به گزارش وب سایت رسمی برنامه نود، آخرین بار ژاپنی حدود ۱۰ سال و اندی پیش به تهران آمدند. در روزهای نوروزی سال ۸۴. سال ۸۴ تازه شروع شده بود اما پس از پایان بازی ایران و ژاپن اتفاقاتی تلخ افتاد. بازخوانی آن ماجرای تلخ در فوتبال ایران که در روزهای نوروز اتفاق افتاد، می تواند خواندنی باشد. ماجرایی که البته در آن هنوز بسیاری چیزها مشخص نشده است. هنوز هم ابهامات بر سر جایش است و هنوز که هنوز است مشخص نشد که چرا چنین اتفاقی افتاد و تماشاگران عشق فوتبال، زیر دست و پا ماندند.البته زیردست و پا ماندن سود داشت، اینکه هیچ وقت درهای خروجی ورزشگاه آزادی در حین خروج تماشاگران این روزهای فوتبال ایران که به زیاد هم نیستند، بسته نمی شود. ای کاش یکی پیدا شود که پس از سالها به این سوالات پاسخ دهد.
بهاری که خزان شد
آخرین بار که او را دیده بودند می گفتند تا نام فوتبال را می شنود،تنش می لزرد.دستانش را دور گلویش حلقه می کند و سعی می کند بلند بلند نفس بکشد تا بداند که هنوز زنده است. می گوید با دیدن ورزشگاه ازادی در تلویزیون اشک در چشمانش جمع می شود. او را از زیر دست و پا درآوردند. با اینکه در همان روزها نام او بارها در روزنامه ها آورده شد اما اکنون نه تنها او بلکه دیگربازماندگان و خانواده های قربانیان حادثه تلخ پنج فروردین ۸۴ حاضر نیستند تا نامی از انها برده شود. آنها خود را فراموش شدگانی می دانند که پس از برد قابل پیش بینی ایران در مقابل بحرین و صعود به جام حهانی ۲۰۰۶ به بخش تاریک تاریخ فوتبال ایران پیوستند. یک دختر عشق فوتبال که ۸ سال پیش همراه با پدرش به ورزشگاه آزادی آمد اکنون ۲۱ سال دارد. می گویند آن کلاهی را که در همان روز بر سرش گذاشته بود تا از سرمای اول بهار محافظتش کند، را دارد. خاک و خل آن روز را هنوز در تار و پودههایش است. تازه بهار شده بود.بهاری که برای وابستگان هفت تماشاگر فوتبال زود خزان شد...
آن روزها و این روزها
آن روزها با برانکو همه اطمینان خاصی به تیم ملی داشتند.یک تیم ملی که شاید به محبوبیت تیم ملی ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ نبود اما نتیجه می گرفت. حسرت عدم صعود به جام جهانی در دل همه بود. تازه انکه از روزهای قبل از آغاز سال ۱۳۸۴ پروژه «یار دوازدهم» استارت خورده بود. همه چیز برای شکست چشم بادامی های ژاپنی آماده بود.خالقان سوباساو کاکرو و کارتون نوستالژیک فوتبالیستها در تهران دو بر یک شکست خوردند. هنرنمایی جادوگر و هلی کوپتر باعث شد تا ملت در آن روزها عیدی خوبی بگیرد.البته هنرمایی علی کریمی جادوگر و وحید هاشمیان در قایق پایانی اتفاق افتاد. اتفاقات بعدی باعث شد تا وحید هاشمیان با آن لحن منحصر به فردش بارها بگوید:« به خاطر اینکه آن گل در دقایق پایانی توسط او به ثمر رسید ناراحت است و ای کاش این اتفاق زودتر اتفاق می افتاد.»
آن نامه معروف
سعید آذری مدیر وقت مجموعه ورزشی آزادی به خوبی آن نامه شماره ۹۶۵۴ که در تاریخ ۲۶/۱۲/۸۳ از استانداری وقت استان تهران به دفترش ارسال شده بود را به خاطر داردونامه ای که رونوشت ان به ارگانهای مهم دگری همچون نیروی انتظامی تهران بزرگ(به فرماندهی سردار طلایی)،حراست سازمان تربیت بدنی و فدراسیون فوتبال دوران محمد دادگان ارسال شده بود.نامه با ۲۱ بند که شامل مصوبات اجرایی می شد برای مدیر مجموعه ورزشی آزادی ارسال شده بود که بند ۹ آن از همه بندها مهمتر بود:« با توجه به اهمیت شایان دیدار ایران و ژاپن و به منظور ایجاد نظم مطلوب و ثبات امنیتی بالا ،تشدید کنترل ها با هدف افزایش ضریب حفاظتی بالاتر اتخاذ شده است.به همین منظور کنترل رفت و برگشت تماشاگران و مبادی ورودی و خروجی و همچنین داخل ورزشگاه شدیدتر از قبل صورت می گیرد.»البته همه مصوبات را شورای تامین استان تهران تصویب کرده بود. فصل الخطاب این نامه فقط «فرماندهی انتظامی تهران بزرگ» بود.آذری با خواندن نامه کمی عصبانی می شود و زمانی که به بند ۹ می رسد ،در حالیکه با روان نویس قرمز زیر نکات مهم خط کشیده در نقطه پایانی بند نه می نویسد:«آقایان،پس ما چکاره ایم؟» اندیکاتور نویس با دیدن این جمله حسابی تعجب می کند اما چاره ای جز تبعیت از مدیرش ندارد وگرنه ممکن است اتفاقات بدی برایش بیفتد.
