حميدرضا عسگري در سرمقاله امروز روزنامه آفرینش نوشت: وزير ارشاد درمورد استفاده ازماهواره و قوانين تابعه آن مطالبي را عنوان كرد كه لازم است مسائلي را پيرامون آن مطرح كنيم. دكتر جنتي در اظهارات خود اعلام كرد كه بيش از 70 درصد مردم از ماهواره استفاده ميكنند و در ادامه نسبت به تبليغات فيلمهاي سينمايي نيز گفت:
[ درباره منع قانوني پخش تيزرها در شبکههاي ماهواره] اصلاح اين قانون بسيار ضروري است و حتما بايد اصلاح شود چراکه استفاده افراد از ماهواره به کل غيرقانوني است اما اکثريت مردم از آن استفاده ميکنند.در واقع حداقل 70 درصد مردم خلاف قانون رفتار ميکنند. با اين حال، ماداميکه قانون ممنوعيت از ماهواره وجود دارد قوانين زيرمجموعه آن نيز اعمال خواهد شد.
موضوع بحث كم و كيف تبليغات ماهوارهاي نيست، بلكه عملي غيرقانوني است كه به گفته وزير حداقل 70 درصد مردم به آن مبتلا هستند. اگر به موضوع استفاده از ماهواره، از منظر مقامات مسئول كه هر ازگاهي به استفاده همه گير اين رسانه در كشور اشاره ميكنند و بر غير قانوني بودن آن نيز تاكيد دارند، توجه كنيم ما با جامعهاي مواجهيم كه حداقل 70 درصد آنها انسانهاي قانون گريزي هستند كه در يك مسئله فرهنگي قانون را زيرپا ميگذارند!
آيا در جامعهاي كه 70 درصد آنها قانون گريز باشند هرج و مرج فرهنگي به وجود نميآيد؟! قطعاً استفاده از ماهواره همچون ديگر ابزار تكنولوژي بي ضرر و عيب نيست، اما كنار آمدن با جامعه اي كه 70 درصد ازآنها قانون گريزند، كار بسيار سختي خواهد بود!! اما اتفاقاً اين قانون گريزان همان هايي هستند كه در مناسبتهاي مختلف سياسي، ملي، ارزشي، پاي ثابت حضور گسترده و مشاركت هستند و بارها و بارها از سوي مسئولان حضور سبزشان گرامي داشته ميشود.
اما روي ديگر اين مسئله را بايد در علت اين قانون گريزي گسترده ديد كه جمعيتي 70 درصدي از ملت ايران در بر ميگيرد. چه شد كه اين تعداد كثير از ملت ايران قانون گريز شدند كه حتي عملياتهاي چريكي براي جمع آوري ماهوارهها فايده نداشت وصرفاً جيب واردكنندگان دستگاههاي ماهواره را پر كرد.
يك نقطه مغفول و صد البته هويدا در اين ميان هست كه مسئولان كشور تصميم و عزمي براي بررسي و تغيير رويه در آن ندارند. بايد ديد كه ماهواره جايگزين كدام بخش از زندگي مردم شد؟ . شبكههاي ماهواره چرا جاي شبكههاي داخلي رسانه ملي را گرفتند؟ كاملاً مشخص است !!
ماهواره به سمت سليقه مخاطب حركت كرد و رسانه ملي به سمت وسوي خود و ذي نفعانش. البته شكي در مخرب و مسموم بودن برخي برنامههاي ماهواره كه آسيب جدي به اخلاق و استحكام خانواده و جامعه زده، نداريم. اما اين كم كاري از جانب خود ما بوده كه شمشير فرهنگي دشمن بر مغز استخوان جامعه ما نشسته است.
بايد خطاب به آن دسته از مسئولان و نهادهايي كه جامعه را قانون گريزجلوه ميدهند گفت كه مردم نياز به سرگرمي دارند. امروز در تمام دنيا رسانهها وظيفه سرگرمي خانوادهها را عهدهدار هستند تا متناسب با سلايق مختلف مخاطبان خاص خود را جذب كنند. حال برخي در اين رقابت از ديگر رسانهها باز ميمانند و برخي خود را در محفل خانوادهها جاي ميدهند.
ديدن سريالهايي كه صرفاً براي متولدان دهه 50 و 60 جذابيت دارد و در آنها حس يادآوري گذشته را تداعي ميكند، و يا بازپخش چند باره فيلمها و سريالهايي كه ازچند شبكه صورت ميگيرد، چگونه موجب جذب مخاطب خواهد شد؟! ميپذيريم كه استفاده ازماهواره بنا بر آسيب شناسيها و نگرشهاي قانوني و ارزشي تخلف است و استفاده كنندگان آن از قانون عدول كردهاند.
اما راهكار جايگزين و نسخه مشابهي مورد نياز اين 70 درصد جمعيت كشور چيست؟ آيا فقط قانون گريزي از سوي مردم صورت گرفته و مسئولان و دستگاههاي ذي ربط براساس قانون وظايف تامين برنامههاي مناسب حال و مقتضي زمان جامعه را برعهده ندارند؟!
ادامه بحث جايز نيست و موضوعي تكراري است، اما اين انتظار وجود دارد تا مسئولان ابتدا براي حل مشكل ماهواره راه حلي بيابند و سپس به دنبال قانون گريزي يا قانون شكني جامعه باشند. مسلماً رويكرد فعلي كه تك روي در عرصه فرهنگ و رسانه ميباشد، راه مناسبي براي جذب مخاطب داخلي به رسانه ملي و شبكههاي داخلي نخواهد بود. چرا كه به قول معروف آن طرف آبيها خيلي بهتر از ما نيازشناسي وسليقه شناسي كردهاند و ميدانند بايد از چه راهي زمينه تاثيرگذاري و نفوذ را فراهم كنند. مانيز همچنان درپي معرفي ماهوراه به عنوان رسانهاي غيرقانوني هستيم...