در ماجرای برگزاری اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد شاهد بودیم که دعوتنامهها و بسیاری از هماهنگیها از کانالهایی غیر از وزارت امور خارجه پیگیری میشد. به نظر میرسد این موارد تا حدی نقش وزارت امور خارجه را در برگزاری این اجلاس کمرنگ کرده بودند. علت این امر چه بود؟
این بیانصافی بزرگیست. شما خودتان در فیلمها نمیدیدید چه کسی جلسات را اداره میکرد؟ من با قاطعیت عرض می کنم که تمام کارهای اجلاس با وزارت امور خارجه بود. بله برای بردن نامه معمول است که نهادهای دیگر هم به کمک وزارت خارجه بیایند. ما باید برای 120 کشور و 20 نمایندگی دعوتنامه بفرستیم. خب معاون وزیر و مشاور وزیر رفتند، وزرای دیگر را ما خواهش کردیم رفتند، از معاونین رئیسجمهور خواهش کردیم و رفتند. چون همه اینها را که وزیر امور خارجه نمیتوانست به تنهایی برود. در این صورت ما باید همه کارهایمان را تعطیل میکردیم ؛ بنابراین اصلا این حرف درست نیست.
بنده هم اگر میرفتم به عنوان وزیر امور خارجه دعوتنامه را نمیدادم، به عنوان نماینده رئیسجمهور میرفتم. چون قرار بود دعوت رئیسجمهور را به رئیسجمهور مقابل بدهیم. تمام اسناد و کارها را ما انجام میدادیم. بله دیگر حفاظت دست ما نبود. ما نمیتوانستیم برویم با توپ و تانک شهر را اداره کنیم. اینها دست ما نبود. صدا و سیما دست ما نبود اما ما با همه این ارگانها در تماس و هماهنگی بودیم. با نیروی انتظامی، با عزیزان سپاه و ارتش با خیلیها باید هماهنگی میکردیم. دائم جلسات مشترک داشتیم. همه حضور داشتند اما محوریت آن ما بودیم. من البته خوشحالم که آنقدر این حضور برادرانه و دوستانه و منسجم بوده که حالا شما فکر میکنید آنها بیشتر حضور داشتند تا خود وزارت امورخارجه که اصل ماجرا بوده و این هم یکی از بزرگواریها و تواضع وزارت امور خارجه است که برخی تصور میکنند دیگران اجلاس را برگزار کردند. ببینید جنبش عدم تعهد فقط آوردن چند تا آدم و نشاندن روی صندلی که نبود. 700 صفحه سند داشته، اداره جلسات را داشته. چه کسی این اسناد را آماده میکرد؟ چه کسی جلسات را اداره میکرد؟ چه کسی رایزنیهایش را انجام داده؟ چه کسی بیانیه تهران را نوشته؟ اینها مهم بود وگرنه بردن نامه و استقبال در فرودگاه و اینها که کار سختی نیست.
الان دبیرخانه جنبش عدم تعهد زیر نظر وزارت امور خارجه فعالیت میکند؟
ببینید! جنبش عدم تعهد دبیرخانه دائم ندارد. هر کشوری که ریاست جنبش را بر عهده میگیرد یک دبیرخانه داخلی برای خودش ایجاد میکند که امور جنبش را اداره کند. اما دبیرخانه دائم مثل سازمان تعاون اسلامی ندارد که دبیری توسط اعضای جنبش انتخاب بشود. اما پیشنهاد شده که یک دبیرخانه دائمی برای جنبش ایجاد شود و جنبش را از این شکل جنبش بدون یک شاکله استوار به سمت یک جنبش دارای ساختار منسجم ببریم. الان جنبش ساختار ندارد بلکه یک چیزی در نیویورک دارد به نام C.O.B ؛ یعنی یک اداره خاص که سفرای کشور های عضو جنبش که در نیویورک هستند و هر از چندگاهی دور هم مینشینند که ریاست آن با ایران است. به علاوه جنبش چند دفتر هم در نیویورک و ژنو و وین دارد. البته اسمش دفتر است نه اینکه فکر کنید یک اتاقی وجود دارد و تشکیلات اداری دارد؛ در واقع این دفاتر به صورت مجازی هستند. روسای این دفاتر هم باز نمایندگان ایران هستند. مثلا در وین آقای سلطانیه هستند، در ژنو آقای سجادی و در نیویورک هم آقای خزاعی هستند. حالا قرار است که البته در بیانیه تهران و اسناد آن هم آمده که سعی شود یک ساختار جدیتری به جنبش داده شود. الان جمهوری اسلامی دارد در این راستا و در این جهت حرکت میکند.