یک روایت تایید نشده
سه جایگاه به تماشاگران ژاپنی در ضلع شمالی و طبقه اول ورزشگاه آزادی اختصاص داده شده بود. آنها در ورود به ورزشگاه آزادی با پرچم های ژاپن و به همراه بانوان ژاپنی که تعدادشان کم هم نبود. مشکلی نداشتند. کسی فکر نمی کرد زنان و دختران ژاپنی به تعداد زیاد وارد ورزشگاه شوند. به همین ترتیب مثل اینکه قرار می شود برای خروج از ورزشگاه ژاپنی ها را نگه دارند تا ورزشگاه تخلیه شود.اما صدور این دستور پس از اتفاقهایی که افتاد نه تایید شده بود و نه تکذیب.امنیت ژاپنی ها به دلیل شرایط خاصشان و حتی شکست در برابر ایران باید تامین می شد به خصوص انکه بانوان ژاپنی هم در میان تماشاگران بودند و این مساله را حادتر هم می کرد. این روایت تایید نشده اشاره می کند به دلیل غافلگیری نیروهای تامین کننده امنیت درب های خروجی ضلع شمالی ورزشگاه ژاپنی ها همزمان با درب خروجی طرفداران تیم ملی فوتبال ایران باز می شود . به این دلیل که نمی شده درب ژاپنی ها بسته شود. در یک دستور عجیب برخی تونل های خروجی بسته و یا تنگ شود.همین ماجرا باعث وقوع فاجعه می شود. حتی گفته اند برای پراکنده کردن مردم ماشینهای آتش نشانی به سوی مردم آب گشوده اند تا کسی به یک دستگاه هلی کوپتر که نزدیکی خروجی شماره دو پارک کرده بود نزدیک نشود. در دادگاه هم دستور دهندگان مشخص نشدند.اما همانطور که گفتیم این روایت ها تایید نشده است.
روایت های تایید شده
می گویند وقتی سید رحیم شفاعتی ۶۳ ساله زیر دست و پا له شده بود ،هنوز خنده و هیجان ناشی از برد روی لبانش بود.همه فکر می کنند فوتبال فقط در مستطیل سبز بی رحم است اما بعضی وقتها خارج از مستطیل سبز هم یک قاتل بالفطره است. در همان دقایقی که تماشاگران زیر دست و پا له شده بودند، مدیر کل وقت حراست سازمان تربیت بدنی برای سفر حج ایران را به مقصد عربستان ترک می کرد.در ورزشگاه آزادی اما اوضاع طور دیگری بود. بین جایگاه ویژه و جایگاه دو، کسی کسی را نمی شناخت.یک هلی کوپتر۶۰ متر دور از ورودی دو فرود آمده بود که هنوز هم پس از برگزاری دادگاه نام خلبان آن فاش نشده است. جالب تر اینجاست نرده ۶۴متری جدا کننده تونل و مقسم آن به دو قسمت تقسیم شده و لاشه اش درست مثل «حامد»که به جرم اینکه می خواسته به اتوبوسهای نارمک برسد و به آغوش فرشته مرگ رفته بود ،گوشه ای افتاده بود.می گویند این نرده ۶۴ متری خروجی ورزشگاه را به ۷متر رسانده بوده است! خروجی آنقدر تنگ شده که هرکول هم زیر دست و پا له می شده چه برسد به طرفداران تیم ملی که فقط می خواستند از اتوبوسها و مینی بوسها جا نمانند.
