۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۵
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۵۹۷۴۲
تاریخ انتشار: ۱۹:۵۰ - ۰۴-۰۱-۱۳۹۸
کد ۶۵۹۷۴۲
انتشار: ۱۹:۵۰ - ۰۴-۰۱-۱۳۹۸

شهید باکری و سیل

در حالی که این روزها سیل در مازندران و گلستان رخ داده، خاطره‌ای از شهید مهدی باکری در زمان شهرداریش و نحوه برخورد با سیل شنیدنی است تا مسوولان آن را الگوی خود قرار دهند.

به گزارش فارس ، کمتر کسی است که نام شهید مهدی باکری فرمانده رشید عملیات‌های والفجر مقدماتی و والفجر یک، دو، سه و چهار را نشنیده باشد اما شاید همه ندانند که روز 25 بهمن را به خاطر او روز «شهردار» نامیده‌اند.

شهید «مهدی باکری» به مدت 9 ماه شهردار شهر ارومیه بود،از خاطراتی که از همین چند ماه کوتاه ثبت شده، می‌شود فهمید چه خدمات خالصانه‌ای را در این مدت ارائه داده است.

در یکی از جالب‌ترین خاطراتی که از شهید باکری در دوران شهردار بودنش به جا مانده آمده است این است که باران شدیدی در شهر باریده بود و جوی‌ها را لبریز از آب کرده بود. وقتی شهید باکری این وضعیت را می‌بیند، تلفن را برمی‌دارد و گروه‌های امدادی را خبر می‌کند. گروه‌های امداد به سرپرستی مهدی باکری به سمت محلات مستضعف‌نشین که گرفتار سیل شده بودند، راه می‌افتند.

حجم آب لحظه به لحظه بیشتر می‌شد و مردم سراسیمه از خانه‌هایشان بیرون می‌آمدند. بعضی از خانه‌ها ویران شده بود و تیرک‌هایشان بیرون زده بود.

گروه‌های امدادی به خاطر حجم زیاد آب و گل و لای به سختی کارشان را پیش می‌بردند. شهید باکری متوجه خانه‌ای شد که آب آن را فراگرفته بود. در حیاط خانه پیرزنی فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست. مهدی باکری در را هل داد و باز کرد. آب تا بالای زانو رسیده بود. از پیرزن پرسید که آیا کسی زیر آوار مانده یا نه؟

پیرزن بر سر و صورت‌زنان گفت که وسایل خانه‌ و کل زندگی‌اش زیر آوار مانده و آب به زیرزمین رفته است. گویا جهیزیه دخترش که با سختی آن را جمع کرده بود در زیرزمین جامانده و خیس شده بود.

آقا مهدی به کمک دوستانش جلوی در، سد خاکی درست کردند تا آب بیشتری داخل خانه نیاید. شهید باکری به کوچه دوید و وانت آتش‌نشانی را پیدا کرد و به خانه پیرزن آورد. چند لحظه بعد شیلنگ پمپ در زیرزمین فرو رفت و آب مکیده شد. پمپ کار می‌کرد و آب زیرزمین لحظه به لحظه کم می‌شد. مهدی غرق گل و لای شده بود. پس از دقایقی پمپ همه آب زیرزمین را خالی کرد.

پیرزن که حالش بهتر شده بود، شروع کرد به دعا کردن مهدی باکری. گفت: خدا خیرت بدهد پسرم. آن شهردار فلان فلان شده کجاست تا کمی از غیرت تو یاد بگیرد. تا لحظه ای که شهید باکری وسایل را جمع کند و از خانه بیرون برود، پیرزن مشغول دعا کردن مهدی و نفرین شهردار ارومیه بود!

برچسب ها: شهید باکری ، سیل ، خاطره
ارسال به دوستان
پشیمانی کلوپ از رد پیشنهاد رئال مادرید؛ سرمربی سابق لیورپول حسرت فرصت از دست رفته را می‌خورد شاهکار پاکدامن در سئول؛ شمشیرباز ایران نفر دوم رنکینگ جهان را شکست داد و یک چهارم نهایی شد روایت مبهم پلیس انگلیس از بازداشت چند ایرانی در پرونده امنیتی وعده وزارت ورزش عربستان عملی شد؛ پاداش ۵۴ هزار دلاری برای قهرمانان آسیایی الاهلی حسنی مبارک؛ از اقتدار تا سقوط بی‌اطلاعی مدیرعامل استقلال خوزستان از شکایت بوژوویچ به فیفا؛ مطالبات سرمربی سابق دردسرساز شد رقابت مرگبار خارج از زمین؛ قتل هوادار آتالانتا در درگیری با طرفداران اینتر در برگامو مسمومیت گسترده دانشجویان علوم پزشکی زاهدان ساعی: هیچ اختلافی بین ناهید و مبینا نیست؛ شایعه‌سازان، دشمنان موفقیت تکواندو هستند گندوز در تیررس شایعات و نیازمند در ابهام؛ معمای دروازه‌بان پرسپولیس در نقل و انتقالات ادعای رسانه یونانی: کاپیتان سابق تیم ملی ایران به لیگ برتر بازمی‌گردد؛ حاج‌صفی با یک تیم ایرانی به توافق رسید؟ عراقچی عازم پاکستان شد کابوس عقب افتادن برای بارسلونا؛ هشداری جدی پیش از نبرد حساس با اینتر از قهرمانی آسیا با الاهلی تا احتمال بازگشت به بوندس‌لیگا؛ یایسل در رادار لایپزیش برکناری والتز و انتصاب روبیو به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا چه تاثیری بر مذاکرات ایران و آمریکا خواهد داشت؟