همین دبیرخانه موجود که الان فعال است و دارد کارهایش را انجام میدهد زیر نظر وزارت خارجه فعالیت میکند یا نه؟
الان دبیر دبیرخانه موجود آقای مشایی تعیین شده اما تمامی کارهایش را وزارت امور خارجه دارد انجام میدهد.
یعنی آقای مشایی زیر نظر شما کار میکنند؟
کارهایی که در ارتباط با دبیرخانه باشد بله . معاونین و کارشناسان ما آنجا هستند و اینها یعنی وزارت امور خارجه. بالاخره وزارت خارجه آدمهایش موضوعیت دارد دیگر ساختمانش که موضوعیت ندارد.
با شما هماهنگ هستند؟
بله جلسات ما به طور منظم دارد برگزار میشود و کاملا با هم هماهنگ هستیم.
آقای بروجردی چند وقت پیش گفتند آقای صالحی اصلا نمیدانند در دبیرخانه جنبش عدم تعهد چه خبر است. الان هم بحث تحقیق و تفحص از این دبیرخانه در مجلس مطرح است.
نه! به طور هفتگی این دبیرخانه جلسه دارد و بنده هم در یکی از این جلسات حضور داشتم و جلسات دیگر را هم معاونین و کارشناسان ما در آنها حضور دارند.
حضور آقای مشایی در دبیرخانه جنبش عدم تعهد و حاشیههایی که ایجاد میکند و همینطور انتصاب ملکزاده به معاونت مالی و حقوقی وزارت خارجه که حتی نزدیک بود به استیضاح شما منجر شود، بحثهایی را در خصوص ارتباط شما با جریان انحرافی به وجود آورده. نظر خودتان دراین باره چیست؟
ببینید! من واقعا داخل در مسائل سیاست داخلی نیستم. نه پیشینهام این را نشان میدهد و نه علاقهمندیام. بنده هیچ وقت به عنوان فردی که منتسب به این جناح یا آن جناح باشم نبودم. خب بنده در زمان آقای خاتمی نماینده جمهوری اسلامی ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی شدم. در زمان آقای هاشمی رفسنجانی بنده معاون وزیر علوم بودم. زمان آقای دکتر احمدینژاد که واقعا ارادت دارم خدمت ایشان، خب در خدمت ایشان هستم در وزارت خارجه. یعنی به عنوان فردی که بخواهد خودش را درگیر جناحبندیها و بگومگو های سیاسی بکند، هیچ وقت نبودم و علاقهای هم ندارم به این بگو مگوها. در هرجایی هم که بودم سعی کردم کارم را خوب انجام بدهم.
وزارت خارجه هم یک وزارت فراجناحی است و نمیتواند نظر یک جناح را تامین کند و باید نظر نظام را جلو ببرد. سازمان انرژی اتمی هم یک سازمان فراجناحی بود. ریاست دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه بینالمللی را هم که هرکدام دوبار عهدهدار بودم و همینطور معاونت وزارت علوم؛ اینها همه تخصصی است. یعنی هر جایی که بودم کار تخصصی خودم را انجام میدادم و خودم را درگیر مسائل سیاسی نمیکردم.
به نظر میرسد برخی دستگاهها و افراد با وزارت خارجه موازیکاری دارند که این موضوع انتقاد مجلس را در پی داشته. شما خودتان با این موضوع مشکلی ندارید؟
شاید منظورتان معاونت امور بینالملل آقای رئیسجمهور باشد. نه! اصلا من اعتقادی ندارم که هیچ دستگاهی با ما موازی کاری دارد. ما با آقای سعیدلو هم کاملا در ارتباط هستیم و اتفاقا ایشان هم باز با معاونین و کارشناسان ما هماهنگ هستند. ببینید! وزارت امور خارجه در مجموعه کارهایی که دارد ماموریتهای بسیار زیادی را انجام میدهد و با توجه به تحولاتی که در منطقه رخ داده و تحریم حجم عظیمی از کارها را بر عهده دارد. یعنی وزارت خارجه در 34 سال گذشته هیچ گاه حجم کارهایش به این تنوع و حجم نبوده است.
