خرداد ؛ علیرضا داوری - ظاهراً روش دولت نهم و دهم در تخریب دستاوردهای گذشته، صرفاً هدف رایآوری ندارد. چرا که در حالی که کمتر از یک ماه آینده دیگر احمدینژاد رئیسجمهور نخواهد بود، گزارش بخش اقتصادی ایرنا با دستاویز قرار دادن مساله بنزین، زنگنه را هدف تخریب جدیدی قرار داده است. اما به راستی چه کسانی ایران را به واردات بنزین وابسته کردند؟ و سوال مهمتر اینکه حتی با فرض اینکه عملکرد زنگنه و دولت اصلاحات در زمینه بنزین کاملاً زیر سوال باشد، به طور کلی عملکرد وزارت نفت در دوران فعلی که هنوز «گروهبانها» بر سرکار هستند، تا چه میزان قابل مقایسه با دوران «ژنرالها» است؟
خلاصه مطلب سایت دولت این است که اگر روش کاری زنگنه ادامه مییافت، اکنون واردات بنزین بسیار بیشتر از مقدار فعلی بود و از آنجا که ظرفیت پالایش نیز چندان رشد نکرده بود، کشور از محل واردات بنزین به ویژه در شرایط تحریم، دچار زیان فراوان میشد. به نظر میرسد این استدلال در تمامی بخشهای فرض و نتیجهگیری دچار ایراد جدی است. اما چرا؟
1) بر اساس آمارهای ترازنامه سال 84 انرژی کشور، کل مصرف بنزین کشور در سال 76 بیش از 12.3 میلیارد لیتر بوده است که با متوسط رشد 8.9 درصدی، در سال 84 به بیش از 24.3 میلیارد لیتر رسیده است. یعنی در طی این بازه زمانی 8ساله، مصرف بنزین کشور تقریباً دوبرابر شده است. واردات بنزین نیز در طی این بازه زمانی از 2.1 میلیارد لیتر، به بیش از 9 میلیارد لیتر رسیده است. روشن است با این محاسبات، تولید بنزین کشور در سال 76، بیش از 10 میلیارد لیتر بوده است و در سال 84 به بیش از 15 میلیارد لیتر رسیده است. یعنی افزایش 50 درصدی ظرفیت تولید بنزین کشور. لذا باید اذعان داشت علیرغم اعتقاد به غیراقتصادی بودن تولید بنزین در پالایشگاهها در آن دوره زمانی، افزایش ظرفیت تولید بنزین نیز در دستور کار قرار داشته است. اما به نظر نگارنده، مساله بنزین در ایران، میزان تولید نیست، بلکه بیرویه بودن مصرف است.
2) در دهههای اخیر، مهمترین علت وابستگی کشور به واردات بنزین، کمبود پالایشگاه در داخل نیست، بلکه مصرف بیش از حد بنزین است. ارزانی نسبی این فراورده و حجم عظیم یارانههای پرداختی به کشور، راه حل مصرف بنزین بوده و هست و نه ساخت بیش از پیش پالایشگاه! در سال 84، بیش از 6.6هزار میلیارد تومان صرف پرداخت یارانه به بنزین شد که به روشنی حجم یارانه پرداختی به این کالا را نشان میدهد.ارزان بودن قیمت بنزین در سه دهه اخیر به حدی بوده است که بر مبنای محاسبات ترازنامه انرژی سال 84، قیمت واقعی (و نه اسمی) بنزین در سال 81، کمتر از سال 68 بوده است! امری که حتی دولت نهم و دهم نیز به درستی آن پی برد و در جستجوی «هدفمندسازی یارانهها» برآمد.
3) اما چه کسانی در دهه 80، سد راه حذف تدریجی یارانههای انرژی شدند تا کشور به واردات بنزین وابسته شود؟ دولت اصلاحات، به درستی راهحل واردات بنزین و مصرف بیرویه آن را در افزایش تدریجی قیمتها دانست، اما گروهی از اصولگرایان در مجلس هفتم به مخالفت با آن پرداختند. مرکز پژوهشهای مجلس در مجموعه مقالات دفاع از این اقدام نوشت: «نمایندگان اکثریت مجلس هفتم از همان ابتدا مخالفت خود را با لایحه برنامه چهارم توسعه که از تصویب مجلس ششم گذشته بود، اظهار میکردند.» توکلی و حدادعادل، دو تن از اصلیترین چهرههایی بودند که با مخالفت با افزایش تدریجی قیمت بنزین و دیگر فراوردههای نفتی، «تثبیت قیمتها» را کلید زدند. حدادعادل که در آن زمان رئیس مجلس بود، تثبیت قیمت ها را «عیدی» مجلس به مردم اعلام کرد.
سوال اینجاست که در بحث واردات بیرویه بنزین مقصر کیست؟ «دولت اصلاحات»، که اولویت را بر تسخیر بازارهای صادرات نفت (و نه مصرف بنزین) و همزمان تلاش برای رساندن قیمت بنزین به قیمتهای منطقهای، آن هم به شیوهای پلکانی و آرام، قرار داده است، یا «مجلس اصولگرا» که جلوی اصلاح تدریجی مصرف را میگیرد تا نهایتاً کشور وادار به اصلاح مصرف همراه با شوک و پرداخت هزینههای اجتماعی و اقتصادی فراوان شود؟
4) مساله به همینجا ختم نمیشود. باید توجه داشت فارغ از درستی یا نادرستی ایده «غیراقتصادی بودن ساخت پالایشگاه در کشور»، طرفداران این ایده در آن زمان استدلالهایی را مطرح میکردند که از کنار آنها نمیتوان به سادگی گذشت. برخی از این استدلالها از این قرارند:
الف) اغلب پالایشگاههای کشور قدیمیاند و بازدهی اندکی دارند. بسیاری از محصولات تولیدی را فراوردههای سنگین نفتی تشکیل میدهند. چنانکه در سال 84، تنها کمتر از 17 درصد محصول تولیدی پالایشگاهها بنزین بوده است و از جمله بیش از 30 درصد محصول تولیدی را نفت کوره تشکیل داده است.
