۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۶۰۳۹
تاریخ انتشار: ۱۸:۴۶ - ۰۷-۱۲-۱۳۸۷
کد ۶۶۰۳۹
انتشار: ۱۸:۴۶ - ۰۷-۱۲-۱۳۸۷

آيت‌الله ميرزا هاشمي آملي از زبان فرزند

ايشان در امور سياسي كاملاً با حضرت امام هماهنگي داشتند و از اين‌كه ساز خاصي براي خودشان يا براي كساني ديگر بنوازند واقعاً اجتناب مي‌كردند.

رسا: حجت الاسلام والمسلمين صادق لاريجاني، فرزند آيت الله ميرزا هاشم آملي اظهار داشت: مرحوم والد زندگي‌اش را وقف علم و پرورش شاگرد كرد و واقعاً هم از صميم قلب معتقد به اين معنا بودند.

آيت الله ميرزا هاشم آملي، يکي از ستارگان درخشان آسمان علم و دانش و از مفاخر فقهاي شيعه به شمار مي‏رفت که هفتم اسفندماه در سال 1371 هـ.ش در سن 88 سالگي بدورد حيات گفت و در مسجد بالاسر حضرت فاطمه معصومه (س) مدفون است.

 رهبر معظم انقلاب در پيامي به مناسبت درگذشت آيت‏اللّه‏ ميرزا هاشم آملي، گفتند: «عالم جليل القدر و فقيه و اصولي برجسته و بزرگ‏وار، آيت‏اللّه‏ العظمي حاج ميرزا هاشم آملي رحمه‏الله از علمايي بودند که پس از طي مدارج عاليه و استفاده از محضر بزرگان در حوزه علميه نجف اشرف و سال‏ها تدريس و تربيت شاگردان در آن حوزه، به قم هجرت کرده و در اين حوزه مقدسه، بساط تدريس را گسترد و منشأ افاضات فقهي و اصولي و تربيت تلامذه بسيار شدند. و بزرگاني از حوزه درس ايشان بهره بردند. وجود با برکت اين فقيه عالي مقام، يکي از برکات الهي بر حوزه علميه قم بود و اکنون فقدان آن بزرگوار، ضايعه‏اي بزرگ محسوب مي‏گردد».

 حجت الاسلام والمسلمين صادق لاريجاني، از اساتيد برجسته دروس خارج حوزه علميه قم، يکي از فرزندان آيت الله ميرزا هاشم آملي در اين گفت و گو بخش هايي از حيات علمي مرحوم والد را باز گو مي کند.

 سؤال: با تشكر از اين‌كه اين فرصت را در اختيار ما قرار داده‌ايد، لطفاً مختصري از حيات اجتماعي و علمي حضرت آيت‌الله ميرزا هاشمي آملي بيان فرماييد.

مرحوم والد ما در سال 1322 ه.ق در شهر لاريجان شهرستان آمل از استان مازندران به دنيا آمد. پدر ايشان به حاج ممد ارباب معروف بود. گرچه شايد تحصيلاتي نداشت لكن فرد فهميده‌اي بود و از اين جهت و هم از جنبه ديني، در ميان اهالي شهر آمل، معروف بوده و انسان متموّلي بود. جدّ پدري مرحوم پدر به حاج سليمان معروف بود و داستاني هم از ايشان نقل مي‌كنند كه در ابتداي امر، طلبه بوده و بسيار فقير بود و از شدت فقر، از طلبگي بيرون آمد و به كسب و كار مشغول شد، آدم بسيار متديني بود. مي‌گويند نماز شب او حتي در پشت استر و اسب در حال مسافرت هم ترك نمي‌شد. آن مرحوم در طول ساليان به كسب و كار پرداخته بود و خداوند، رزق ايشان را روز به روز بيشتر و بيشتر مي‌كرد تا به حدي كه ثروت زيادي كسب كرد و اين همه هم با تلاش و كار و زحمت ايشان، حاصل گشت و آنچه هم مرحوم حاج محمد ارباب داشت از ناحيه پدر گراميشان بود.

