بسم الله الرحمن الرحیم
" اگر ما امروز پشت خيمه دشمن هستيم به سرباز نَرم عمارگونه محتاج تريم يا به قدرت و برندگي مالك گونه؟ "
این روزها به هرکجا که سر می زنیم و با هرکسی ، سر گفتگوی مختصری را باز می کنیم ، امکان ندارد که حرفهای بین مان گریزی به انتخابات و گزینه اصلح و این جور چیزها نبرد. هر کدام مان روی هزارهزار استدلال و روی هزارهزار حب و بغض و عشق و علاقه و روی هزارهزار حرف ها و نقل قول های با سند و بی سند, داعیه دار انتخاب گزینه ای می شویم که به زعم خودمان, برای این برهه از انقلاب و برای این دوره از تاریخ کشورمان, مفیدترین و کم هزینه ترین باشد.
شاید بد نباشد که میان این ، های و هوی ، و قیل و قال کمی به عقب برگردیم. کمی گذشته تر از این حال پر شور و حالمان و مروری بیندازیم بر تاریخ که حضرت امیر(علیه السلام) فرمود:" پسرم! من اگرچه به اندازه پیشینیان عمر نکرده ام, اما در کردار آنها نظر افکنده ام و در اخبارشان اندیشیده ام. . . آنقدر که گویا یکی از آنان شدم. ."
بیاییم برگردیم به دوران هایی که پیچیدگی انتخاب و تشخیص آدمها, سختی اش کم از حالا اگر نبود, حداقل شبیه بود و ما چه آسان خیلی وقتها مدعی اش می شویم که اگر ما در آن زمان بودیم, چنین بودیم و چنان.
شهید مطهری می فرمایند" ما وقتى در تاريخ اسلام به سراغ سلمان فارسى و ابوذر غِفارى و مقداد كِنْدى و عمار ياسر و امثال آنان مىرويم و مىخواهيم ببينيم چه چيز آنها را وادار كرد كه دور على را بگيرند و اكثريت را رها كنند، مىبينيم شاخصه اصلی آنها این بود که افرادی اصول شناس، ديندار و هم دين شناس بودند. مىگفتند: ما نبايد درك و فكر خويش را به دست ديگران بسپاريم تا وقتى آنها اشتباه كردند ما نيز اشتباه كنيم. پس در حقيقت ، روح آنان روحى بود كه اصول و حقايق بر آن حكومت مىكرد نه اشخاص و شخصيتها."
در اینجا در کنار این اسم ها, نام «مالک اشتر نخعی» و «کمیل بن زیاد» و «همام» و «قنبر» را هم اضافه کن. کسانی که هر کدامشان اگر دور و بر حضرت امیر(علیه السلام) نبودند, بخشی از وجود ملکوتی او ـ ولو به اندازه ی همین ظروف کوچک ـ در صفحات تاریخ نمی ماند. بدین معنا که هر کدامشان در عین کمال شخصیتی که داشتند, اما به طور خاص, توانسته بودند که در ویژگی خاصی برای حضرت امیر, یاوری و سربازی کنند و منش رفتاری و شخصیتی هرکدامشان, باری منحصر بفرد را از روی دوش حضرت بر می داشت.
وقتی به امثال قنبر که می اندیشیم سراپا ، شوق خدمت دمادم فرا می گیردمان. و وقتی به شخصیت کمیل و همام می نگریم, می بینیم که شاخصه ی اصلی شان این بود که از سویدای دل, رازدار معارف عرفانی امام بوده اند. یا همین سلمان
. . . که هر کسی از ظن خود شد یار من . .
اما علی علیه السلام دریایی است که در هیچیک از این یارانش به تمام نمی گنجد، مگر با استفاده از قانون ظروف به هم مرتبط! که هر کدام از این ظروف درجایی خاص و در موقعیتی منحصربه فرد توانستند در کنار علی و برای علی نقش آفرینی و سربازی کنند.
اما یادمان باشد که اگر عمار به واسطه خصلت روشنگری و بصیرت سرشار و زبان حق گو در این میان, فرمانده ی نَرم است, به خاطر اتصالی است که به علی دارد و مالک هم اگر ظفری در میادین دشوار جنگِ سخت دارد، از آنِ همین اتصال است.
اما امروز عرصه ایست که ما می خواهیم دست به انتخابی بزنیم, که تعیین می کند کدام یک از این سربازها قرار است پا به عرصه بگذارد و در این موقعیت حساس دست به یاوری و سربازی برای ولی زمان بزند. اگر از این زاویه به موضوع نگریسته باشیم کار سخت تر و پیچیده تری خواهیم داشت. من نمی دانم کدام یک از برادرانم که امروز شرف نامزدی پست ریاست جمهوری را دارند, عمارند و کدامین دیگرشان مالک. فقط همین را میدانم که امروز محتاج سربازی هستیم که بتواند بیشترین حد "مدیریت پذیری" را از سپه سالار انقلاب اسلامی داشته باشد, نه بیشترین ادعای سربازی را.
