۱۴ آبان ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۰۲:۱۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۳۳۵۱۹۷
تعداد نظرات: ۱۰ نظر
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۳ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۳
کد ۳۳۵۱۹۷
انتشار: ۱۵:۰۳ - ۲۰-۰۲-۱۳۹۳

تازه داماد بدبین، با 6 موبایل مزاحم زنش می‌شد!

دکتر ابتدا حساسیتی نشان نداد و عنوان کرد حتما اشتباهی می‌گیرند یا بالاخره خسته می‌شوند و از این کار دست می‌کشند اما بعدها مرتب من را زیر سوال برد و گفت که حتما خارج از خانه یا در دانشگاه روابطی دارم که طرف‌های مقابل می‌خواستند زندگی‌مان را نابود کنند.
تازه‌ داماد که با دختری ۲۰ سال کوچکتر از خود ازدواج کرده بود در باتلاق بدبینی‌های خود فرو روفت.

این مرد ۴۰ساله که مدرک دکترا دارد در مراسم ختم پدربزرگش با دختری آشنا شد و به خواستگاری وی رفت.

به گزارش شهروند، اوایل هفته گذشته، زن جوانی به دادگاه خانواده ونک رفت و خواستار طلاق از شوهرش شد.

همزمان با این تقاضا، مرد شیک‌پوشی که چهره‌ای آرام داشت اصرار کرد با همسر جوانش زندگی را ادامه دهد و گفت که به هیچ‌ عنوان حاضر به جدایی نیست.

اما زن که ۲۴ساله است به قاضی دادگاه گفت: مادرم دخترعمه پدر شوهرم است و ۴ سال پیش وقتی شنیدم بزرگ خاندان فامیل درگذشته است به خواسته مادرم تصمیم گرفتم من نیز در مراسم عزاداری شرکت کنم.

وی افزود: در همین مراسم بود که دکتر را دیدم که مردی شیک‌پوش و باکلاس بود،. وقتی شنیدم که شوهرم با وجود ۴۰سالگی هنوز ازدواج نکرده است و در یک شرکت اروپایی مستقر در ایران کار می‌کند تعجب کردم و نمی‌دانم چرا وقتی خواهر دکتر خواست برای دقایقی سر میز آنها بنشینم، پذیرفتم.

شوهرم شنید که دانشجو هستم و ادعا کرد می‌تواند برایم کاری دست و پا کند و همین باعث شد شماره موبایلم را به وی بدهم. یک هفته بعد دکتر به من زنگ زد و خواست به شرکتش بروم. تصورم این بود برایم کاری پیدا کرده است و سریع پذیرفتم.

در آنجا وعده کار را به من داد اما به سختی توانست خیلی مودبانه از من خواستگاری کند. ابتدا شوکه شدم اما بعد احساس کردم به وی علاقه‌مند هستم. خیلی از دخترها آرزو دارند شوهری با این خصوصیات داشته باشند.

یک هفته بعد جواب بله را دادم و با هم در کمتر از ۶ ماه ازدواج کردیم. از وقتی وارد خانه دکتر شدم به رفتارهای عجیب وی برخوردم اما زیاد حساس نشدم. حتی تمایل نداشت من به دانشگاه بروم اما بروز نمی‌داد. تنها گفت تا فارغ‌التحصیلی کامل نیازی نیست به سرکار بروم و من را با جملات رنگین و سنگین راضی کرد تا همان درسم را ادامه دهم.

احساس می‌کردم از سر دلسوزی است. مدتی به خوبی گذشت تا این‌که مزاحمت‌های تلفنی شروع شد. راستش را بخواهید ترسیده بودم. خصوصا وقتی شوهرم در خانه بود تماس‌های مرموزی با موبایل و تلفن خانه‌ام برقرار می‌شد.

دکتر ابتدا حساسیتی نشان نداد و عنوان کرد حتما اشتباهی می‌گیرند یا بالاخره خسته می‌شوند و از این کار دست می‌کشند اما بعدها مرتب من را زیر سوال برد و گفت که حتما خارج از خانه یا در دانشگاه روابطی دارم که طرف‌های مقابل می‌خواستند زندگی‌مان را نابود کنند.

شماره موبایلم را عوض کردم اما مزاحمت‌ها ادامه داشت. وقتی سفر می‌رفتیم در خودرو نزد دکتر مرتب موبایلم زنگ می‌خورد.

