۲۸ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۸ آذر ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۹۰۵۹۵
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۰ - ۲۰-۰۱-۱۳۹۴
کد ۳۹۰۵۹۵
انتشار: ۱۰:۱۰ - ۲۰-۰۱-۱۳۹۴

پرونده عجیب ناموسی- جنایی زوج افغانی

به من گفتند چون با مهرناز رابطه داشته‌ام باید خودم اقدامی بکنم. من هم گفتم می‌توانم آدمکش اجیر کنم که او را بکشد. به یکی از هم‌وطنانم به نام غلام پول دادم و او مهرناز را به قتل رساند و بعد هم جسدش را بیرون انداختیم تا لکه ننگ از خانواده پاک شود.
مردی افغان به نام احمد خرداد سال٨٧ به پلیس شهریار خبر داد همسرش گم شده ‌است. او گفت: «زنم مهرناز از خانه خارج شده و برنگشته در حالی‌که به من گفته ‌بود سرکار می‌رود اما چون آدرس محل کارش را هم نمی‌دانم نتوانستم او را پیدا کنم.»ماموران چندروز بعد جسد زنی جوان را پیدا کردند که به‌طرز فجیعی به قتل رسیده‌ بود.

به گزارش شرق، این زن بعد از به قتل رسیدن، مثله و جسدش رها شده ‌بود. پلیس با توجه به نشانی‌هایی که شوهر مهرناز داده‌ بود، پی برد این جسد متعلق به زنی افغان است که ١٨سال بیشتر نداشته. هویت مهرناز توسط شوهرش مورد تایید قرار گرفت. او در بازجویی‌ها گفت: «نمی‌دانم چه اتفاقی برای زنم افتاده ‌است. او روزها سر کار می‌رفت. می‌دانم در تولیدی پوشاک کار می‌کرد اما از اینکه محل کارش کجا بود و با چه‌کسانی رفت‌وآمد داشت، خبر ندارم.» بی‌تفاوتی احمد نسبت به قتل همسرش ظن ماموران را نسبت به او برانگیخت و این مرد بازداشت شد.

او همچنان مقاومت کرد و گفت از مرگ همسرش خبر ندارد.

ماموران در ادامه تحقیقات، یکی از دوستان نزدیک مهرناز را شناسایی کردند و او را مورد بازجویی قرار دادند. این زن گفت: «سال‌هاست مهرناز را می‌شناسم. ما با هم در کارگاه پوشاک کار می‌کردیم تا اینکه احمد به خواستگاری مهرناز آمد و آنها با هم ازدواج کردند، بعد من به شهر دیگری مهاجرت کردم. بااین‌حال با هم ارتباط داشتیم.

روز حادثه مهرناز با من تماس گرفت و گفت شوهرش رفتارهای عجیبی دارد و خیلی می‌ترسد و به او گفته لازم نیست سر کار برود. مهرناز از من خواست به خانه‌اش بروم، می‌ترسید با شوهرش تنها باشد. من نرفتم چون مریض بودم بعد از آن هم خبری از مهرناز ندارم. می‌دانستم مهرناز با مردی دوست است. آنها با هم بیرون می‌رفتند اما رابطه خاصی نداشتند.»

دوست مهرناز در حالی این اظهارات را مطرح کرد که احمد به‌دلیل نبود دلایل کافی آزاد شده ‌بود و وقتی ماموران دوباره سراغ او رفتند، این مرد به کشورش بازگشته ‌بود. در ادامه بررسی‌ها، عموی احمد به نام جمعه شناسایی و بازداشت شد. او در تحقیقات به قتل اعتراف کرد و گفت با همدستی مردی به نام غلام، مهرناز را کشته ‌است.

