كيهان:زمستان آمريكا در بهار سوريه
«زمستان آمريكا در بهار سوريه»عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛تحولات سوريه اگر هنوز داراي هويت تركيبي سياسي و امنيتي است و در كنار قيل و قال هاي حوزه ديپلماسي كماكان صداي شليك گلوله ها نيز به گوش مي رسد اما نشانه هاي واضحي وجود دارند كه از فرجام دوره فعاليت بازيگران امنيتي نظامي در اين كشور، خبر مي دهند. تاكيد فراوان رژيم صهيونيستي بر لزوم دست زدن به يك اقدام بزرگ نظامي بين المللي براي مهار ايران و سوريه يكي از اين نشانه هاي واضح است. چرا كه براساس الگوي «تقسيم نقش» قرار بود اسرائيلي ها در دوره خيزش هاي اسلامي سكوت كنند و بازي را به آمريكا، اروپا و رژيم هاي عرب وابسته به غرب واگذار كنند. از منظر آمريكايي ها دخالت رژيم صهيونيستي امكان اداره روند تحولات منطقه را از غرب سلب مي نمايد. براساس اين الگو، تا چندي قبل سران رژيم صهيونيستي كمتر اظهارنظر مي كردند ولي در دو- سه هفته اخير حجم اظهارنظرهاي سران اين رژيم درباره سوريه و ايران آنقدر فراوان شده است كه از آن بوي «تغيير الگو» به مشام مي رسد و در عين حال از شكست سياست غرب در برابر روند تحولات منطقه خبر مي دهد.
تحولات سوريه پس از جريان غربي اهانت به پيامبر اعظم(ص) از دو طريق رويكرد و تغييرات اساسي پيدا كرده است. اين تحولات از يك طرف از جدال درون منطقه اي كه تلاش مي شد كه شيعه و سني ديده شود، بخشي از يك جدال فراگير بين المللي ناظر بر ضربه زدن به جهان اسلام ديده مي شود و از طرف ديگر سخن گفتن از منازعه اي كه مخالفان خارجي بشار اسد آن را سوري سوري معرفي مي كنند، از منظر افكار عمومي خلاف مصالح اسلام محسوب مي شود. از اين رو از فشار رواني روي نظام سياسي سوريه به ميزان زيادي كاسته شده است.
يكي از جنبه هاي بحران سوريه تاكنون رفتار اخلال گرايانه تركيه بوده است. آنكارا طي حدود يك سال گذشته تلاش كرد تا از طريق يك جابجايي سياسي در دمشق، فضاي تنفسي خود را در حوزه عربي باز كند اما دولت اردوغان نتوانست اين مسير را به درستي مديريت نمايد. آنكارا در زماني كه نياز به جلب نظر دولت عراق داشت، همزمان با دخالت امنيتي در سوريه، جنگ ديپلماتيك اعلام نشده اي را عليه بغداد به راه انداخت. تركيه با حمايت جدي و در بالاترين سطح از طارق هاشمي كه از نظر دولت بغداد سرپل جدي تروريزم است و به اين دليل به اعدام محكوم شده است، خشم دولت و مردم شيعه عراق را عليه خود برانگيخت و ناشي گري دولت آنكارا، روابط بغداد- دمشق را به سطح يك «رابطه استراتژيك» سوق داد و اين يك كمك ويژه اردوغان به بشار اسد به حساب مي آيد.
از سوي ديگر دولت اردوغان محرك هاي امنيتي و نظامي را عليه سوريه فعال كرد و اين در حالي بود كه احاطه اردوغان به دستگاه هاي امنيتي- نظامي تركيه كمتر از آن است كه بتواند هدايت يك پروژه امنيتي نظامي را در خاك كشور همسايه به عهده بگيرد و اين بار را به سرانجام برساند از اين رو طي ماه هاي اخير شاهد اعتراض فراوان نظاميان تركيه به سياست امنيتي دولت اردوغان عليه سوريه بوده ايم. به نظر مي رسد طي هفته هاي اخير دولت اردوغان پيام هاي لازم را از درون جامعه حنفي تركيه دريافت كرد. نظرسنجي هاي محافل تركيه اي حكايت كننده مخالفت نزديك به 85 درصدي 40 ميليون حنفي تركيه از اقدامات ضدسوري اردوغان بود اين در حالي است كه مخالفت صددرصدي 19 ميليون كرد شافعي و 23 ميليون ترك و عرب علوي با برنامه ضدسوري دولت آنكارا هم بايد به عدد مخالفت اضافه كرد.
