
روزنامه ایران / حسن فرطوسی . پژوهشگر حقوق بینالملل و تنوع فرهنگی، دانشگاه ژنو
1. رخداد پاریس نشان داد که دیگر نمیتوان مقولهای مهم همچون امنیت را تنها در چهارچوب محدود به مرزهای یک کشور تحلیل کرد. چندی نمیگذارد که در ذهن بسیاری از سیاستگذاران دنیا و نیز کشورمان، مسائل محیط زیستی از بحران آب و خشکسالی و هجوم سیلابها گرفته تا نابودی جنگل و تالابها، گرمتر شدن زمین و رقیق شدن لایه اوزون و آلودگی هوا، مقولههایی به شمار میآمد که مسئولیت چارهاندیشی برای آنها یا به عهده همان کشوری بود که آن معضل رخ داده و یا در نهایت به عهده آن است که به واسطه تقصیر وی آن مشکل پیش آمده است. واقعیتهای این کرهی خاکی، اما دیر و زود نکات بسیاری را فهماند.
از جمله اینکه بسیاری از بحرانها مهم نیست که از کجا نشأت میگیرد. مهم این است که مسئولیت حل آن بحرانها به عهده همگان است. با این نگاه، مسائل به ظاهر ملی، منطقهای و یا جهانی به شمار میروند. در دنیای امروز مقوله امنیت نیز معنای کلاسیک محصور به مرزهای خود را از دست داده و بههمپیوستگی و مرزناشناسی امنیت و عدمامنیت بیش از پیش خود را نمایان کرده است. اگر در این باره تردیدی بود، دو بحران اخیر هجوم پناهندگان از خاورمیانه به اروپا و نیز حادثهی تروریستی جمعه شب 13 نوامبر برای تأیید آن کفایت میکند.
2. فاصله روزافزون اقتصادی کشورهای شمال و جنوب، رشد راستگرایی نژادپرستانه و رشد رفتارهای مبتنی بر تحقیر و تبعیض در کشورهای توسعهیافته، گسترش پدیدههای خانمانسوز فقر و جهل، روزافزون شدن بیاعتمادی و از همگسیختگی درونی جامعهها، افزایش درصد بیکاری، گسترش افراطگرایی دینی، پررنگ شدن نزاعهای مذهبی و قومیتی، بسط نفرت عمومی و خشونتگرایی، شعلهور شدن جنگها و رقابتهای فرسایشی در خاورمیانه و نیز کمرنگ بودن پذیرش تنوع فرهنگی و عدم رعایت حقوق بشر، و در کنار همه اینها افزایش دسترسی به فضای اطلاعرسانی و ارتباطات و آسانتر کردن هماهنگی فعالیتهای خشونتآمیز، همه از جمله مواردی هستند که به رَخت بربستن امنیت در دنیای بدون مرز امروز یاری میرسانند.
3. در یک نگاهِ سریع میتوان گفت این حادثه تروریستی ظرفیتهایی برای تحول گفتمانی جدی در سیاستهای داخلی فرانسه و اتحادیه اروپا دارد و تأثیراتی فراتر از حوادث مشابه آن را خواهد داشت. به نظر میرسد دوقطبی شدن هرچه بیشتر تمایزات اجتماعی، فرهنگی و هویتی میان اروپاییها و مهاجرتبارها، تقویت گفتمان و به دنبال آن قدرت احزاب راستگرا، تلاش برای توجیه افکار عمومی مبنی براین که این حادثه بهجای اینکه ناشی از ضعف تحلیلها و ناکارآمدی دستگاههای امنیتی اروپایی باشد، بهخاطر احترام اروپا به ارزش هایی همچون آزادیهای فردی و احترام به حقوق بشر و پذیرش پناهندگان و مهاجران است و بهدنبال آن اعمال محدودیتهای بیشتر در اینزمینهها، میتوانند گزینههایی محتملتر برای پیامدهای این جریان در سیاست داخلی فرانسه و اتحادیه اروپا باشند. وضعیتی که در نهایت کفهی طرفداران فروپاشی یا تضعیف اتحادیه اروپا و بازگشت به دوره ملیگرایی محدود به مرزهای کشورها را سنگینتر میکند. روندی که میتواند به ظهور سیاستمدارانی که بر ترس و دغدغههای مردم اروپا انگشت گذارده و فضای دوقطبی را تشدید کند، یاری رساند.
4. در حوزه سیاست خارجی فرانسه و اتحادیه اروپا به نظر میرسد احتمال حضور پررنگ نظامی زمینی کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ناتو و بمباران گسترده مواضع مربوط به داعش بالاتر رود. در صورت تحقق این سیاستها، هزینههایی سنگین به کشورهای عضو اتحادیه اروپا وارد میشود. و این در حالی است که اتحادیه اروپا خود با دشواریهای فراوان اقتصادی در داخل خود دستوپنجه نرم میکند.
