تصدقِ چشمهات، کمی بخند
اینطور که میباری
خورشید هم،
میماند از رفتن!
*********************
بیا امشب کمی برگها را قدم بزنیم
نگران نباش
کسی ما را با هم نخواهد دید
اگر هم دید؛ خیالی نیست
بگو داشتم با خودم قدم میزدم!
*********************
در آینهاَت
خودم را میبینم ای ماه
میان اینهمه ستارهای وُ
باز تنها
*********************
قایقَت میشوم – بادبانَم باش
بگذار هرچه حرفْ پَشتِمان میزنند مردم
بادِ هوا شود
دوورتَرِمان کند!
*********************
باران میآید
و قارچها مثلِ قارچ
سر و کلّهشان پیدا میشود!
امّا تو…؛ تو چند بارانِ دیگر
دوباره سر از خاک برمیداری؟
*********************
پاییز را تو آوردهای
مرا، عاشقانههام
حالا بیا سرِ سُفرهی ماه وُ
دوباره بگو: بسم الله!
*********************
تنهایی، شاخهی درختیست پشتِ پنجرهاَم
گاهی لباسِ برگ میپوشد
گاهی لباسِ برف
اما؛ همیشه هست
*********************
سفر برایم هیچ نداشت
مگر چند عکس یادگاری،
همراه با خیالِِ تو!
*********************
به تماشای ماه میروم
شبهایی که آسمان را ابر گرفته.
نگران نباش
به رفتنِ تو ربط ندارد اصلن!
*********************
آخرِ تمامِ کوچههای جهان، به پاییز میرسد
کمی آوازِ عاشقانه بخوان
دیرتر میرسیم!