جام جم: «غفلت از شوراها»
«غفلت از شوراها» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بیژن مقدم كه در آن
می خوانید: در روز بیست و دوم خرداد امسال دو انتخابات مهم برگزار میشود؛
انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی.
با مروری حتی سطحی درخصوص اخبار انتخاباتی درمییابیم كه همه توجهات
گروههای فعال سیاسی و رسانهها معطوف به انتخابات ریاست جمهوری است كه به
دلایلی میتوان آن را مهمترین انتخاب مردم در سالهای اخیر دانست و كمتر
خبری درباره انتخابات شوراها منتشر میشود و میخوانیم.
برای كسانی كه آرایش سیاسی 15 سال گذشته، آمد و شد دولتها و مجالس و صعود
و نزول جریانهای سیاسی را دنبال كردهاند یادآوری این نكته ضروری است كه
آقایان شوراها را دریابید!
انتخابات شوراها در گامهای اول خود در سالهای نه چندان دور جدی گرفته
نشد و حاصل آن ورود نیروهای موسوم به دوم خردادی به این مجموعه بود كه
البته نتیجهای جز تشتت و اختلاف و دودستگی در شهرهای بزرگ از جمله تهران
نداشت اما همین موفقیت بود كه راه را برای جریان موسوم به اصلاحطلب هموار و
مقدمه تسلط آنان بر پایگاههای قدرت در نظام را فراهم ساخت.
در حالی كه مجلس ـ دولت و شوراها در اختیار مدعیان اصلاحطلبی در كشور بود
و نیروهای انقلاب در حاشیه به سر میبردند. باردیگر با فرا رسیدن دور
دیگری از انتخابات شورا این جریان اصولگرا بود كه با درك درست از جایگاه
شوراها پیروز انتخابات شد.
جریانی كه به دنبال آن توانست بستر لازم را برای موفقیتهای بعدی در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری هشتم فراهم كند.
متاسفانه این نهاد مهم و تاثیرگذار كه به نوعی پارلمان شهری نامیده میشود
امروز در سایه رقابتهای گروهها برای انتخابات ریاستجمهوری قرار گرفته و
از چشمها و ذهنها دور شده است.
علاوه بر وظیفه رسانهها از احزاب و جریانهای سیاسی وفادار به انقلاب
انتظار میرود با تقسیم كار مناسب در درون خود شوراها را دریابند و مراقب
باشند از یك سوراخ دوبار گزیده نشوند كه جز خسارت سیاسی و اجتماعی برای
مردم حاصلی نخواهد داشت.
كیهان: «از آلماتی تا پیونگ یانگ!»
«از آلماتی تا پیونگ یانگ!» یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم حسین
شریعتمداری است كه در آن می خوانید: شاید تیتر یادداشت پیش روی در نگاه
اول، «عجیب»! تلقی شود و این پرسش احتمالی را در پی داشته باشد كه میان
مذاكرات ایران و كشورهای 1+5 در «آلماتی» پایتخت قزاقستان و مناقشه ای كه
این روزها به بهانه آزمایش بمب اتمی در كره شمالی، میان واشنگتن و «پیونگ
یانگ» در جریان است چه رابطه ای می توان یافت؟! ولی این ماجرا، از زاویه
دیگری نیز قابل بررسی است و درباره مناقشه اخیر در شبه جزیره كره، احتمال
دیگری نیز در میان است.
احتمالی كه اگر هم درصد آن اندك باشد، به دلیل اهمیت موضوع نباید از كنار آن به سادگی عبور كرد و در این باره گفتنی هایی هست:
1- روز یكشنبه هفته جاری- 18 فروردین 92 - طی یادداشتی در كیهان و با
عنوان «دو خط موازی كه یكدیگر را قطع كردند!» با اشاره به شواهد و ارائه
اسنادی به نقل از مقامات رسمی آمریكایی و اروپایی آورده بودیم كه آمریكا در
چالش هسته ای 10 ساله خود با ایران به بن بست رسیده است و خط تحریم اگرچه
برای جمهوری اسلامی ایران مشكلاتی درپی داشته است ولی برخلاف انتظار آمریكا
نه فقط آنگونه كه خانم كلینتون ادعا می كرد و نتانیاهو، آرزوی آن را در سر
می پروراند، تحریم ها «فلج اقتصادی» ایران را به دنبال نداشته و مانع
ادامه فعالیت هسته ای و پیشرفت خیزش گونه علمی و تكنولوژیك كشورمان نشده
است، بلكه بحران اقتصادی بی سابقه آمریكا طی 50 سال اخیر (اعتراف «گیتنر»
وزیر خزانه داری آمریكا) و بحران مشابه در اروپا، باعث شده است كه به جای
ایران، آمریكا و متحدان اروپایی آن در آستانه فلج اقتصادی قرار گیرند تا
آنجا كه «هاآرتص» با عصبانیت می نویسد «آرامش در ایران، دهن كجی به تحریم
هاست»، گاردین توضیح می دهد كه «بحران اقتصادی غرب، تحریم ها را به نفع
ایران رقم زده است» واشنگتن پست طی گزارشی نتیجه می گیرد كه «دود تحریم ها
به چشم آمریكا رفته است» و این همه در حالی است كه ایستادگی و مقاومت 10
ساله ایران در برابر باج خواهی آمریكا و متحدانش، الگوی عزت آفرینی از
«مقاومت پیروز» را به دنیای برانگیخته و ملتهب كنونی- جنبش ضد سرمایه داری
وال استریت در غرب و بیداری اسلامی در منطقه- پمپاژ كرده است.
با این اشاره مختصر كه در یادداشت مورد اشاره كیهان با توضیح و تفصیل
بیشتر آمده بود می توان نتیجه گرفت كه «آمریكا اگر به چالش هسته ای پایان
بدهد، الگوی دیگری از پیروزی برخاسته از مقاومت را به نام جمهوری اسلامی
ایران ثبت كرده است. الگویی كه موج فراگیر بیداری اسلامی را شتاب بیشتری می
دهد و چنانچه به چالش هسته ای ادامه بدهد، این چالش در حالی كه اهرم تحریم
ها از كار افتاده و یا لااقل كند شده است، نتیجه از قبل طراحی شده و مطلوب
آمریكا را در پی نخواهد داشت.»
