.png "عصر ایران")
۰۷ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۷ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۷
طرز تهیه کباب مرغ و پخت نان در تنور زیر زمینی (فیلم) عكس روي داشبورد، يهويي...
سروش صحت / اعتماد
راننده عكسي را روي داشبورد تاكسي‌اش گذاشته بود، مرد و زن جواني كه يك دختربچه و يك پسربچه جلوي پاي‌شان ايستاده بودند. در عكس همه لبخند مي‌زدند. عكس قديمي و رنگ و رورفته بود و معلوم بود كه مال ٢٠ يا ٣٠ سال قبل است.
از راننده پرسيدم: «خودتونيد؟» راننده گفت: «بله.» گفتم: «خيلي خوبه.» راننده گفت: «زنم ١٠ سال پيش رفت و منو تنها گذاشت.» گفتم: «خدا رحمتشون كنه.» بعد براي اينكه چيزي گفته باشم، گفتم: «ولي بچه‌ها حسابي بزرگ شدن.» راننده گفت: «بله.» گفتم: «پسرتون چي كار مي‌كنن؟» راننده گفت: «جنوبه، زياد از خودش خبري نميده.» لحن صداي راننده پر از غم بود. گفتم: «دخترتون اينجان؟»
راننده گفت: «نه... خارجه... گاهي زنگ مي‌زنه، قيافه‌اش داره يادم ميره... فقط گاهي صداش هست.» به عكس نگاه كردم. راننده گفت: «نمي‌دونم چرا اين عكس را گذاشتم اينجا... وقتي هيچ كدومشون ديگه نيستن.» بعد عكس را برداشت و از پنجره بيرون انداخت. گفتم: «اِ... چرا اينجوري كردين؟»
راننده گفت: «براي اينكه رفتن، نيستن... براي اينكه تموم شد...» به راننده نگاه كردم ولي... راننده هم نبود. ترسيدم. داد زدم: «كجا رفتيد؟» دقيق‌تر نگاه كردم. تاكسي هم نبود. فرياد كشيدم: «كجايين؟ چي شده؟» صداي خودم را شنيدم ولي خودم هم نبودم. خواستم دوباره داد بزنم ولي اين بار ديگر صدايم هم... پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
تماشاخانه
راننده عكسي را روي داشبورد تاكسي‌اش گذاشته بود، مرد و زن جواني كه يك دختربچه و يك پسربچه جلوي پاي‌شان ايستاده بودند. در عكس همه لبخند مي‌زدند. عكس قديمي و رنگ و رورفته بود و معلوم بود كه مال ٢٠ يا ٣٠ سال قبل است.
از راننده پرسيدم: «خودتونيد؟» راننده گفت: «بله.» گفتم: «خيلي خوبه.» راننده گفت: «زنم ١٠ سال پيش رفت و منو تنها گذاشت.» گفتم: «خدا رحمتشون كنه.» بعد براي اينكه چيزي گفته باشم، گفتم: «ولي بچه‌ها حسابي بزرگ شدن.» راننده گفت: «بله.» گفتم: «پسرتون چي كار مي‌كنن؟» راننده گفت: «جنوبه، زياد از خودش خبري نميده.» لحن صداي راننده پر از غم بود. گفتم: «دخترتون اينجان؟»
راننده گفت: «نه... خارجه... گاهي زنگ مي‌زنه، قيافه‌اش داره يادم ميره... فقط گاهي صداش هست.» به عكس نگاه كردم. راننده گفت: «نمي‌دونم چرا اين عكس را گذاشتم اينجا... وقتي هيچ كدومشون ديگه نيستن.» بعد عكس را برداشت و از پنجره بيرون انداخت. گفتم: «اِ... چرا اينجوري كردين؟»
راننده گفت: «براي اينكه رفتن، نيستن... براي اينكه تموم شد...» به راننده نگاه كردم ولي... راننده هم نبود. ترسيدم. داد زدم: «كجا رفتيد؟» دقيق‌تر نگاه كردم. تاكسي هم نبود. فرياد كشيدم: «كجايين؟ چي شده؟» صداي خودم را شنيدم ولي خودم هم نبودم. خواستم دوباره داد بزنم ولي اين بار ديگر صدايم هم...
لینک کوتاه: کپی لینک
واردات گوشت چگونه بازار را نجات می‌دهد؟ جریمه ۲۰۰ هزار تومانی خودروهای دودزا در تهران فیلتر تلگرام و یوتیوب و اینستاگرام ماند که ماند/ رییس شورای عالی فضای مجازی پشت سد شورای عالی فضای مجازی چرا شاعران مشهور از کوروش نگفته‌اند و پاسخ به 6 پرسش دیگر دربارۀ او رکورددار لرزه‌خیزترین استان کشور در مهرماه/معرفی ۳ استان پرزلزله در آبان درخت ۴۵۰ ساله نطنز زنده می شود شگفتی‌های فال حافظ از زبان استاد بهاالدین خرمشاهی (فیلم) ۲۲۰ هزار واحد مسکونی کوچک و روستایی امسال نوسازی می‌شوند راکتور پیشرفته ۳۴۵ مگاواتی بیل گیتس مجوز حیاتی آمریکا را دریافت کرد سلفی جنجالی «مه‌لقا باقری» با گریم و پوشش خاص/ ظاهر جدید بازیگر سوژه کاربران شد (عکس) اعلام اسامی 5 بانک ناتراز جدید کشور پایان دوران صدای مهیب جت‌ها / ناسا با X-59 سکوت را به سرعت پیوند زد تورم خوراکی‌ها به ۱۰۰ درصد نزدیک شد حمایت بانک رفاه کارگران از شکوفایی ظرفیت های توسعه ای استان هرمزگان چرا نباید بعد از غذا قهوه بخوریم؟