کلافه شده بودم. هر وقت هم می‌خواستم شکایتی کنم دکتر بهانه می‌آورد و من زمان را از دست می‌دادم. شماره‌های مختلفی از موبایل‌های اعتباری و غیراعتباری به من زنگ می‌زدند و اینکه شوهرم اجازه شکایت نمی‌داد برایم عجیب بود تا این‌که یک روز برای رفتن به دانشگاه عجله داشتم و چون خودرویم خراب بود خودرو دکتر را برداشتم و رفتم. آن روز هیچ مزاحمتی نبود. فقط شوهرم به من زنگ زد و دلخور بود که چرا خودرویش را بدون اجازه برداشته‌ام و من بهانه آوردم که عجله داشتم، دکتر هم خواست که سریع برگردم.

زن نگاهی به شوهرش انداخت و ادامه داد: به‌صورت اتفاقی خواستم کیفم را در صندوق عقب گذاشته و برای دقایقی داخل یک آرایشگاه شوم. وقتی صندوق عقب را باز کردم نزدیک به ۶ موبایل و سیمکارت‌های زیادی را دیدم که آنجا بودند و فهمیدم همه مزاحمت‌ها زیر سر شوهرم بود.

به خانه برگشتم و انگار شوهرم منتظر بود و با صدای آرامی گفت که همیشه نگرانم بود که به‌خاطر تفاوت سنی‌مان خیانتی بکنم. انگار دنیا روی سرم خراب شده بود و از همان لحظه خانه دکتر را ترک کردم و حالا طلاق می‌خواهم.

شوهرم که صدایش می‌لرزید، گفت: اشتباه کردم، می‌پذیرم. خیلی از دوستان و بستگان می‌گفتند با دختری که ۲۰ سال از تو کوچکتر است ازدواج نکن و من تحت تاثیر همین حرف‌ها بودم که بدبین شدم. مزاحمت‌هایم برای این بود که بهانه‌ای پیدا کنم و اجازه ندهم همسرم به دانشگاه برود و الان پشیمانم و حاضر هستم جبران کنم.

بنا بر این گزارش، قاضی پرونده به این زوج مهلت داد تا با هم به توافق برسند و از زندگی شیرین لذت ببرند و اگر به تفاهم نرسیدند به دادگاه مراجعه کنند.
ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۱۰
در انتظار بررسی: ۵۰
غیر قابل انتشار: ۴
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
26
173
ما زنها به این جور مردا میگیم روانی...شما مردا چی میگین؟؟؟
پاسخ ها
مهدی
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
روانی!
محمد
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
ما مردا میگیم باهوش (:
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
6
132
دکتر برو دکتر
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
(((((((((((((-:
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
9
76
دزد همه رادزد می داند
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
8
80
از زندگی شیرین لذت ببرند؟؟؟؟؟!!!!!
حسين
Iran (Islamic Republic of)
۱۷:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
82
26
خانم محترم از بس اين اتفاقات كثيف افتاده زن مرد هم ندارد خيانت از طرف هر كدام باشد كار نفرت انگيزي است ولي اقايان نسبت به ناموس خيلي حساسيت دارند
پاسخ ها
مریم
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
توجیه نکنید
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۲۰
9
31
حماقت محض بوده اين ازدواج
ورود کد امنیتی
captcha
علت روغن ریزی گیربکس خودرو چیست ؟ / نشانه‌های روغن ریزی گیربکس خودرو + روش تعمیر کدام کشور منطقه یورو بالاترین نرخ تورم را دارد؟ وحشت در فرودگاه واشنگتن؛ تهدید بمب، قلب آسمان آمریکا را فلج کرد راه‌آهن رشت ـ آستارا؛ مسیر جدید اتصال چین به روسیه و غرب سخنگوی وزارت خارجه: آزادی مشروط ۲ تبعه فرانسوی زندانی در ایران نویدکیا: مسئولیت نتایج سپاهان با من است، نه مدیریت باشگاه آیا سخنان البوسعیدی خبر از تغییر راهبرد کشورهای عربی می‌دهد؟ محمد مهاجری: شما نخبگان را فراری دادید! ناگفته های پرونده برخورد با مطبوعات در دوران اصلاحات: روزی که همسر مرتضوی به او زنگ زد / ماجرای شیرینی و تراول چک هایی که به مرتضوی، همسر و دو پسرش دادند کشف بزرگ‌ترین مار جهان در دل جنگل‌های آمازون خسرو شکیبایی و خاطره سوپراستاری که گفت: «خدا رو شکر مادرم فوت شد» دروازه‌بان آخال: داور با تصمیم‌های اشتباه، تمرکز ما را از بین برد دستور عارف برای توزیع شیر رایگان در مدارس ابتدایی دولتی درخواست ایران از شورای امنیت: برنامه آمریکا برای آزمایش سلاح‌های هسته‌ای را فوری بررسی کنید سرمربی آخال: سپاهان باید از داور تشکر کند؛ تاکنون چنین قضاوت ضعیفی ندیده‌ام