2- حضور پرقدرت و مثال زدنی تیم مذاكره كننده كشورمان در مذاكرات هسته ای
با گروه كشورهای 1+5 كه با استدلال قوی، اسناد فنی و حقوقی مستحكم -FIRM
DOCUMENTS- همراه بوده است، آخرین امیدهای حریف را برای چانه زنی های
یكسویه در مذاكرات، بر باد داده است. گفتنی است در جریان مذاكرات جانبی
«آلماتی 2»، نمایندگان 1+5 در مقابل استدلال قوی و اسناد فنی و حقوقی
مستحكمی كه دكتر جلیلی ارائه كرده بود، آچمز شده و چاره ای جز اعتراف ضمنی
نداشتند و هنگامی كه نماینده انگلیس برای تغییر فضا، سؤالی را پیش كشید و
دكتر جلیلی آغاز به پاسخ كرد، خانم «وندی شرمن» نماینده آمریكا كه به جای
ماموریت اسمی كاترین اشتون، رهبری واقعی گروه 1+5 را برعهده دارد، دست
نوشته ای پیش روی وی گذاشته و او را مجبور به سكوت كرد! و نماینده یكی دیگر
از كشورهای 1+5 در پاسخ به این سؤال آقای دكتر جلیلی كه آیا نظر كنونی خود
را در جلسه رسمی نیز مطرح خواهی كرد؟ گفت؛ از من چنین انتظاری نداشته
باشید!
همین جا باید متذكر شد كه قبل از مذاكرات آلماتی یك، با اطلاع از درخشش
استدلال ها و استنادهای تیم هسته ای كشورمان، طی یادداشتی با عنوان نقطه
پایان كجاست؟!- 9 اسفند 91 - پیشنهاد كرده بودیم جمهوری اسلامی ایران متن
مذاكرات را به صورت مكتوب و صوتی و تصویری در سطح جهان منتشر كند و آورده
بودیم «این اقدام می تواند ترفند آمریكا و متحدانش و چنته خالی از قانون و
منطق آنها را فاش كند» این پیشنهاد اگرچه - نمی دانیم به چه علت- با موافقت
مسئولان محترم كشورمان روبرو نشد ولی بلافاصله واكنش سراسیمه رسانه ها و
مقامات رسمی حریف را برانگیخت.
«آلن ایر» سخنگوی وزارت خارجه آمریكا در مصاحبه ای كه شتابزده به نظر می
رسید گفت «نمی توان با حضور رسانه ها مذاكره كرد» و خبرگزاری فرانسه به نقل
از «جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریكا نوشت كه وی در ملاقات با «فرانسوا
اولاند» رئیس جمهور فرانسه بر ضرورت غیرعلنی بودن مذاكرات تاكید كرده است و
شبكه بین المللی بی بی سی - B.B.C.WORLD- پیشنهاد علنی بودن مذاكرات را
ناممكن! توصیف كرد و... و صد البته هنوز هم دیر نشده است، مخصوصا آن كه تیم
هسته ای كشورمان در مذاكرات آلماتی 2 با درخشش استدلال ها و استنادهای
حقوقی، فنی به مراتب برجسته تری حاضر شده است تا آنجا كه به نوشته واشنگتن
پست، خانم اشتون بعد از پایان دور دوم مذاكرات و در حالی كه انتظار می رفت
در مقابل مستندات ارائه شده از سوی دكتر جلیلی و تیم همراه وی، پاسخی ارائه
كند، اعلام كرد؛ نمایندگان 1+5 به پایتخت های خود بازخواهند گشت و بعد از
مشورت و رایزنی، نتیجه- بخوانید پاسخ استدلال ها و استنادهای مستحكم جلیلی-
را در یك تماس تلفنی به اطلاع ایشان خواهد رساند.همه شواهد كه به نمونه
هایی از آن اشاره شد به وضوح نشان می دهد كه انتشار متن مذاكرات «پاشنه
آشیل» آمریكاست و معلوم نیست به چه علت تیم هسته ای كشورمان از آن اجتناب
می ورزد؟!
3- اكنون به نكته آغازین این نوشته بازمی گردیم و احتمال آن كه مناقشه
اخیر میان آمریكا و كره شمالی یك «پروژه فریب» بوده و به منظور دامن زدن به
ترفند «ایران هراسی» و زمینه سازی برای خروج آمریكا از بن بست در چالش
هسته ای با ایران طراحی شده باشد را به ارزیابی می نشینیم. قبل از ورود به
این ارزیابی باید اشاره كرد كه؛ آمریكا بیش از هفت هزار و 600 كلاهك هسته
ای آماده نصب روی موشك های بالستیك و قاره پیما دارد و تاكنون 715 آزمایش
هسته ای انجام داده است. فرانسه 300 كلاهك هسته ای آماده نصب داشته و تا
امروز 210 بار دست به آزمایش هسته ای زده است و انگلیس متحد دیگر آمریكا
دارای 225 كلاهك هسته ای است و 45 بار آزمایش اتمی انجام داده است. رژیم
صهیونیستی، صاحب نزدیك به 200 كلاهك هسته ای است، اگرچه همواره تعداد واقعی
كلاهك های هسته ای خود و تعداد آزمایش های اتمی انجام گرفته را پنهان نگه
داشته است و اما، این همه در حالی است كه كره شمالی كمتر از 10 كلاهك هسته
ای دارد و تاكنون فقط 3 بار دست به آزمایش هسته ای زده است.
