روزنامه آفرینش نوشت:
يكي از مسائلي كه هرازگاه، در صدر اخبار دانشگاهي رسانهها قرار ميگيرد، بحث ضرورت مقابله با تقلب در تهيه و تدوين آثار علمي است. تقلبي كه اين روزها، دانشگاههاي ما با شكل نسبتا تازهاي از آن، روبرو هستند و يكي از نمودهاي اصلي آن، به فرايند پاياننامهنويسي مربوط ميشود. اگر پيشترها، پاياننامهفروشي موضوعي بود كه به صورت استثنايي شاهد آن بوديم، به نظر ميرسد هرچه زمان بيشتري گذشته، معمول و متداولتر شده است.
در سالهاي اخير، براي جلوگيري از اين روند و ممانعت از خريد و فروش پاياننامه، بحثهاي مختلفي مطرح شد؛ ازجمله اينكه با مراكزي كه به طور علني، اقدام به گرفتن سفارش از دانشجويان و نگارش و تدوين پاياننامه و فروش آن به دانشجو ميكنند، برخورد جدي شود. گذشته از اينكه پاياننامهفروشي، موضوعي نيست كه در شأن هيچ فضاي آكادميكي باشد و در سراسر دانشگاههاي جهان، امري مردود است، ظاهرا درمورد اين قضيه هم مانند بسياري از موارد ديگر، ما تنها به صورت مسأله چسبيده و به ريشهها و علل به وجود آمدن اين بيماري در بدنه آموزش عالي توجه چنداني نداريم. حال آن كه، اين قضيه، صرفنظر از هر اقدام و مواجهه قانونياي، نياز به آسيبشناسي و از بين بردن علل به وجود آمدن آن دارد؛ اينكه چه ميشود كه دانشجويان تحصيلات تكميلي، ترجيح ميدهند يكي از مهمترين كارها و وظايف علمي خود را كه در زندگي علمي دانشجويان همه كشورها، بسيار بااهميت قلمداد ميشود، به عهده شخصي ديگر و موسسهاي بگذارند كه در ازاي دريافت پول، طرح انجامشده را به او تحويل بدهد، چيزي است كه نميشود سرسري از كنار آن گذشت.
چراكه براي سست كردن يك سيستم آموزشي دانشگاهي، در مرحله اول، كافي است اشتياق علمي و انگيزه تلاش را، از دانشجويان بگيريم؛ اتفاقي كه آموزش عالي ما اكنون چندسالي است كه با آن به طور جدي روبروست و درنتيجه، بسياري از دانشجويان، به جاي اينكه وظيفه علمياي را كه با ورود به مقاطع تكميلي، بر روي دوش آنها قرار گرفته، خود شخصا انجام بدهند، ترجيح ميدهند آن را به ديگران واگذار كنند.
اين امر، هم نشاندهنده كافي نبودن انگيزهبخشي محيطهاي علمي و دانشگاهي ماست كه به جاي اينكه دانشجويان را هرچه بيشتر و بيشتر به پژوهش و تحقيق، ترغيب و تشويق كنند، او را به مرحلهاي ميرسانند كه در خود، نياز و انگيزه براي كار علمي و ضرورت آن را حس نميكند و از طرف ديگر، نشاندهنده كمبودها و نقصهاي موجود در روابط علمي بين اساتيد راهنما و مشاور با دانشجوست.
در وضعيت نرمال، استاد راهنما و مشاور، وظيفه دارند با استفاده از تجارب و آموختههاي خود، دانشجو را در مسير نگارش رساله، هدايت كرده و به طور جدي، از او انتظار صرف وقت و كار علمي حقيقي را داشته باشند. اما چرا در كشور ما نقش بسياري از اساتيد در جريان رساله، تنها به يك نام و چند امضا محدود ميشود و نظارتي هم بر كار آنها صورت نميگيرد؟ از آن جا كه مشكلات اجتماعي، همگي، حلقههاي يك زنجير و به هم مربوط و متصلاند، بسياري معتقدند نبود فرصت شغلي، موجب شده در سالهاي اخير، آمار متقاضيان مقاطع تكميلي، بيشتر و بيشتر شود. درنتيجه، در اين مقاطع، افرادي پذيرفته و وارد شدهاند كه ممكن است آنقدرها هم به رشته تحصيلي خود و يا كار تحقيقي علاقهمند نباشند و اين امر موجب ميشود دكانهاي پاياننامهفروشي، شلوغ و شلوغترشوند.
به هر حال، پاياننامهنويسي تنها يك نتيجه است! نتيجهاي كه به دنبال كمبودهاي مختلف، در جامعه دانشگاهي ما رشد كرده و به صورت يك معضل درآمده است. معضلي كه در اثر عدم مسئوليتپذيري دانشجويان و اساتيدي كه انگيزههاي كافي براي كار درست و مسئولانه ندارند، به وجود آمده است.
با اين اوصاف، جامعه ما نياز به نوعي خانهتكاني در باورها و بازتعريف مسئوليتپذيري و وظيفهشناسي دارد تا هر كسي، وظيفهاي را كه بر عهده اوست، به درستي انجام دهد.
همان طور كه از مسئولين هم اين انتظار وجود دارد كه با برطرف نمودن ريشههاي اصلي پيامدهايي نظير پاياننامهنويسي، جامعه را از تبعات بعدي آن، ايمن نگه دارند.