به هر حال از ميان اولاد حاج محمد ارباب، مرحوم پدر مشغول تحصيل شد و سال‌هاي ابتدايي را در همان شهر آمل سپري كرد و بارها من از ايشان شنيدم كه درسشان در دبستان بسيار خوب بود و مورد تشويق و عنايت مسؤولين مدارس آن وقت قرار گرفته بود.

ايشان بعد از دبستان، طلبه شدند و درس‌ها را در حوزه علميه ادامه دادند. البته من از ايشان استبصار كردم كه چه كساني در آمل، استاد ايشان بودند، ايشان اساتيد خود را نام بردند ولي من در خاطر ندارم. ايشان در 13، 14 سالگي عازم تهران مي‌شوند و در مدرسه شهيد مطهري كه در آن وقت مدرسه سپهسالار ناميده مي‌شد سكني كردند و درس خارج فقه و اصول و فلسفه و اسفار ملاصدرا را در تهران و در محضر اساتيد آن مدرسه، مرحوم تنكابني در بحث‌هاي فقه و اصول، مرحوم ميرزا طاهر نظرپاك در فلسفه و منطق و برخي اساتيد ديگر بودند. ايشان بعد از اين برهه، به قم مشرف شدند.

فكر مي‌كنم ايشان در آن زمان، حدود 22 سال داشتند و تاريخ آن هم به سال 1345 ه. ق بود. قريب به 5 سال هم در قم بودند و به درس مرحوم آيت‌الله حايري يزدي مؤسس حوزه علميه قم حضور مي‌يافت. آن‌طور كه به خاطر مي‌آورم قريب يك دوره صلوة مرحوم حايري را در خدمت ايشان بودند. در درس مرحوم آيت‌الله حجت هم حضور پيدا مي‌:ردند و از ايشان هم اجازه اجتهاد را دريافت كردند، ايشان در آن زمان حدوداً 27 ساله بودند.

من يك وقتي بحث اجازه ايشان را به آيت‌الله سبحاني عرض كردم، ايشان خيلي تعجب كردند و فرمودند كه مرحوم آيت‌الله حجت معمولاً به كسي اجازه اجتهاد نمي‌دادند.

البته ايشان در قم در درس مرحوم آيت‌الله شاه آبادي هم شركت مي‌كردند و ايشان از مرحوم شاه آبادي بسيار به نيكي نام مي‌بردند. مرحوم شاه آبادي هم در فلسفه و عرفان قوي بود و هم در فقه و اصول صاحب مقاماتي بود. مرحوم پدر فرمودند كه ما كتاب رياض را در خدمت ايشان مي‌خوانديم. ايشان در سال 1351 ه ق عازم نجف شدند. در نجف در درس 3 نفر از بزرگ‌ترين اساتيد آن زمان شركت مي‌كردند؛ مرحوم آيت‌الله نائيني تا سال 1355 ه. قم كه ظاهراً سال وفات ايشان بوده، مرحوم آيت‌الله آقا ضياء عراقي تا سال 1361 ه. ق يعني زمان وفات ايشان و سيد ابوالحسن اصفهاني تا پايان تدريسات ايشان.

البته ايشان در درس مرحوم آقا شيخ محمدحسين اصفهاني هم شركت مي‌كردند اما ظاهراً اين شركت طولاني نبوده است. اين ماحصل كليات درس‌هايي است كه ايشان شركت فرموده است. اما در مورد تدريس ايشان بايد عرض كنم ايشان در همان اواني كه استادشان مرحوم آيت‌الله ضياءالدين عراقي در قيد حيات بودند مستقل به درس خارج نشدند اما از سال 1361 خودشان مستقلاً درس خارج را تدريس مي‌كردند و تا زمان حضورشان در قم به تدريس خود ادامه دادند.