اكنون جای این سؤال است كه آیا- حداكثر- 10 كلاهك هسته ای كره شمالی در
مقابل هفت هزار و 600 كلاهك هسته ای آمریكا و مجموعه 725 كلاهك هسته ای
آماده نصب متحدان استراتژیك آمریكا- فرانسه، انگلیس و اسرائیل- در حد و
اندازه ای هست كه تهدید كره شمالی به حمله هسته ای علیه آمریكا بتواند
اینهمه سر و صدا و هیاهوی آمریكا و متحدانش را در پی داشته باشد؟! مخصوصا
آن كه آزمایش هسته ای اخیر كره شمالی سومین آزمایش اتمی این كشور است و 2
آزمایش قبلی كره شمالی فقط با اخم دیپلماتیك غرب روبرو شده و مذاكرات
6گانه- آمریكا، ژاپن، كره شمالی، كره جنوبی، چین و روسیه- را در پی داشت و
این حجم انبوه از هیاهوی تبلیغاتی را به دنبال نداشت!
4- همزمان با هیاهوی اخیر درباره تهدید اتمی كره شمالی علیه آمریكا و كره
جنوبی، دولتمردان آمریكایی، انگلیسی، فرانسوی، رژیم صهیونیستی و رسانه های
غربی با استناد به آنچه كه از آن با عنوان «خطر سلاح هسته ای كره شمالی
علیه جامعه جهانی»! یاد می كنند، درباره خطر دستیابی جمهوری اسلامی ایران
هشدار می دهند! نتانیاهو یقه چاك می دهد كه «خطر حمله اتمی كره شمالی،
ضرورت برخورد قاطع با جمهوری اسلامی ایران را بیشتر از هر زمان دیگری گوشزد
می كند»! دیوید كامرون نخست وزیر انگلیس با اشاره به تهدید اتمی كره
شمالی، از ضرورت مقابله با ایران اسلامی یاد می كند و اوباما، اولاند و...
این ترجیع بند را تكرار می كنند كه «تهدید اتمی كره شمالی برای غرب می
تواند یك هشدار جدی درباره دستیابی ایران به سلاح اتمی باشد»!.
اشاره به خطر ایران با استناد به آزمایش هسته ای كره شمالی به اندازه ای
پرحجم است كه انگار جمهوری اسلامی ایران دست به آزمایش هسته ای - از نوع
انفجار برای تولید سلاح اتمی- زده است! و این احتمال را قوت می بخشد كه
ماجرای اخیر و تبلیغات پر سر و صدای غرب درباره خطر حمله اتمی كره شمالی
فقط یك بازی مسخره و صحنه سازی برای توهم پراكنی نسبت به تلاش ایران برای
تولید سلاح هسته ای باشد. یعنی دقیقا همان توهمی كه در چالش 10 ساله هسته
ای و بازرسی های پی درپی و پیوسته آژانس از تاسیسات هسته ای ایران كمترین
نشانه ای از آن به دست نیامده است.
از این روی و با توجه به موارد یاد شده، این احتمال قوت می گیرد كه آمریكا
بعد از ناكامی در چالش هسته ای 10 ساله با ایران اسلامی، در پی آن است كه
این چالش را از «آلماتی» به «پیونگ یانگ» منتقل كند، چرا كه پشت میز مذاكره
باید استدلال و سند فنی و حقوقی ارائه كرد ولی در بازی اخیر - به زعم
آمریكا- هیاهو و جنجال می تواند جایگزین سند و استدلال شود!
در این میان، آنچه به كره شمالی مربوط می شود، این كه مراقب پروژه فریب
آمریكا باشد چرا كه شواهد موجود از احتمال این فریب خوردگی حكایت می كند و
آنچه به ایران اسلامی مربوط است، این كه، جمهوری اسلامی ایران، بن بست
آمریكا و متحدانش و تلاش آنان برای خروج آبرومندانه از این بن بست
تحقیركننده را درك می كند و به قول حضرت آقا تنها راه باقیمانده برای
آمریكا، اعتراف به حق قانونی ایران اسلامی است و این كه آمریكا و متحدانش
در یك بازی دوسر باخت وارد شده اند كه راه خروجی غیر از پذیرش باخت ندارد.
رسالت:«مقاومت هوشمند»
«مقاومت هوشمند» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم «جوزف نای» استاد
روابط بین الملل و علوم سیاسی است كه در آن می خوانید: دانشگاه هاروارد كه
برخی وی را تحت عنوان تئوریسین قدرت نرم ایالات متحده می شناسند در سالهای
آغازین هزاره سوم با تاكید بر مقوله ای تحت عنوان” قدرت هوشمند” (1) در
انتقاد به سیاست های جنگ طلبانه 'جرج دابلیو بوش' در دو جنگ عراق و
افغانستان بیشترین تاثیر را بر سیاست های خاورمیانه ای دولت دموكرات 'باراك
اوباما' داشته است.
به نحوی كه سیاست های اخیر دولت ایالات متحده در قبال تحولات خاورمیانه و
بخصوص درباره مقابله با نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای ایران و همچنین برنامه
هسته ای جمهوری اسلامی را می توان در قالب اعمال استراتژی 'قدرت هوشمند'
صورتبندی كرد. جوزف نای در كتاب ”آینده قدرت ”(2) با مفروض قرار دادن دو
مقوله انتقال قدرت و انتشار قدرت بر افول تدریجی قدرت آمریكا صحه می گذارد و
در درجه نخست بر این باور است كه قدرت از غرب به شرق در حال انتقال است و
از آن تحت عنوان خیزش قدرت های جدیدی نظیر چین، هند و ... یاد می كند.
وی تاكید می كند كه كشورهای آسیایی در حال بازگشت به وضعیت نرمال خود
هستند یعنی جهان در حال حركت به وزن كشی است كه پیش از انقلاب صنعتی وجود
داشت. بعد از انقلاب صنعتی به دلیل تفوق تكنولوژیك اروپا و آمریكا از آسیا
پیش افتادند اما در هزاره سوم معادله در حال تغییر كردن است. جوزف نای در
مفروض دوم خود بر این باور است كه قدرت در عین اینكه در حال انتقال از غرب
به شرق است در حال انتشار نیز می باشد.یعنی علاوه بر دولت ها بازیگران غیر
حكومتی و غیر دولتی نیز در هزاره سوم در حال قدرت یابی هستند.