چقدر خنده دار است اگر بشنویم که سربازی برای سربازی کردنش, خودش تعیین تکلیف کرده باشد؛ آنهم در محضر زعیم خود!
اگر کسی به واسطه ویژگی های خاصش, در سمتی که نظام برای نقش آفرینی او تعیین کرده, موفقیتهای داشته, آنها را به حساب خود ننویسد. چرا که انتخاب او برای سربازی در آن عرصه ی مشخص؛ با دقتی خاص و با درایتی برگرفته از شناخت عمیق ویژگی ها و خصایص نیروهای نظام بوده است.
چرا به سادگی گمان می رود کسی که در میدانِ نَرم, عماری ستودنی برای ولی است, الزاما" می بایست در کارزار سخت هم, توان و تدبیر و تشخیص مالک را داشته باشد. چرا گمان می کنیم کسی که سینه ای مالامال از تقوا و پرهیزگاری دارد, آنقدر که با شنیدن اوصاف, جان به پروردگار خویش تقدیم می کند, باید در حکومت گری و شهریاری نیز الزاما کاری از پیش ببرد, حتی اگر شده با واسطه ... !
نگاه کردن به تخصص ها و ویژگی های افراد برای نقش آفرینی و سربازی در هر عرصه ای, درسی است که تاریخ در هر برهه ای آن را به خوبی به نمایش گذاشته است.
اگر امروز برخی از همین برادران نامزد پست ریاست جهموری, در میدان کار, خودشان اذعان می دارند که «ما امروز پشت خیمه های دشمن هستیم.», باید دو سوال را مطرح کرد: اول اینکه آیا ما تا اینجای کار را با تشخیص خودمان جلو آمده ایم, یا با دقت و درایت ولی ، که چیدمان یاران سربازانش را با دقت و تدبیری که ناشی از شناخت توانمندی ها و ویژگی ها و کارامدی های آنهاست, تنظیم می کند. و دوم اینکه, اگر ما در پشت خیمه دشمن هستیم, پس در این عرصه و در این دوران حساس, آیا به سربازی نرم عمارگونه محتاج تریم یا به قدرت و برندگی مالک گونه؟
شاید بگوییم به هر دو نیازمندیم, اما تعریف کنیم که عرصه پر چالشی چون ریاست جمهوری , آیا عرصه جولانِ نرم است؟! و اگر هست به چه میزانی و با چه الویت هایی؟
امروز می بینیم بر سر چنین مسائل ساده ای, منازعه صورت گرفته است که اولا اگر موفقیتی در آنها وجود داشته در اصل عرصه ی ظهور تدابیر مقام احد نظام بوده است و اگر کمی و کاستی ای پدیدار گشته محصول دوری و مهجوری از همین اصل و تشخیص ها و انتظارهای نادرست ما در بسط ویژگی ها و شاخصه های سربازان توانمندی است که می خواهیم به جای آنکه خرده آینه ای شفاف و تمام نما در عرصه تخصص هایشان در یاری رسانی به ولی زمان باشند, می بایست آینه ای کامل, اما مبهم و نا مفهوم در انعکاس تمامی ابعاد مورد انتظار، در این کارزار حساس باشند.
کمی به تاریخ نگاه کنیم و این نصیحت رهبری را متواضعانه عمل کنیم که فرمودند:" من واقعاً به شما برادران و خواهران عزيز توصيه مىكنم كه با تاريخ آشنا شويد؛ تاريخ درس است؛ از تاريخ بسيار درسها مىشود آموخت و بسيار تجربهها مىشود به دست آورد. عدّهاى سعى مىكنند حوادث روزگار ما را يك حوادث استثنايى - كه به هيچ وجه از تاريخ قابل استفاده نيست - وانمود كنند. اين غلط است. رنگهاى زندگى عوض مىشود، روشهاى زندگى عوض مىشود؛ اما پايههاى اصلى زندگى بشر و جبهه بنديهاى اصلى بشر، تغييرى پيدا نمىكند."
این انتخاب, تصمیم ساده ای نیست, این وظیفه ای است که در تاریخ متوجه به ماست. تصمیمی است که كشور را و جامعه را و اين دورهى از زمان را رونق مي بخشد و تاريخ را از حضور ما آبرومند مي كند.
ميثاق نامه "عشاق ولايت"