در ظاهر این دو شخص یعنی آقای روحانی رئیس جمهور ایران و کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران نباید ربط چندانی به هم داشته باشند اما یک خصوصیت بارز در این دو بزرگوار وجود دارد که آن ها را به هم نزدیک می کند. هر دو آن ها به شدت از شعارهای پوپولیستی می پرهیزند و سعی دارند به مردم واقعیت را بگویند.
حقیقتا کار دشواری است. مقاومت در مقابل وسوسه محبوب شدن آن هم با سردادن چند شعار توخالی، کاریست کارستان که از عهده هرکسی برنمی آید. بلاژویچ را حتما به خاطر دارید. مشهور بود بود که روانشناسی خوانده است. نمی دانم روانشناسی خوانده بود یا نه، اما هرچه بود روح و روان ایرانی جماعت را خوب شناخته بود و درست به همین دلیل ظرف مدت کوتاهی به یکی از محبوب ترین چهره ها در این سرزمین بدل شد. شعارهایی می داد که ما ایرانی ها از شنیدنش سرمست می شدیم. تعریف و تمجید هایی از ما می کرد که خودمان هم باورمان شده بود اگر این بابا سرمربی تیم ملی ما در جام جهانی باشد اگر قهرمان جام جهانی نشویم دست کم نایب قهرمانی روی شاخش است. ما سرگرم همان خیال پردازی ها بودیم که تیم ملی حتی به جام جهانی راه پیدا نکرد.
مشکل البته بیش از آن که به آقای بلاژویچ مربوط باشد به ما مربوط است. ما خوب تربیت نشده ایم. ما عادت کرده ایم کسانی را که به ما واقعیت و حقیقت را گوشزد می کنند دشمن بداریم و با آن ها که شعار می دهند و احساسات ما را تهییج می کنند به مثابه یک قهرمان رفتار کنیم. کسانی که در چنین فضایی و با علم به این که ما چه مردمان ویژه ای هستیم از شعار و برانگیختن احساسات سطحی ما پرهیز می کنند آدم های به شدت قابل احترامی هستند. یکی از آن ها آقای کی روش است که همواره سعی دارد جایگاه حقیقی فوتبال ما را به ما بشناساند و بضاعت فوتبال ما را در حد واندازه واقعی آن به ما نشان بدهد.
ما اگر ذره ای اهل انصاف بودیم باید او را فقط و فقط به این دلیل که برای خوشایند ما دروغ نمی گوید تحسین می کردیم.آقای روحانی هم از این منظر به شدت شبیه آقای کی روش است. او می داند هرچه قدر هم که اوضاع اقتصادی بد باشد عامه مردم را می توان با شعار راضی نگه داشت. کاری که دست کم هشت سال آن را انجام دادند و جواب هم گرفتند. اما او این کار را نمی کند و به همین دلیل قابل احترام است.
به نقل از وبلاگ سیدعبدالجواد موسوی