برای توجیه این اقدامات پرهزینه لازم خواهد بود که منافع جدیتری دنبال شود. در این صورت احتمال دارد که دکترین عمده آمریکاییها که همچنان وجود کشورهای بزرگ و در چهارچوب مرزهای کنونی در خاورمیانه و سیاست چرخش به شرق دور را ترجیح میدهد، تضعیف شده و بعضی دکترینهای اروپایی که سیاست تقسیم کشورهای خاورمیانه به کشورهای کوچکتر و ظهور خاورمیانهای جدید را دنبال میکنند، تقویت شوند.
5. اتخاذ سیاستهایی که پیشتر در رابطه با سیاستهای داخلی و خارجی احتمالی پیشروی فرانسه و اتحادیه اروپا مطرح شد، گرچه به صورت مقطعی میتواند مرهمی بر غرور پایمالشده اروپاییها بخاطر وقوع این حادثه تروریستی باشد، اما در نگاه کلانتر افزایش منازعات و نیز اقدامات تلافیجویانهی جدیتر داعش و خشونتگرایان افراطی را درپیخواهد داشت.
همچنین اعمال این سیاستها، پتانسیلهای تعارض و تضاد مبتنی بر شکافهای مختلف هویتی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و...، میزان تنش را افزایش میدهد. این وضعیت نهتنها تروریست های داعش را ریشهکن نمیکند، بلکه محیط مناسبی برای آنان فراهم میکند تا در فضای ملتهب و خشونتآمیز به جذب آسیبدیدگان اعمال سیاستهای غیرسازنده اقدام کند.
از سوی دیگر، داعش گرچه ادعای خلافت اسلامی دولتوار و تمرکزگرا را دارد، اما همچون سایر تشکیلات تروریستی پسامدرن به شدت شاکلهی چریکگونه مبتنی بر استقلال نسبی گروهها و واحدهای هرموار خود را دارد. در این صورت با وجود تضعیف شدن بر اثر بمباران و جنگ زمینی، میتواند ادامه حیات نباتی خود را داشته باشد و همچون اختاپوسی سمی، با وجود قطع ارتباط بازو از سر بتواند به حیات تهدیدآمیز خویش ادامه دهد و به جذب نیرو از اروپا و کشورهای منطقه بپردازد.
در صورت احساس خطر بیشتر، میتواند به جای در پیش گرفتن سیاست جلب جنگجویان مهاجر به درون سرزمینهای خلافت، از آنان بخواهد تا در همان کشورها و به ویژه کشورهای غربی باقی بمانند و یا حتی مهاجرت معکوس به سرزمینهای خویش را پیشه سازد. و همه اینها یعنی گسترش هرچه بیشتر فضای جنگ و بازتولید خشونتورزی در منطقه و نیز تهدید جدی صلح و امنیت جهانی.
6. از جمله آثار منطقهای سیاست حضور نظامی پررنگ اتحادیه اروپا و ناتو در خاورمیانه میتواند تشدید رقابتهای غیرسازنده و تنش میان کشورهای منطقه و کشانیدن قدرتهای منطقه از جمله جمهوری اسلامیایران برای ورود نظامی به بحران و چالش را دربرداشته باشد. در داخل کشور این روند میتواند موجب اظهارنظرهای مبتنی بر ادبیات تهدیدآمیز و تنشزا و نیز موضعگیریها و عملکردهایی شود که ورود به چالش منازعات مسلحانه را تشویق کند. این وضعیت در میانمدت میتواند به تضعیف اهداف و برنامههای توسعه اقتصادی و سیاسی مدنظر دولت که مبتنی بر راهبرد تعامل سازنده و نیز امنیتافزایی برای سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی است، منجر شود.
7. نفرت عمومی از داعش در غرب و نزد عمده مسلمانان، به شرط وجود اراده جدی و هوشمندی، فرصتی را در اختیار مسئولان جمهوری اسلامی قرار میدهد تا با درپیش گرفتن ادبیاتی معتدل، عقلانی و بهدور از تنش، و ارائه چهرهای انسانی از دین، افکار عمومی بینالمللی را متوجه خود کرده، و در راستای تأمین صلح و امنیت، موجب همگرایی بیشتر مجموعه عوامل مؤثر بر سرنوشت منطقه شده و آتشی که در خاورمیانه هر لحظه امکان شعلهورتر شدن دارد را از کشور دورتر کنند. لازمهی توفیق این سیاست، درک دقیق و همهجانبه شرایط حساس پیشآمده، همدلی مردم و مسئولان کشورمان، انسجام در سیاستگذاری و جدیتر گرفتن راهبرد تعامل سازنده به منظور تنشزدائی در منطقه و تمرکز بر مبارزه با پدیده تروریسم است.
8. حادثهی تروریستی که در پاریس رخ داد نظریهای که فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه به هنگام توجیه ارسال هواپیماهای نظامی برای بمباران مواضع داعش در سوریه مطرح کرد را مورد نقد جدی قرار داد. وی اظهار داشت که به منظور دور ساختن تهدید داعش از مرز و خاک فرانسه، به جنگ با آن در خاورمیانه میرود. انفجارها و گروگانگیری پاریس، نشان داد که سیاست جنگ در فراتر از مرزها، به تنهایی کافی و تأمین کننده امنیت نیست.
