقۀ آموزش و پرورش - محمد جعفر نجفی علمی- هفتۀ پیش درگذشت.
او البته بهرغم سابقۀ بسیار و دانش عمیق در جامعهشناسی و فقه و بهرهبُردن از استادانی چون دکتر صدیقی در دانشگاه و روحانیون بلند مرتبهای که به اجتهاد او گواهی میدادند، نزد عموم شناخته شده نبود و خود نیز چنین نمیخواست.
این نویسنده نیز قصد ندارد از فرصت یک رسانۀ عمومی در یادکرد معلم خود در 40 سال قبل بهره برد.
غرض بیان یک نکته و در واقع خاطرهای است که می تواند محل تأمل باشد.
داستان از این قرار است که در هنگامۀ پیروزی انقلاب اسلامی در مدرسۀ مفید درس میخواندم. مدرسهای که تابع مجموعهای دیگر (زیر نظر آیتالله موسوی اردبیلی) بود و دکتر باهنر از پایهگذارانِ آن.
مدرسهای سیاسی که تعالیم آن بر پایۀ قرائت مذهبی متساهلی به نسبت علوی بود که سخت و خشک می نمود و میخواستند بچه ها را دور از سیاست بار آورند. در «مفید» اما این گونه نبود و مرحوم نجفی علمی یکی از ستونهای آن بود که البته مورد علاقۀ مدیران علوی خصوصا مرحوم رضا روزبه هم بود.
با پیروزی انقلاب، طبعا برخی از کادر مدرسه مسؤولیتهایی را تقبل کردند. غیبت آقای نجفی خبر از این می داد که او نیز کاری را پذیرفته است. در آن زمان دولت موقت بر سر کار بود و مانند سال های بعد هنوز میدان را به جوانان نسپرده بودند و جعفر نجفی علمی هم فرماندار ممسنی شد. حال آن که حد او استانداری بود و البته چند سال بعد و در دولت دوم میر حسین موسوی، استاندار فارس شد.
در انتظار معرفی جانشین آقای نجفی بودیم. به خاطر وقوع انقلاب مدارس ماه ها تعطیل بودند و به قدر کافی همه عقب بودند و غیبت معلم پذیرفته نبود. اسفند به هر ترتیب گذشت و قرار شد بعد از عید، معلم جدید معرفی شود. سال 58 شروع شد اما دیدیم آقای نجفی بازگشته است.
بهانۀ این نوشته داستانی است که او تعریف کرد:
« روزهای 10 و 11 فروردین، رفراندوم جمهوری اسلامی برگزار و نتیجه روز 12 فروردین اعلام شد. مردم در میدان مرکزی شهر، اجتماع کردند و من به آنان گفتم از حالا به بعد حکومت، جمهوری اسلامی است و اسلامی بودن حکومت اقتضا می کند رفتارهای گذشته را تغییر دهیم و یکی هم 13 به در است که خرافی بود چون 13 نحس نیست. به خاطر همین از شما می خواهم مثل سال های قبل رفتار نکنید.»
فردای آن روز و قبل از ظهر 13 فروردین 1358 که در تهران اندکی برف بارید و خبرنگار تلویزیون - صابر- گزارشی تهیه کرد، فرماندار ممسنی از خانه بیرون می زند تا ببیند مردم چه می کنند. به چشم میبیند که به جز او همۀ مردم بیرون آمده اند و در دامانِ دشت و طبیعت، سیزده را به در میکنند! انگار نه انگار که آنان را اندرز داده بود!
خوب به خاطر دارم که مرحوم نجفی علمی در کلاس گفت: درست است که انقلاب شده ولی همۀ علاقه های مردم را نمی توان تغییر داد و ضرورتی هم ندارد. مردم ممسنی مثل شهرهای دیگر در دو روز به جمهوری اسلامی رأی دادند اما رأی آنان به این معنی نیست که هر چه فرماندارجمهوری اسلامی گفت و خواست تبعیت و اجرا کنند. خیلی از کارها به ما ربطی ندارد و نباید در زندگی مردم دخالت و به زور باورهای خود را به آنان تحمیل کرد.
او از ممسنی برگشت و چند سال بعد که به عنوان استاندار به فارس برگشت تنها استاندار بود.خود را مأمور هدایت مردم نمی دانست.
شاید اگر شمار دیگری از مسؤولان نیز این گونه می اندیشیدند و احساس نمی کردند وظایفی فراتر از خدمت به مردم بر دوش آنهاست و مدام برای مردم تعیین تکلیف نمی کردند، بسیاری از مشکلات و نارضایتی ها پدید نمی آمد.
او باورها را درونی کرده و با آنها میزیست و اصراری بر تحمیل آنها نداشت. برادرش – مرحوم کاظم نجفی علمی- مدتی مدیر عامل بانک ملی ایران و همواره عهده دار مناصب بالای اقتصادی بود و برادر دیگر یکی از فرماندهان ارشد نیروی انتظامی و مدتی سرپرستی مدارس ایرانی در امارات را بر عهده داشت اما هیچ گاه فراتر از یک معلم زندگی نکرد و زندگی یی به غایت ساده و سالم و پاک داشت و گوهر آزادگی خود را با هیچ سنگ دیگری معامله نکرد.