در همان حال طي هفته هاي اخير از همگرايي منطقه اي حوزه عربي عليه سوريه كه اردوغان مخالفت آنان را مستمر و استراتژيك به حساب مي آورد، به شدت كاسته شد، عربستان جايگاه كانوني خود را به مصر سپرد و قطر و تركيه را وسط ميدان معارضه نظامي تنها گذاشت. اين رخدادها تاثير عمده اي روي رفتار تركيه گذاشت و آن را محتاط كرد. اعلام بسته شدن مرزهاي تركيه با سوريه كه با حركت نمادين ارتش در مرز انجام شد و اظهارات «رياض الاسعد» سركرده شبه نظاميان تروريست مبني بر اينكه نيروهاي خود را كاملاً از تركيه خارج كرده است، نشانه دشواري هاي فراواني است كه تركيه با آن مواجه گرديده است.
يكي ديگر از جنبه هاي بحران سوريه رفتار سازمان ملل و شوراي امنيت بود. سازمان ملل و شخص دبيركل تاكنون روي مشروعيت مخالفان تاكيد داشت و در صدد بود با صدور قطعنامه در شوراي امنيت، سوريه را در شرايط سخت قرار دهد اما در نهايت اين سازمان تنها توانست از طريق مجمع عمومي سازمان ملل چند قطعنامه محكوميت كه الزام آور نيستند، صادر نمايد. مواضع اخير دبيركل مبني بر توقف خشونت در سوريه و تاكيد اخضر ابراهيمي بر گفت و گو با اسد و مذاكره با ايران و تاييد چارچوب نشست هاي قاهره كه با حضور ايران همراه بود، همه نشان دهنده آن است كه اخضر ابراهيمي نمي خواهد مسير كوفي عنان را برود. اين روند نشان داد كه سازمان ملل بعد از شكست پرونده امنيتي تلاش مي كند تا «ميان» و نه متمايل به يكي از دو طرف ديده شود. اين موضوع فضاي ديپلماتيك جديدي را فرا روي سوريه قرار داد تا جايي كه بعضي از پايتخت هاي غربي كه دفاتر ديپلماتيك خود در دمشق را به حال نيمه تعطيل درآورده بودند، از آمادگي خود براي بازگرداندن سفرا خبر دادند و دهها مقاله در رسانه هاي مهم اروپا درج شد كه در آن تغيير نظام سوريه را حداقل در شرايط فعلي غيرممكن ارزيابي مي كردند.
يكي ديگر از جنبه هاي بحران سوريه رفتار مخالفان اسد بود. تا حدود چهار ماه پيش، «ارتش آزاد سوريه» و «مجلس ملي» كه ماهيت خارجي داشتند، محور تحولات سوريه به حساب مي آمدند اين دو، «لائيك خارجي» به حساب مي آمدند از حدود دو ماه پيش كه ناكارآمدي اين دو مجموعه به اثبات رسيد، «القاعده» به ميدان آمد و از سوي آمريكا و نيروهاي همگرا با آن به طور جدي و آشكار مورد حمايت واقع شد. غرب و بخصوص آمريكا دنبال اين بود كه با شبح القاعده، سوريه را وادار به تسليم نمايند. القاعده در اين ميدان شيوه جنايت هاي خاص را در پيش گرفت حوادث تلخ و تكان دهنده نظير ماجراي حولا به اين منظور صورت گرفت و رسانه اي شد اما برخلاف تحليل غرب، اين جنايت ها دست ارتش سوريه را در اقدامات تلافي جويانه و تشديد فشار بر محاربين باز كرد و از اين رو ارتش بدون هيچ مانع رواني به پاكسازي حلب، حمص، درعا و دمشق دست زد و هزاران نفر از تروريست ها را از ميان برداشت. در اين ميان فضاي جهان اسلام پس از پخش فيلم اهانت آميز عليه پيامبر بزرگوار اسلام به هيچ وجه تحمل رفتارهاي اختلاف افكنانه در جهان اسلام را نداشت و لذا مشكل القاعده در سوريه مضاعف گرديد.