الان از بیداری اسلامی گرفته تا تحریم و مسائل سوریه و پرونده هستهای و ... را در بر گرفته. خب اینها قبلا نبود. تا قبل از 10 سال پیش که اصلا موضوع هستهای هم مطرح نبود. الان شرایط خیلی متفاوت است و ماموریتهای ما خیلی حجیم و متنوع شده. آقای سعیدلو با ما در برخی امور همکاری میکنند آنهم با اختیاراتی که از آقای رئیسجمهور دارند که وقتی هماهنگیهای لازم انجام میشود، برخی امور اقتصادی را ایشان دنبال میکند. ببینید! ما تعهدات زیادی در اینجا و آنجا دادهایم که ای کاش اینقدر تعهد نمیدادیم. هر عزیزی که به هر کشوری که رفته احساس کرده باید کاری انجام بدهد و تعهدی داده که الان این تعهدات خیلی زیاد شده است.
این تعهدات بیشتر مربوط به این دوره است یا دورههای دیگر؟
از قبل هم بوده. حقیقتا ما نیامدیم دستهبندی کنیم که در کدام دوره بیشتر بود. اما این تعهدات الان متراکم شده و کشوری که تعهد میدهد هم باید عمل کند. نمیشود شما بروید در کشوری یک حرفی بزنید اما به آن عمل نکنید. خب اینها را باید یک سروسامانی میدادیم و به نفع ما هم هست واقعا. چون صادرات ما را بیشتر و بازار ما را متنوعتر میکند. اما خب مشکلاتی سر راه اینها بوده که باید رفع میشد. الان آقای سعیدلو دارند به ما کمک میکنند این مشکلات را رفع کنیم و با هم در تماس کامل هستیم. اصلا بحث موازیکاری نیست.
ما اتفاقا دلمان میخواهد دهها ارگان به کمک ما بیایند. ببینید موازیکاری زمانیست که بخواهند دخالت در امور کار شما بکنند. یعنی بیایند افکار خودشان را تحمیل کنند. یا ماموریت شما را دستخوش آشفتگی بکنند. اما وقتی خودتان داوطلبانه دارید از ظرفیتهای جاهای دیگر استفاده میکنید این معنایش موازیکاری نیست. ما از مجلس هم داریم استفاده میکنیم. مثلا چند وقت پیش آقای دکتر لاریجانی رفتند هند. خب بچههای وزارت خارجه و سفیر ما با ایشان بودند و هماهنگیهای لازم را انجام دادند. همین جوری که نمیشود سفر کرد به یک کشور دیگر. چه کسی این سفرها را آماده میکند؟ چه کسی چارچوب مذاکره را مشخص میکند؟ همه اینها وزارت امور خارجه است و ما استفاده میکنیم. یعنی آقای لاریجانی وقتی میروند هند کمک بسیار موثری به ما میکنند و تمامی آن چیزهایی را که به دنبال آنها بودیم با کمک ایشان چند قدم به جلو بردیم یا مسئولان دیگری که میروند هم باز همینطور.
به هر حال حوزه کاری آقای سعیدلو مرتبط با حوزه کاری وزارت خارجه است. ایشان یا زیر نظر وزارت خارجه کار میکنند و یا اینکه خودشان سازمان جداگانهای هستند که قطعا صاحب عقیده و نظر است و این معنایش تداخل و موازیکاری میشود.
نه ما با هماهنگی با همدیگر کار میکنیم. ببینید مثلا ما فرضا در کشور الف یک بحث اقتصادی داریم. با حضور دستیار ویژه اقتصادی ما که دستیار ویژه ماست اما در خدمت ایشان هم هست و دارد کار میکند و اداره مربوطه ما که در ارتباط با آن کشور است مینشینیم و در آنجا آقای سعیدلو با اختیارات ویژه مالی که دارند مسائل مالی ما و مشکلاتی را که ما در این خصوص داریم دنبال میکنند؛ یعنی به جای اینکه من بروم با 10 ارگان دیگر رایزنی کنم که این مشکلات را حل بکنم ایشان با اختیاراتی که دارند این کار را برای ما انجام میدهند. بالاخره وزارت خارجه که خودش پول ندارد.
الان شما با وزیر امور خارجه انگلیس میتوانید دیدار مذاکراتی داشته باشید؟
ما سه چهار ماه پیش همدیگر را در افغانستان دیدیم.
