سه ماهه باردار بود؛ اما مدتی بود که شوهرش هر شب خانه نمیآمد و هر دفعه هم یک بهانه ای میآورد. یک دفعه میگفت جلسه کاری دارم. یک بار میگفت دوستم تصادف کرده بردمش بیمارستان و... . اما یک روز که از خانه بیرون رفت، دیگر برنگشت. زن با این که باردار بود همه کلانتریها و بیمارستانها را زیر و رو کرد حتی به پزشک قانونی هم سر زد اما از شوهر خبری نبود. نمیدانست با غم بی پناهی و تنهایی سر کند یا دغدغه مشکلات مالی خود و بچه توی راهش را داشته باشد. حیران بود که چرا شوهر ترکش کرده است. الان پسرش دوساله شده و سراغ پدرش را میگیرد اما زن نمیداند چه جوابی باید به او بدهد. فقط به فرزندش میگوید، پدرت برمیگردد. برمی گردد... .
به گزارش ایسنا، زنان معلقه، دلشکسته از ترک شدن از سویی مجبوربه کنارآمدن با عوارض روانی ناشی از غیبت شوهر خود هستند و از طرف دیگر باید با مشکلات مالی و اجتماعی کنار بیایند.
در کتاب تحریرالوسیله امام خمینی(ره) در تعریف زنان معلقه آمده است: مرد، مجاز نیست همسرش را به گونهای رها کند که معلوم نباشد آیا شوهر دارد یا ندارد. زن را در این حالت «معلقه» می گویند و ضرورت دارد مرد به قدر لازم به همسرش سرکشی کند و شبهایی را نزد او بماند که به حالت معلقه درنیاید. این کار را اصطلاحا «حق بیتوته» می نامند، بطوریکه اگر مرد، یک همسر دائمی دارد، بیتوته حد معینی ندارد، ولی نمی تواند زن را به حالت معلقه رها کند.
در قرآن کریم سوره نساء آیه 129 هم کلمه«معلقه» آمده و در این آیه برمعلق نکردن زنان از سوی شوهرانشان تاکید شده است.
دکتر غلامرضا استیفا جامعهشناس، زنان معلقه را پدیدهای جدید نمیداند و میگوید: همیشه در برهههایی از تاریخ مردان به جنگ میرفتند و پس از اسیر شدن، جذب محیطهای جدید میشدند و دوباره ازدواج میکردند. در این شرایط آنان، زنان قبلی خود را فراموش میکردند. پس از مدتی با گسترش شهرها و بهبود وسایل حمل و نقل، امکان سفر به دوردستها فراهم شد و مردان برای کار به نقاط دیگر میرفتند. زنان اولین قربانیان این وضعیت بودند، چون آنان مجبور به تحمل جدایی و تنهایی میشدند.
به گفته او، در آن زمان بسیاری از قوانین، زنان را وادار میکرد که منتظر بازگشت شوهرانشان بمانند و این انتظار گاهی زمانهای درازی طول میکشید و زنان مجبور بودند که با این وضعیت کنار بیایند. آنان ابتدا امیدوار به بازگشت همسر خود بودند و حق ازدواج مجدد نداشتند.
این جامعهشناس میافزاید: پس از طولانی شدن مدت غیبت شوهر، زنان تلاش میکردند که مشکلاتشان را خودشان حل کنند بنابراین به اشتغال روی آوردند. در نتیجه وارد بازار کار شدند. در این شرایط کار زنان خود خواسته نبود، بلکه ناشی از فشارهای محیط بود. به مرور کار زنان پذیرفته شد. آنان در کارهای سطح پایین که جنبه تخصصی نداشت، مشغول میشدند. در آن زمان نیزهنوز قوانین به نفع مردان بود و جدایی رسمی را تایید نمیکرد تا زن بتواند با ازدواج مجدد سرپناهی برای خود فراهم کند.
استیفا در ادامه میگوید: پس از مدتی قوانین بازنگری و همین امر باعث شد که به رغم فشارهای اجتماعی و دستورات دینی زنان بتوانند از همسرانشان جدا شوند، دراین شرایط پدیده طلاق به وجود آمد. امروزه زنان بسیاری به رغم داشتن فرزند، روی پای خود ایستادهاند. البته «هنوز در مذهب کاتولیک جدایی زن و مرد به آسانی امکان پذیر نیست و تابع طی تشریفات دشواری است».
