یک سال از آغاز نمایشهای گروه هنروتجربه گذشت. یک سالی که این گروه بسیار بیش از انتظار واکنش ایجاد کرده و بحث برانگیز شد. اغلب سینماگران و منتقدان مطرح کشور درباره آن به ابراز نظر پرداختند؛ حرفهایی بیشتر تایید آمیز و البته با بیم و امید نسبت به آینده گروه. نظرسنجی پایگاه خبری سازمان سینمایی عملکرد هنروتجربه را ۷۶ درصد خوب به بالا ارزیابی کرده است و در اغلب نظرسنجیها و بررسیهای نشریات و رسانهها در پایان سال ۱۳۹۳ هم به عنوان بهترین اتفاق فرهنگی سال شناخته شد. با توجه به تمامی این نکات به گفتوگو با دکتر حجتالله ایوبی رییس سازمان سینمایی و معاون سینمایی و سمعی و بصری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که پیشنهاد دهنده این گروه بود نشستیم تا درباره دلایلی وجودی گروه هنروتجربه،چشماندازها و آسیبهایش حرف بزنیم.
امین: هنر و تجربه یک پیشنهاد جدید برای سینمای ما است. پیش از این سینمای ایران مدلهای مختلفی برای نمایش فیلمها مخاطب خاص را آزموده بود،برخی حتی به اجرا نرسیدند و تعدادی هم در همان ابتدا از ادامه راه بازماندند، در این میان هنروتجربه اتفاقی است که از ابتدا ساز و کار آن مشخص بود و به طور نسبی هم درست اجرا شد. در واقع سوال من این است که چطور به این پیشنهاد رسیدید و اساسا دلیل اصلی این پیشنهاد فقط چند فیلم نمایش داده نشده بود یا این که از منظرهای مختلف و متفاوت به این مساله نگاه کردید.
ایوبی: خوشحالم از شما به عنوان یک روزنامهنگار آشنا به سینما و مسائل آن میشنوم که طی این یک سال، واکنشهای مثبت به هنرو تجربه بیش از واکنش های منفی بوده است. اولا دلیل این موفقیت نسبی گروه هنروتجربه، اجرای خوب است. ما در کشورمان ایده خوب کم نداریم، خیلی از ایدههای خوب و درخشان مطرح میشود اما در مرحله اجرا شکست میخورند چون مجریان توانایی ندارند. خوشحالم که این ایده مجریان خوبی داشت، هم آقای علم الهدی که با این مقوله آشنا و علاقهمند بود و با انرژی آن را پی گرفت و هم یک شورای سیاستگذاری مشروع و علاقهمند و جدی که در جلسات با عشق و علاقه حضور دارند و کار میکنند. از همه آنها شنیدهام که این جلسات از بهترین جلساتی است که تا بهحال تجربه کردهاند.
ما در کشورمان ایده خوب کم نداریم، خیلی از ایدههای خوب و درخشان مطرح میشود اما در مرحله اجرا شکست میخورند چون مجریان توانایی ندارند. خوشحالم که هنرو تجربه مجریان خوبی داشت
بخصوص که این ایده با حداقل امکانات اجرایی شد.
تقریبا بدون امکانات. این ایده برمیگردد به نوع نگاه به رابطه دولت و سینما. مقولهای که پیش از این هم به آن توجه داشتم، درباره آن صحبت کرده، کتاب و مقاله نوشتهام . به نظرم اگر ما به عنوان دولت، درست ارزیابی و دقت کنیم که کجاها و چطور باید دخالت کنیم ، باعث موفقیت خواهد بود. وگرنه تمام مدیران و دولتمردان در این عرصه تاکنون تلاش کردهاند و میکنند، چه آنها که قبل از ما بودند و چه بعد از ما. اما گاهی این تلاشها نتیجه عکس میدهد. معتقدم یکی از عرصههای قابل توجیه حضور دولت، حمایت از فیلمهای هنری و تجربی است. فیلمهایی که به نوعی نماد سینمای ایران تلقی میشوند. فیلمهایی که هم کارگردان و عوامل و هم پخشکننده میدانند برای همه مردم نیست. خیلی طبیعی است اگر این فیلمها در رقابت با سینمای بدنه و در فضای اکران معمول قرار گیرند، به اکران عمومی لطمه وارد میکنند. در واقع اکران را معطل فیلمهایی میشود که اصلا عمومی نیستند. از طرف دیگر خودشان هم در این رقابت نابرابر از بین میروند و فیلم های هنروتجربه، دیگر ساخته نخواهد شد؛ یا این که ساخته می شوند فقط به امید جشنوارههای خارجی. در واقع بخش فرهیخته سینمایمان سوق داده میشوند که برای خارج از ایران فیلم بسازند نه برای ایران، چون جایی برای اکران فیلمهای آنها پیشبینی نشده است.
