شرق/ کریم ارغندهپور _ روزنامهنگار و سیاستمدار
اگر از من بپرسند مهمترین موضوع جامعه چیست؟ میگویم: گفتوگوی راهبردی. گفتوگو مقدم بر تفکیک موضوعی است. مثلا ممکن است عدهای باور داشته باشند که مهمترین موضوع جامعه ما سیاست است، یا اقتصاد است.
به گزارش شرق، عرض بنده این است که سیاست یا اقتصاد یا فرهنگ، بدون گفتوگو حاصلی نخواهند داشت. بههمینترتیب اگر پرسیده شود مهمترین ثمره گفتوگو چیست، میگویم: بازشدن راه برای ایجاد توافق و تفاهم.
اجازه دهید کمی بیشتر توضیح دهم. اگر فردی یک بیماری سخت داشته باشد، مهمترین کار برای او ابتدا شناخت و بعد درمان بیماری در اسرع وقت و به بهترین شیوه است. دیگران-و بهویژه نزدیکان و دوستداران بیمار- هم باید آنچه در توان دارند انجام دهند تا بلکه از آسیب بیماری کاسته شود و درمانها مؤثر افتد.
حالا وقتی موضوعات عمومی در میان است مهمترین مسئله این است که نخبگان درباره مسائل مبتلا به کشور به اشتراک نظر برسند. ابتدا مسائل را استحصال و بعد درباره شیوهها بحث کنند. مثلا تفاهم زیادی درباره تمامیت ارضی وجود دارد.
شبیه اجماع عمومی درباره نام خلیجفارس در سالهای اخیر. ولی ما درباره صدها موضوع مهم و عمومی دیگر نمیتوانیم حتی به سهم مهمی از آن وحدتنظر دست پیدا کنیم. اینجاست که گفتوگو باید کرد. آنچه در ذیل و جزئیات قراردادهای اجتماعی میگنجد موضوع سخن این یادداشت نیست، حتی قانون میتواند مورد اجماع نباشد و عدهای آن را نپسندند ولی در اصل حاکمیت قانون باید اجماع وجود داشته باشد. پس سخن من رد اختلافنظرها نیست.
روشن است که اختلافات اگر درست تقاطع یابند، زمینهساز پیشرفت هستند. سخن در مراتب فراتر از آن است. در بریتانیا سالهای طولانی است که سیستم درمان همگانی رایگان وجود دارد. این سیستم تقریبا به یک حق همگانی نزد جامعه تبدیل شده.
هر شهروندی میداند که خود یا هریک از اعضای خانوادهاش در روز گرفتاری کاملا تحت حمایت درمانی خواهند بود. جامعه بهطور سنتی روی این سیستم حساس است. تابهحال دولتهای محافظهکار تلاش زیادی کردهاند که بخشهایی از این سیستم را خصوصی کنند و از بار مالی آن روی بودجه دولت بکاهند ولی واکنش جامعه نهایتا آنها را به عقب رانده است.
همین حساسیت عمومی سبب شده که حتی احزاب برای جلب رأی بیشتر، روی اهمیت و استمرار اصل این سیستم درمانی تأکید کنند. در نتیجه میتوان گفت درباره این سیستم در آن جامعه، اجماع نسبی وجود دارد. هر موضوعی که تا این سطح در جامعهای اشتراک وسیع ایجاد کند به بخشی از هویت ملی تبدیل میشود.
مثل لباسهای محلی. این اجماع عمومی نباید فقط در موضوعات سنتی یا تاریخی منحصر شوند. از دهههای گذشته تاکنون، اصل «دموکراسی» بههمینترتیب یک پذیرش جهانی یافت. لازمه بنیادین این اجماع، گفتوگوهای وسیع در عرصه عمومی است.
ما ابتدا باید بتوانیم گفتوگوهای گسترده را در جامعه و بهویژه در سطوح نخبگی سامان دهیم و تحمل خود را در پذیرش سخن متفاوت و حتی مخالف بالا ببریم. بعد باید پارهای از تعصبات را کنار بگذاریم و سخن درست را بر نظر سست پیشین ترجیح دهیم. متأسفانه باید عرض کنم ما هنوز در عمومیکردن فرهنگ گفتوگو در گامهای نخستین هستیم.
وقتی نخبگان ما خود، مدارای لازم را ندارند، عین همان انتظار از دولت طبعا نمیتواند فرجام مطلوب داشته باشد. اگر جامعه روی مسئلهای اصرار کند، احتمال تحقق آن در هر شرایطی بالا خواهد بود. بنابراین افزایش موضوعات مورد اجماع، شاخصی برای سنجش وضعیت جامعه هم هست. در اینباره باز هم خواهم نوشت.