عصر ایران؛ رضا کدخدازاده- کنفرانس امنیتی مونیخ و مواضع اعلامی برخی از کشورها در این کنفرانس نشان داد تحلیل برخی از کارشناسان که عنوان میکردند «دونالد ترامپ یک فرد اقتصاد محور و اهل معامله و تاجر مسلک است و در نتیجه از افرادی مانند اوباما برای ایران بهتر است» تاکنون در عرصه واقعیت بیرونی نمود چندانی نداشته است.
البته این کنفرانس، اولین نشانه درباره زیان بار بودن ترامپ برای ایران به حساب نمی آید چرا که پیشتر نشانه های دیگری را نیز را در اعلام ترکیب کابینه ترامپ شاهد بودیم.
این دسته از کارشناسان تا پیش از اعلام کابینه نهایی ترامپ نیز پیش بینی میکردند صبغه غالب در دولت او تجاری - اقتصادی خواهد بود و در نتیجه امکان چانهزنی برای ایران با ترامپ بهتر و سادهتر از چانهزنی با رقبای دموکرات او خواهد بود. اما با اعلام ترکیب نهایی دولت ترامپ، مشخص شد که این تحلیل چندان نمیتواند واقعیتهای موجود در مورد ترامپ را نشان دهد.
چرا که به گفته برخی از ناظران سیاسی، کابینه ترامپ اگر جنگیترین کابینه تاریخ دولتهای آمریکا نبوده باشد قطعاً یکی ازجنگیترین کابینههای این کشور به حساب می آید و معمولاً کابینههای جنگطلب، سیاستهای خصمانهتری علیه ایران اتخاذ کردهاند.
مواضع خصمانه دولت هایی نظیر اسرائیل و عربستان و در مواردی ترکیه را در کنفرانس امنیتی مونیخ را میتوان اولین محصول سیاستهای ضد ایرانی ترامپ دانست.

مایک پنس معاون رییس جمهوری آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ؛ سخنان او برخی از کشورهای منطقه را در موضع گیری علیه ایران گستاخ کرد.
در دولت اوباما اگر چه این کشورها از مخالفان اصلی توافق هستهای ایران بودند اما به دلیل سیاستهای خاص دولت اوباما در قبال ایران، چندان این امکان را برای خود فراهم نمیدیدند که -به شکل عریانی که این روزها شاهد هستیم- علیه ایران موضع بگیرند.
در واقع میتوان این گونه گفت که سیاستهای ضد ایرانی دولت ترامپ -که برخی از کارشناسان، آن را بیاهمیت عنوان میکردند- در اولین قدم باعث صفکشی جدید و نسبتاً منسجمی از کشورهای منطقه علیه ایران شده است.
می توان گفت حضور ترامپ در راس ایالات متحده، بیش از اینکه فضا را برای نومحافظهکاران درون خود این کشور برای انجام تحرکات ضد ایرانی آنها فراهم آورده باشد، فضا را برای رقبای منطقهای ایران مهیا کرده است.
در این فضاست که این کشورها توانستند جبهه به نسبت منسجمی را علیه ایران شکل دهند تا امکانی که شرایط پسابرجام برای ایران و به منظور نقش آفرینی افزون تر در معادلات منطقه فراهم ساخته بود تضعیف شود.
با این همه حضور دونالد ترامپ در راس قدرت در آمریکا و صفکشی جدید علیه ایران در منطقه را باید به عنوان واقعیتهای موجود پذیرفت و کوشید در همین شرایط نیز کنشهایی را انجام داد تا کشور را از آسیبهای احتمالی در امان نگاه دارد.
چند فقره از این امکان ها را می توان چنین برشمرد:
1- پرهیز از تصمیمات احساسی و شتاب زده: در شرایطی که کشورهای منطقه صفکشی بیسابقهای علیه ایران ترتیب دادهاند، هر گونه تصمیم شتابزده ممکن است به ضرر خودمان تمام شود.
به عنوان مثال فرض کنیم در شرایط کنونی گروهی خودسرانه تصمیم بگیرند که با سیاستهای خصمانه کشورهای منطقه علیه ایران -مشابه آنچه مثلاً در حادثه سفارت و کنسولگری عربستان در ایران شاهدش بودیم- برخورد کنند. در این صورت در فضای کنونی با توجه به تحولات اخیر منطقه و جهان، منافع ملی کشور به مراتب بیشتر از هر زمانی آسیب جدی خواهد دید.
2-توجه هر چه بیشتر به دیپلماسی عمومی: فضای بعد از توافق هستهای تا حدود زیادی توانست تصویر تیرهای را که دشمنان کشور از ایران در بین افکار عمومی جهان ساخته بودند، بزداید.
در درجه اول باید این فضا را حفظ کنیم و هر چه بیشتر نیز در تقویت شکاف دیوار ایرانهراسی در اذهان مردم جهان گام برداریم. اتخاذ تصمیماتی مشابه آنچه که در مورد اجازه حضور به کاروان تیم کُشتی آمریکا در ایران گرفته شد، از تصمیمات مهم و قابل توجهی است که قطعاً تاثیر مثبت و بسزایی در افکار عمومی مردم جهان خواهد داشت.