نكته ديگر اين است، موقعيت منطقه اي همراهان سوريه طي يكي -دو ماه اخير به نحو بارزي بهبود پيدا كرد. ايران به عنوان متحد استراتژيك سوريه به رياست جنبش عدم تعهد رسيد و عراق دوست سوريه به رياست اتحاديه عرب رسيد و از آن طرف موقعيت عربستان و قطر در سازمان هاي منطقه اي تا حد زيادي تضعيف شد به گونه اي كه طي دو ماه اخير شاهد غيبت مقامات عربستان يا كاهش سطح حضور ديپلماتيك عربستان در بسياري از نشست هاي مهم منطقه بوده ايم. شكست برنامه تغيير در سوريه تا مدت ها محافل همگرا با غرب در منطقه را به حاشيه مي برد و از اين رهگذر يك بار ديگر ثابت شد كه غرب قادر به مديريت صحنه اي كه در نقطه مقابل آن جبهه مقاومت قرار دارد نيست و در جبهه اي كه يك طرف آن مقاومت باشد امكان غلبه به نفع غرب وجود ندارد.
يك نكته مهم ديگر در بحران سوريه وضعيتي بود كه در جغرافياي لبنان براي حزب الله پيش آمد. غرب و همگرايان لبناني آن تحولات سوريه را يك چالش كمرشكن براي حزب الله مي دانستند چرا كه فضاي توام با خشونت حاكم بر رفتار دولت و مخالفان دولت سوريه را با استراتژي شناخته شده حزب الله كه پرهيز از ورود به چالش هاي داخلي بود مغاير مي دانستند. آنان معتقد بودند حزب بر سر دوراهي حمايت از دولت متحد خود در دمشق و حفظ استراتژي پرهيزگرايانه ناچار به حمايت از دولت اسد شده و اين حيثيت حزب الله را در لبنان و ساير كشورهاي عربي مخدوش مي كند و در نهايت حزب الله را به انزوا مي برد. در عالم واقع هم اين دشواري و تنگنا براي حزب الله وجود داشت.
در اين ميان حزب الله در بحران سوريه ورود نكرد و هيچكس نتوانست به سندي مبني بر دخالت حزب الله دست پيدا كند اما در همان حال يك تعهد اخلاقي مبني بر كمك به اسد به دوش حزب الله سنگيني مي كرد فضايي كه پس از اهانت به ساحت پيامبر بزرگوار اسلام در جهان اسلام به وجود آمد، حزب الله را از حاشيه به متن آورد. در اين صحنه حزب الله مثل هميشه به صحنه آمد. دفاع جانانه حزب الله از پيامبر اسلام(ص) و برتري مراسمي كه در بيروت و بقيه شهرهاي لبنان به نسبت بقيه كشورهاي جهان اسلام برگزار شد موقعيت جديدي براي حزب الله داد رقم زد و اعتماد به نفس جديدي به نيروهاي حزب الله و پشتيبانان منطقه اي آن داد.
تحولات سوريه در نهايت در يك فرايند سوري سوري قرار گرفته است از اين رو طي هفته هاي اخير شاهد نشست هاي مخالفان سياسي نظام سوريه در برابر مخالفان امنيتي سوريه در دمشق بوديم. روسيه و ايران ابتكار عمل تحرك سياسي و مديريت توافق دولت و مخالفان را به عهده گرفته اند. اين موضوعي است كه تحولات سوريه را به يك سرانجام مناسب سوق مي دهد اما البته بدون ترديد تلاش بازوهاي ترور غربي ها در سوريه به اين زودي از حركت باز نمي ايستد و مطمئنا طي هفته هاي آينده هم شاهد رخدادهاي ناخوشايند امنيتي خواهيم بود اما ديگر زمان اميد بستن به اين اقدامات به سر آمده است. ضمن آن كه تروريست ها و حاميان غربي و منطقه اي آنها به وضوح دريافته اند كه بايد براي اقدامات تروريستي خود هزينه هاي بسيار سنگين جاني و حيثيتي بپردازند.
