غلامحسین كرباسچی ، دبیرکل حزب کارگزاران در یادداشتی که ارگان این حزب آن را منتشر کرده است ، نوشت: انتخابات هشتمین دوره مجلس در هفتهای كه گذشت، برگزار شد. سرانجام 24 اسفند آمد و رفت و در این میان و مطابق با روال متعارف، پیش از انتخابات فضای موجود به شیوه ردصلاحیتها و در روزهای باقیمانده تا انتخابات به تلاش و تمنای رای از مردم، در روز انتخابات و عرصه رقابت به دلنگرانی یا دلخوشی از پیروزی و پس از آن به فغان و فریاد تقلب و تغییر آرا و آمار گذشت.
اعلام نتایج انتخابات در دوره اول، تحلیلها و تفسیرهای متفاوتی از انتخابات این دوره را به دنبال داشته است. فارغ از صحت و سقم این تحلیلها به نظر میرسد اگر به دور از رویكردهای احساسی با تحلیلی آماری نتایج آرای این دوره از انتخابات را مورد توجه قرار دهیم، از بدبینی، تعجب و تاسفمان كاسته خواهد شد.
همواره گفتهایم و همه میدانند كه جناح اصولگرا (راست) با دارا بودن مجموع یكسوم آرای مردم از آغاز انقلاب تاكنون هم به لحاظ اعتقادی و هم تشكیلاتی توانسته است این درصد را حفظ كند.
این روند، از زمان جنگ و حضور حضرت امام(ره) در راس نظام و در سالهای بعد از آن و حتی این روزها به دلایل متعدد همچنان ثابت مانده است و آنچه در این دوره از انتخابات نیز زمینهساز پیروزی رقیب در میدان انتخابات شد بهرهمندی از همین درصد ثابت آرا بود.
اگر آرای اختصاص داده شده به یكی از كاندیداهای جناح راست، برای نمونه آقای بادامچیان را در دورههای مختلف حضور ایشان در رقابتهای انتخاباتی مجلس مورد توجه قرار داده و تعداد آرا را در این دورهها مقایسه كنیم، مشخص میشود كه در تمام این دورهها نهتنها درصد ثابت كه حتی در تعداد تقریبا عدد ثابتی از آرا متعلق به این كاندیدا بوده است و رای سایر چهرههای جناح راست نیز معمولا براساس همان روال شكل گرفته (كمی بیشتر یا كمتر).
بدینسان مسوولان كشور و نیز خود دوستان جناح راست نباید چشم بر اعداد و ارقام ببندند و فكر كنند كه به جریانی مستحكم، پایدار و صاحب اكثریت آرای جامعه تبدیل شدهاند و مردم با همه مشكلات و گرفتاریها و در هر شرایطی پای صندوقهای رای میآیند و به هر صورت كه جامعه را اداره كنند، آنها را تایید میكنند و اتفاقی نمیافتد.
از سوی دیگر طرف مقابل (جناح چپ) كه از بقیه آرای جامعه پشتیبانی میگیرند نیز در شرایطی مانند امروز نباید بهطور مداوم به تقلب، تعجب و بدبینی به شورای نگهبان یا وزارت كشور بیندیشند و دیدگاههایی از این دست را در جامعه رواج دهند.
در همه دورههای گذشته و برگزاری انتخابات مشابه در كشور (برای مثال در دوران مدیریت آقایان ناطق، محتشمیپور، نوری، بشارتی، موسویلاری و پورمحمدی) همواره كسانی كه در جریان مسوولیت اجرای انتخابات بودهاند با تمام وجود از صحت انتخابات دفاع كرده و میكنند، این در حالی است كه در سوی دیگر موضوع یا شورای نگهبان یا نمایندگان منتخبانی قرار دارند كه این رویكرد مسوولان را تخطئه و آنها را به وقوع تقلب و خلاف متهم میكنند.
یكبار باید بپذیریم كه فراتر از این جریانسازیها با استناد به آمار و ارقام و ... نتایج را تحلیل كنیم و در مسیر انجام انتخابات قانون را دنبال كرده و درصدد رفع نابسامانی احتمالی با استفاده از راهكارهای قانونی موجود برآییم.
واقعیت این است كه در برابر جناح رقیب، با همه تلاشهایی كه بهكار بستیم در این دوره از انتخابات نتوانستیم بیش از 30 درصد رایدهندگان را برای مشاركت به حركت درآوریم.
آنها نیز با وجود لیستهای متعدد و عدم انسجام، رای خود را بین نامزدهای زیادی شكستند و نتیجهای كه حاصل شد را رقم زدند.
در چنین شرایطی تحلیل آماری انتخابات به ما كمك میكند كه واقعبینانه نگاه كنیم و ذهن خود را به مسائل فرعی منعطف نكنیم و وحدت جامعه و هویت ملی را خدشهدار نسازیم.
