عصر ایران؛ عماد مهرآیین - روی میز کارش همیشه شلوغ است. یا دارد ترجمه میکند، یا مشغول تصحیح و ویرایش نسخههای حروفچینی شدة آثاری است که پیشتر ترجمه کرده است. کاری جز ترجمه ندارد و تماموقت مشغول آن است؛ و این یعنی رضا رضایی مترجمی حرفهای است.
از 1357 ویرایش و ترجمه میکند و تا امروز آثار گوناگونی را در حوزههای متنوعی، از فیزیک و مکانیک گرفته تا ادبیات و تاریخ و فلسفه، ترجمه کرده است. همین گستردگی حوزه کاری رضایی دلیلی بود تا برخی به او لقب "مترجم پراکندهکار" بدهند. حالا گویی آن "پراکندهکاری" سالهای پیش را کنار گذاشته و بیشتر وقتش به ترجمة آثار کلاسیک زنان رماننویس قرن نوزده انگلیس میگذرد که در قالب پروژهای با همکاری نشر نی در جریان است.
اما رضایی هر چیز را هم که کنار بگذارد، از یک چیز نمیتواند بگذرد: شطرنج. او زمانی عضو تیم ملی شطرنج ایران و کاپیتان تیم، و نیز مربی تیم ملی شطرنج ایران بوده است. به شطرنج آنقدر علاقهمند است که گویا دو رمان سنگین از نابوکوف، یعنی پنین و دفاع لوژین، را به این دلیل ترجمه کرده است که هم نابوکوف شطرنجباز بوده و هم قهرمان رمان دفاع لوژین.
بساط شطرنج رضایی همیشه روی میز دیگری در دفتر کارش پهن است و گویی حریفی درخور را انتظار میکشد؛ ولی کو حریف؟
***
* شما ترجمه آثار ادبیات کلاسیک را با جوان خام و رؤیای مرد مضحک داستایفسکی شروع کردید و بعد از آن کارتان را با ترجمة دو اثر از نابوکوف ادامه دادید. چه شد که به جین آستین و خواهران برونته رسیدید؟محتوای این سؤال سیری را نشان میدهد که ما امروز میتوانیم آن را بررسی و نقد کنیم. ترجمه دو اثر داستایفسکی که شما نام بردید مربوط اند به اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70. من در آن مقطع هنوز به این نتیجه نرسیده بودم که آثار مهم ادبی را باید از زبان اصلی ترجمه کرد. آن موقع رمان بزرگ جوان خام و همچنین رؤیای آدم مضحک را که مجموعه هفت داستان کوتاه است از متنهای انگلیسی ترجمه کردم (هرکدام از آنها چند ترجمه داشت). البته فکر میکنم این نقص در داستان کوتاه کمتر جلوه میکند، ولی بههرحال در مورد رمان به این نتیجه قطعی رسیدهام که حتماً باید از متن اصلی ترجمه شود.
اینها تجربههای اولیه من در زمینه ادبیات بود. بعداً به دلیل علاقهای که به نابوکوف داشتم، چون هم به آثارش علاقهمند بودم و هم به لحاظ شطرنجی به او احساس نزدیکی میکردم، سراغ کتابهای دفاع لوژین و بعد پنین رفتم. این کارها مربوطاند به اواسط و اواخر دهه 70. این دو کار وقت خیلی زیادی از من گرفت ولی درعینحال من را به این نتیجه رساند که باید از ادبیات انگلیسی ترجمه کنم و سراغ ادبیات زبانهای دیگر نروم که مجبور شوم از زبان دوم ترجمه کنم.
در اوایل دهه 80 تماموقت به ترجمه روی آوردم و ویرایش و کارهای جنبی انتشاراتی و مطبوعاتی را کنار گذاشتم. میخواستم ترجمه آثار ادبیات کلاسیک را در قالب یک پروژه اصلی در پیش بگیرم. طبیعتاً این آثار کلاسیک میبایست از ادبیات انگلیسی باشند. در ادبیات انگلیسی دورههای درخشانی وجود دارد. یکی از این دورههای درخشان، نهضت رماننویسان انگلیس در نیمه اول قرن نوزده است. یک دوره دیگر مربوط است به نیمه دوم قرن نوزده و دوره درخشان دیگر اوایل قرن بیستم را شامل میشود. دهة 1920 و 1930 آمریکا هم در زمره دورههای درخشان ادبیات انگلیسی است.
من با مشورت بعضی از دوستان به سراغ جین آستین رفتم، چون اولین نویسنده بزرگ این دورههای درخشان بود. جین آستین هم از نظر آکادمیسینها نویسنده بزرگی است، هم از آثارش در بین خوانندگان و عموم مردم استقبال زیادی شده است. همین سریالهایی که از روی آثار جین آستین ساخته شده یا اقتباسهای سینمایی که از آثار او شده، نشان دهنده اقبال مردم به آثار این نویسندة بزرگ انگلیسی است.