آگاهی به این امر در ماهیت تروریسم بسیار مهم است که این پدیده همچون ویروس به سراغ آسیبپذیرین و کممصونیتترین بخشها میرود. تروریستها در پاریس به سراغ مکانهایی نرفتند که مهمترین باشند. بلکه برای تحقق قصد خویش در رعبافکنی و واهمهانگیزی به سراغ جاهایی رفتند که کمترین میزان محافظت امنیتی را دارا بودند. همچنان که از افرادی برای عملیاتیکردن ایده خود بهره بردند که خود زاییده چرخهی نفرت افزایی و تولید خشونت مبتنی بر تبعیض و تحقیر و محرومیت ناشی از شکافهای موجود در دنیای امروز هستند.
9. این حادثه تروریستی و پسلرزههای آن میتواند نکات مهمی را در سیاستگذاری کشورمان یادآور شود. برای مبارزه با پدیده تروریسم لازم است تأکید کرد که اقدام به هرگونه عملکرد ناشیانه و بهدور از درایت از سوی سیاستگذاران و سیاستگزاران و نیز نهادهای امنیتی و نظامی که به امنیتی شدن فضای داخلی و تشدید هیجانهای عمومی و دامن زدن به گسترده شدن و تعمیق شکافها در جامعه منجر شود، نه تنها مفید فایده نیست بلکه میتواند نقطههای آسیبپذیری را بیشتر کرده و بستر مطلوب رخنهکردن تروریسم را فراهم آورد. چرا که جریان مرگبار تروریسم درپی دستیابی به غرض رعبافکنی و تزلزل امنیت میتواند هر هدفی را نشانه گرفته و با دست گذاردن بر شکافهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی و قومیتی، احساس تبعیض و فقر و محرومیت را نشانه رفته و با فشار دادن دملهای چرکین، به یارگیری و جذب نیرو بپردازد. سپس با گسیلکردن نیروهای انتحاری برای انجام عملیاتی هرچند کور اما هراسافکن به هر نقطه ای از سرزمینمان، موجبات بحران را فراهم کند.
10. برای مبارزه با پدیده تروریسم، بیشک لازم است راهبردهای امنیتی و نظامی به منظور محافظت از امنیت داخل و نیز مرزهای کشور، مدام بهروز و تقویت شوند. اما، برای مقابله با این پدیده، تدبیر سازنده، هوشیاری و انسجام بیشتر سیاستگذاران و مجریان سیاستها و نیز آگاهی عمومی مردمی و درک عمیقتر از انسجام ملی ضرورت دارد. براساس آخرین یافتهها، هیچ تضمینی برای امنیت کشور بالاتر از حفظ انسجام داخلی در هر دو سطح حاکمیت و مردم نیست. انسجام حاکمیتی مبتنی بر درک عمیق از شرایط منطقه و جهان و نیز آگاهی و اذعان نسبت به شکافهای موجود در جامعه و تلاش برای چارهسازی بنیادین و سازنده مبتنی بر بهرسمیت شناختن تکثر سیاسی و تنوع فرهنگی، و توجه به مطالبات مردمی با بهرهجستن از دیدگاههای کارشناسی و خردجمعی، میتواند تأثیر فوق العادهای در مهار چالشهای پیشرو داشته باشد. از طرفی دیگر، انسجام بنیادین ملی محقق نمیشود مگر با گسترش آگاهی عمومی و لزوم همدلی در میان مردم و چارهاندیشی برای پرکردن شکافها در جامعه و کاهشدادن هرچه بیشتر عوامل ایجاد منازعه درمیان مردم.
11. ملت ما دارای تنوع قومیتی، زبانی، مذهبی، و با گرایشهای مختلف سیاسی- اجتماعی و تنوع در سبک زیستن با پیشینهی "همزیستی مسالمتآمیز" تاریخی در این سرزمین پهناور است. خود این تنوع میتواند منبع بالندگی تمدنی و پشتوانهای ارزشمند برای توسعه پایدار باشد. بهره بردن از "تنوع" اصیل موجود در کشورمان، و تبدیل آن به "فرصت"ی گرانبها در دنیای پر"تهدید" ما، مرهون انتخاب نگاه سازنده همه فرزندان این مرز و بوم است. انتخاب دیدگاهی که به جای این که مبتنی بر "ترس و مبادا" باشد، بر دیدن "ارزشها و حقوق" انسانها استوار باشد. و آنچه میتواند این دستاورد سترگ فرصتبینیِ "تنوع فرهنگی" را برای ما به ارمغان بیاورد، باورمندی به حقوق شهروندی و تقویت احساس تعلق هرچه بیشتر مردم نسبت به وحدت و انسجام ملی است.
پذیرش "تکثر سیاسی و تنوع فرهنگی"، و نیز تأمین و تحقق هرچه بهتر "حقوق شهروندی و آزادیهای مدنی"، بهترین راهکار تضمین انسجام ملی و نیز استقرار هرچه بیشتر فضای صلح و امنیت پایدار در ایران ما است.
مقاله ای بود مبتنی بر واقع گرایی. امیدوارم مورد توجه تصمیم گیرندگان و موثران داخلی واقع شود.