وی دراین باره در مصاحبه با 'آنا بلاندی' می گوید: 'آنچه از لحاظ انتشار
قدرت از حكومت ها به بازیگران غیر حكومتی جالب است این است كه اگر فقدان
ناگهانی الكتریسیته، ذخیره آب یا حمل و نقل در بریتانیا یا ایالات متحده
بهوجود بیاید، ما نمی دانیم چه كسی آن را ایجاد كرده است، یك شخص یا یك
دولت.' به عنوان نمونه جوزف نای به ویروس رایانه ای 'استاكس نت' اشاره می
كند كه به منظور ایجاد اخلال در روند فعالیت های سانتریفیوژهای ایرانی
طراحی شده و از آن سوی دنیا با استفاده از فرصت های بیشماری كه اینترنت در
اختیار قرار می دهد علیه یك كشور دیگر بدون اینكه دولتی مسئولیت آن را
بپذیرد ارسال می شود.
وی بر اساس این دو مفروض معتقد است بهترین استراتژی برای بقای هژمونی
آمریكا و همچنین بازسازی چهره مخدوش آمریكا در دولت بوش اعمال قدرت هوشمند
است كه عملا تركیب هوشمندانه قدرت سخت و قدرت نرم محسوب می شود.
جوزف نای قدرت نظامی و اقتصادی را قدرت سخت و قدرت فرهنگی، دیپلماسی رسمی و
عمومی مشروع به منظور اشغال اذهان و قلوب ملت ها را قدرت نرم می نامد.در
واقع به باور وی قدرت سخت توانایی استفاده از هویج و چماق، تحمیل و پرداخت
است و قدرت نرم كشش و اقناع انجام كاری است.كه تنها با آمیختن هوشمندانه
آنها در بافت های متفاوت جهان می توان به نیل به اهداف توسعه طلبانه و یك
جانبه گرایانه آمریكا چشم دوخت.
جوزف نای بر این اساس اعمال تحریم های اقتصادی در قرن بیست و یكم را
بهترین شكل قدرت هوشمند می داند.وی معتقد است در تحریم از ارسال مواد و
محمولات ( قدرت سخت) به مقصد خاصی جلوگیری می شود در عین حال در تبلیغات
رسمی افقی تصویر می شود كه اگر كشور مورد تحریم رفتار مطلوب از خود نشان
دهد چه چشم انداز روشنی در مقابلش قرار خواهد گرفت.
حداقل در یك سال گذشته سیاست روشن آمریكا در مواجهه با برنامه هسته ای
جمهوری اسلامی از استراتژی قدرت هوشمند پیروی كرده است. در سال 1391 تحریم
های اقتصادی به شكل بی سابقه ای علیه دولت و ملت ایران به خصوص در حوزه های
نفتی و مالی اعمال شد. در كنار این سیاست خصمانه آمریكایی ها از طریق
دیپلماسی عمومی مرتب در تلاش بوده اند در تماس با ملت ایران اینگونه القا
كنند كه اگر دولت ایران از برنامه هسته ای خود كوتاه بیاید و رفتار مطلوب
آمریكایی ها را انجام دهد تحریم ها را كاهش خواهند داد.
به موازات این سیاست با ارسال پیغام های كتبی و شفاهی خود را طرفدار
مذاكره اعلام می كنند در حالی كه از مذاكره تنها برای مذاكره و حربه ای به
منظور فریب افكار عمومی استفاده می كنند.
آنها می خواهند در سطح افكار عمومی داخل و خارج از ایران اینگونه القا
كنند طرفدار حل مسالمت آمیز برنامه هسته ای جمهوری اسلامی هستند.این در
حالی است كه آنها به هیچ وجه متمایل به اتمام گفتگوهای هسته ای نبوده و
نخواهند بود و از آن به عنوان محملی برای گفتگو با ایران كه یكی از شقوق
اعمال قدرت نرم است استفاده می كنند. در كنار این به طور كاملا جدی ضمن
اعمال قدرت سخت با تشدید فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران از طریق تحریم
ها در صدد هستند مانع از توسعه نفوذ منطقه ای و فرامنطقه ای جمهوری اسلامی
شوند.
به زعم آنها برایند اعمال هوشمندانه قدرت نرم و سخت به طور توامان ضمن
ناامید سازی مردم ایران آنها را نسبت به حاكمیت بی اعتماد می كند در عین
حال افكار عمومی بین المللی را درباره ایرانی ها بدبین می سازد.
محصول افزایش نارضایتی های عمومی در یك مقطع حساس مثل 'انتخابات' قابل درو
است و آنها كافی است تنها از یك جریان كه حامی سازش با غرب است حمایت كنند
تا این جریان به پیروزی برسد البته در ادامه این سناریو پیروزی گروه
طرفدار عقب نشینی در مقابل غرب به معنای كاهش فشارها نیست. بلكه نقطه آغازی
بر تشدید مضاعف فشارها برای به زانو در آوردن نهایی ملت ایران محسوب می
شود.
این سناریو اگر چه در طراحی بی نقص است اما در مرحله عمل تا امروز
نتوانسته است به اهداف اصلی خود دست پیدا كند.البته فشارهای اقتصادی بر
روند فعالیت های مالی و تا حدودی نفتی ایران موثر بوده اما در عین حال
همین فشارها بخشی از ظرفیت های پنهان كشور را فعال نموده كه به خودی خود
دستاورد بزرگی است.
ناكامی دشمن در عمده اهداف خود محصول نوعی ایستادگی ملت و دولت ایران در
برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی است كه ذیل تدابیر داهیانه مقام معظم رهبری
می توان آن را استراتژی 'مقاومت هوشمند' نامید.به تعبیر حضرت آیت الله
خامنه ای 'حوادث سال 91 درس بزرگی به ما میدهد؛ این درس این است كه یك ملت
زنده از تهدید و فشار و سختگیری دشمن هرگز به زانو در نخواهد آمد. برای ما
و برای همه كسانی كه مسائل ایران را دنبال میكنند، معلوم شد كه آنچه
برای یك ملت مهم است، تكیه به استعداد درونی خود، توكل به خدای بزرگ،
اعتماد به خود و عدم تكیه به دشمنان است؛ این است كه میتواند یك ملت را
به جلو ببرد.'