درعینحال جین آستین شش رمان داشت و یک مترجم حرفهای مثل من با چهار یا پنج سال تلاش میتوانست هر شش رمان را ترجمه کند. از طرف دیگر هم فکر کردم اگر این شش رمان با یک قلم ترجمه شود و در قالب شکیلی در اختیار خواننده قرار بگیرد قاعدتاً پروژه موفقی خواهد شد. امروز البته این پیشبینی درست از آب در آمده و از این مجموعه استقبال خوبی شده است.
بعد از موفقیت پروژه ترجمه مجموعه آثار جین آستین و بعد از یک توقف یکساله که به ترجمه آثار دیگری گذشت به این فکر افتادم که آثار خواهران برونته را ترجمه کنم. ابتدا قصد نداشتم همه آثار خواهران برونته را ترجمه کنم؛ قصدم این بود که دو یا سه اثر از خواهران برونته را به فارسی برگردانم. اما کار که شروع شد با همفکری آقای همایی، مدیر نشر نی، به این نتیجه رسیدم که بهتر است این کار را هم کامل کنم و مجموعه آثار خواهران برونته را ترجمه کنم ولو اینکه چهار پنج سال طول بکشد.
در حال حاضر چهار عنوان از این آثار یعنی جین ایر (شارلوت برونته)، بلندیهای بادگیر (امیلی برونته)، ویلت (شارلوت برونته)، و اگنس گری (ان برونته) منتشر شدهاند. جلد پنجم به نام مستأجر وایلدفل هال (ان برونته) در دست تولید است و من هم دارم روی ترجمه جلد ششم به نام پروفسور (شارلوت برونته) کار میکنم و امیدوارم تا پایان سال 1392 با ترجمه شرلی (شارلوت برونته) پرونده این پروژه هم بسته شود.
حالا اتفاقی که افتاده اما من روز اول به آن فکر نکرده بودم این است: شش رمان از جین آستین ترجمه کردهام و ترجمه هفت رمان از خواهران برونته را هم به پایان خواهم رساند، و در این سیری که در پیش گرفتهام همه این نویسندگان، رماننویسان زن انگلیسی بودهاند. پس در قدم بعدی باید به سراغ جورج الیوت بروم تا پروژه ترجمه آثار رماننویسان زن قرن نوزدهم انگلستان را به پایان برسانم.
به این نکته مهم هم توجه داشته باشید که ظهور رماننویسان بزرگ زن، با این عظمتی که در انگلستان قرن نوزدهم شاهد آن هستیم، در هیچ دورهای از ادبیات هیچ کشوری نمونه ندارد؛ نه در ادبیات بزرگ قرن نوزدهم روسیه چنین پدیدهای را میبینیم، نه در ادبیات بزرگ فرانسه قرن نوزدهم و نه در آلمان یا اسپانیا. فقط در ادبیات قرن نوزدهم انگلستان ما شاهد چنین پدیدهای هستیم که بزرگترین نویسندگانشان زن هستند.
*از جین آستین شروع کنیم. ویژگی مشترک آثار جین آستین که رمانخوانها را به خود جذب میکند چیست؟ اصلاً چرا باید آثار او را خواند؟
رمان در آن زمان عمدتاً به قصد سرگرمی نوشته میشد، ولی کارکرد آموزشی و اخلاقی هم داشت. ترکیب سرگرمی و تعلیم و اخلاق در رمانهای نویسندگان زن نیمه اول قرن نوزدهم انگلستان که جین آستین و خواهران برونته هم در زمره آن هستند کاملاً بارز است. به همین دلیل است که این رمانها خوانندگان زیادی دارند، یعنی خواننده با خواندن این رمانها هم داستان خوبی خوانده، هم خودش را در داستان پیدا کرده، و هم با نقد محیط اجتماعی آن زمان روبهرو شده و تشفی خاطر پیدا کرده است.
همچنین در این رمانها داستان خیر و شر مطرح میشود و در نهایت سجایا و فضایل اخلاقی بر رذیلتها و بدیها پیروز میشوند و اینها همان چیزهاییاند که خوانندگان رمان به دنبالشاناند.
در ضمن، جین آستین بهلحاظ فوت و فن داستان نویسی و انواع تکنیکهایی که داستاننویسان امروزه سعی میکند آنها را رعایت کنند در سطح بالایی قرار دارد؛ سالها پس از جین آستین که میخواستند عناصر داستان را برای آموزش داستاننویسی استخراج کنند، به آثار او مراجعه میکردند. اینها جاذبههای جین آستیناند.