مرحوم پدر مي‌فرمودند كه من در يك روز چهار تا درس تدريس مي‌كردم، دو درس سطح و دو درس خارج. كساني كه اهل درس و تدريس هستند مي‌دانند كه روزي چهار درس تدريس كردن و آماده شدن و مطالعه آن درس‌ها چه كار دشواري است. ايشان علاوه بر تدريس مكرر خارج اصول، كتاب‌هاي متعددي هم در فقه تدريس كردند از جمله كتاب بيع، خيارات و طهارت كه قريب به 13، 14 سال طول كشيد.

اساتيد ايشان اساتيد بسيار بزرگي بودند و در مقابل، شاگردان بسياري هم پرورش دادند كه بسياري از فضلاي نجف و قم (كه بعضي از آنها به رحمت خدا رفتند و بعضي هم، اكنون از مراجع، محسوب مي‌شوند) از شاگردان ايشان بودند و الحمدلله ايشان حيات علمي بسيار خوبي را سپري كردند و مي‌شود گفت كه ايشان زندگي‌اش را وقف علم و پرورش شاگرد كرد و واقعاً هم از صميم قلب معتقد به اين معنا بودند و الا اگر كسي معتقد به اين معنا نباشد نمي‌تواند انگيزه براي اين همه بحث و تدريس و پرورش طلاب داشته باشد.

اين مشي ايشان بود و هميشه هم به همه ما اين مشي را توصيه مي‌كردند. مكرراً و موكداً ما را از ورود به كارهايي كه در مسير علم نباشد منع مي‌كردند. همان‌طور كه عرض شد، پدر ايشان از متمكّنين بودند منتها خود ايشان از تمام دارايي و اموال دست كشيد و به خاطر درس و بحث و تدريس از آنها صرفنظر كرد و در حد بسيار كمي از آن سرمايه عظيم به ايشان وفا كرده و باقي ماند. مرحوم والد در مشي سياسي، به مرحوم امام‌(ره) بسيار علاقه‌مند بودند خصوصاً قبل از زماني كه حضرت امام از ايران تبعيد شدند و همين‌طور بعد از انقلاب.

ايشان در امور سياسي كاملاً با حضرت امام هماهنگي داشتند و از اين‌كه ساز خاصي براي خودشان يا براي كساني ديگر بنوازند واقعاً اجتناب مي‌كردند.

 

سؤال: به نظر شما رمز موفقت فرزندان ايشان از جمله خود حضرت‌عالي در چه بوده است؟

نمي‌توانم بگويم كه سرّ كلي مسأله دقيقاً چه بود اما يكي از عوامل، پرهيزگاري خود ايشان بود. و همين‌طور تقواي مرحوم والده‌مان و عبادت‌ها و دعاهاي آنها در حق فرزندان و مراقبت آنها نسبت به اولاد كه مراقبت تامّي نسبت به فرزندان داشتند. اين مراقبت، توأم با سختگيري نبود. ما در آن روستايي كه مي‌رفتيم آزاد بوديم اما در شهر قم كه بوديم از اين‌كه بگذارند ما در كوچه‌ها پرسه بزنيم منع مي‌كردند ولي اين منع‌ها، طوري نبود كه با لجاجت و سركوب باشد. بلكه خيلي ملايم تذكر مي‌دادند به طوري كه همه قانع بودند.

من به خاطر نمي‌آورم كه بر سر اين چيزها در خانه درگيري به وجود آيد و يا ايشان كسي را تنبه كرده باشند.

اينها عواملي بود كه در تربيت فرزندان مؤثر بود اما من فكر مي‌كنم آن عوامل معنوي تأثير بيشتري داشت.