مقام معظم رهبری در بیانات مهم خود در جوار مضجع نورانی ثامن الحجج (علیه
السلام) برخی شقوق مقاومت هوشمند در برابر جنگ هوشمند آمریكا را مطرح
فرمودند كه می توان رئوس آنها را اینگونه لیست كرد:
1- فعال كردن نیروها و ظرفیت های درونی ملت
2- خود تنظیمی اقتصادی با اقتصاد بدون نفت
3- التزام به سیاست های كلان اقتصادی
4- حزم و تدبیر مسئولان در اداره كشور
5- حركت جلو تر از دشمن و اجتناب از انفعال در برابر توطئه ها
6- ارتباط مستمر با جامعه جهانی و آشنا سازی آنها با پیشرفت های ملت ایران
7- تقویت پیوندهای ملت و دولت
8- حفظ امنیت
9- توسعه دایره نفوذ جمهوری اسلامی در خاورمیانه
10- تقویت امید به آینده
برخی از شقوق مقاومت هوشمند در چند سال گذشته فعال شده است و برخی دیگر از
آن نیازمند اهتمام بیشتر مردم و مسئولان است. مثلا حضور با نشاط ملت ایران
در راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته نشان دهنده پیوندهای عمیق ملت و دولت در
ایران و مشت محكمی بر دهان آمریكا بود و یا تلاش دانشمندان هسته ای كشور در
غنی سازی 20 درصدی كه یك گام جلوتر از دشمن محسوب می شد.حركتی كه دشمن را
در توطئه ندادن سوخت 20 درصد ناكام گذاشت.
البته این فقط به دانشمندان هسته ای محدود نمی شود بلكه به تعبیر رهبر
معظم انقلاب باید همه اعم از دولتها، صنعتگران، كشاورزان، سرمایهداران و
كارآفرینان، پژوهشگران علمی، طراحان علمی و صنعتی همه موظفند به این وظیفه
اخلاقیِ بزرگ، به این وظیفه عاقلانه، كه پیش از نیاز، خودشان را آماده
كنند و یك قدم جلوتر از نقشه دشمن حركت كنند.
در برخی از شقوق مقاومت هوشمند، كشور نیازمند تلاش بیشتر است. مثل خود
تنظیمی اقتصادی و قطع نیاز كشور به فروش نفت و یا ارتباط مستمر با جامعه
جهانی و آشنا سازی آنها با پیشرفت های ملت ایران و یا ... مآلا باید گفت
موفقیت ملت ایران در مقاومت هوشمند تاكیدی بر فرایند انتقال قدرت از غرب به
شرق است. مقایسه وضعیت ایران در 34 سال گذشته با آمریكا از سال 1979 تا
كنون حكایت از رشد صعودی قدرت ایران در حوزه های سخت و نرم با توسل به
استراتژی مقاومت هوشمند و سقوط قدرت آمریكا دارد.
این همان نگرانی ای است كه جوزف نای از آن تحت عنوان منفعت های نسبی یاد
می كند.او به نقل از توسایدیدس نویسنده كتاب تاریخ جنگ پلونزی(3) می
گوید:مردم نه از منفعت های مطلق بلكه از منفعت های نسبی نگران می شوند.
یعنی ما همگی در حال بهتر شدن هستیم اما اگر شما بهتر از آنچه من هستم
شوید، شما قادر خواهید شد كه برمن اعمال قدرت كنید و من بیشتر مضطرب می
شوم.
پی نوشتها:
1- Smart power
2- The Future of Power,by Joseph S. Nye
3- History of the Peloponnesian War , by Thucydides
ابتكار: «آیا رئیس جمهور بعدی مصلحتگرا خواهد بود؟»
«آیا رئیس جمهور بعدی مصلحتگرا خواهد بود؟» سرمقاله امروز روزنامه ابتكار
به قلم دكتر محسن شریعتی نیا است كه در آن می خوانید: مهمترین رخداد
تاثیرگذار بر سیاست خارجی ایران در سال آتی بی تردید انتخابات ریاست جمهوری
است.
این رخداد نه تنها بر موقعیت منطقه ای و جهانی ایران بلكه بر موازنه قدرت
در منطقه و نیز بر یكی از مهمترین بحرانهای بینالمللی نیز تاثیرات آشكاری
بر جای خواهد گذاشت. اگر چه ساخت قدرت در ایران به گونه ای است كه رئیس
جمهور نفر دوم محسوب میشود و از این رو توانایی ایجاد چرخش استراتژیك در
سیاست خارجی كشور را ندارد، اما از توانایی ایجاد تغییراتی مهم در رفتار
بینالمللی ایران برخوردار است، زیرا او در گروه تصمیم گیران ارشد از
موقعیتی ویژه برخودار است، رئیس شورای عالی امنیت ملی به عنوان یكی از
مهمترین اركان تصمیم ساز است و اجرای سیاست خارجی و كنترل بر وزارت امور
خارجه را در دست دارد.
از همین روست كه سالهای 68، 76 و 84 سالهایی مهم در سیاست خارجی ایران
بوده اند زیرا در این سالها با تغییر رئیس جمهور رفتار بینالمللی ایران
نیز دچار تغییرات مهمی شده است. به بیان دیگر در این سالها ایدههایی چون
تنش زدایی، گفت وگوی تمدنها و دیپلماسی تهاجمی چهرههای مختلفی از ایران در
صحنه بینالمللی نمایش داده اند، چهرههایی كه میراثهای متفاوتی برای
ایران و موقعیت جهانی این كشور بر جای گذاشته اند بنابراین اینكه دیدگاه
رئیس جمهور آینده و به طور كلی جهان بینی او چه باشد طبیعتا بر سیاست خارجی
ما تاثیرات مهمی بر جای خواهد گذاشت. نكته مهم دیگری كه در این راستا باید
به آن اشاره كرد سنت دولتمداری در ایران است، سنتی كه نقش افراد را در
تصمیم سازی بسیار پررنگ میكند.