آیا احتمال از سرگیری روابط با انگلیس وجود دارد؟
ما هیچ مشکلی نداریم. ما مصوبه مجلس را داریم که در آن اختیار به وزارت امور خارجه داده شده. ما بارها به انگلیس گفته ایم که کاردارشان میتواند بیاید و کارهایش را شروع کند.
یعنی منعی برای از سرگیری روابط با انگلیس وجود ندارد؟
نه اصلا.
موضوع دیدار شما با ویلیام هیگ در افغانستان چه بوده؟
در رابطه با همین مسائل روابط دوجانبه و مسائل منطقه با هم گفتگو انجام دادیم.
آنجا بحثی هم درباره از سرگیری روابط صورت گرفت؟
ببینید رابطه که قطع نشده. قطع رابطه به آن مفهوم که الان نداریم. خواستند دیپلماتها برگردند به کشورهایشان. خب بالاخره آن اتفاقی که افتاد انصافا اتفاق سنگینی بود و نباید میافتاد. ما همان روز اعلام کردیم. هرچند این هم یکی از مظلومیتهای وزارت خارجه است که به ما انتقادات زیادی به همین خاطر وارد کردند. من آن موقع جده بودم که به من راجع به این اتفاق خبر دادند. رفته بودم راجع به مسئله سوریه مذاکراتی انجام بدهم. اتفاقا یکی از مواردی که بحث بود این بود که سفارتخانهها در سوریه امنیت ندارند و مورد حمله گروههای مختلف قرار گرفتند. من در آن جلسه داشتم از سوریه دفاع میکردم که یک دفعه به من خبر دادند چنین اتفاقی در تهران افتاده. خب من آنجا خیلی آشفته شدم. همانجا در ماشین تلفنی با وزیر امور خارجه انگلیس صحبت کردم. یعنی او شماره من را گرفت و با هم صحبت کردیم و من گفتم که متاسفم از اتفاقی که افتاده و نباید این اتفاق میافتاد.
خب مجوزی داده شده بود که تظاهرات کنند و این ایرادی ندارد اما اینکه از دیوارهای سفارت بالا بروند ، بروند داخل سفارت و آن اتفاقها را رقم بزنند. خب اگر آنها هم این کار را بکنند ما چه طور بگوییم که کار شما خطاست. خب الان به ما میگویند شما خودتان این کار را انجام دادید. این که درست نیست. ما این را اعلام کردیم اما شما ببینید چقدر مورد حمله قرار گرفتیم. اما یک کلمه نگفتیم و جواب ندادیم. اصلا یک جایی بیانیه داد که ما باید وزارت امور خارجه را تسخیر میکردیم نه سفارت را. باز ما گفتیم اشکال ندارد. تا اینکه مقام معظم رهبری آمدند محبت کردند و واقعا به ما کمک کردند. ما حتی در رفتار با دشمنانمان هم باید بر اساس قاعده رفتار کنیم. بالاخره انها در خانه ما و در سرزمین ما بودند و طبق مقررات و تفاهم هایی در اینجا مستقر بودند. خب ما یکدفعه آمدیم خلاف همه آن مقررات و تفاهمات عمل کردیم که این کار، کار درستی نبود. الان هم ما به آنها گفتیم که کاردار شما میتواند بیاید. برای این کار هم مصوبه مجلس را داریم که طبق آن مصوبه اختیار این کار با وزارت خارجه است و میتواند هر طور که خودش صلاح میداند عمل کند.
با این اوصاف نظر شما درباره تسخیر لانه جاسوسی آمریکا چیست؟
نه! ببینید آن یک بحثی بود که در اوایل انقلاب رخ داد. شما فضای اوایل انقلاب را ببینید؛ خیلی با فضای الان که سی و سه چهار سال از آن زمان گذشته فرق میکند. الان ما یک حکومت مستقر داریم و نظام حکومتی ما روشن است. آن موقع هنوز هیچ چیزی مشخص نبود و آمریکاییها آن موقع واقعا همه جا نفوذ کرده بودند و داشتند کار خودشان را پیش میبردند و می خواستند انقلاب را در نطفه خفه کنند. این یک واقعیت است. آن زمان آمریکا در جای جای کشور و در میان اغلب گروهها حضور داشت. خب ما آن موقع در دانشگاه بودیم و این را میدیدیم. اما الان شرایط فرق میکند. هر چیزی را متناسب با شرایطش باید بررسی کرد.