او گفت: «یک‌شب که با احمد و پدرش به نام محمد در خانه‌ای بودیم، وقتی به دستشویی رفتم، تلفنم زنگ خورد و احمد از روی شماره متوجه شد مهرناز است. ما مدتی بود با هم در ارتباط بودیم و سینما می‌رفتیم یا قدم می‌زدیم اما رابطه خاصی نداشتیم. احمد خیلی عصبانی شد و گفت تو عموی من هستی و نباید این کار را می‌کردی. با اینکه توضیح دادم رابطه خاصی بین ما نیست اما برادرم محمد و احمد قانع نشدند. بنابراین به اتفاق برادر دیگرم و یکی از بزرگان فامیل جلسه‌ای تشکیل دادیم.

در آن جلسه قرار بر این شد که مهرناز کشته شود. چون او به شوهرش هم دروغ گفته‌ و ادعا کرده ‌بود سر کار می‌رود، در حالی‌که وقتی در خانه نبود وقتش را با من می‌گذراند و از من پول می‌گرفت و به‌عنوان حقوقش به احمد نشان می‌داد.

به من گفتند چون با مهرناز رابطه داشته‌ام باید خودم اقدامی بکنم. من هم گفتم می‌توانم آدمکش اجیر کنم که او را بکشد. به یکی از هم‌وطنانم به نام غلام پول دادم و او مهرناز را به قتل رساند و بعد هم جسدش را بیرون انداختیم تا لکه ننگ از خانواده پاک شود.

بعد از پیداشدن جسد بود که احمد و پدرش محمد از ایران خارج شدند و به افغانستان رفتند.» وقتی جمعه با این سوال مواجه شد که چرا با همسر برادرزاده‌اش رابطه برقرار کرده، گفت: «مهرناز به من مشروب می‌خوراند و بعد مرا به سینما می‌برد و من اصلا متوجه نمی‌شدم.»

در حالی‌که غلام بازداشت شده‌ بود، به‌دلیل فرار احمد و پدرش و دو فرد دیگر که در دادگاه خانوادگی علیه مقتول حضور داشتند، رسیدگی به پرونده به تعویق افتاد تا اینکه پدر مهرناز اعلام کرد بعد از اینکه متوجه شده احمد و پدرش به افغانستان رفته‌اند از آنها شکایت کرده و متهمان مطابق قوانین افغانستان به ٢٠سال حبس محکوم شده‌اند. بااین‌حال چون قتل در ایران اتفاق افتاده و متهمان دیگر نیز در ایران هستند، خواستار مستردکردن متهمان به ایران و رسیدگی به این پرونده شده.

با توجه به تکمیل تحقیقات و مشخص‌شدن سرنوشت متهمان فراری، پرونده برای رسیدگی به شعبه ٧٤ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهمان به‌زودی پای میز محاکمه می‌روند.
ارسال به دوستان
راز میل شدید به صبحانه‌های شیرین مغز ما با این «ترفند» از هوش مصنوعی جلو می‌زند چرا لوگو اپل سال‌ها برعکس بود؟ داستانی که احتمالا نمی‌دانستید نقش شکلات تلخ در کُند کردن روند پیری پیروزی بزرگ تراکتور؛ قسم به لحظه شیرین انتقام چرا کامپیوتر خاموش نمی‌شود؟ راهکارهای قطعی حل مشکل خاموش نشدن ویندوز کدام خودرو قابل‌اعتمادتر است؟ میوه ای کوچک با معجزه ای بزرگ برای قلب و اعصاب! رتبه‌بندی کشورهای جهان بر اساس سهم پول نقد در تراکنش‌های روزمره (+ اینفوگرافیک) «اثر آخرین ماه سال»؛ چگونه زمان محدود بهره‌وری را افزایش می‌دهد؟ امیر عابدینی: آقای محمد خاتمی مخالف این بود که دوباره اسم باشگاه ما پرسپولیس شود قصه‌های نان و نمک(74)/ وقتی استرسِ مصاحبه، مهم‌تر از رزومه است مهران مدیری: طنز رضا عطاران چرک است/ کمدی دوست ندارم رویایت را به خاطر برادر احمقت خراب نکن! می‌خندیدند، تحقیر می‌کردند و اخراجم را می‌خواستند؛ شکایت جنجالی کارمند رئال