۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۱:۱۹
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۲۲۱۶۰
تاریخ انتشار: ۰۴:۳۵ - ۱۶-۰۷-۱۳۹۴
کد ۴۲۲۱۶۰
انتشار: ۰۴:۳۵ - ۱۶-۰۷-۱۳۹۴

بی بی حاضر؛ هنرمندی که مادرانه هایش را گره می زند

"بی بی حاضر امیدواری" متولد 1305 در کازرون است که با تکیه بر فرهنگ فولکلور مناطق جنوب غربی استان فارس به آفرینش آثاری زیبا و خلاق دل داده است. او که بافندگی، صنایع دستی و عروسک سازی را به صورت خود آموخته و تجربی دنبال می کند از سال 1392 به عضویت انجمن هنرمندان خودآموخته ایران در آمده است. اما کهولت سن باعث شد که به توصیه پزشکان چند سالی بافندگی را کنار بگذارد و به ساخت عروسک بسنده کند.
عصرایران؛ سیدمحمد میرزامحمدزاده- در راه رو ها و سالن های خانه هنرمندان که بگردی، گاهی چیزهای خوبی پیدا می شود، چیزهایی که دلت را می برد و گاهی حتی برایشان دلتنگی می کنی. این روزها وقتی وارد تالار زمستان خانه هنرمندان شوی، حجمی از مهربانی، صفا، محبت و دعاهای خیر مادربزرگی مهربان را حس می کنی. دیوارهایی که به داستان های اصیل ایرانی از زبان مادربزرگی دوست داشتنی مزین شده است و شخصیت های پارچه ای و کاموایی که به دست های پر مهر دلسوز او جان گرفته اند.

داستان هایی آنچنان غنی و پر رمز و راز که با هر جمله ای در تو در توی فرهنگ غنی مرز و بوم کهن ایران زمین گم می شوی و اصلا دلت نمی خواهد که لحظه ای از آن رویا به واقعیت بازگردی.

داستان ها را که می خوانی و می خوانی و جلو می روی و پارچه های رنگی و جان گرفته را دنبال می کنی به "مادر جان" می رسی. مادر جان همان راوی قصه های بر روی دیوار و سازنده عروسک های شخصیت های این داستان ها، این روزها مهمان ما در تهران، خانه هنرمندان است.

"بی بی حاضر امیدواری" متولد نهم مهر ماه 1305 در شهرستان کازرون است که با تکیه بر فرهنگ فلکلور مناطق جنوب غربی استان فارس به آفرینش آثاری زیبا و خلاق دل داده است.

او که بافندگی، صنایع دستی و عروسک سازی را به صورت خود آموخته و تجربی دنبال می کند از سال 1392 به عضویت انجمن هنرمندان خودآموخته ایران در آمده است.

اما کهولت سن باعث شد که به توصیه پزشکان چند سالی بافندگی را کنار بگذارد و به ساخت عروسک بسنده کند.

عروسک های بدیع، جذاب و منحصر به فرد او ریشه در تنیدن فرهنگ عامیانه ایران و قصه هایی دارد که او سینه به سینه از دل قرون و اعصار سنت برایمان نقل می کند و گاهی آنها را با مشاهدات و تخیلات فعال خود در می آمیزد.


از ویژگی های جالب عروسک های این بانوی هنرمند می توان به این اشاره کرد که تمام عروسک هایش یا از تکه پارچه های خیاطی تهیه شده و یا پدید آمده از کامواهایی است که خودش با شکافتن بافت های قدیمی تهیه کرده و به صورت کلاژ در هر عروسک کنار هم می چیند.

در مجموعه عروسک های این مادربزرگ دوست داشتنی جدا از عروسک هایی که ریشه در فرهنگ عامیانه مردم دارد، می توان شخصیت های بدیع و جالبی همچون "باب راس" را دید که به گفته بهمن عباسپور، نوه بی بی حاضر، مادرجان از تماشای تلویزیون و برنامه های آن برای ساخت این نوع عروسک ها الهام گرفته است.

بهمن عباسپور، نوه دختری بی بی حاضر، که برای بازدید کنندگان داستان ها را با خوش رویی و جان و دل تعریف می کند از مهربانی های مادربزرگ و تخیلات قوی اش می گوید. از دعاهای خیری که بدرقه راه همه مردم می کند و چتر مهربانی که از کسی دریغ نمی شود. مادربزرگی آنقدر دوست داشتنی که هرکسی برای داشتنش حسرت می خورد.