در ابتدای دولت نهم عنوان میشد که دیپلماسی جدید ما دیپلماسی تهاجمی است. الان هم به همان شکل است یا تغییر کرده؟
من هرگز از عبارت دیپلماسی تهاجمی استفاده نکردم و نمیکنم. دیپلماسی ما دیپلماسی عزت، حکمت و مصلحت است؛ همان چیزی که مقام معظم رهبری مشخص کردند. ما این دیپلماسی را پیگیری میکنیم. دیپلماسی تهاجمی را نمیدانم که یعنی چی. من نه گوینده این حرف را میدانم که چه کسی بوده و نه اصلا میدانم که دیپلماسی تهاجمی چه معنایی دارد و ویژگیهای آن چیست. البته خاطرم نیست این حرف را چه کسی زده اما اگر منظور این باشد که جمهوری اسلامی ایران حرفش را شفاف میزند و مواضع خودش را در ارتباط با موضوعات مختلف بینالمللی مقتدرانه بیان میکند باشد خب اینها درست است و ما الان هم داریم همین کارها را میکنیم. یعنی هیچ وقت عجولانه حرف نمیزنیم. مواضعمان را در کنوانسیونهای مختلف و زمانی که توافقنامههای مختلف در حال شکلگیری است. جمهوری اسلامی با قدرت حرفش را میزند.
اخیرا ما با مصر لغو یک طرفه روادید را داشتیم که در داخل خیلیها معتقد هستند این امر میتواند عزت ما را زیر سوال ببرد. هدف از این کار چه بود؟
چرا عزت ما را زیر سوال ببرد؟ چرا بگوییم برادارن و خواهران مسلمان ما نیایند به ایران؟
بحث این نیست که آنها نیایند. بحث این است که چرا برادران و خواهران مسلمان ما باید برای سفر به مصر روادید بگیرند اما آنها این اجازه را داشته باشند که بدون روادید وارد کشور شوند.
شما بروید آثار این حرف را بسنجید. ببینید بالاخره ما غیر از دولتها با مردم و ملتها هم صحبت میکنیم دیگر. کدام ریشهدار تر هستند؟ دولتها یا ملتها؟ قطعا ملتها. دولتها برآمده از اراده ملتها هستند. ما با این کارمان با ملت مصر صحبت کردیم و به آنها گفتیم که ما با شما مشکلی نداریم و شما تشریف بیاورید. ملت مصر هم میخواهد ما برویم آنجا و وقتی هم که می رفتیم با آغوش باز استقبال میکردند. الان ما با خیلی از کشورها لغو روادید داریم نه فقط با مصر و خیلی از کشورها هم در دنیا لغو روادید انجام میدهند. این یک چیز خیلی معمولی است. ما مثلا با آذربایجان تا چندین سال پیش که لغو روادید نداشتیم حداکثر در سال 40 – 50 هزار آذربایجانی به کشورمان میآمدند. جمهوری اسلامی ایران یک طرفه لغو روادید کرد و هنوز هم این لغو روادید برقرار است و زمان من هم نبوده. الان تعداد کسانی که از جمهوری آذربایجان به ایران میآیند به 650 الی 700 هزار نفر در سال رسیده.
خب ما وقتی که در برنامه پنجم و چشمانداز 1404 میگوییم باید حداقل 20 میلیون گردشگر در سال داشته باشیم، چه طور میخواهیم این را فراهم کنیم؟ چطور ؟ باید بگوییم اول شما برای ما لغو روادید کنید تا بعد ما هم لغو روادید انجام بدهیم؟ اینطوری که نمیشود. ملتها که با ملتها مشکلی ندارند. عزت این جوری تعریف نمیشود. مشکل اینجاست که ما عزت را اشتباه فهمیدیم. یعنی فکر میکنیم که اگر کسی متبسم باشد و رعایت اخلاق و ادب را بکند با حفظ اصول می گوییم این فرد چقدر ضعیف است. اما اگر کسی بیاید گندهگویی کند و خدای نکرده کلام خشن و غیر زیبندهای به کار ببرد، میگوییم عجب آدم قدرتمندی است. در سیاست خارجی ما قدرت و عزت را اینطوری تعریف نمیکنیم. ما قدرت و عزت را مصلحت ملی، منافع ملی و استقلال سیاسی تعریف میکنیم و برعکس در قسمت رفتاری، رفتار متین با کلام درست و بیان صحیح و مودبانه را به معنای عزت میدانیم.