مخاطبان رمانهای او طبقة متوسط جامعه بودهاند و به همین دلیل او نیز در رمانهایش زبان طبقه متوسط را انتخاب کرده است و از اینرو توانسته با خوانندگانش ارتباط برقرار کند. رمز موفقیت آثار جین آستین در این است که مسائلی را در رمانهایش مطرح میکند که همیشگی هستند و هیچگاه کهنه نمیشوند.
درعینحال این مسائل با زبانی بیان شدهاند که برای خوانندگان جذابیت دارد. یعنی خوانندهای که رمانهای جین آستین را میخواند با "آیرونی" که بهتر است بهجای طنز به آن کنایه بگوییم، و انواع ایهام و متلک و شگردهای نقد مناسبات مضحک و خندهدار مواجه میشود. به همین دلیل خواننده خیلی خوب با آثار جین آستین ارتباط برقرار میکند.
*به خواهران برونته بپردازیم. به نظر میرسد سبک نویسندگی خواهران برونته با جین آستین متفاوت است.بله؛ هم خواهران برونته و هم جین آستین مجموعاً در سنت رئالیسم جای میگیرند. یعنی اینها نویسندگانی بودند که رجوع کردند به زندگی روزمره و درباره آدمهایی نوشتند که وجود داشتند. پیش از اینها رمانها خیالی بودند. یعنی راجع به آدمهایی نوشته میشدند که نمیشد مابازاء آنها را در جامعه پیدا کرد. غیر از بعضی رمانهای تاریخی که شخصیتهایشان مابازاء تاریخی داشتند، بقیه رمانها گوتیک و رومانس بودند.
بنابراین از جین آستین به این طرف ما با رئالیسم سروکار داریم، ولی در مورد خواهران برونته و بخصوص شارلوت و امیلی باید گفت که اینها هم نویسندگان رئالیستی هستند که رگههایی از رمانتیسم و فضاهای گوتیک در آثارشان به چشم میخورد. در آثار خواهران برونته دیگر از آن "آیرونی" که در رمانهای جین آستین میدیدیم خبری نیست. زبان خواهران برونته شاعرانهتر است و در آثار آنها با حوادث شگفتانگیزتر و تصادفات عجیب و غریبتری سروکار داریم که باعث جذابیت داستان میشوند.
در رمانهای جین آستین عشق چیز باشکوهی نیست و نهایتاً به ازدواج ختم میشود، ولی در رمانهای خواهران برونته عشق همهچیز است. رمانهای شارلوت برونته نسبت به رمانهای جین آستین، به اصطلاح، آبدارترند. نیرو و کشش پرشور عشق و زبان شاعرانه که در رمانهای جین آستین کمتر به چشم میخورد، در آثار خواهران برونته برای بسیاری از خوانندگان کشش بیشتری دارند؛ اما از نظر صنعت نویسندگی، احتمالاً جین آستین نویسنده بزرگتری است.
*گفتید که بعد از به پایان رساندن ترجمه مجموعه آثار خواهران برونته پروژه بعدیتان ترجمه مجموعه آثار جورج الیوت است...

قاعدتاً اگر بتوانم این کار را خواهم کرد. چون واقعاً برای من هم باعث افتخار است که بتوانم ترجمه آثار یک دوره درخشان ادبیات انگلیسی را به پایان برسانم.
*پس لطفاً کمی هم درباره جورج الیوت و نسبت آثارش با آثار جین آستین و خواهران برونته توضیح دهید. لطفاً بیشتر به تفاوتهایی که میبینید اشاره کنید.
جورج الیوت هم با جین آستین و هم با خواهران برونته تفاوتهایی دارد. جورج الیوت زن دنیادیدهتر و باسوادتری است و به تعبیری روشنفکر محسوب میشود. مترجم هم بوده و از آلمانی ترجمه میکرده. حتی یکی از رمانهایش رمانی تاریخی است که در ایتالیای عصر رنسانس میگذرد. این وسعت معلومات، بههرحال، نکتهای است که در جین آستین و خواهران برونته کمتر دیده میشود؛ معلومات آنها بیشتر به خود انگلستان و نهایتاً به جاهایی که سفر کرده بودند برمیگشت.
از نظر شگردها و فوت و فن داستانی هم تفاوتهای بارزی بین جورج الیوت از یک طرف و جین آستین و خواهران برونته از طرف دیگر وجود دارد. در ضمن، جورج الیوت در روح و روان آدمها بیشتر وارد میشود؛ کاری که جین آستین کمتر کرده یا باید بگوییم اصلاً نکرده است. خواهران برونته اندکی این کار را کردهاند اما نه به اندازهای که در جورج الیوت خواهیم دید. در آثار جورج الیوت این رخنه در ذهن و روان آدمها را بیشتر میبینیم.