روزنامه کیهان در شماره امروز خود در ستون نکته ها به قلم دکتر عدالرضا داوری قائم مقام و معاون خبر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) نوشت که خواندن آن خالی از لطف نیست:
آقاي سيدمحمد خاتمي، رئيس جمهور سابق، نحوه مواجهه دولت اصلاحات با منتقدان را چنين ترسيم نموده است: «يك مورد پيدا كنيد كه دولت و مجلس قبل مدعي شده باشد كه كسي برعليه آنها حرف زده باشد و آنها برخورد كرده باشند». (1)
ايشان اخيراً هم در جمع مردم كرمان به انتقادپذيري دولت اصلاحات اشاره كرده و گفت: افتخار مي كنم كه همواره در دولت من از آزادي بيان، مطبوعات و انديشه دفاع شد. (2)
اين اظهارنظرهاي رئيس دولت سابق، خاطره اي را از ماه هاي آغازين فعاليت خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) برايم تداعي نمود، كه به منظور آگاهي افكار عمومي جامعه به آن مي پردازم:
زمستان 78 با نخستين روزهاي فعاليت «ايسنا» مصادف بود. در آن ايام روابط عمومي وزارت نفت، خبري را در خصوص حضور شركت «رويال داچ شل» در پروژه هاي نفتي ايران اعلام نمود كه با واكنش و نگراني برخي محافل دانشجويي مواجه شد. آن روزها به عنوان قائم مقام مديرعامل و معاون خبر «ايسنا» فعاليت مي نمودم كه يكي از دانشجويان دانشگاه تهران به نام «يحيي صدري نژاد» با در دست داشتن كتاب «هيچ كس جرأت ندارد» (3) كه به افشاي ماهيت گروه بيلدربرگ به عنوان صحنه گردانان شركت «رويال داچ شل» مي پردازد، به دفتر كارم مراجعه كرده و از توسعه فعاليت هاي اين شركت در صنعت نفت ايران ابراز نگراني نمود. آن دانشجو تقاضا داشت تا بخش هاي مستند اين كتاب به عنوان يك گزارش خبري و به منظور تنوير افكار عمومي در ايسنا مورد استفاده قرار گيرد.
صداقت و انگيزه پاك آن دانشجو كه در جاي جاي اظهاراتش موج مي زد، مرا مصمم نمود كه درخواستش را اجابت نمايم. از وي خواستم براساس موارد مستند مندرج در كتاب، گزارشي را از سابقه، ساختار تشكيلاتي و نحوه عملكرد شركت شل تهيه كند تا در تلكس خبري «ايسنا» مورد استفاده قرار گيرد كه چنين شد.
ساعتي از ارسال اين گزارش نگذشته بود كه تلفن هاي «ايسنا» به صدا درآمد و به صورتي غيرمتعارف و اضطراري به دفتر رئيس جهاد دانشگاهي احضار شدم. در دفتر رئيس جهاد دانشگاهي با چهره مكدر برادر عزيزم دكتر علي منتظري، رئيس وقت جهاد دانشگاهي و چهره خشمگين و برافروخته دكتر سيدمحمد صحفي، مديركل وقت روابط عمومي وزارت نفت و معاون مطبوعاتي وزارت ارشاد در سال هاي پاياني دولت اصلاحات مواجه شدم. هنوز بر صندلي مستقر نشده بودم كه با پرخاش مديركل وقت روابط عمومي وزارت نفت، «ايسنا» به زير پا نهادن منافع ملي، اخلال در قراردادهاي بين المللي، مانع تراشي در مسير توسعه صنعت نفت، فراري دادن سرمايه هاي خارجي و همسويي با گروه هاي فشار!! متهم و تهديد به پيگيري قضائي شد و دليل همه اين اتهامات و تهديدها نبود مگر ارسال يك گزارش مستند در خصوص معرفي پشت صحنه شركت «رويال داچ شل»!!
موضع رئيس وقت جهاد دانشگاهي، جرأت و جسارتم را افزون كرد و به آقاي مديركل عرض كردم كه چگونه است صدها صفحه مقاله و مصاحبه در تخريب باورهاي ديني، ساختارشكني حاكميت جمهوري اسلامي و تحريف انديشه هاي امام و تاريخ انقلاب، حساسيت دولت را تحريك نمي كند اما افشاي مستند ماهيت يك شركت صهيونيستي، اينچنين مديران ارشد دولتي را برآشفته مي نمايد كه جز سكوت جوابي ديگر نيافتم و اين نبود مگر آن كه در برهه اي از تاريخ اين مرز و بوم و براي عده اي از بازيگران عرصه قدرت، حفظ حريم شركت هاي خارجي و حاشيه امنيت فعاليت هاي آنها بر حفظ باورها، آرمان ها و ارزش هاي يك ملت ارجحيت يافت.