ایسنا - این شهر آنقدر دور است که راه کمتر مسافری
به آن میافتد، آن قدر عقب رفته که به مرزهای محرومیت رسیده است، امکانات
در نیمهراه بیابان میمانند و به این شهر نمیرسند،و شهر عقبتر میرود و
به مرزهای خاکی میرسد، اشرار مرزی برای شهر شاخ و شانه میکشند، خطر همین
بیخ گوش مردم شهر است، حسی از فقر و نا امنی و محرومیت موج میزند.
ولی
گوشهای از این شهر دور مردمانی آرام و صبور هر روز در چارچوب حجرههای
کوچکشان مینشینند، در هوایی از بوی پارچههای رنگارنگ پاکستانی و
ادویههای هندی و عطرهای جورواجور، با دستی که زیر چانه تکیه میدهند به
پارچههای رنگارنگ و تردد محلیها و مسافران غریبه نگاه میکنند. زندگی همین
قدر آرام و رنگی است در شهر دور زاهدان ...