عصر ایران ورزشی؛ سعید شمس - فروتن فوتبال را در کشور فوتبالخیز آلمان تجربه کرده است و سالهای متمادی در ردههای پایین این کشور به مربیگری پرداخته و همچنین به تدریس مشغول بوده است.
این مربی که بعد از موفقیت نسبی بنا به دلایلی نتوانست فعالیتش در لیگ برتر را ادامه بدهد، قانون سقف قرارداد را راهی از سوی دولت برای کنترل پولهایی میداند که از بیتالمال به این رشته پر طرفدار تزریق شده است.
وی اذعان دارد که نگرانی دولتیها از سرنوشت پول فوتبال طبیعی است، اما سقف قرارداد را قانونی در راستای منافع واسطهها عنوان کرده و کنترل و نظارت دقیق بر عملکرد مالی باشگاهها را بهترین راهی میداند که میتواند تاثیرگذار باشد.
*****
سقف قرارداد فوتبالیها را قانونی میدانید که باید اجرایی شود یا اینکه دستآوردی برای فوتبال نخواهد داشت؟ قبل از جواب دادن به این سئوال، لازم میدانم سئوالی طرح کنم. سئوال من این است که چرا فقط فوتبالیها ملزم به رعایت سقف قرارداد هستند و این قانون سینماگران یا مشاغل دیگر را شامل نمیشود.
بله، چرا فقط فوتبالیها ملزم به رعایت سقف قرارداد هستند؟! چون دولت به دولتیهایی که به عنوان مدیر در فوتبال هستند، اعتماد ندارد و برای جلوگیری از اصراف بیتالمال این قانون وضع شده است. این به هر حال دولت در سال نزدیک به ۳۰۰ میلیاردتومان به فوتبال تزریق میکند و طبیعی است که نگران پول خود باشد. به همین دلیل سقف قرارداد تعیین شده است تا بازیکنان و مربیان بیشتر از آنی که استحقاق را دارند، پول نگیرند.
سینماگران یا مثلا مدیران اجرایی هم میتوانند مبالغی غیرعرف را طلب کنند. باید قبول کرد که فوتبال پدیدهای است که بیشتر از هر بحث دیگری مردم را متوجه خود میکند و همه اتفاقاتی که در آن میافتد، در جامعه ایجاد حساسیت میکند.
این عامل توجیه مناسبی برای تعیین سقف قراردادها است؟
وقتی دولت به این نتیجه رسیده است که سرمایه فوتبالیاش هیچ ارزش افزودهای ندارد، بیشک راهکاری جستجو میکند تا حداقل اتلاف را به پایینترین حد ممکن خود برساند. اینکه دولتیها به فکر نگهبانی از پول خود هستند، علیالقائده نمیتواند موجب شود که زیر سئوال بروند.
اما مدیران منتخب دولت هستند و حتی میتوان آنها را بدنهای از دولت دانست؟ اینکه مدیران دولتی بیتالمال را در فوتبال حیف و میل میکنند، نمیتواند توجیه مناسبی برای واکنش نشان دادن به این روند باشد. به هر حال یک مدیر قبل از هر چیز به فکر ثبات موقعیت خود است و به همین دلیل است کارهایی انجام میدهد که خودش هم به غلط بودن آن ها اشراف دارد. ببینید!
نیروهایی هستند که از شرایط مدیریت آگاه هستند و میدانند که باید چطور رفتار کنند تا همه بتوانند اهداف مورد نظر را عملی کنند و هم بودجه باشگاه را به درستی هزینه کنند. اما آنها هم در نهیات با شرایطی مواجه میشوند که به ناچار به خرج کردنهای آنچنانی رو میآورند.
چه شرایطی؟ هزینههایی که برخی از باشگاهها بدون حساب و کتاب میکنند، موجب میشود تا دیگران هم به ناچار دست به جیب شوند تا بلکه بتوانند تیم خود را در دایره تیمهایی که قرار است برای مدعی بودن بازی کنند، نگه دارند.
این مساله هم ریشه در عدم ثبات مدیریت مدیران دارد و آنها برای اینکه بتوانند همچنان جایگاه خود را حفظ کنند، چارهای ندارند غیر از اینکه با پرداخت مبالغ بالا به سراغ ستارهها بروند تا از این طریق مقدمات موفقیت خود را فراهم سازند.
