حميدرضا عسگري در روزنامه آفرینش نوشت: شايد كمتر كسي فكر مي كرد كه دوران پسا برجام به مراتب سختر از رسيدن و توافق بر سرآن باشد. آن زمان كه مذاكره كنندگان به مراحل آخر ماراتون ديپلماسي رسيده بودند، اين تصور ميرفت كه با پايان اين مرحله گشايش چشمگيري حادث شود. البته اين گشايش به وقوع پيوست و بسياري از بندهايي كه به پاي اقتصاد بسته شده بود باز شد، اما چون هنوز تاثيرات آن براي مردم به طور جدي ملموس نگرديده، عدهاي چشم بر تمام دستاوردهاي آن ميبندند.
از اين دوران پسا برجام و پرداختن به امورات مختلف آن براي دولت بسيار سخت و طاقت فرسا گرديده است. چراكه از يكسو اين موضوع تبديل به ابزارسياسي رقبا براي تخريب گرديده و از سوي ديگر زمانبر بودن عادي شدن روابط تجاري با مراكز اقتصادي جهان، موجب برخي نارضايتيها در داخل گرديده است.
نكته بسيار ظريف در دوران پسا برجام، فراهم شدن فرصتي مناسب براي تمركز اقتصاد داخلي و تقويت آن ميباشد. با برداشته شدن تحريمها و عادي سازي نسبي روابط تجاري اين فرصت فراهم شده تا توليدكنندگان و صنعتگران كشور امكان دسترسي به دستاوردهاي روز تكنولوژي و جايگزين كردن شيوههاي توليد را در دستور كار قرار دهند و از اين حيث اهداف و برنامههاي اقتصاد مقاومتي مدنظر كشور را جامه عمل بپوشانند.
اما براي تحقق اين مهم با مشكلاتي مواجه هستيم كه بايد ريشه آن را در برخورد و رفتار خود طي سالهاي اخير در دولتهاي گذشته جستجو كنيم. حال كه امكان دسترسي به بازارهاي جهاني و كارتلهاي اقتصادي و صنعتي فراهم است، سرمايهاي در دست دولت نيست كه آن را صرف اين موارد كرده و از مزاياي آنها استفاده نماييم.
لذا بار ديگر چشمها به سمت سرمايه گذاري بخش خصوصي باز ميگردد تا درچنين فرصت ارزشمندي به دستگيري از دولت و كشور اقدام كنند. دراين وانفساي پيشرفت علم و تكنولوژي چشمها به سوي شخصيتهاي علمي و دانشمنداني است كه در علوم جديد و به روز دنيا تبحر دارند، و قادرند با بومي سازي صنايع وارداتي زمينه خودكفايي و پيشرفت علمي كشور را فراهم سازند.
اما اينها كجايند؟! نخبگان مالي و علمي ما كجايند كه امروز براي چشم به پولهاي بلوكه شده دوختهايم و حسرت پيشرفت كشورهايي را ميخوريم كه در دهههاي گذشته براي بازديد از دستاوردهاي علمي و صنعتي ما به ايران ميآمدند و امروز ما براي عقد قراردادهاي صنعتي و عمراني فرش قرمز زيرپاي آنها پهن مي كنيم!.
براي پاسخ به اين سوالات كافي است قدري به عملكرد خود و رفتارهاي صورت گرفته با اين اقشار توجه كنيم. نخبگان مالي را به سبب رفتارهاي نامناسب اجتماعي و بعضاً اتهامات اقتصادي و سياسي، و بي توجهي به خواستههاي اجرايي آنها براي راه اندازي و توسعه صنعت، مجبور به مهاجرت نموديم. كدام سرمايهداري است كه عليرغم فشارهاي مختلف و بي ثباتي در سياستهاي اقتصادي، اقدام به سرمايه گذاري نمايد، درحالي كه هيچ پشتوانه و تضميني براي سرمايه خود نمييابد. به وجود آوردن وضعيت ورشكستگي براي آنها و فراهم بودن سرمايه گذاري تضمين شده در خارج از كشور چه انتخابي را باقي خواهد گذاشت؟!
عامل بي توجهي و عدم حمايت ازنخبگان در زمينه علمي نيز خسارات فراواني به كشور زده و امروز در دوران پسابرجام دست مارا نسبتاً خالي كرده است. بركسي پوشيده نيست كه امروز در مراكز بزرگ علمي و پژوهشي غرب، نام دانشمندان ايراني به عنوان افرادي موثر در روند توسعه علم ميدرخشد.
افسوس كه از اين دستاوردهاي بشري، صرفاً بر دخيل بودن ايرانيان در اين روند به خود مي باليم و حاصل ديگري عايدمان نميشود.
اين موضوع نتيجه رفتارنامناسب و بي توجهيها به نيروي انساني داخلي است. سوء استفاده از فرصتهاي تحقيقاتي، بورسيههاي غيرواقعي، صرف بودجههاي كلان در موارد بي بازده، محروم ماندن دانشجويان از ارتباط با مراكز علمي جهان و موارد بسياري ديگر كه گفتنش حمل بر سياه نمايي و... خواهد شد.
اما آنچه درحال حاضر به عنوان واقعيت موجود با آن مواجه هستيم، نياز مبرم به سرمايههاي مالي و علمي براي بهرهبرداري از فرصتهاي پسابرجام ميباشد. تفاوت دوران پسابرجام با دوره تحريمها صرفاً از اين بابت است كه بايد تغييرات ملموسي را در عرصههاي اقتصادي ، صنعتي و علمي به وجود آوريم تا زحمات و فشارهايي را كه مردم طي سالهاي گذشته تحمل كردند بي ثمر نگردد. اگر بخواهيم واقعگرايانه به اين موضوع نگاه كنيم، درحال حاضر ما بازگشتهايم به ده سال قبل كه فرصت داشتيم از پتانسيلهاي مالي و علمي استفاده كنيم و اين كار را نكرديم! با اين تفاوت كه در آن سالها بخش قابل توجهي از سرمايههاي مالي و علمي كشور در دسترس بود، و امروز بسياري از آن سرمايهها در كشورهاي ديگر به كارگرفته شدهاند. اما اين اميد وجود دارد كه با داشتههاي فعلي به گونهاي عمل كنيم كه زمينه را براي بازيابي سرمايههاي ازدست رفته فراهم سازيم. البته اگر قصد و نيتي براي اين كار باشد.