ایران از معدود كشورهایی است كه سنتی خاص از دولتمداری در ان از ریشههای
بسیار قوی ای برخوردار است، سنتی كه در آن نقش فرد برجسته بوده است. از
همین روست كه افكار عمومی در ایران امروز تاریخ این كشور را عموما به تاریخ
رجال سیاسی تقلیل میدهند و به درست یا غلط آنان را مسبب برگهای زرین یا
نقاط تاریك در این تاریخ دراز میدانند.
به بیان دیگر تاریخ ایران در برداشت عمومی تا حد زیادی تاریخ نامها محسوب
میشود. این تلقی در میراث ادبی این سرزمین نیز با عباراتی همچون” هر كه
آمد عمارتی نو ساخت...” مورد تاكید قرار گرفته است. در این تاریخ دراز
دیوانیان دیروز و بوروكراتهای امروز عمدتا با تغییرات سازگاری نشان میداده
اند تا اینكه خود مبدع تغییرات باشند.
افزون بر این ایران چه به صورت قدرتی جهانگشا و چه به صورت كشوری كه مكرر
چهارراه حوادث بوده، از تحولات محیط بینالمللی در روزگاران مختلف بسیار
تاثیر پذیرفته است. یكی از مواریث این پیشینه را شاید بتوان شكل گیری نوعی
نگاه جهانی در میان مردم ایران و به شكلی گسترده تر در میان سیاستمداران
ایرانی مشاهده كرد.
به بیان دیگر سیاست مداران ایرانی فارغ از تفاوتها و تعارضهای فكری
همواره جهان را مخاطب خود قرار میدهند و از بشریت به عنوان یك كل سخن به
میان میآورند و راه حلهایی جهانی ارائه میدهند. این ذهنیت كلان نگر
طبیعتا در پی ایفای نقشهای كلان و جهانی نیز بر میآید و حوزه عمل
دیپلماتیك را عرصه جهانی تعریف میكند. در چنین فضایی رئیس جمهور حتی اگر
نخواهد، به ناگزیر باید ایده ای برای جهان داشته باشد.
از همین روست كه روسای جمهور ایران هر یك صاحب جهان بینی خاصی بوده اند و
این جهان بینی تا حد زیادی رنگ خود را بر سیاست خارجی دورانی كه ریاست
داشته اند زده است. به همین دلیل است كه در متونی كه در مورد دورههای
سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر نوشته شده، عمدتا با تقسیم بندیهایی
همچون سیاست خارجی هاشمی(تنش زدایی)، سیاست خارجی خاتمی(گفت وگوی تمدنها) و
سیاست خارجی احمدی نژاد (دیپلماسی تهاجمی) مواجهیم.
اینكه ایده رئیس جمهور آتی چه خواهد بود اكنون نمیتوان به راحتی پیش بینی
كرد اما با توجه به تجربیات و تحولات سالهای اخیر احتمالا او مصلحت گرایی
را در كانون نگاه جهانی خود قرار خواهد داد و بر مبنای آن تلاش خواهد كرد
تا راه حلی برای چالشهای پیش روی ایران بیابد. به بیان دیگر شاید نوبت
دیپلماسی فرا رسد.
مردم سالاری: «درد این روزهای مردم»
«درد این روزهای مردم» سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم ولی درویشی است
كه در آن می خوانید: شاید در این آغازین روزهای بهار كه باید موسم سور و
شور و شادی و شعف باشد، گفتن از دردها و مشكلات چندان خوشایند نباشد. اما
به قول آن شاعر و خواننده عزیز لرستانی كه به حق او را حنجره زخمی زاگرس
میخوانند: «نمیخواهم از غصه بخوانم، نمیخواهم در آوازها و سرودههایم غم
باشد، اما چه كنم من؟ چه كند دل من؟ وقتی كه دم به دم خبر میرسد از موج
ویرانیها».
با اینكه هنوز روزهای اول سال نو است و همگان به استجابت دعاهایی كه برای
گشایش امور كردهایم، دلخوش و امیدواریم اما از همین ابتدای سال، واقعیات
پیرامون و موجهای فزاینده مشكلات حكایت دیگری دارند. سوء مدیریت مسئولین
در تنظیم بازار میوه تنها یك نمونه ملموس از طوفان سهمگین مشكلاتی است كه
چندین ماه است بی وقفه برسقف ترك خورده زندگی روزمره مردم میبارد و آرامش و
آسایش را از آنان سلب كرده است.
شاید امید آن بود كه این طوفان ناكارآمدیها با سپری شدن سرمای زمستان و
جلوه كردن طراوت بهاری تازیانه نامهربانی را كنار گذاشته و یا لااقل كمی از
شدت ضربههای بیرحمانه خود بكاهد، اما استمرار ناتوانیهای مدیران در
كنترل اوضاع اسفبار موجود، در روزهای آغازین سال این واقعیت را برسر مردم
فریاد زد كه وضعیت از دو حال خارج نیست یا برخی به هر دلیلی نمیخواهند
مردم شبی را بیدرد و بدون دغدغه به صبح برسانند و یا اینكه بعضی نه تنها
نمیتوانند باری از دوش مردم بردارند بلكه با ندانم كاریهای مداوم خود هر
زمان باری بر انبوه بارهای آنها میافزایند.
علاوه بر این در همین چند روز آغاز سال نیز، برخی از مسوولین اجرایی كشور
كه با اصرار بر سوء مدیریت خود زندگی مردم را به بازی گرفتهاند، با افاضات
خود سریال تلخ بی اعتنایی به فهم و شعور عمومی جامعه را ادامه دادند تا
بدین گونه امید به بهبود امور و یا اصلاح رویههای ناصحیح مدیریتی را در دل
مردم به یأس بدل كنند.
