عصر ایران؛ مصطفی داننده - حادثه تلخ و فراموش نشدنی منا باعث شده است تا این روزها فضای مجازی و شبکههای اجتماعی تبدیل به زمین بازی ایران و اعراب شود. جریانی به دنبال ایجاد فضای دو قطبی میان ایرانیان و اعراب هستند و سعی میکنند با پیامهایی که حاوی القای تحقیر ایرانیان از سوی اعراب است بر آتش خشم ایرانیان، بنزین بپاشند و آن را شعله ور تر کنند.
فاجعه منا بسیار تلخ، دردآور و ناراحت کننده است و قطعا بیکفایتی عربستان عامل آن بوده است اما این فاجعه نباید زمینه ساز تفرقه میان ایرانیان و اعراب شود. «ایرانی نیستی اگر کپی نکنی» نیز رمز این عملیات روانی در فضای تلگرام و شبکه های موبایلی است. این افراد سعی میکنند با بیان مطالبی که اساسا دروغ است زمینه ساز عصبانیت ایرانیها را فراهم میکند.
این گروه به خوبی درک کرده است که ایرانیها در این دوره و زمانه هیچ علاقهای به تحقیق و یا جست و جو در اینترنت ندارند و تنها چیزهایی را که میشوند یا میبینند را دهان به دهان نقل میکنند بدون آنکه بدانند آیا این حرف درست است یا خیر.
به طور نمونه در یکی از این پیامها آمده است که من ایرانی نیستم چون عرب ها به من آموختند که به جای فلان صدا بگوییم پارس که نام وطنمان است. به قول ظریفی: «نمیدانم اعراب که کلمه «پ» را ندارند، چگونه به ایرانیها «پارس» را آموزش دادند. و یا در جای دیگر آمده است که من ایرانی نیستم چون اعراب به من آموختند بگویبم شاهنامه آخرش خوش است چون در آخر شاهنامه ایرانیان از اعراب شکست می خورند. این سخن در حالی مطرح میشود که در کتاب «ریشههای تاریخی امثال و حکم» نوشتهی مهدی پرتوی آملی که به بررسی تاریخی ریشههای ضربالمثلهای ایرانی پرداخته شده، علت رواج این جمله را این میداند که در گذشته هر کس «شاهنامه» میخواند و به ستایش سلطان محمود غزنوی میرسید، از همت سلطان در تحسین «شاهنامه» خوشحال میشد؛ اما با پایان یافتن «شاهنامه» و فهمیدن حقناشناسی سلطان محمود در قبال فردوسی و کتابش، متوجه اشتباه خود میشد. این روایت بعدها به ضربالمثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانهای بزند و اصرار بر ادامه آن داشته باشد، میگویند: شاهنامه آخرش خوش است.
برخی نویسندگان و پژوهشگران «شاهنامه» هم مفهوم کنایی این ضربالمثل را مربوط به رفتار سلطان محمود غزنوی و طرد فردوسی و کتابش از دربار میدانند. آنها معتقدند، این جمله به داستانهای «شاهنامه» ربطی ندارد و به سرگذشت فردوسی و رانده شدنش پس از 30 سال تلاش برای سرودن «شاهنامه» اشاره دارد.
همانطور که مشاهده میشود، این جریان به راحتی تفکرات غلطی را وارد مغز ایرانیان میکنند و زمینه ساز بروز نفرتی عجیب از اعراب در دل ایرانیان میشود. آنها تلاش میکنند که تمام بدبختیها و ناکامی ایرانیان را به نام اعراب بنویسند. آنها به سلام و خداحافظ ایراد میگیرند ولی هیچگاه به دیگر کلمات وارد شده به زبان فارسی اشاره نمیکنند.
جریان «پان ایرانیسم افراطی» را با همه داعیه های غیر مذهبی میتوان طرف دیگر « شیعه لندنی » نامید. چند صباحی است که جریانی در تشیع که رهبری انقلاب آن
را شیعه لندنی نامیدند احساسات اهل تسنن را تحریک می کنند.
حال آن که این رفتارها باعث
میشود دو قطبی ایرانی شیعه و عرب سنی در منطقه شکل بگیرد. این تفکرات منفی باعث
میشود تندروهای غیر عالم و مقلدین بدون
بصیرت، سعی کنند به هر شکل ممکن طرف مقابل را از بین ببرد. این روزها باید به شدت
مراقب تفکر « پان ایرانیسم افراطی» و «شیعه لندنی» باشیم. در روزهایی که وحدت مهمترین
راه حل برای بحران خاورمیانه است.
گروههای ضد وحدت سعی میکنند با پاشیدن تخم نقاق، منطقه را به دامن جنگ و خون ریزی بکشانند. نگاهی به شعارهای داعش و مسلمان ندانستن شیعهها نمونه بارز این تفکر است. پس باید مواظب نفاق در کشور و مذهب بود.