خراسان:چشمهاي اميدوار به سوي اتاق مبادلات ارزي
«چشمهاي اميدوار به سوي اتاق مبادلات ارزي»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدي حسنزاده است كه در آن ميخوانيد؛3 روز از فعاليت اتاق مبادلات ارزي گذشت تا حساسيت ها و توجهات افکار عمومي به ويژه فعالان اقتصادي به تأثير اين اتاق بر بازار آشفته ارز بيشتر شود. هر چند هنوز قضاوت درباره فرجام اتاق مبادلات ارزي زود است اما با نگاهي به فعاليت 3 روزه اين اتاق و در کنار آن بازار آزاد ارز، مي توان نکاتي را درباره فرصت ها و چالش هاي اين تدبير جديد ارزي مورد اشاره قرار داد:
۱ - با توجه به اين که فضاي ملتهب بازار ارز يک شبه به وجود نيامده است و محصول چالشهاي کلان اقتصادي کشور در کنار فشارهايي است که طي يک سال اخير از خارج بر اقتصاد کشور تحميل شده است نمي توان در کوتاه مدت توقع موفقيت و در بلندمدت انتظار معجزه از اتاق مبادلات ارزي داشت. صبر و تأمل براي به ثمر رسيدن هر طرحي از جمله طرح اتاق مبادلات ارزي در فضاي کنوني بازار ارز ضروري است و نبايد با برخي موضع گيري هاي شتابزده فضاي رواني بازار براي موفقيت اين طرح را تحت تأثير قرار داد.
۲ - راه اندازي اين مرکز به عنوان تدبيري جديد حاوي اين پيام مثبت است که نهادهاي متولي تنظيم بازار ارز روزمرگي و انفعال را کنار گذاشته اند و تدبيري فراتر از تزريق بدون هدف ارز به بازار و يا قطع آن درپيش گرفته اند. پيش از اين در يادداشتي به اين موضوع پرداخته بوديم که معضل اصلي بازار ارز بي اعتمادي به وعده هاي عمل نشده و اظهارات تنش زاي برخي افراد مسئول و غيرمسئول است. حرکت از گفتار درماني به در پيش گرفتن تدابير جديد در بازار ارز مي تواند حرکتي مثبت براي جلب اعتماد فعالان اقتصادي و کاهش تقاضاي عجولانه و انبوه آنان براي ذخيره سازي ارز باشد.
۳ - تدابير پيش بيني شده براي اتاق مبادلات ارزي حاوي ويژگي هاي مثبتي است که مي تواند در تنظيم بازار ارز موثر باشد. تاکيد بر صدور حواله ارزي به جاي ارائه ارز فيزيکي که جلوي فروش ارز موردنياز بخش توليد در بازار آزاد را مي گيرد، تجميع فعاليت همه نهادهاي مسئول در يک مرکز و کاهش بوروکراسي اداري و عرضه ارز به نرخ ۲درصد زير قيمت بازار از مهمترين ويژگي هاي مثبت اين مرکز است. به ويژه عرضه ارز به نرخ ۲درصد زير قيمت بازار به گونه اي است که هم انگيزه سفته بازي (خريد ارز از اتاق مبادلات ارزي و فروش در بازار آزاد) را ايجاد نمي کند و هم با عرضه ارز به نرخ ارزان تر از بازار آزاد مي تواند به تدريج زمينه کاهش نرخ ارز بازار آزاد را فراهم کند.
۴ - اما نکته اساسي در موفقيت اين طرح توجه به مديريت بازار موازي اتاق مبادلات ارزي يعني بازار آزاد است. واقعيت اين است که بخش قابل توجهي از تقاضاي فعلي بازار که خواهان دريافت ارز مسافرتي و دانشجويي هستند براي تامين نياز خود به بازار آزاد مراجعه مي کنند. در صورت پيش بيني تدابير مناسب براي تامين اين نيازها در اتاق مبادلات ارزي مي توان بخش قابل توجهي از تقاضاي بازار آزاد را به اتاق مبادلات ارزي منتقل کرد.