به عنوان تازه ترین نمونه، در حالیكه از ابتدای سال تاكنون هر كیلو گرم
گوجه فرنگی كمتر از 3000 تومان در اختیار مردم قرار نگرفته و در مواردی به
كیلویی 6000 تا 7000 تومان نیز رسیده است و این افزایش دو یا چند برابری
قیمتها در مورد برخی دیگر از میوهها نیز صدق میكند، وزیر مربوطه وضعیت
بازار و قیمت میوه در ایام نوروز را به دلیل ذخیرهسازی مناسب، مطلوب
ارزیابی كردهاند.
راست آن است كه درد مردم تنها قیمت میوه یا پسته نیست حتی درد آنها تنها
افزایش نجومی قیمت خودرو نیست كه مجری صداوسیما شرایط فعلی كشور را از
سالهای گذشته بهتر دانسته و بگوید «در كشور آنقدر عافیت داریم كه مردم
مشكلشان شده است پراید و پسته!» درد مردم طیف وسیعی از مشكلات و محرومیتها
و محدودیتهاست. درد مردم فاصله گرفتن شتابان از حداقلهای زندگی است. درد
مردم نداشتن حقوق حقه شان از سلامت و بهداشت و درمان است.
درد مردم نداشتن سرپناهی - حتی استیجاری- برای به روز آوردن شبهای سرد و
سیاه این روزهای زندگیشان است. درد مردم آموزش و تحصیل و تربیت مناسب
فرزندانشان است. درد مردم افزایش سن ازدواجها و كاهش سن بزهكاریهاست. درد
مردم بچه دار نشدن به خاطر شدت دغدغههای بحق آینده فرزندان نیامده شان
است. این روزها دست بر هر دلی كه گذاشته میشود از جور ایام خون است. این
روزها از هر چه كه سخن گفته شود آه و افسوس و درد و دریغ مردم به آسمان
میرسد.
دردها آنقدر همه گیر و عمومی شدهاند كه این روزها همه پیكره جامعه پر از
درد است. تن این روزهای جامعه سخت رنجور است. این روزها كم كم میرود تا
زیستن هم برای بسیاری از مردم به عذابی دردناك بدل شود. اما در این روزهای
پر درد كه ناتوانی برخی مدیران و مسوولان متوهم، حق زیستنی شایسته و بایسته
را بیش از پیش از مردم سلب كرده است لازم است به صراحت بیان شود كه همه
آنانی كه از این حالت رخوت و خمودگی و روزمرگی مردم سوء استفاده كرده و با
این خیال واهی كه مردم در مقابل اشتباهات آنان قفل سنگین سكوت از لب
نخواهند گشود و به همه این مشكلات ناشی از ناتوانی آنان در انجام وظایفشان
عادت كرده و آنان را بازخواست نخواهند كرد، بدانند كه اگر عزم و برنامهای
جدی برای رفع عاجل مشكلات ندارند، اكنون مناسب ترین زمان برای واگذاری
مسوولیتهایشان است.
زیرا این روزها هزینههای زیستن برای مردم چنان در حال افزایش است كه اگر
نهادهای قانونی و نظارتی با بازخواست آنان مرهمیبر دردهای مردم نگذارند،
باید هر آن منتظر بلعیده شدن خود و تمام دلبستگیهای مادی و معنوی و
مدیریتی شان توسط امواج خروشان بحرانهای اجتماعی رو به رشد در میان طیفهای
مختلف جامعه باشند.
تهران امروز: «راه نجات از سیاستزدگی»
«راه نجات از سیاستزدگی» یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن
تامینی لیچانی نایب رئیس كمیسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی است كه در آن می
خوانید: موضوع سیاستزدگی جامعه ایران پدیدهای است كه در میان
سیاستمداران، رهبران و فعالان سیاسی به این شكل بروز میكند كه كلید حل همه
مسائل جامعه، از اقتصاد تا هنر، از اخلاق تا روانشناسی را در سیاست
میجویند.
مبتلایان به این بیماری، باور خود را تا آنجا امتداد میدهند كه همه چیزرا
وسیلهای در خدمت سیاست میشمارند، حتی به اندیشه و تفكر نیز به عنوان
ابزاری در دست سیاست نگاه میكنند. به هر روی همانطور كه پیشتر بیان شد
اوج این بیماری اظهارنظر همه كس در همه چیز بهویژه در مسئله سیاست و
سیاستورزی قابل مشاهده است.
ادامه این اظهارنظرها در چند وقت اخیر منجر به یكسری بیاخلاقیها در
سیاست هم شد البته این موضوع برآمده از یكسری مسائل طی سالهای متمادی است و
شاید ریشهای تاریخی نیز داشته باشد. در جوامعی كه دموكراسی به صورت
غیرمستقیم اجرا میشود و امور به نمایندگان مردم واگذار میشود این فرض
منظور شده است كه تقسیم كار و وجود حیطههای تخصصی و اظهارنظرهای كارشناسی
اعتبار دارد.
حال آنكه هر وقت ما از این فضا كه فضای تقسیم وظایف است فاصله گرفتهایم
به این ورطه كشیده شدهایم. نكته قابل توجه آنجاست كه تا وقتی مجموعهای به
درستی كار خودرا انجام میدهد، اعتراض و سخنی را بهدنبال نخواهد داشت اما
به محض آنكه اشتباهی رخ دهد یا موقعیت خطرناكی حادث شود تقریبا همه دهان
به ابراز عقیده و داوری میگشایند و برای حل مسئله، نسخههای سیاسی
میپیچند. اینطور به نظر میرسد كه ناكارآمدی مدیریت جامعه در دامن زدن به
این درد بیتاثیر نیست.
سالهای متمادی فعالیت رسانهها علیه هرگونه فعالیت داخل نظام و همچنین كم
بودن آگاهی مردم میتواند از عوامل به وجود آمدن سیاستزدگی در جامعه
ایران باشد. وجود هیجانات در هم پیچیده مردم كه چگونگی ابراز آن یا برایشان
تعریف نشده یا به فراموشی سپرده شده است نیز باعث میشود مردم از هرگونه
مسئله اجتماعی و اقتصادی برداشت سیاسی كنند.