ب) پالایشگاهها عموماً برای پالایش نفت سبک و مرغوب طراحی شدهاند، در حالی که بخش عمده نفت ایران، سنگین است.
ج) تولید بنزین با حجم انبوه یارانه، به منظور سوزاندن صورت میگیرد و در مقابل، میتوان نفت خام را به جای تبدیل به بنزین، صادر کرد. راههایی همچون سواپ نفت و تولید محصولات پتروشیمی نیز وجود دارد که میتواند علاوه بر بازده اقتصادی، جایگاه استراتژیک ایران در جهان را ارتقا دهد.
5) نکته مهم دیگر دستاوردهای دولت نهم و دهم در زمینه خودکفایی در مصرف بنزین است. هیچ کس منکر برخی تلاش های صورت گرفته در سال های اخیر نشده و نخواهد شد. اما سوال اینجاست که آیا به همه جوانب عملکرد دولت احمدی نژاد در زمینه بنزین پرداخته شده است؟ آیا به مساله تاخیرهای بی شمار در طرح افزایش ظرفیت پالایشگاه آبادان و در نهایت انفجار بخشی از پالایشگاه در زمان افتتاح که منجر به خسارات فراوان و کشته و زخمی شدن کارکنان آن شد پرداخته شده است؟ آیا کسی انبوه طرح های پالایشگاهی نیمه تمام همچون خوزستان و خلیج فارس را مد نظر قرار داده است؟ آیا تولید بنزین در پتروشیمی ها به قیمت از دست دادن بخشی از بازار جهانی پتروشیمی و تولید بنزینی که برخی کارشناسان معتقدند آلاینده است و از کیفیت مناسبی برخوردار نیست، از افتخارات بنزینی دولت احمدی نژاد به شمار می رود؟
6) در نهایت صحبت به زمینه طرح مساله بنزین در زمان زنگنه میرسد. با خواندن مقدمه مطلب ایرنا این مساله روشن به نظر میرسد که هدف ایرنا، پاسخ دادن به صحبتهای اخیر زنگنه در مورد وضعیت فعلی صنعت نفت است که در آن زنگنه، خواستار بازگشت مدیریت نفت به دست ژنرالها شده بود. سوال اینجاست که آیا با فرض اشتباه زنگنه در زمینه بنزین (چنانکه دوران هیچ وزیر و مدیری خالی از اشتباه نبوده است) آیا این مساله بهانه کافی برای زیر سوال بردن دوران طلایی صنعت نفت در دولت اصلاحات است؟
آیا دورانی که افرادی همچون زنگنه، ترکان، نعمتزاده و نژادحسینینان (که خود سالها وزیر بودهاند) در سطح معاون و مدیر وزارت نفت حضور مییابند را میتوان با دورانی مقایسه کرد که در آن، مدیران درجه دو و سه بر سر کار میآیند؟
آیا دیپلماسی انرژی کشور در زمان هدایتزاده رضوی و کاظمزاده اردبیلی و نژادحسینیان و غنیمیفرد، قابل مقایسه با دورانی که کارشناسان و مدیران جزء به سطح مدیر کل و معاون رسیدهاند هست؟
آیا دورانی که 5 فاز پارس جنوبی از مراحل ابتدایی اکتشاف تا تولید گاز و افتتاح پالایشگاه جلو میروند و 5 فاز دیگر با پیشرفت فیزیکی مناسب تحویل دولت بعدی میشوند تا در این دولت افتتاح شوند را میتوان با دورانی مقایسه کرد که در آن، رکوردهای 70 و 80ماهه در پارس جنوبی به ثبت میرسد ولی حتی پالایشگاه فازهای پیشرو هم به افتتاح نمیرسند و باوجود دهها میلیارد دلار هزینه در طرحهای 35ماهه، هیچ امیدی به افتتاح این فازها نمیماند؟
آیا دورانی که جایگاه ایران به عنوان یک تامینکننده مطمئن انرژی در اوپک مطرح بود و اجلاس اوپک در اصفهان برگزار میشد را میتوان با دورانی که هر سال، وزیر نفت ( به عنوان اصلیترین مقام حاضر از طرف هر کشور در اوپک) تغییر میکند و همگان ایران را با حاشیههایی از نوع سخنرانی انگلیسی علیآبادی میشناسند، میتوان مقایسه کرد؟
آیا دورانی که تولید نفت به بیش از 4.1 میلیون بشکه در روز و صادرات نفت به بیش از 2.6 میلیون بشکه میرسد و ایران در جایگاه دومین تولیدکننده و صادرکننده نفت اوپک قرار میگیرد را میتوان با دورانی مقایسه کرد که تولید نفت به 2.6 میلیون بشکه و صادرات به 800هزار بشکه میرسد و عراق و کویت و حتی امارات متحده عربی هم در تولید نفت از ایران پیشی میگیرند؟
سوالات از این دست فراوان است و به نظر می رسد همان طور که اکبر ترکان در مستند انتخاباتی رئیس جمهور منتخب گفت، وقت آن است که یک «به جای خود» داده شود!