زنان معلقه نه تنها از سوی همسرانشان رها شدهاند، بلکه در جامعه نیز کمتر به این قشر توجه شده است به نحوی که این دسته از زنان از دریافت تسهیلات مصوب ویژه زنان بیسرپرست بیبهره هستند.
معاون سرمایههای اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری از زنانی که رها شدهاند به عنوان زنان بدسرپرست به جای معلقه استفاده میکند و میگوید: زنان بدسرپرست در بیشتر قوانین استخدامی مانند عائله مندی، تبدیل وضعیت استخدامی، حق اولاد، تسهیلات مسکن، تعریف نشدهاند و زنان بی سرپرست مشمول این قوانین هستند، بنابراین زنان بدسرپرست نمیتوانند از امتیازات و تسهیلات استخدامی بدلیل تصریح قانونگذار استفاده کنند.
وی در ادامه اظهار میکند: زنان بدسرپرست به گروهی از زنان گفته میشود که از سوی همسرشان ترک شدهاند و در بلاتکلیفی به سر میبرند. آنان به طور دائم یا موقت بدون سرپرست هستند.
ناصر قاسمزاد –روانشناس- نیز معتقد است که پس از ازدواج یک بخش اساسی از هویت زن، همسر و خانواده شوهر است. وجود همسری که بتواند نیازهای هویتی زن را پاسخ دهد اولویت اول برای افراد در دراز مدت محسوب میشود. هر چقدر که زندگی زناشویی پایدارتر شود، وجود همسری که زن را درک کند و با او همدلی داشته باشد، میتواند مفید باشد.
به گفته قاسمزاد، در جامعه مصطلح است که زن نیاز به پشتوانه دارد، این در حالیست که هم زن و هم شوهر باید پشتوانه یکدیگر باشند، چون هر دو به هم احتیاج دارند.
او به زنان معلقه اشاره میکند و میگوید: زن پس از آنکه هویتش از تجرد به تاهل تغییر پیدا میکند وقتی شوهر زندگی مشترک را ترک کند، او با بحران شدیدی مواجه میشود چون نه تنها همسر فوت نکرده یا طلاق نگرفته بلکه طلاق عاطفی هم رخ نداده است.
به اعتقاد قاسمزاد، وضعیت برخی از زنان معلقه بهتر از زنان مطلقه است، چرا که زنان معلقه از حاشیه امنیت بیشتری برخوردار هستند و به اعتقاد عامه مردم، او شوهر دارد و یک روزی برمیگردد. از سوی دیگر چون هنوز نام مرد در شناسنامه زن وجود دارد، او در اجاره کردن خانه و یافتن شغل نسبت به زنان مطلقه وضعیت بهتری دارد.
او در عین حال میافزاید: زنان معلقه از نظر روحی دچار بحرانهایی میشوند، چرا که زنهای مطلقه دستکم پیش از طلاق تخلیه روانی میشوند و پس از یکی دو سال با شرایط جدید خود کنار میآیند، اما زنان معلقه دچار شکست عاطفی میشوند و فشارهای روانی زیادی را تحمل میکنند و شوک ناشی از ترک همسر موجب ایجاد تنش در زندگی آنها و ابتلا به افسردگی میشود.
زنان معلقه چون با پدیده ترک همسر روبرو شدهاند، شرایط نابسامان روحی را تجربه میکنند و حتی ممکن است با شرایط اقتصادی ناگواری مواجه شوند، البته آسیبهای متوجه زنان معلقه تنها محدود به آثار روانی و اقتصادی نمیشود.
به گفته استیفا احساس تنها بودن در یک جامعه شلوغ، نبود اطمینان از آینده، تامین اقتصادی، اجتماعی، روانی و احساسی از آسیبهایی است که زنان معلقه را تهدید و به تدریج زمینه انحراف آنها را فراهم میکند و به رغم اینکه زن میتواند پس از گذشت مدتی از مراجعت نکردن شوهر خود، از نظر قانونی از او جدا شود، ممکن است تن به ازدواج مجدد ندهد؛ چرا که در برخی مواقع شوهر اول بازمیگردد و موجب از هم پاشیدگی زندگی زن را فراهم میکند.