در جنبه‌هاي فردي، از شاخصه‌هاي بزرگ ايشان اين بود كه بسيار با نشاط بودند چه در شئون علمي و چه غير علمي. در سنين بالاي 80 سال، به خوبي كار علمي مي كرد و با مردم هم با صورتي گشاده روبرو مي‌شد. كمتر حالت تندي و غضب در ايشان مشاهده مي‌شد. از كنار ناملايمات به آرامي مي‌گذشت. مكرر به بنده مي‌فرمود بايد از كنار بعضي حوادث تلخ به آرامي گذشت و آن را مسأله نكرد و اين به نظر من يك نصيحت بسيار حكيمانه است كه در زندگي فردي و اجتماعي انسان بسيار مؤثر است. گاهي يك مسأله ناخوشايند و ناملايم، كل حال و زندگي و جهانمان را به هم مي‌ريزد و انسان را از كمال خودش و آنچه را بايد تحصيل كند باز مي‌دارد. اگر ما اين پند را خوب گوش كرده و عمل كنيم بسياري از مشكلات ما حل مي‌شود. انسان بايد در بسياري از موارد در زندگي از كنار ناملايمات به آرامي بگذرد و آن را برجسته نكند.

ايشان به فرزندانش ارادت بسيار داشت، گرچه گاهي به حالت طنز و شوخي به ايشان عرض مي‌كرديم كه شما كاري به درس و بحث ما نداريد، چون ايشان به مشغول بودن فرزندانشان به درس و بحث مطمئن بود. گاهي به خنده از ما مي‌پرسيد كه شما كلاس چندم هستيد؟ و ما شوخي مي‌كرديم كه چطور شما نمي‌دانيد ما كلاس چندم هستيم؟

براي ايشان اصل مشغول بودن فرزندانشان به تحصيل، بسيار مهم بود و عنايت خاصي به اين جهت داشتند كه فرزندان، مشغول به تحصيل و فراگيري دانش باشند، گرچه روش ايشان اين بود كه هيچ رشته تحصيلي خاصي را بر احدي از فرزندانشان تحميل نكنند.

منتهي هركسي، مسير تحصيلي خاص خودش را انتخاب كرد گرچه ايشان هيچ‌وقت از راهنمايي كردن و توصيه‌هايي كه به نظرشان صحيح مي‌رسيد دريغ نمي‌كردند.

انسان درويس مسلكي بود به اين معنا كه خيلي خاكي بود و با مردم بسيار متواضعانه نشست و برخاست مي‌كرد. با طلاب هم همينطور بود. كمتر كسي بود كه وقتي با ايشان صحبت مي‌كند حريم خاصي بگيرد چون بسيار راحت و متواضعانه مي‌توانستند با ايشان صحبت كنند و مكرر مي‌ديدم كه وقتي درب منزل را مي‌زدند ايشان با آن كهولت سن، خود شخصاً در را باز مي‌كردند و كساني كه به ملاقات مي‌آمدند تعجب مي‌كردند و اين مسأله را ايشان به صورت سمبليك انجام نمي‌داد بلكه واقعاً برايشان مسأله‌اي نبوده و خيلي طبيعي بود.

خاطره‌اي از ايشان نقل كنم كه ايشان مي‌فرمودند وقتي كه از نجف به ايران تشريف آورده بودند در همان حال و هواي نجف بودند كه در آنجا اين‌گونه بود كه معمولاً پيشكار و خدمتكاري نداشتند تا برايشان خريد كند. ايشان به ايران كه آمده بودند خودشان مي‌رفتند و با زنبيلي به دست خريد مي‌كردند. زماني حضرت امام خميني‌(ره) ايشان را ديدند كه در يك ميوه فروشي، با زنبيلي به دست، مشغول خريد ميوه هستند. امام به ايشان فرمود: آقا ميرزا اينجا نجف نيست، اينجا قم است و يك كسي را پيدا كن كه اين كارها را برايت انجام دهد. يعني شئونات علمايي را حفظ كن.