تنها نکته محل ترديد در اين باره نحوه اطمينان از رسيدن ارز مسافرتي و دانشجويي به مصارف خود و جلوگيري از ورود اين ارزها به بازار آزاد است که قطعاً تدابير کنترلي براي اين موضوع را مي توان انديشيد. ۵ - اما بخشي ديگر از تقاضاي بازار به خريد ارز براي ذخيره سازي با هدف انتفاع از افزايش قيمت ارز در آينده باز مي گردد و تا زماني که اين تقاضا کم رنگ يا محو نشود بازار آزاد (دلالي) ارز به حيات خود ادامه خواهد داد. براي رفع اين مشکل بايد ۲ اقدام را در دستور کار قرار داد.
اولين اقدام مهار رشد نقدينگي و هدايت آن به سمت بازارهاي سودآور و مرتبط با توليد است و اقدام ديگر تلاش مجموعه نظام اقتصادي از جمله وزارت نفت براي دورزدن تحريم هاي نفتي است. در شرايط فعلي با توجه به کاهش نسبي فروش نفت از يک سو و جايگزين شدن تهاتر کالا به جاي دريافت ارز از خريداران نفت ايران، موجودي ارز فيزيکي کشور تا حدي کاهش يافته است.
هرچند اخبار و تحليل ها حاکي از اين است که همچنان ارز موجود توان پاسخگويي به نياز بازار را دارد اما موفقيت در دور زدن تحريم هاي نفتي اين پيام مهم را به بازار داخلي مي دهد که در آينده با بحران کمبود ارز مواجه نخواهيم بود. لذا بخشي از تقاضاي خريد ارز براي مصارف آتي کاهش مي يابد و التهاب بازار فروکش خواهد کرد.
در هر صورت بايد به انتظار نشست و براي اثرگذاري اتاق مبادلات ارزي از عجله اجتناب کرد و دقت کرد که ساز و کارهاي اقتصاد آني و فوري عمل نمي کنند بلکه به تدريج و در ميان مدت و بلندمدت اثرگذار خواهند بود لذا براي موفقيت اتاق مبادلات ارزي بايد به انتظار نشست.
جمهوري اسلامي:تحليل سياسي هفته
«تحليل سياسي هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛
در
خجستگي هفته جاري همين بس كه در بين الهلالين دهه كرامت قرار گرفته و ختام
آن به ميلاد مسعود و پرمشك و عبير حضرت ثامن الحجج علي بن موسي الرضا عليه
السلام است. به واقع چه سعادت بزرگي نصيب ملت و سرزمين ايران شده كه
ميزبان مضجع شريف اين دو سلاله پاك پيامبر اكرم(ص) و فرزندان موسي بن جعفر
عليه السلام هستند و به همين واسطه چه بسيار نعمتها كه متوجه ايران گرديده
و چه بلاياي زيادي كه از ملت ايران دفع شده است.
امشب، آسمان ايران، آذين بندان طلوع خورشيدي است كه آسمان فيروزهاي خراسان را در دل خود جاي داده و سرزمين طوس را به حريم كوي شيعياني تبديل كرده كه قرنهاست زير آفتاب عنايتش و سايه مهربانياش امان گرفتهاند.
روز جمعه كه خاتم ايام و پايان بخش روزهاي هفته است و در فرهنگ اسلامي، "عيد" ناميده ميشود، اين هفته "نور علي نور" گشته و به سالروز ميلاد با سعادت خورشيد هشتم ولايت حضرت امام رضا عليه السلام مزين گرديده است. يكي از جلوههاي كمال حضرت رضا(ع)، دامنه بيانتهاي علم حضرتش است كه همگان را در طول اعصار، مبهوت خويش ساخته و ايشان را ملقب به عالم آل محمد(ص) نموده است. پرتوافشاني علوم رضوي آنچنان گسترده بود كه نه تنها در زمان حضور ايشان در ميان مردم بلكه پس از وفاتشان نيز راه را بر امت روشن نمود. شايد امروز بزرگترين وظيفه پيروان و شيعيان حضرتش در ايران اسلامي كه از بركاتش متنعم هستند اين باشد كه امام رضا(ع) را كه ديگر در غربت نيستند و لقب "غريب الغربا" براي ايشان با توجه به انبوه زائران، بيموضوع مينمايد، از جهت علمي و معارفي از غربت بيرون بياورند و با نشر علوم رضوي و مبارزه با جهل و خرافه به نحو مقتضي با فرهنگهاي وارداتي و عرفانهاي كاذب مقابله نمايند.