میشود خیلی کوتاه تعریفتان را از هنروتجربه بیان کنید.
اسم آن رویش است. فیلمهایی که میخواهند تجربه جدیدی به سینمای ایران اضافه کنند و فیلمهایی که جنبه هنری صرف دارند ، فرهنگی هستند و در آنها خلق رخ میدهد. ما نمیتوانیم بگوییم در همه فیلمها خلاقیت هست و یک اثر تلقی میشوند. فیلم هنروتجربه فیلمی است که ما به عنوان یک اثر بشناسیم . اثری که باید زاییده خلاقیت ، ابتکار و نگاه نو باشد. طبعا مخاطب چنین فیلمهایی هم همه مردم نیستند.
و این سینما چه ناثیری میتواند بر سینمای بدنه و مخاطب داشته باشد و تاثیرپذیری آن از سینمای بدنه چگونه است؟
لااقل طی همین یک سال گذشته ، بخشی و درصدی از افزایش فروش را مدیون سینمای هنروتجربه هستیم. دوستان سینماگر ما بدانند همین که سالی ۳۰ یا ۴۰ فیلم از سینمای بدنه ما جدا و فقط در چند سالن محدود اکران میشوند، فضا را برای اکران عمومیتر و مردمیتر آزاد کرده است. پس عملا روی افزایش فروش هم تاثیر داشته است. از سویی دیگر سینمای هنری و سینمای تجربی تابلوی آبرومند و درستی از سینمای فرهیخته ایران است. البته مقصود من این نیست که بخش دیگر سینمای ما فرهیخته نیست. اما این سینما قابل عرضه در خارج از کشور هم است و این آورده دیگر هنروتجربه برای سینمای ایران است.
لااقل طی همین یک سال گذشته، درصدی از افزایش فروش را مدیون سینمای هنروتجربه هستیم. دوستان سینماگر ما بدانند همین که سالی ۳۰ یا ۴۰ فیلم از سینمای بدنه ما جدا و فقط در چند سالن محدود اکران میشوند ، فضا را برای اکران عمومیتر و مردمیتر آزاد کرده است
ضمن این که سینمای بدنه می تواند از این تجارب بهره ببرد.
صددرصد. سینمای هنری و تجربی میتواند کارگاهی باشد که در آن تجربهها، راهها و خلاقیتهای جدید شکل بگیرد که یاریدهنده سینمای ملی باشد. ضمن این که فراموش نکنیم ما در کشوری زندگی میکنیم که بودجهای که برای سینما صرف میشود بسیار بسیار ناچیز است. ما مجبوریم راههای نو و ارزان را برای تولید فیلم و جذب مخاطب کشف کنیم ما محکوم به این کار هستیم. البته بد هم نیست و آثار مثبت هم دارد.
یکی از نکات مهم در سینمای خاص، سالن سینماست. در تمام دنیا برای این گونه فیلمها سالن ویژه وجود دارد. پیش ازانقلاب سالن سینما کریستال و در دهه شصت هم سینما عصر جدید تا حدودی همین نقش را داشتند. درواقع این نوع سینما وابسته به سالن است تا تماشاگران به طور متمرکز بدانند که هروقت به این سالنها مراجعه کنند،دست خالی بیرون نمیآیند. همه ما میدانیم خرید سالن با بودجه بسیار اندک که شما هم اشاره داشتید، غیرممکن است، خود هنر و تجربه هم که بودجه یک سالهاش به اندازه یک فیلم سینمایی معمولی است، از طرفی تا وقتی این گروه صاحب خانه نشود، نهادینه هم نمیشود. برای این مساله فکری یا تمهیدی دارید، شاید داشتن یک سالن اختصاصی، بخش خصوصی را هم برای ایجاد چنین سالنهایی ترغیب کند.