شما فرض کنید حضرت رسول (ص) الان بودند. ایشان چگونه عمل میکردند؟ میگفتند مبادا به مصریها ویزا بدهید تا به ایران بیایند؟ میگفتند صبر کنید اول انها لغو روادید کنند بعد شما روادید را لغو کنید؟ آیا اینطور عمل میکردند؟
من فکر میکنم اگر هم بحث ملتها باشد خب ما با هیچ ملتی مشکل نداریم. پس بیاییم یک دفعه با همه دنیا لغو روادید یک طرفه انجام بدهیم.
ما داریم همین کار را میکنیم. ما الان یک لیست از 60 کشور داریم که داریم با اینها لغو روادید میکنیم. اما متاسفانه به خاطر مخالفتهایی که برخی دوستان در داخل کشور دارند نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم. الان با عراق روادید را لغو کردیم. بنده از روز اول که آمدم گفتم روادید با عراق را لغو کنید. یا حوزه خلیج فارس. چرا باید ما به اینها روادید بدهیم. خب بگذاریم بیایند.
ما چه مشکلی با اینها داریم؟ حالا یک ملاحظاتی هست از قبیل همین مواردی که شما گفتید که دست ما را در این خصوص میبندد. تازه آن را هم شروع کردیم و داریم آرام آرام دنبال میکنیم. ما باید این موانع را برداریم تا همه بتوانند بیایند به ایران. مگر ما نمیگوییم ایران امالقرای جهان اسلام است؟ اصلا یکی از راههایی که اگر در آن هوشمندانه عمل کنیم عزت میآورد این است که همه بتوانند بیایند ایران را ببینند. من به شما بگویم و البته قبلا هم گفتهام. در اجلاس جنبش عدم تعهد یکی از وزرای خارجه آمد و از من عذرخواهی کرد. میگفت آقای دکتر من قبل از اینکه بیایم ایران به خاطر تبلیغات سوئی که بود فکر میکردم شما یک کشور نابسامان به هم ریخته عقب مانده هستید. خدا شاهد است که عین این حرفها را گفت. میگفت وقتی وارد فرودگاه شدم فکر کردم اشتباه آمدیم. گفتم که آقا من قرار بود بروم تهران. گفتند که تهران همینجاست و چند بار عذرخواهی کرد از ما وقتی که آمد به تهران و این نظم و جنب و جوش را دید. میگفت من دارم به خودم نهیب میزنم که چطور به عنوان وزیر امور خارجه یک کشور اینقدر تحت تاثیر تبلیغات غرب قرار گرفته بودم.
این تازه یک وزیر امور خارجه است. حالا مردم عادی که بنده خداها خیلی بیشتر در معرض این تبلیغات هستند. من خودم یک سالی که در آرژانتین بودم که مصادف بود با زمان جنگ، 7 – 8 ماه که گذشت اینقدر که این تبلیغات زیاد بود – حالا من فقط یک سال از ایران دور بودم – من زنگ میزدم به پدر و مادرم میگفتم اگر مشکلی دارید بگویید من برایتان مایحتاج زندگی بفرستم. یعنی فکر میکردم دیگر نان و آب و برق و کل زندگی در ایران به هم ریخته. ببینید چقدر آدم تحت تاثیر این تبلیغات قرار میگیرد. خب اگر این مردم بیایند ایران را ببینند چقدر تاثیر خواهد داشت.
مثلا همین کشتیگیرهایی که اخیرا به تهران آمدند، یکی از اینها مصاحبه کرد و گفت قبل از اینکه به ایران بیایم پدرماردم میگفتند به ایران نرو خطرناک است. اما وقتی آمدم دیدم چقدر با تبلیغاتی که میکنند متفاوت است. خب اینها وقتی بیایند و ایران را ببینند خودشان میشوند مبلغ ایران. این خودش میشود پیامرسان تمدن این ملت که چقدر این ملت، ملت با فرهنگ و متمدنی هستند و چقدر پیشرفت کردهاند و چقدر توانستند همه فشار ها را تحمل کنند و علیرغم همه این فشار ها کشورشان را به خوبی اداره کنند. این چه ایرادی دارد؟ من واقعا تعجب میکنم.
شما از وزرای خارجه سابق هم مشاوره میگیرید؟
بله. ما با جناب آقای خرازی گاهگداری در تماس هستیم. با آقای دکتر ولایتی بیشتر در تماس هستیم. آقای متکی هم دو سه بار تشریف آوردند اینجا و دو سه بار هم جای دیگری ایشان را دیدیم و با ایشان صحبت کردیم. اما اینکه هر هفته یا هر دو هفته جمع بشویم نه اینطور نبوده.
