
سایت گل - آن بازی عجیب تاشکند. کره از ما بهتران بود و ازبکستان را حریف اصلی میدانستیم. توپ چند سانتیمتری هم از خط ما گذشت امّا تک گل بازی در تنها موقعیتمان به دست آمد تا فریاد بزنیم: «رفتیم جام جهانی!» ولی فوتبال دو هفتۀ بعد چیزی را یادآوری کرد که کیروش خوب میدانست و بارها گفت ولی ما هنوز آنقدر تجربهاش را نداریم که راحت بپذیریم. تساوی با قطر در آزادی در روزی که به هر حال برتر از حریف هم بودیم جایی بود که سرمربّی به صراحت گفت که صعود یک مسیر طولانی و سخت است و باید در تمام طول مسیر تمرکزمان را حفظ کنیم. مسیر جالبتر هم شد! بازی کذایی بیروت. یک حمله از لبنان و دهها حمله از ما و باخت. کابوس آن بازی آنجا کامل میشود که ویدئوی کامل آن هم در دسترس نیست؛ چون خوب یادمان هست رسانۀ ملّی چه شاهکاری کرد!
در بدترین روزگارمان بودیم و حتّی تا آستانۀ شکست مقابل کره هم پیش رفتیم امّا با نهایت هیجان و انفجار روحی پیروزی بر کره را ساختیم که دوباره فوتبال ایران را زنده کرد. تیم کم کم بهتر میشد و آمادۀ شکست ازبکستان در تهران و برپایی جشن بودیم که تگرگ بارید! خاطرتان هست ورزشگاه را خالی گذاشتیم؟ لشکر برای که بجنگد وقتی مردم از تگرگ فرار کردهاند؟ با این همه مقابل ازبکستان هم خوب بودیم امّا باز فوتبال روی بدش را به ما نشان داد و کار گره خورد. دوباره سقوط دوباره سردی. «برزیل ما داریم نمیآیم!»
چند ماه فاصله تا بازی دوحه. نمایش دلپذیر و راضی کنندۀ تیم که با بغلپای کلاسیک مهاجم خوشتراشمان تکمیل شد تا چیزی توی وجود همهمان غلغلک بخورد؛ «برزیل ما داریم میآیم؟» این وسط بودهاند کسانی که گفتند این تیم به جام جهانی نرود بهتر است و مایۀ آبروریزی. ما امّا تیممان را با همۀ کاستیهایش دوست داشتیم و تیم هم روز به روز بهتر شده. روز خوب هفتۀ پیش و گلباران لبنان همراه با بازی چشمنواز کمسابقۀ تیم حالا تمام امیدها را زنده کرده. از روزی که کره را صعودکنندۀ قطعی میدانستیم و با شکست ازبکستان خودمان را همسفر کرهایها، رسیدیم به باخت بیروت و سقوط تا پایینترین حد تا جایی که فروتنانه گفتیم «قطر دارد میرود جام جهانی!»
بعدترش دوباره امیدوار شدیم و خودمان را با کره دیدیم و حالا، به نقطهای رسیدیم که میرویم تا کره را ببریم و شاید حتّی با ازبکستان به جام جهانی برسیم. این فراز و فرود، این از برد تاشکند تا شکست تهران و داستان ما با ازبکها، این خرداد تا خرداد و بالا و پایینها وه که چه شوری دارد! این زندگی که نه، فراتر از زندگیست. این نگاه مردم از بهترین تا بدترین به تیم ملّی، که امروز نه بهترین و بدترین، که عاقلانهتر شده. حالا ما با تیممان که مشکلاتی دارد، در فکر نقاط ضعف کره هستیم و منتظر فتح اولسان و رفتن به جام جهانی در حالی که خوب حس کردیم فوتبال عوض شده. روی کاغذ ایران و کره را نمیتوان به جام جهانی برد. ازبکستان آن طرف با تمام قدرت و ضعفش میجنگد و ایران و کره هم باید به جان هم بیفتند. فقط حالا، این ما هستیم که با دو پیروزی متوالی و بیشترین آمادگی در طول این مسیر، در شرایط پر از نشاط مملکت، میرویم تا دنباله را کامل کنیم.
بنشینیم و دیوانهوار ده بار و صد بار خلاصۀ هفت بازی گذشتۀ تیم ملّی را در مسیر برزیل نگاه کنیم و مرور کنیم و مرور. دلمان خوش باشد که از روز اول امیدوار بودیم و حالا در خوان هشتم هنوز امیدها زنده است؛ چه زندهای! برد، مساوی، باخت، برد، باخت، برد، برد؛ 13 تا؛ ما همه این سیزده امتیازیم. تشنۀ یک برد دیگر است این دنباله تا بغض مردمش بترکد؛ مردمی که حالا مزۀ جشن و پایکوبی یادشان آمده و سهشنبه شب را انتظار میکشند: «ما، ما مردم پیروز آمدیم. ما رویایی داریم که غیر ممکن نیست. برزیل ما داریم میآیم!»