از روز اولی که بحث هنروتجربه به میان آمد توصیه من این بود که ما نباید به سراغ سالنهای مهجور برویم و بخواهیم از این طریق به سالنهای کمفروش کمک کنیم. اتفاقا تاکید کردم به سراغ سالنهای خوب و پررفت و آمد برویم.البته این منافاتی با صحبتهای شما ندارد و من در جلساتی هم که شرکت میکنم این مطالب عنوان میشود و معتقدم هنر و تجربه باید یک جایگاه پیدا کند. در این زمینه در حال فکر هستیم. امیدوارم که حداقل طی دو سال آینده تا پایان عمر چهارساله دولت یازدهم این اتفاق بیافتد، اما هنوز بودجهای برای این کار فراهم نشده است. البته دوستان هم میدانند که به دنبال تحقق این مساله هستم. منتها یک نکته در این میان وجود دارد که جای خوشحالی است و آن این که هنروتجربه خیلی زود تبدیل به یک برند شد. خود شما و دوستان دیگرهنروتجربه گمان می کردند که سه، چهار سالی باید تلاش کنند تا به این برند برسند، اما این اتفاق خیلی زود برای هنروتجربه افتاد. بنابراین خیلی نگران آینده هنر و تجربه نیستم چون این بنا در ذهنها ساخته شده و خراب کردن آن کار سخت و پرهزینهای است. ضمن این که باید در بیرون هم بنایی برای آن تاسیس کنیم. البته درست است که برای یک سازمان نو تاسیس این ساختمان تشخص به همراه دارد اما اغلب سازمانها بنا را احداث میکنند و بعد با تلاش سعی میکنند این بنا را در ذهن مردم هم بسازند. در مورد هنر و تجربه اما این ذهنیت ساخته شده است.
حرف شما را کاملا میپذیرم بخصوص با این بخش که بنا در ذهن مردم ایجاد شدهاست اما نکتهای هم دارم. گروه هنروتجربه با تمام نقاط ضعفی که به طور قطع دارد، مخالفانی جدیای دارد. تعدادی به دلیل همین تبدیل شدن آن به برند، مخالفتشان را محافظهکارانه بیان میکنند و در واقع صف آرایی نکردهاند. دلیل این مخالفتها هم مطمئن هستم فقط به این دو سالن و ۸۰۰ صندلی هنر و تجربه مربوط نمیشود. دلیلش پیشنهاد جدیدی است که به سینمای ایران و مخاطبانش داده شده و قطعا برای آن دستهای که در سینما به حاضری خوری و بساز بفروشی عادت کردهاند، میتواند به شدت مضر باشد. نمیخواهم بگویم همه فیلمهایی که در هنروتجربه اکران میشود، فیلمهای خوب و خلاقانهای است، که نیست. اما به هر حال هنروتجربه منتج به جریانی میشود که در آن میتوان به شیوهای دیگر فیلمهایی ساخت و امکان ارائه هم داشت. حتی با توجه به هزینه اندک تعدادی از این فیلمها به لحاظ مالی هم میتوانند سودآور باشند. این هجمهها در صورت محکم نشدن بنایی که اشاره کردید، خطرناک است.