ايشان به لحاظ معنوي بسيار به ائمه اطهار(ع) وابسته و علاقه‌مند بودند و در طول روز مكرّر ياد ائمه(ع) مي‌كردند و در سر درس و بحث، به مناسبتي كه پيش مي‌آمد به شاگردان راجع به اهل بيت(ع) متذكّر مي‌شدند، خودشان هم اشك مي‌ريختند، طلبه‌ها را توصيه مي‌كردند به تقوا، پرهيزكاري، به ترك محرمات و انجام واجبات و اين‌كه طلبه هرچه را كه مي‌داند به آن عمل كند كه خداوند به او در زندگي كمك مي‌كند و بسيار به مراعات وقت و زمان، رعايت حقوق ديگران و نماز شب توصيه مي‌كردند كه در حقيقت توصيه كتاب و سنت است. اين گزارشي اجمالي از زندگي آن مرحوم بود.

 

سؤال: لطفاً در مورد تأليفات و تقريراتي كه حضرت آيت‌الله ميرزا هاشم آملي داشتند مطالبي بيان فرماييد.

ايشان بر حسب رويه‌اي كه در نجف مرسوم بود درس‌هاي اساتيدشان را در نجف تقرير كردند و درس‌هاي قم هم همين‌طور، البته همه آن مكتوبات در دست نيست. ايشان نسبت به درس‌هاي آيت‌الله عراقي توجه بيش‌تري داشتند و يك دوره درس اصول ايشان را آماده كرده بودند كه يك مجلدش چاپ شد و مجلدات ديگر هنوز مانده است. البته برخي از مكتوبات ايشان كه از نجف به دست ما رسيده است هنوز كامل نيست كه البته در آن زمان كامل بود منتها در فاصله‌اي كه نوشته‌ها در نجف باقي مانده بود و اوائل انقلاب كه توسط يكي از شاگردان برجسته ايشان حضرت آيت‌الله كريمي از نجف آورده شد و ايشان زحمت آن را كشيدند اما متأسفانه همه آن نوشته‌ها باقي نماند. ولي ايشان درس‌هاي متعددي را از اساتيدشان ثبت و ضبط و تقرير كرده بودند از جمله «رهن» از مرحوم آيت‌الله‌ آقا ضياء عراقي، اجاره و بيع از مرحوم آيت‌الله نائيني و مرحوم آيت‌الله آقا ضياء عراقي، و كتاب‌هاي متعدد ديگري كه تقرير كرده بودند.

اما آنچه كه به قلم خود ايشان چاپ شده است كتاب بدائع الافكار است كه تقريرات اصول مرحوم آيت‌الله آقا ضياء عراقي است كه يك جلدش چاپ شده است.

از كتاب‌هاي ايشان كه چاپ شده يك دوره درس اصول ايشان را آيت‌الله اسماعيل پور تقرير نموده و چاپ شده، يك جلد هم از بحث استصحاب را جناب آقاي فرحي تقرير و چاپ كردند و يك جلد اصول را هم آقاي شيخ ضياءالدين تهراني، چاپ كردند. در فقه هم آيت‌الله سيدجعفر كريمي يك جلد خيارات ايشان را به نام كشف الحقائق چاپ كردند.

 

سؤال: لطفاً درباره تأسيس مدرسه حضرت وليعصر(عج) توسط حضرت آيت‌الله آملي بفرماييد.

بنده به زحماتي كه ايشان در آن زمان براي تأسيس اين مدرسه كشيدند كاملاً مشرف و مطلع بودم كه چقدر ايشان براي خريد و وقف مدرسه رنج بردند، مخصوصاً كه با نام مبارك حضرت وليعصر(عج) مدرسه را تأسيس كردند و طلبه‌هاي بسيار خوبي هم در آن مدرسه پرورش يافتند كه الحمدلله اكنون از افاضل حوزه‌هاي علميه هستند و بعد از مدتي آن مدرسه را بازسازي كردند بلكه از اساس، دوباره و جديد، ساختند و همين مدرسه‌اي است كه الآن هست و بنده هم در آنجا مشغول درس هستم.