3- عملکرد مبتی بر چندجانبهسازی در سیاست خارجی: روشن است که فضای روابط ایران و آمریکا در شرایط جدید -پس از به قدرت رسیدن ترامپ- فضای به مراتب خصمانهای نسبت به اوج دوران تحریمهای هستهای علیه ایران است. اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که توافق هستهای تا حدود زیادی توانست رابطه ایران با اروپا را به یک آرامش نسبی برساند.
نمونهی آشکار آن را میتوان در همین چند روز پیش مشاهده کرد که کابینه فمنیست سوئد با اکثریت وزرای زن حاضر میشود انتقادهای شدید داخلی در این کشور را به جان بخرد اما با حفظ حجاب و پروتکلهای دیپلماتیک ایران، با ما در تهران دیدارهای جدی داشته باشند و قراردادهای تجاری مهم نیز ببندد.
این فضای نسبتاً مناسب بین ایران و اروپا را نباید با یکی پنداشتن اروپا و آمریکا در ذیل مفهوم «غرب» و سیاستگذاری مشابه در قبال آن دو، نادیده بگیریم. همچنین در راستای چندجانبهسازی سیاست خارجی کشور، داشتن نگاه متوازن و مبتنی بر منافع ملی کشور، به روسیه و چین و سایر کشورهای جهان را نیز نباید از نظر دور داشت.
4- استفاده بهینه از ظرفیتهای منطقهای ایران در سیاست خارجی: مواضع خصمانه اخیر کشورهای منطقه مانند عربستان و ترکیه علیه ایران در چند روز اخیر نشان میدهد که -همانطور که برخی از کارشناسان به آن اذعان داشتهاند- این کشورها بیشتر به همسایگی با ایرانِ هر چه ضعیفتر مایل هستند. اما در برابر این نوع صفبندی آنها، نه باید شتابزده عمل کرد و نه منفعلانه.
ترکیه در هفته گذشته در بحرین، ایران را به مداخله در کشورهای منطقه بر اساس سیاستهای ناسیونالیسم فارسی متهم کرد و در کنفرانس مونیخ به سیاستهای مذهبی مبتنی بر شیعهگری. دستگاه سیاست خارجی کشور، پاسخی به اتهام واهی ابتدایی ترکیه نداد و چه بسا همین موضع منفعلانه باعث ادعای اخیر آنها و زدن اتهام نسبتاً سنگینتری به ایران نیز شد.
خوش بختانه در برابر اتهام دومی، دستگاه دیپلماسی کشور، واکنش منطقی به ترکیه نشان داد و در مقابل اتهام واهی این کشور، این بار سکوت نکرد. اما در اینگونه موراد بهتر است علاوه بر پاسخگویی، برای افکار عمومی داخل و خارج کشور نیز نسبت به اتهامات وارده به کشور، شفافسازی نیز صورت بگیرد.
به عنوان نمونه در مورد همین مثال باید گفته شود که ترکیه در حالی ایران را به سیاست ناسیونالیسم فارس متهم میکند که این کشور چندین دهه است که با سیاستهای پانترکیستی در کشورهای منطقه حضور پیدا کرده است. یا اینکه بسیاری از مراجع معتبر بینالمللی به همکاری ترکیه با گروههای مسلح افراطگرای مذهبی از جمله داعش، در منطقه اذعان داشتهاند.
این در حالیست که در مقابل، ایران اگر سیاست مبتنی بر ناسیونالیسم فارس را دنبال میکرد در حال حاضر کمترین سطح رابطه را با تاجیکستان -دومین کشور فارسزبان جهان بعد از ایران- نداشت. یا اگر سیاست ایران بر اساس فرقهگرایی شیعی بود کمترین سطح رابطه را با جمهوری آذربایجان -دومین کشور دارای اکثریت شیعه در جهان- نداشت.
پس باید در موارد اینچنینی نمایندگان ایران در سازمانها و کنفرانسهای بینالمللی هر چه بیشتر به روشنگرایی و شفافسازی نسبت به اتهامات واهی وارد به ایران بپردازند.
5- پرهیز از نگاه سیاستزده به دستگاه دیپلماسی کشور: مورد آخر که شاید بتوان آن را مهمترین مورد بین موارد مطروحه دانست لزوم نگاه مبتنی بر منافع ملی به مسائل کشور است.
در شرایط پیچیده منطقه لازم است همه دستگاهها، نهادها، احزاب و جریانات سیاسی، نگاهی فراتر از نگاههای جناحی معمول به دستگاه دیپلماسی کشور داشته باشند و تنها و تنها منافع ملی کشور را در این حوزه، حول محورِ کنشهای خود قرار دهند.
کارگزاران سیاست خارجی کشور در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری به دلگرمی و اعتماد کامل از سوی تمام کنشگران سیاسی کشور نیاز دارند تا به پشتوانه این مهم، بتوانند کشتی منافع ملی کشور را از شرایط پرآشوب منطقه و جهان به سلامت عبور دهند و به ساحل آرامش -که همان تامین همهجانبه منافع ملی ایران است- برسانند.