پس شما موافق سقف قرارداد هستید؟ بنده موافق این هستم که ریخت و پاشهای فوتبال به حد معقولی برسد، اما اذعان دارم که روش فعلی نه تنها نمیتواند کارایی لازم را داشته باشد، بلکه موجب میشود تا پولهای زیر میزی رواج پیدا کنند. همه این مشکلات ریشه در این مساله دارد که کارشناسانی که به دولت مشاوره میدهند، با فوتبال غریبه هستند و به همین دلیل نمیتوانند طرحهایی منطبق با واقعیتهای فوبتال را پیشنهاد کنند.
هر کسی که کمترین ارتباطی با فوتبال و فوتبالیها دارد به خوبی میداند که فوتبالیستها واقعا چه قیمتی دارند و به عنوان مثال دروازهبان اول تیم ملی تحت هیچ شرایطی حاضر نخواهد شد تا با مبلغی حدود ۳۵۰ میلیون یکسال از عمر فوتبالی خود را در خدمت تیم خاصی بگذارد.
واسطهگری ریشه در این رویکرد دارد؟ صد در صد! متاسفانه شرایط به گونهای شده است که پول فوتبال حتی به فوتبالیستها هم تعلق نمیگیرد و بیشترین منفغت را سودجویانی میبرند که از طریق دلالی دنبال منافع خود هستند. شاید باور این نکته سخت باشد، اما اینکه در بهترین حالت فقط نیمی از مبلغ قرارداد به بازیکنان میرسد، امری است که واقعیت تلخ فوتبال است.
البته این پدیده در سایر کشورها هم وجود دارد.
اصلا چنین چیزی را نمیتوانم قبول کنم. شما نمیتوانید در کشورهای صاحب فوتبال چنین اتفاقاتی را مشاهده کنید. دقیقا به همین دلیل مدیران برنامه بازیکنان حتما باید تاییدیه فیفا را در دست داشته باشند و همه شرایط لازم را ارایه دهند.
واسطهگری در فوتبال را میتوان در تداوم معضلی به نام واسطهگری در جامعه ایران تلقی کرد؟
مجموع عملکرد مردمان یک کشور در همه موضوعات نمود پیدا میکند و به همین دلیل است که اعتقاد دارم نباید واسطهگری در فوتبال را پدیدهای عجیب دانست. در یکی دو دهه اخیر ورزش به عنوان یک صنعت پولساز تبدیل شده است و طبیعی است که سودجویان دنبال این باشند تا با حضور در ورزش، یا بهتر است گفته شود دخالت در اتفاقهای ورزشی، به منافع خود برسند. با نگاهی ابتدایی به شرایط فوتبال ایران میتوان به راحتی به این نتیجه رسید که «پول» به عنوان یک معضل جلوی پیشرفت این رشته پر طرفدار را گرفته است.
یعنی معتقدید که پول جلوی پیشرفت فوتبال را گرفته است؟ صد در صد! در صحت نظرم کمترین تردیدی ندارم.
چطور؟ توضیح میدهید؟ ببینید! رشتههایی چون کشتی و تکواندو یا حتی رشتههای تیمی بسکتبال و والیبال با جهشی فوقالعاده در مسیر پیشرفت هستند و کارنامهای که در یکی دو سال اخیر از خود به جای گذاشتهاند، نشان میدهد که همچنان میتوانیم امید داشته باشیم که در میدانهای جهانی افتخارات بیشماری برای ورزش کشور کسب کنند. اگر دقت کنید متوجه این میشوید که در رشتههای مذکور، چرخه مالی زیاد نیست و پول کمی در آنها جا به جا میشود.
یعنی پول کم عاملی برای موفقیت است؟ وقتی پول نباشد، طبیعی است که چشم طمع سودجویان به سمت این رشتهها نمیرود و به قول معروف کار به دست کاردان ها می افتد و در نتیجه تصمیمگیری تصمیمگیرانی که به معنای واقعی کارشناس هستند، موفق از آب در می آید و البته توسعه هم به راحتی حاصل میشود.