عصر ایران؛ مازیار آقازاده- قدرت و ثروت؛ دو کالای کمیاب و نادرند که از ابتدای پیدایش جوامع انسانی دلیل غالب در غالب رقابت ها ، خصومت ها و تنش های درون و میان جوامع انسانی بوده است.
قدرت و ثروت در بیشتر مواقع لازم و ملزوم یکدیگر می شوند. گاه قدرت سبب ایجاد ثروت می شود و گاه ثروت به ایجاد قدرت و نفوذ می انجامد.
در هر جامعه که قدرت و ثروت بی مهار باشند فساد نیز تالی آن خواهد بود. بدون هیچ تردیدی در صورتی که قدرت و ثروت بدون حساب و کتاب و بدون مهار باشد فساد پدید می آید و جامعه از تعادل خارج می شود و عده ای محدود و معدود برخوردار از قدرت و ثروت ارکان قدرت و ثروت را در اختیار و انحصار خود می گیرند. این تجربه تاریخ است و تنها مختص به یک کشور و یک منطقه نیست.
البته بشر هنوز هم قادر نشده "قدرت و ثروت" را به طور کامل مهار کند. از زمان پیدایش سلطه در جوامع انسانی و پیدایش مالکیت خصوصی ، روند سلطه و فرمان پذیری درون و میان جوامع انسانی ادامه دار بوده است و هنوز هم این روند ادامه دارد.
برای زیست آزاد و انسانی چه باید کرد؟پاسخ به این پرسش دشوار است، چه آنکه هنوز هیچ جامعه ای در روی کره خاکی نتوانسته به طور کامل قدرت و ثروت را مهار کند. در کشورهای توسعه یافته غربی که خود را مهد دموکراسی می دانند مهار ثروت به شیوه مالیات های سنگین بر درآمد و اصل شفافیت اقتصادی و ایجاد فرصت های برابر (برای رفع تبعیض) و به ویژه محترم شمردن " قانون" در عرصه عمل به مورد اجرا در آمده است اما با وجود اجرای این نسخه های شفا بخش در همین کشورها به جای قدرت مطلق، "لابی" ها و شرکت های انحصاری شکل گرفته اند.
لابی ها شکل محترمانه تداوم تسلط ثروت بر قدرت اند . لابی های مختلف که در واقع بازوهای فشار صاحبان سرمایه اند در کشوری چون آمریکا بر قوه قانونگذاری این کشور سایه گسترده اند و می کوشند به شیوه های گوناگون با مجاب کردن نمایندگان مردم ، بر آرای آنها تاثیر بگذارند تا منافع صاحبان سرمایه -که آنها را نمایندگی می کنند-تامین شود.
در عرصه قدرت نیز موضوع " دموکراسی" به عنوان راه چاره " مهار قدرت" در نظرگرفته است. در این شیوه، قدرت در انحصار یک فرد و گروه خاص نیست و به طور گردشی با آرای مستقیم و غیر مستقیم مردم جابه جا و دست به دست می شود.
اما در همین عرصه نیز مشکلات خاصی وجود دارد. چرا که " تبلیغات" و " گندم نمایی و جو فروشی" و فریب افکار عمومی مطرح است. آرای مردمی که غالبا سیاسی نیستند و از پشت پرده آنچه در دالان تو درتوی قدرت و مناسبات حاکم بر جامعه اطلاع دقیقی ندارند، حتی گاه می تواند به زیان خود آنها رقم بخورد.
"تفکیک قوا" فرمولی بوده است که در قرن هجدهم میلادی و از جانب اندیشمند و حقوقدان فرانسوی " شارل دو مونتسکیو" مطرح شد. ایده ای که در واقع فلسفه اصلی در کنترل و مهار " قدرت مطلق و فردی" بوده است.
از نظر مونتسکیو تنها با ابزار قدرت می توان قدرت را مهار کرد و اگر بخواهیم قدرت مطلق را مهار کنیم باید آن را داخل دستگاه های حاکمیتی توزیع کنیم و هر بخش را به دستگاهی بسپاریم تا با شیوه " کنترل و تعادل" - چک و بالانس - قدرت مهار شود و از تمرکز قدرت جلوگیری شود.
اینها راه هایی بوده است که تا کنون برای یک زیست بهتر انسانی در جوامع انسانی، به ذهن اندیشمندان بشر رسیده است و صد البته موفقیت این شیوه ها در مهار قدرت و ثروت نه به طور" مطلق" بلکه " نسبی" بوده است.
بدون تردید انسان ها و متفکران در جوامع کنونی بشر و در جوامع آتی برای چالش های کنونی و آتی شیوه های جدیدتری ابداع خواهند کرد.
غرض از این وجیزه کوتاه یادآوری این نکته است که زیست بشر پس از پایان دوران غار نشینی و از زمان آغاز پدیده یکجا نشینی و پیدایش مدنیت های نخستین، همواره با دغدغه این دو پرسش بنیادین همراه بوده است که 1- چه کسی و چگونه حکومت کند؟(قدرت) 3- از چه راه و با کدام شیوه می توان امکانات محدود (ثروت) را بین خواست ها و نیازهای نامحدود شهروندان تقسیم کرد؟
هر اصلاحی در عرصه قدرت و سیاست می تواند در اصلاح اقتصادی و توزیع ثروت نیز موثر افتد.