در اینكه «در این نیامدن و حضور نداشتن در انتخابات» كه از قبل گفته میشد كه «اگر مردم نیایند نتیجه برنده شدن جناح راست خواهد بود»، چه كسانی تاثیر داشتهاند سخن و تفسیر بسیار است. در این میان هم فعالیت رسانههای خارج از كشور و القائات بیرونی آنها بربخش خاصی از طبقات اجتماعی تاثیرگذار بود و هم تاكید برخی گروههای داخلی بر تحریم و بیفایده بودن حضور در انتخابات و پراكندن تخم یأس و ناامیدی از سوی نیروهای افراطی و كوتهبین داخلی كه فكر میكردند شركت در انتخابات به مثابه تقویت نابسامانیها و نارواییهای داخلی و به معنای حكم تایید مطلق رفتارهای هر اداره و سازمان و دادگاه و موسسهای كه به هر نوع در حق آنها یا هر بیگناه دیگری ناروایی داشته باشد.
مشاركت محدود رایدهندگان در این دوره از انتخابات از طرفی هم ماحصل عملكرد مسوولان و كسانی است كه در ردصلاحیتها و خالی كردن سبد اصلاحطلبان از شخصیتهای شناختهشده و قابل توجه مردم بود كه میتوانستند بسیجكننده آرای عمومی بخشهای متنوعی از جامعه باشند، بخشی از این مسوولیت نیز متوجه رسانه ملی است كه با نوع تبلیغات یكسویه خود و رواج تكصدایی ترسیمكننده فضای محدود و یكپارچگی در این دوره از انتخابات بود و ناامیدی و یأس را به نیروهای چپ و مستقل جامعه القا میكرد.
نتیجه انتخابات همچنین ماحصل عملكرد دوستان اصلاحطلبی است كه یا به دلیل برخی دیدگاههای شخصی یا تحت تاثیر برخی القائات تفرقهافكن نتوانستند به وحدتی كه باید و شاید برسند؛ آنها آرای خود را پراكنده كردند و در چنین شرایطی رقیب با درصد اندك پیروز شد.
فراتر از همه این تحلیلها مهمترین آموزهای كه میبایست از این دوره از انتخابات دریافت كرد توجه به این نكته است كه نتایج انتخابات نباید موجب مشتبه شدن امر بر هر دو طرف شود و نقار و بدبینی بیشتر و از بین رفتن حس اعتماد مردم به حاكمیت و مسوولان را به دنبال داشته باشد.
به نظر میرسد در مجموع در حال حاضر انتقاد به سیستم انتخابات و رایگیری ما در اولویت قرار ندارد و مصلحت نیست كه هر بار با نادیده گرفتن واقعیات و بیتوجهی به مستندات آماری به جنجالهای حاشیهای (كه در صحنه تبلیغات جهانی هم انعكاس دارد) عادتمان شده است، بپردازیم، از این سو ما با بیان اینكه «آنها متقلبند» به رقیب بتازیم و آنها با «بیمنطق و جنجالطلب» خواندن ما این جریان برخوردها را ادامه دهند.
در حال حاضر برای بهبود وضعیت موجود و اجرای منویات سیاسیمان و رسیدن به انسجام سازمانی جامعه (كاری كه به نظر میرسد طرف مقابل با همه دیدگاههای غیرمدرن خود مجدانه به حفظ سازمان رای و یكپارچگی آن با استفاده از همه ابزارهای اعتقادی، اقتصادی و فرهنگی و... پرداخته است) بیش از همه به واقعبینی و تجمیع احزاب و دستههای كوچك و روی آوردن به سازمان و جبههای بزرگ نیازمندیم، بهگونهای كه بتوانیم از تجربههای خود با واقعبینی به جای تحلیلهای غلط استفاده كنیم و توجه داشته باشیم كه برخی گروههای كوچك آرمانگرا در افزایش شكاف و دامنهدار شدن این تفرقه میان نیروهای اصلاحطلب بسیار نقش دارند.
از هماكنون باید برای یك ماه آینده در فكر باشیم (دوره دوم انتخابات) راه بیفتیم و نیروها را بسیج و متحد كنیم و جامعه را به تحرك واداریم. اگر روزنامه نداریم و رسانهای به یاری ما نمیآید و صدا و سیما علیه ما نیش و كنایه میزند، دستكم اینكه خود بهدست خویش به خود آسیب نرسانیم و دائم علیه یكدیگر شمشیر زبان از نیام نكشیم.
سلیقههای سیاسی متفاوتی در مجموعه كشور و بین خود ما نیز حاكم است و دیدگاههای هیچ دو نفری عینا مثل هم نیست و صددرصد با هم تطبیق نمیكند و اینجاست كه باید رویكرد نسبی به مسائل داشت و موضوعات را از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد.
اگر با جناحی یا گروهی به نام اصولگرا یا راست اختلاف داریم- كه داریم- با هم كنار آییم و از الان دست در دست هم شركت یكپارچه را در دوره بعد ترغیب كنیم. اكنون 40 تا 50 نماینده اصلاحطلب به مجلس فرستادهایم و به همین تعداد نیز نمایندگان مستقل انتخاب شدهاند و در دوره دوم رقابت میان نیروهای مستقل و جناح رقیب، جدی است، به جای پراكندن تخم یأس و ناامیدی به فرصتهایی بیندیشیم كه در این دوره از رقابت برای ما مهیا شده و یا خواهد شد.
بیندیشیم كه ممكن است تعداد قابل توجهی نماینده قدرتمند و نقشآفرین را در مجلس داشته باشیم و این امر میسر نمیشود مگر آنكه به تحریكات و تبلیغات داخلی و خارجی كه ما را به خود مشغول میكند، دل نبندیم و اولویتها را در صدر قرار دهیم.