دیدار ما از گالری آثار بی بی حاضر که تا 19 مهر 1394 برای همه به صورت رایگان قابل مشاهده است، موجب شد تا فرصتی برای هم صحبتی با این بانوی هنرمند و مادر مهربان بیابیم و دعای خیرش را که دنبال هر بازدید کننده می کند با لهجه شیرین کازرونی اش بشنویم.

مادر جان شما چند سال داری و چند فرزند داری؟

(با خنده) به غیر از شبها 90 سال سن دارم. 4 تا پسر و یک دختر دارم و عاشق همه آنها هستم. هر کدام از هم بهتر. عروس هایم هم خیلی گل هستند و همه را دوست دارم. پسرم با اینکه خیلی کار دارد اما این روزها که تهران هستم با پرواز می آید و می رود و مراقب من هست. نوه ام هم کنارم هست و هوای من را دارد.

از چه زمانی این عروسک ها رو درست می کنید؟

از بچگی این عروسک ها را درست می کردم. بازی بچگی ما بود. اما بعد دوران کودکی دیگر درست نمی کردم تا اینکه تنها شدم و بچه هایم سراغ زندگیشان رفتند. من هم برای اینکه تنها نمانم15 سال است که از کازرون به شیراز آمدم و با پسر کوچکم زندگی می کنیم. روزها وقتی پسرم سرکار می رود تا شب که برگردد تنها می مانم. برای اینکه تنهایی اذیتم نکند این عروسک ها را درست می کنم.

این عروسک ها همدم من هستند، اگر این عروسک ها را درست نکنم، فکرم مشغول می شود و ناراحتم می کند. جدا از این دیگر توان راه رفتن ندارم و اگر دو قدم بردارم می خواهم بیوفتم و الان این دست و چشم برایم کار می کنند، تا نشستم هر کاری از دستم بر بیاید انجام میدهم.

همه زحمت هایم گردن پسرم افتاده و از خدا می خواهم که عاقبت شما و این پسرم را به خیر کند، خیلی پسر خوب و زحمت کشی است.


فکر ساختن این عروسک ها از کجا به ذهن شما می آید؟

از کوچکی این عروسک ها را درست می کردم. شخصیت های داستان هایم توی ذهنم شکل می گیرند و من آنها را درست می کنم. گاهی هم عروسک هایم را به پسرم نشان می دهم و اگر خوشش بیاید من خوشحال می شوم و از روی آن ها باز عروسک درست می کنم اما اگر پسرم بگوید "این چیه که درست کردی و زشت است" دیگر سرد می شود و آن شخصیت را کنار می گذارم. اما همه عروسک هایم را با عشق می سازم.

برای ساختن این عروسک ها راه خاصی دارید یا اینکه هرکدام را به نحوی درست می کنید؟

برای ساختن پاهای این عروسک ها داخل پاهایشان برنج می کنم و با دو تا سیخ کبابی (چوب) پاهایشان را قرص می کنم؛ بعدش برای بالاتنه از تکه پارچه های خیاطی استفاده می کنم و آنها را با خرده پارچه پر می کنم، بعد برای ابروها و چشم ها باید تکه پارچه ها را قیچی بکنم و آنها را با هم موزون کنم که زشت نشود که کار خیلی سختی است و من عاشق آنها هستم.

این داستان هایی که تعریف می کنید از کجا می آیند؟

قصه ها را مادربزرگم، مادرم و خاله جانم برایم تعریف می کردند. اما حالا که سنم بالا رفته است، قدری فراموش کرده ام و گاهی که تعریف می کنم دچار اشتباه می شوم.

 این آدم هایی که اینجا می آیند چه برخوردی با شما دارند؟

همه با من مهربان هستند. خدا شاهد است که هرکسی از این در وارد و خارج می شود برایش دعا می کنم. از خدا برای شما هم عمر هزار ساله و عاقبت بخیری می خواهم. برای همه جوان ها دعا می کنم که اگر کار خوب می خواهند خدا به آنها کار بدهد؛ اگر خانه می خواهند، خدا به آنها خانه بدهد، اگر زن خوب می خواهند، خدا زن خوب و بساز به آنها بدهد؛ خلاصه برای همه دعا می کنم، چون اینجا می آیند و مرا خوشحال می کنند، خدا هم آنها را خوشحال کند.

ارسال به دوستان