متاسفانه طی این دو سال با این مساله رو به رو شدم که در سینمای ایران ایدههای جدید را خیلی سخت میپذیرند. ما دچار یک محافظهکاری شدید هستیم.در حالی که سینما یک هنر آوانگارد و پیشرو است، هنری است که هر روز باید به روز شود. در عرصه هنرهای تجسمی تقریبا چنین مشکلی نداریم، خط سنتی ما شد خط نقاشی؛ برای جا افتادنش زمان زیادی صرف شد اما بالاخره شد. در سینما ایران ولی با وجود این که سیر تحولات باید خیلی سریع باشد، هر تحول و ایده نویی ابتدا با مخالفت روبهرو میشود، بعد تازه میپرسند که چه کار باید بکنیم. تقریبا در مورد همه ایدههای نو ماجرا به همین شکل بود. سادهترین مثال را میتوان در مورد دیجیتال کردن سالنهای سینما بگویم که خیلی کار سادهای است…
هنروتجربه خیلی زود تبدیل به یک برند شد. خود شما و دوستان دیگرهنروتجربه گمان می کردند که سه ،چهار سالی باید تلاش کنند تا به این برند برسند، اما این اتفاق خیلی زود افتاد. بنابراین خیلی نگران آینده هنروتجربه نیستم چون این بنا در ذهنها ساخته شده و خراب کردن آن دشوار و پرهزینهای است
وظاهرا بدیهی…
بله ما در زمینه همین بدیهیات هم کلی مخالفت داشتیم و حرفهای بسیاری شنیدیم. اما کمکم وقتی دیدند چه نتایجی دارد، آن را پذیرفتند. از مدرسه ملی سینما یا هر ایده نویی صحبت میکنیم اول یک عده مخالفت میکنند و میگویند پولش را بدهید ما فیلم بسازیم.متاسفانه این جمله را من در سینمای ایران خیلی شنیدهام.در حالی که همین فیلمی که شما می خواهید بسازید کجا میخواهد اکران شود؟ کار نو کردن در سینما خیلی سخت شده است. واقعا هم نمیشود با سیستم گذشته سینما را اداره کرد ما همه باید بپذیریم عرصههای مختلف را نو کنیم. در عرصه مدیریتی باید نو شویم، تفکراتمان باید عوض شود. دوران این سیستم قدیم و کهنه گذشته و دنیا دارد با شتاب و سرعت حرکت میکند. خوبی هنروتجربه این بود که خیلی سریع اتفاق افتاد و فرصت نداد تا این انرژی های منفی صرفش شود.
مثل سونامی آمد.
یک سونامی مثبت بود،در مورد دیجیتال کردن سینما هم همینطور. این تفکر که من مخالفت میکنم پس هستم باید به این تفکر که من طرح نو میدهم، پس هستم، تغییر کند. اهالی سینما باید قدرت ریسک ما را بالا ببرند، مدیر اساسا محافظهکار است . محافظهکاری سادهترین کار برای مدیران در هر عرصهای است. این که کاری نکنند، سروصدایی نکنند و راه گذشته را ادامه دهند تا به سلامت، دوران مدیریتیشان بگذرد. اهالی سینما واقعا اگر میخواهند تحولات جدیدی اتفاق بیافتد باید ما را شارژ کنند و کمک کنند تا بتوانیم کارهای نو انجام دهیم.
سینما یک هنر آوانگارد و پیشرو است، هنری است که هر روز باید به روز شود. اما در سینمای ایران هر تحول و ایده نویی ابتدا با مخالفت روبهرو میشود … از هر ایده نویی صحبت میکنیم اول یک عده مخالفت میکنند و میگویند پولش را بدهید ما فیلم بسازیم.متاسفانه این جمله را من در سینمای ایران خیلی شنیدهام!
خطرپذیری شما را بالا ببرند.
بله خطرپذیری ما را در جایی که باید، بالا ببرند.
حرکت هایی مثل هنروتجربه شاید از نظر کمیت کوچک باشد ولی به لحاظ روانی برای ایجاد امید عمومی در جامعه،بخصوص برای یک بخشی از قشر جوان تحصیل کرده که مرجع محسوب میشوند،بسیار تاثیرگذار است. هم چنین در ایجاد امنیت روانی جامعه که در نهایت به امنیت ملی منتج میشود. خود شماهم به این قضیه از این زاویه فکر میکردید.
گاهی اوقات در سطوح مختلف با مدیران دولتی که صحبت میکنم، آنها هم باور شما را دارند که به هرحال ایجاد فضاهای امن این گونه برای اهالی فکر و اندیشمندان کشور گروهی که درصدشان خیلی بالا نیست اما اثرگذاری زیادی دارند، حداقل برای امنیت روانی کشور خیلی میتواند مفید باشد و بنده هم در این مورد با شما هم داستان هستم. شما وقتی به حوزههای مختلف نگاه میکنید، در هر حوزهای ما یک بخشهایی شبیه هنروتجربه داریم. برای نمونه در عرصههای دانشگاهی، فرهنگی و حتی اقتصادی. در واقع آن بخش اثرگذار کوچکی که احساس میکند باید فضایی برای حرف زدن، گفتوگو و تحلیلهای نو داشته باشد. شما در حوزههای مختلف نوآورانی دارید که با بقیه متفاوت هستند، بقیه دیده میشوند اما ممکن است آنها دیده نشوند؛ در حالی که میتوانند موج جدید ایجاد کنند.