 

سؤال: در مورد ضرورت بزرگداشت علما مطالبي بفرماييد.

الحمدلله در اين دوره انقلاب، بزرگداشت‌هاي خوبي براي علما انجام گرفت و اين كار بسيار خوبي است به جهت اين‌كه زندگي عالمان ديني معمولاً به خاطر تواضع و فروتني آنها و به خاطر عدم بروزشان، در نهان باقي مي‌ماند و خيلي خوب است كه افراد، تلاش كنند زندگي عالمان برجسته در قالب مجموعه مقالات و مانند آن باز شود و جنبه‌هاي مختلف زندگي آنها مورد كنكاش قرار گيرد،‌ وضع باطني‌شان، وضع فردي و اجتماعي‌شان (تدريسشان، كيفيت توفيقاتشان، علل توفيقاتشان) روشن شود. در هر حال من فكر مي‌كنم كه اين بزرگداشت‌ها، موجب معرفي عالمان دين و آثار آنان و هم موجب تشويق جوانان به راه يافتن به مقامات عالي مي‌شود و مجموعاً بزرگداشت عالمان ديني كار بسيار مفيدي است.

 سؤال: در پايان اگر نكته‌اي خاصي به خاطر حضرت‌عالي مي‌رسد بيان فرماييد.

در همه اين گزارشاتي كه از زندگي عالمان بزرگ دين استفاده مي‌شود و تلاش مي‌شود اين نكته بايد مورد توجه قرار گيرد كه ابعاد زندگي معنوي آنها برجسته گردد كه من در حيات مرحوم پدر اين مسأله را واقعاً ديدم و يا ايثار ايشان و فدا كردن زندگي مادي واقعاً يكي از امور برجسته زندگي ايشان بود. يكي از عوامل توفيقات ايشان هم همين بوده و جز اين هم نمي‌شود يعني طفره در امور معنوي مثل بقيه امور محال است و انسان تا هدف عالي براي خودش ترسيم نكند و مقدماتش را فراهم نسازد طبيعتاً به آن قلل نمي‌رسد. بنده به همه كساني كه عرايض مرا مي‌خوانند توصيه مي‌كنم از اين جهت غفلت نكنند كه حيات باطني و زندگي معنوي انسان، اصل حقيقت انسان است و ما از زندگي بزرگان خودمان، سواي توفيقات ديگرشان، به اين جهت هم عنايت خاصي داشته باشيم و توشه‌اي برداريم

ارسال به دوستان
اگر با مشتری و مخاطب سر و کار دارید، به این 3 «چرا» پاسخ دهید خبری که دروغ نبود ؛ ساخت دنباله فیلم سینمایی «روزی روزگاری در هالیوود» به کارگردانی دیوید فینچر چشم دولت روشن! پیامک تذکر حجاب به گیلان هم رسید کارت سوخت خودروها و موتورهایی که بیمه شخص ثالث ندارند، می سوزد ساخت فصل دوم سریال «شوگان» رسمی ‌شد اعدام 2 دزد در دزفول / اتهام: محاربه گروسی : باید به هر قیمتی از درگیری نظامی جلوگیری کرد/ ایران با جدیت بی سابقه ای وارد مذاکرات با امریکا شده افت ۳۰۰ میلیارد دلاری ثروت میلیاردرها در ۱۰۰ روز نخست دولت دوم ترامپ آتش‌سوزی در اسرائیل و عوارض احتمالی آن دغدغه جدید سعید جلیلی: ساختن فیلم سینمایی درباره واقعه 7 اکتبر ویتنام و آمریکا نیم قرن پس از جنگ خونین گاراژ رویایی یک میلیاردر هندی(عکس) خواستگار کینه‌جو دختر جوان را با شلیک گلوله کشت فرزند شما هم از این نقاشی ها دارد؟!(ویدئو) دانش آموزان دل‌زده، معلمان افسرده؛  چرا مدرسه واقعاً خانۀ دوم نیست؟