روزهاي اين هفته، با هفته دفاع مقدس مصادف بود و ملت ايران خاطرات سي و دومين سالروز تهاجم رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام را مرور كرد، جنگي كه همه استكبار و ارتجاع عرب پشت آن قرار داشت تا انقلاب نوپاي اسلامي ايران را از پاي در آورد ولي ايستادگي يكپارچه و شجاعت تحسين برانگيز جوانان اين مرز و بوم، تجاوزگران را مأيوس كرد.
علاوه بر اين در جنگ تحميلي، استعدادهاي جوانان ايراني شكوفا شد و آنها نبوغ و ابتكارات خود را در صنايع دفاعي به منصه ظهور گذاشتند، به گونهاي كه اكنون به نقطهاي از اقتدار و خودكفايي در اين زمينه رسيدهايم كه دشمنان جرأت تجاوز به خاك كشورمان را به خود نميدهند.
در طليعه اين هفته همچنين زنگ از رخسار مدارس و محيطهاي آموزشي زدوده شده و با نواختن زنگ مهر، سال تحصيلي در سراسر كشور آغاز شد و بيش از 12 ميليون دانش آموز در كلاسهاي درس حضور يافتند. واقعيت اينست كه روز به روز از سرمايهگذاري دولت در بخش آموزش و پرورش و برنامه ريزيهاي كارآمد و هدفمند در بخش محركه نظام كاسته ميشود و نيروي متعهد انساني كمتري براي تقويت آينده فرهنگي و علمي پرورش مييابد و اين خود يكي از نقايص جبران ناپذيري است كه در زمانهاي نه چندان طولاني خود را بروز خواهد داد. از اين رو مسائل فرهنگي و آموزشي كشور بايد به گونهاي متفكرانه و متعهدانه مديريت گردد كه خروجيهاي قابل قبولي براي پيشبرد اهداف نظام اسلامي در آن تربيت يابند.
در هفته جاري موضوع خارج كردن نام گروهك تروريستي منافقين از فهرست تروريستها توسط آمريكا، در شبكههاي تبليغاتي غرب انعكاس ويژهاي داشت درحالي كه از ديد ملت ايران، نه هنگامي كه آمريكا اين گروهك را در فهرست گروهكهاي تروريست قرار داد و نه اكنون از آن خارج ميكند، تفاوتي در حمايتهاي سياسي، تبليغاتي آمريكا از اين گروهك تروريستي ايجاد نشده، و در همه اين مدت، اين گروهك از اين طريق حمايت ميشد. در حقيقت آنچه از كارنامه اين گروهك در سالهاي پس از انقلاب بدست ميآيد اينست كه منافقين در دو كار بيشتر تجربه نداشتند: "ترور" و "جاسوسي". بنابر اين نه تنها وقتي دولت آمريكا سازمان منافقين را در ليست گروهكهاي تروريستي قرار داد، دليلي جز اين داشت و نه هم اكنون كه از آن خارج ميشود، دست از ترور و جاسوسي برداشته است؟!
سران و اعضاي اين سازمان تروريستي، هرگز خدمتي جز سرويس دادن به سرويسهاي اطلاعاتي غرب و خوشرقصي براي آنان نداشتند و به همين دليل در مدت 15 سالي كه ظاهراً در ليست گروهكهاي تحريمي آمريكا قرار داشتند، مراكز و دفاتر آنها در آمريكا فعال بود، از واشنگتن تغذيه مالي ميشدند، چتر حمايت نمايندگان كنگره بر سرشان بود و هرگاه كه اراده ميكردند، مجوز برگزاري تظاهرات به آنها داده ميشد.
