عصرایران؛ علی گل گلاب - شاید این نخستین بار است که یک گروه تروریستی، صاحب قلمرو رسمی است. شاید برای پیشگری از تکرار چنین رخدادی، یافتن پاسخ این پرسش مفید باشد که واقعا چه اتفاقی افتاد که یک گروه تروریستی به چنین قدرت عظیمی دست یافت و توانست در کوتاهترین زمان ممکن، قلمرو وسیعی را از آن خود بکند؛ کاری که از عهده قویترین نیروهای نظامی موجود در جهان بر نمیآید.
سادهترین پاسخ این پرسش را تاکنون به این صورت دادهاند که داعش از خلا قدرت در عراق و سوریه بهره برد و توانست خود را منسجم سازد. یا اصلا اینگونه فرض کنیم که شکلگیری گروههای تروریستی محصول تغذیه فکری، معنوی و مادی سرویسهای اطلاعاتی منطقهای و جهانی است.
ساده ترش میشود اینکه قدرتهای منطقهای و جهانی، مثلا برای بیرون راندن شوروی از افغانستان، به نیروهای جهادی کمک مالی، اطلاعاتی، نظامی میکرد و از آنها حمایت میکرد تا در مقابل شوری بایستند اما وسطهای کار، نیروی تندرویی مثل طالبان وسپس القاعده از دل این فعالیت ها بیرون آمد و به عبارت دیگر اژدهای تروریسم و تکفیر هرچقدر که بزرگتر شد، نافرمانتر شد. ساده اندیشی است که تصور کنیم متخصصان مسایل سیاسی امنیتی غرب، اینقدر کم آگاه بودند که ندانند تولید تروریسم، شمشیری ست که همیشه دولبه دارد؟ اینها شاید واقعیت باشند اما همه واقعیت نیستند.
واقعیت مهم این است که کشورهای خاورمیانه به دلایل مختلف در مقابل حوادث، آسیب پذیرند. از زلزله گرفته تا سیل و اعتراضات اجتماعی و مخالفتهای سیاسی، به راحتی میتواند در کشورهای خاورمیانه تلفات به بارآورد. در این منطقه همه علیه هم موضع دارند و شاید در ظاهر یک جذابیتی به نام تنوع علاقه ها و سلیقه ها را بتوان دید اما در عمق درونی این لایه بیرونی، نکته ای هست که نشان می دهد که در این منطقه، تنوعها به رسمیت شناخته نمی شود. شکل گیری داعش، توسعه یافتگی این نادیده گرفتن تنوعهاست. در خاورمیانه و در کشورهای اسلامی بیش از 3000 فرقه مذهبی وجود دارد که در کنار آن، با تنوع قومی و زبانی نیز مواجهایم.
سه سال پیش بر اساس آنچه که منشور حقوق بشر سازمان ملل در پی آن است، "رابین رایت" در روزنامه نیویورک تایمز از طرح تقسیم کشورهای عربی به 14 کشور جدید سخن گفت. این طرح مبتنی بر تقسیم بندی های جدید مرزها بر اساس تنوع قومی و زبانی و مذهبی است، اما چنین طرحی از یک طرف با مقاومت شدید کشورها به ویژه ایران مواجه خواهد شد و از طرفی، انجامش جز با خشونت و خونریزیهای بسیار که همه طرف ها را چنان خسته کند که چاره ای جز پذیرش آن نداشته باشند، امکان پذیر نخواهد بود.
به عبارت دیگر، در حالی که کشورهای منطقه، تنوع ها را در چارچوب مرزهای خود به رسمیت نمیشناسند، در یک روند دموکراتیک، کوچکترین حقوق امتیاز را به اقلیتها نخواهند داد و این تصلب جریان اجتماعی، خود به خود به رشد برخوردهای خشن کمک میکند.
داعش در این چارچوب به وضع امروزی رسیده است. اکنون شرق و غرب به ظاهر درپی پس گرفتن قلمروی هستند که داعش بر آنها مسلط است. این اتفاق ممکن است بیفتد. ممکن است روسیه پس از داعش، تقسیم شود و یا تبدیل به یک کشوری شود که بر اساس قومیت ها و مذاهب، حکومتی نو همچنان که در عراق اتفاق افتاد شکل بگیرد. اما این پرسش همچنان باقی خواهد ماند که با داعش چه باید کرد؟ با داعشی که قلمرو رسمی خود را از دست داده و در سرتاسر جهان پراکنده خواهد شد چه باید کرد؟
شاید پاسخ به این پرسش بتواند راز گسترش سریع قدرت داعش در یک قلمرو وسیع را شرح دهد.اکنون داعش هر چه که هست، مجهول الهویه نیست. اگر این قلمرو از آنان پس گرفته شود، آنگاه باید جهان با این وضع رو به رو شود که در هر کوچه ای، آنکه از روبه رو میآید شاید بمب بر خود بسته است.