شما که اینقدر سفرهای خارجی میروید فرصت سفر داخلی را هم دارید؟
نه متاسفانه فرصتی پیش نمیآید.
قبلا چطور؟ اصلا علاقهای دارید؟
من علاقه دارم اما در این 35 سال یعنی از یک سال قبل از انقلاب که من به استخدام دانشگاه درآمدم هیچ وقت فرصت سفر نداشتم. یعنی همیشه زندگی جوری بوده که نمیشد و آدم احساس میکرد کارهایش زیاد است. حالا شاید از این به بعد بشود طوری مدیریت کرد که فرصت بیشتری برای سفر به وجود بیاید. خیلی دلم میخواهد بروم ایران را بگردم. البته بخش عمدهای از ایران را رفتهام اما بیشتر دلم میخواهد بروم. مثلا یک بار ما رفتیم ورزقان. زمانی که زلزله شده بود. رفتیم با عشایر مدتی نشستیم. خب من خیلی دلم میخواست بروم عشایر را ببینم که در این سفر فرصتی پیش آمد که عشایر را که در جایی بودند ببینیم و برای اولین بار بود که زندگی عشایر را از نزدیک لمس کردم. در آن چادرها و مردم دوست داشتنی. در کل به نظرم ایران زیباترین کشور دنیاست. این را من به عنوان یک ایرانی نمیگویم. خدا شاهد است هر سفری که میروم خارج از کشور و بیشتر از دو سه روز طول میکشد دلم میخواهد پرواز کنم و به ایران برگردم.
درست است که وطن کشش دارد. این به جای خود اما همهاش این نیست. واقعا من خیلی جاها زندگی کرده و خیلی جاها را دیدهام. اما ایران چیز دیگریست. مردم ما مردم ویژهای هستند. قبل از جنگ صدام عدهای را با این عنوان که شما ایرانیالاصل هستید از عراق بیرون میکرد. اینها آمده بودند در قصر شیرین و جاهای دیگر در چادرها به طور موقت میآمدند تا مسائل امنیتی بررسی شود و بعد اسکان داده شوند. با مرحوم پدرم چون یک زمانی ما در عراق زندگی میکردیم با هم رفتیم ببینیم از میان اینها کسی را می شناسیم که به او کمک کنیم. دیدیم تعداد زیادی از تجار را بیرون کردند که خب پدرم چون در بغداد به تجارت مشغول بود با اینها آشنا بود. با یکی از اینها که اتفاقا عراقی هم بود و بیخود او را به جرم ایرانی بودن اخراج کرده بودند صحبت میکردیم.
احتمالا تقصیر پدر شما بود که در بغداد با این بنده خدا مراوده داشت و عراقیها تصور کردند که این هم ایرانی است.
بله (با خنده). این بنده خدا تعریف میکرد که با چه وضع تحقیرآمیزی اینها را سوار کامیون و مثل آجر اینها را در بیابانها تخلیه می کردند. بعضی هم که پیرتر بودند این وسط دست و پایشان میشکست. ببینید چه حکومتی بود این حکومت صدام. آن زمان مردم آن اطراف که متوجه شده بودند عراق دارد عدهای را بیرون میکند – ببینید چه مردمی داریم – به خودشان و بچه هایشان نان و پنیر و مشک آب آویزان میکردند و در بیابانها دنبال افرادی که ممکن بود گم شده باشند میگشتند و آب و غذا میدادند. این دوستمان تعریف میکرد که بچهای به او آب و نان داد و وقتی که اینها را تعریف میکرد همینطور گریه می کرد. ما چنین ملتی هستیم. بعد هم ایرانیها آمدند و هر کدام هفت تا هشت تا از اینها را به خانههای خودشان بردند و به اینها سرمایه دادند. ما خودمان هشت نفر را به خانه خودمان بردیم و الان خیلی از آنها در ایران ماندهاند و دارند زندگی می کنند. حالا این یک نمونه است.
زمانی که خودمان در جنگ بودیم سه میلیون افغان را پناه دادیم. کدام کشوری این کار را میکند؟ اصلا خیلی از کشور ها لب مرز پناهندگان را به گلوله میبندند که نیایند. ما در دنیا بزرگترین کشور پناهندهپذیر هستیم. در میان این همه کشور اروپایی و آمریکایی که فقط ادعای حقوق بشر دارند و وقتی 50 نفر پناهنده را پذیرش میدهند به اندازه پنج میلیون از آن استفاده تبلیغاتی میکنند. ما سه میلیون برادر و خواهر افغان را پناه دادیم و به اندازه سه نفر نتوانستیم نمایش بدهیم.