آن گزارش هفت بندی
این اتفاق ناگوار باعث شد فدراسیون فوتبال ایران در زمان محمد دادگان ۳۰هزار فرانک سوییس جریمه شود. ایران علاوه بر جریمه ۳۰ هزار فرانکی، برای بازی بعدی اش مقابل کره شمالی اجازه نداشت بیشتر از ۵۰هزار نفر را به ورزشگاه آزادی راه بدهد. رسانه ها آن زمان می گفتند قرار بوده با آن هلی کوپتر سردار طلایی (رئیس وقت نیروی انتظامی تهران بزرگ) یا سردار قالیباف (رئیس وقت نیروی انتظامی) به ورزشگاه آزادی بروند اما همان زمان سردار طلایی در دادگاه این پرونده اعلام کرد که هلی کوپتری که همه ازآن به عنوان یکی از عوامل اتفاق نام می برند به خاطر تصویر برداری تلویزیونی آنجا فرود آمده بود و اصلا هم قرار نبوده طلایی یا سردار قالیباف را حمل کند. پرونده ای که مسئول آن بازپرس قائدی بوده در پایان همراه با گزارشهای مبسوط سازمان تربیت بدنی،فدراسیون فوتبال و نیروی انتظامی تهران بزرگ به دادگاه برده می شود. جالب اینجاست که گزارش گروه تحقیق سازمان تربیت بدنی در ۷بند تنظیم شده بود. در بندهای ۳،۴،۵و ۶ سازمان تربیت بدنی کاملا از دست داشتن در این اتفاق مبرا شده بود.بند ۳ به همان نامه معروف به سعید آذری و احاله کامل مسئولیت به نیروی انتظامی ۲۴ ساعت پیش از سوت آغاز بازی دارد. بند ۴ به نرده ۶۴ متری و ما موران پشت آن اشاره م کند و بند ۵ به استقرار عجیب و غریب هلی کوپتر اشاره کرده است.چون هلی کوپتر در ورزشگاه آزادی مکان مشخصی برای فرود دارد اما آن لحظه در جایی غیر عادی فرود آمده است. بند ۶ ماجرای کم نوری و خاموشی را که از سوی نیروی انتظامی مطرح شده بود را تکذیب می کند و بند ۷ به مراجع و سازمانهای ذی صلاح پیشنهاد می دهد که در چنین مواقعی بهتر است مدیریتی از جنس ورزش مسئولیت کنترل ورزشگاه را بر عهده بگیرد. چیزی که محمد دادگان قبل از بازی در شورای تامین استان تهران گفته بود و کسی گوش نداده بود. نکته غم انگیزتر اینجاست که این هنوز و پس از گذشت ۸ سال این ماجرا اجرایی نشده است!
آن احکام تغییر کرده
حکم اولیه دادگاه دو هفته پس از اتفاقات دلخراش ورزشگاه آزادی اعلام می شود.سازمان تربیت بدنی وقت ۱۰درصد مقصرشناخته می شود و نیروی انتظامی ۹۰ درصد و جالب اینجاست که فدراسیون فوتبال محمد دادگان مقصر شناخته نمی شود. وکلای نیروی انتظامی به شدت اعتراض می کنند. پرونده دوباره به جریان می افتد.این بار ۸۰ به ۲۰ می شود. نیروی انتظامی دوباره اعتراض می کند. سازمان تربیت بدنی وقت ماجرای هلی کوپتر را مطرح می کند اما دادگاه تشخیص می دهد تقصیر را ۵۰ -۵۰ تقسیم کند.سازمان هم به شدت خود را در موضع ضعف می بیند و از سوی رسانه هاهم بازنده خطلب می شود. برای ۱۷ نفر قرار مجرمیت صادر می شود که حسن ضیا آذری مدبر کل مجموعه ورزشی آزادی نفر اول این لیست است.نفر دوم هم علی اصغر هادی نژاد جانشین یگان ویژه و فرمانده یگان است. اما چهار روز بعد برای ۱۵ نفر قرار قرار منع تعقیب صادر می شود تا آذری به اتهام شرکت داشتن در قتل غیر عمد هفت تن به عنوان متهم ردیف اول معرفی شود. دادگاه برای قربانیان فوتبال دیه تعیین می کند.اما هنوز این سوالات در اذهان باقی مانده که چرا نرده ۶۴متری حفاظت از هلی کوپتر برداشته نشده است؟ در حالیکه در دیگر خروجی ها به خصوص خروجی ژاپنی ها نرده ها به راحتی کنار رفته اند. اصلا چرا خلبان هلی کوپتر حاضر نشده هلی کوپترش را ۲۵۰ متر ان طرف تر و در جایگاه H ورزشگاه آزادی بنشاند؟ سربازانی که مبادی خروجی را به ۷ متر رسانده بودند کجا هستند و چرا پای آنها وسط نیامد؟ ماجرای آب پاشیدن و لیز شدن و لیز خوردن طرفداران تیم ملی چه شد؟ چه کسی دستور حفظ ژاپنی ها را در ورزشگاه آزادی لغو کرد؟ این همه سوال و خانواده هایی که مطمئنا تا همیشه تا نامی از فوتبال می شنوند به یاد عزیزیان از دست رفته شان می افتند.آن هم فوتبالی که این روزها با زندگی ایرانی آنقدر عجین است که حد و مرز ندارد. عید ۸۴ برای آنها چه زود عزا شد هر چند که دیه هایی بین ۳۳ تا ۴۰ میلیون تومان به بازماندگان اتفاق تلخ داده شد.
عکسها: وحید حسینی