اكنون به نظر میرسد مردم ایران سطح آگاهی مطلوبی یافتهاند، اینگونه كه
راه حل مسئله اقتصادی را از یك اقتصاددان طلب میكنند و مسائل اجتماعی را
از یك آسیبشناس اجتماعی جویا میشوند.
به هرحال به نظر میرسد اكنون نیاز جامعه ایران این است كه در مسیری به
دور از بروز رفتارهای هیجانی و بر مبنای تقسیم وظایف و استفاده از افكار و
نیروهای مختلف در داخل نظام قرار گیرد.
انتظار میرود مسئولان در این راه كوشا باشند و پایگاههای آموزشی و
رسانهای در راستای افزایش آگاهی مردم تلاش كنند. شاید در بحبوحه انتخابات
وجود سیاستزدگی و شعارگرایی به اوج خود برسد.
نامزدها برای اخذ رای حاضر به گفتن خیلی از حرفهایی میشوند كه در عمل از
پس اجرا كردن آن بر نمیآیند. گاهی ادعاهایی مطرح میشود كه رنگ و بوی
اسلامی نیز دارد و اینگونه مردم دچار پارادوكسهای فكری نیز میشوند. اینجا
است كه آگاهی مردم و كارنامه عملیاتی فرد مورد نظرمیتواند ملاك كشف
واقعیت شود.
دنیای اقتصاد: «چگونه حماسه بسازیم؟»
«چگونه حماسه بسازیم؟» سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دكتر پویا
جبلعاملی است كه در آن می خوانید: شاید به نظر رسد كه برای ایجاد حماسه در
سطح ملی باید مردمان آنچنان ایثارها و از خود گذشتگیها كنند كه در
تاریخ یكتا شوند.
باید از منافع فردی خود عبور كنند تا منفعت جمعی جامعه حاصل شود. باید
چنان فداكاریهایی از خود نشان دهند تا در آینده حماسه رقم خورد. شاید
اینگونه باشد، اما حماسه را جور دیگر نیز میتوان به ارمغان آورد.
مشكل كشورهایی چون كوبا، كره شمالی، سیرالئون و...كه باید با كمترین
درآمدهای سرانه زندگی كنند، آن نیست كه مردمانشان كار نمیكنند كه ای بسا
مردمان این كشورها بسی بیش از شهروندان جهان توسعه یافته تلاش میكنند و
حتی میتوان گفت كه برخی از آنان برای قوتی، جان میكنند.نیروی شاغل این
كشورها برای گذران زندگی خود بسی بیشتر تلاش میكنند، اما محصولی كه
بهدست میآید ثمره آن چنانی ندارد. چرا؟
پاسخ به این سوال، میتواند برای ما درسهایی را داشته باشد تا حماسه
اقتصادی را در عمل پیاده كنیم. حماسه اقتصادی به جز این نیست كه تولید ملی و
درآمد سرانه افزایش یابد و ایرانیان از رفاه بالاتری برخوردار باشند.
حماسه اقتصادی تنها تكیه بر افتتاح فلان پروژه و ساختن فلان سد و... نیست،
شاخص ارزیابی تحقق پیشرفت اقتصادی به غیر از افزون شدن رفاه و درآمد سرانه
نیست. این نیز عملی نشود جز به اینكه ایرانیان بتوانند تولید ملی خود را
افزون سازند و به رشد اقتصادی معنی داری برسند.
در حالی كه به باور بسیاری از كارشناسان مستقل، رشد اقتصادی در سال گذشته
در خوشبینانهترین حالت قریب به صفر درصد بوده و با توجه به رشد جمعیت
میتوان گفت كه در سال 1391، رفاه متوسط شهروندان ایرانی تقلیل یافته است،
باید علل این وضعیت را به طور خاص واكاوی كرد تا در سال جدید، روند گذشته
معكوس شود.
اگر در كشورهایی كه ذكر آن رفت، مردمان مجبورند بیشتر كار كنند تا زندگی
خود را آن هم در سطح بسیار نازل تری نسبت به شهروندان دیگر كشورها سپری
كنند، از آن رو است كه نیروی كار آنان تولید كمتری دارد.
بگذریم از بهره كشی گروههای ذینفوذ از تلاش طبقات پایین دستی. اگر
فرآیند تولید فاقد سرمایه و تكنولوژی لازم باشد، نیروی كار بی تردید تولید و
درآمد كمتری را حاصل میكند اما چگونه میتوان این فاكتورها را تقویت
كرد؟ باید انگیزه برای انباشت سرمایه بهوجود آید؛ باید انگیزه برای ورود
تكنولوژی ایجاد شود و اینها تنها زمانی محقق خواهد شد كه صرفه اقتصادی برای
بهبود فرآیند تولید وجود داشته باشد.
صرفه اقتصادی نیز در بازاری شكل میگیرد كه عاملان اقتصادی آن چنان فضای
بازی برای كار دارند كه بدون دغدغه از ریسكهای غیر اقتصادی و فشارهای
بیرونی بتوانند با خلاقیت خود، هم بر تولید و درآمدهای خود بیفزایند و هم
رفاه خریداران خود را بالا برند. در صورت وجود چنین شرایطی، فرد هر چه به
فكر افزون كردن منفعت و مطلوبیت خود باشد، رفاه جامعه را بالا برده است.
حماسه آن است كه چنین سیستمی را نهادینه كنیم و مطمئن باشیم كه در آنصورت
رقم زدن رشدهای اقتصادی بالا و رفاه بیشتر برای ایرانیان آن چنان مشكل
نخواهد بود. آن وقت چه بخواهند و چه نخواهند حماسه اقتصادی دستیافتنی
میشود. لیك تا زمانی كه بازار هر روز كوچكتر، درهای اقتصاد بستهتر و
مداخلات و ریسكها بیشتر شود، انگیزه تحول قدرت لازم را نخواهد داشت.