کدام کشوری در اطراف و اروپا فقط 300 هزار پناهجو در مدارس و دانشگاههایش تحصیل میکند؟ میدانید این چه هزینهای دارد؟ بدون اینکه یک ریال از سازمانهای بینالمللی کمکی بگیریم. شما به جغرافیای کشور ما نگاه کنید؟ جنگل داریم، دریا داریم، صحرا داریم، دشت داریم، کوه داریم. همه چیز داریم. واقعا در قلب جهان است. اروپا را به آسیای مرکزی وصل می کند. روسیه را به خلیج فارس وصل میکند. واقعا قلب دنیاست. کجا را بهتر از ایران میتوانیم پیدا کنیم؟ لذا ایران کشوری است که همه ایرانیها باید به آن افتخار کنند.
برای نوروز به جایی سفر کردید؟
یکی دو روز اول عید یک سفر داخلی رفتیم و بعد دیگر سفرهای خارجی آغاز میشود.
کجا رفتید؟
شمال. آنجا یک کلبهای داریم که با خانواده میرویم.
در سفر های خارجی همسرتان هم همراهتان هستند؟
در 30 – 40 درصد سفرهای خارجی میآید.
آن 60 – 70 درصد دیگر را چرا با خودتان نمیبرید؟
چون پایش درد میکند و خیلی نمیتواند راه بیاید. آنهایی که مثلا صبح میروم و عصر برمیگردم دیگر نمیارزد که بیاید. خودش بیشتر کشور های آفریقایی و اسلامی را دوست دارد بیاید و خیلی راغب نیست در سفرهای اروپایی همراهم باشد.
به اینکه سفرهای شما زیاد است اعتراض نمیکنند؟
نه چون سفرهای ما بیشتر سه چهار روزه است و مثلا بلندترین آنها هشت روز میشود که خب چیزی نیست.
البته هشت روز هم کم نیست.
خب همیشه که هشت روز نیست. ولی خب بالاخره این هم بخشی از کار است دیگر.
زمانی بحث احتمال کاندیداتوری شما مطرح شده بود و پاسخ شما کمی از شکسته نفسی هم آنطرفتر بود. ماجرا چه بود؟
نه خب من قصد کاندیداتوری ندارم. شکسته نفسی هم نکردیم. بالاخره من میدانم رئیسجمهور یعنی چه و چه باری بر دوش رئیسجمهور است. حالا بعضی از عزیزان شاید از دور دستی بر آتش دارند اما من دارم با آقای احمدینژاد زندگی می کنم و قبلیها را هم دیدهام. کار دشواریست. تا آدم خودش را از نظر روحی و از جهات مختلف آماده این کار نبیند، صرف اینکه پیش خودش خیال کند که میتواند رئیسجمهور شود کافی نیست. من گفتم که رحمت خدا بر کسی باد که توانایی خودش را بشناسد. ریاستجمهوری یک آدم توانمند فرهیخته مورد اعتماد میخواهد که هم ملت به او اعتماد کنند و هم مقام معظم رهبری به او اعتماد داشته باشد و آدم توانمندی هم باشد. اینکه هر کسی دلش بخواهد رئیسجمهور شود بیاید و بگویید من توانمندم و میتوانم این کار را بکنم میتواند آثار مخربی داشته باشد.
آقای احمدینژاد هم ریاستجمهوری را کار سختی میدانند؟
آقای احمدینژاد که اصلا زندگیاش را برای این کار گذاشته و من واقعا نمیدانم ایشان چطور میتوانند این زندگی را تحمل کنند.
ایشان ریاستجمهوری را کار سختی میدانند؟
من هیچ وقت از ایشان نپرسیدم که کار سختی میداند یا نه اما میبینم که با عشق و علاقه شبانهروز کار میکند. ایشان حتی سخنرانیهای خودش را هم خودش مینویسد.
آجیل عید را تهیه کردید؟
خیلی آجیل خور نیستیم. ولی سعی کردیم در هر یک کیلو آجیل یک پسته بگذاریم.
اتومبیل شخصی شما چیست؟
سمند
پراید ندارید؟
نه متاسفانه.