قاسم زاد نیزمعتقد است: برخی از مردان به دلیل پایبند نبودن به تعهدات اخلاقی و عرفی نسبت به مقوله ازدواج، زنان خود را رها میکنند. در این شرایط زن دچار شوک شدید میشود و باید ظلم مضاعفی را تحمل کند. درواقع با رفتن شوهر، زندگی برای زن مفهوم خود را از دست میدهد.
با توجه به آسیبهایی که زنان معلقه را تهدید میکند. لازم است که آنان حمایت شوند تا مشکلات کمتری را تجربه کنند، نکتهای که قاسم زاد بر آن تاکید دارد و معتقد است: زنان معلقه نیاز به حمایت اجتماعی دارند، بنابراین سازمانهای مردم نهاد و خیریه میتوانند ابتدا آنها را شناسایی و پس از احراز معلقه بودنشان،از این زنان حمایت کنند. آنان علاوه بر حمایتهای مالی، نیاز به پوشش بیمهای دارند و وضعیت فرزندان این افراد نیز باید ساماندهی شود.
به اعتقاد استیفا، زنان معلقه که پشتوانه مالی و معنوی را ندارند، ممکن است در دام انحرافات اجتماعی گرفتار شوند و به اعتیاد و فحشا روی آورند.
با وجود ضرورت حمایت از زنان معلقه به گفته پروین هدایتی- معاون سرمایههای اجتماعی مرکز امور زنان و خانواده نهاد ریاست جمهوری- از آنجا که بیشترین خدمات به زنان بی سرپرست تعلق میگیرد کمک نکردن به زنان بدسرپرست - که دارای شرایط خاص هستند- به دلیل محدودیتهای قانونی ممکن است باعث تشویق آنان به طلاق از همسر بدلیل استفاده از حمایتهای قانونی شود.
به گفته او برای جلوگیری از تمایل زنان به طلاق، زنانی که واقعا فرد بد سرپرست هستند و توسط همسر ترک شده اما حفاظت و نگهداری فرزندان خود را عهده دارند و به دلایل مختلف حاضر به طلاق نیستند و شرایط بد سرپرستی را تحمل میکنند باید مورد حمایتهای قانونی قرار گیرند.
معاون سرمایههای اجتماعی مرکز امور زنان درباره اقدامات این مرکز برای زنان بدسرپرست میگوید: مرکز امور زنان و خانواده وظیفه اجرایی و حمایتی ندارد؛ لذا اقدامات اجرایی نیز برای این گروه انجام نمیدهد و تنها در خصوص اقدامات سیاستگذاری و اصلاح قوانین و مقررات میتواند عمل کند کما اینکه در صورت مراجعه حضوری این افراد نسبت به معرفی به سازمانهای حمایتی و یا تشکل مردمی فعال در این زمینه و یا کمک به توانمندسازی و خود اشتغالی آنان به طور مستقیم و از طریق معرفی به سازمانهای حمایتی اقدام میکند.
استیفا هم درباره حمایت از زنان معلقه تاکید میکند: جامعه بیکار ننشسته است و تلاش میکند از طریق نهادهای غیر دولتی و دولتی زنان معلقه را جذب و بازآموزی و بازپروری کند و آنان را به زندگی عادی بازگرداند. البته امکانات محدود است و نمیتوان همه افراد را جذب کرد.
او به بعد دیگری از اقدامات حمایتی اشاره و اظهار میکند: لازم است که به زنان معلقه از طریق وسایلی مانند رسانهها اطلاعرسانی کافی شود. آنان نباید تلاش کنند که معلقه بودن خود را مخفی کنند، بلکه لازم است که به دستگاههای متعدد وضعیت خود را گزارش کنند.
با توجه به اینکه به گفته هدایتی، مرکز امور زنان و خانواده با معاونت توسعه منابع انسانی رییس جمهور و معاونت حقوقی مکاتباتی در خصوص اصلاح تعریف زن سرپرست خانوار و موضوع عائله مندی داشته است، این دسته از زنان از حمایتهای کافی برخوردار شوند تا کمتر در معرض آسیب قرار گیرند.