در اين هفته همچنين صداي رحيل كاروان حج و مسافران قبيله قبله به گوش رسيد و زائران بيتالله الحرام از ايران عازم مهبط وحي شدند. به همين مناسبت دست اندركاران اجرايي حج در هفته حج با رهبر معظم انقلاب ديدار كرده و از رهنمودهاي ايشان براي اولويتگذاري در مسائل اين سفر معنوي و فريضه بزرگ گروهي بهرهمند شدند.
حضرت آيتالله خامنهاي در اين ديدار با اشاره به اهانت انجام گرفته به پيامبر عظيم الشان اسلام(ص) و تجلي عظمت شخصيت آن حضرت در چشم دوستداران و حتي دشمنان، حج امسال را داراي موقعيتي خاص و متفاوت از سالهاي گذشته ارزيابي و تأكيد كردند: تبلور زيبا و عظيم اتحاد امت اسلامي بواسطه وجود مقدس خاتم الانبياء(ص) و اظهار تنفر و خشم عميق همه مسلمانان از جبهه استكبار، بايد در حج كه مركز تجمع مسلمانان از سراسر دنيا است، خود را نشان دهد و اين، معناي واقعي برائت از مشركين است.
ايشان اقدام مستكبران و عوامل آنها در اهانت به ساحت قدسي پيامبر رحمت، كه محل تلاقي همه مسلمانان است را نشان دهنده عمق دشمني و بغض و كينه جبهه استكبار با پيامبر اسلام(ص) دانسته و افزودند: موضعي كه سياستمداران غربي در قبال اين اهانت بزرگ، اتخاذ كردند، هيچ تفاوتي با موضع دشمني نداشت.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به خروش يكپارچه و عظيم مسلمانان در كشورهاي اسلامي و حتي در اروپا و امريكا، در مقابل اين اهانت، افزودند: حركت جوشان دنياي اسلام در اظهار ارادت به پيامبر اسلام(ص) و ابراز تنفر عميق از دشمنان، صحنه عجيب و بسيار مهمي است كه نشانگر ظرفيت بزرگ تحرك امت اسلامي است. ايشان استمرار تبلور ارزشمند وحدت حول شخصيت عظيم نبي مكرم اسلام(ص) و ابراز تنفر از دشمنان را در حج، ضروري و مهم خواندند و تأكيد كردند: برائت از مشركين يعني همه مسلمانان احساس كنند كه در مقابل يك دشمن قرار دارند و از عمق وجود نسبت به او برائت بورزند. حضرت آيتالله خامنهاي همچنين حج را فريضهاي سرشار از ياد و ذكر خدا دانسته و افزودند: حج يكي از بهترين و شايد بينظيرترين فرصتها براي تعميق ياد خدا و خشوع و تضرع در مقابل پروردگار است.
اما در صحنه بين المللي، ادامه اعتراضات عليه شيطنت جديد جبهه ضداسلام در توليد فيلم اهانت آميز، اين هفته نيز مهمترين رخداد خبري را تشكيل ميداد. اين اعتراضات كه با وجود گذشت بيش از دو هفته از شروع آن همچنان با قوت ادامه دارد، بيانگر اين نكته است كه ملتهاي اسلامي مصمم شدهاند اين بار، اعتراضات را به يك نتيجه برسانند. اعتراضات و تظاهرات كه دامنه آن از آسيا تا آفريقا گسترش دارد عناصر ضد اسلام و سردمداران اين جبهه را به عقب نشيني واداشته است.
در اين باره اوباما رئيسجمهور آمريكا در سخنان خود در مجمع عمومي سازمان ملل با انتقاد از اين فيلم كوشيد وجهه آمريكا را كه به شدت در كشورهاي اسلامي بياعتبار شده است ترميم نمايد. اوباما در اين اظهارات گفت كه فيلم موهن مورد تأييد دولت آمريكا نيست. با اينحال وي با ذكر اينكه نبايد سازندگان فيلم مجازات شوند، نتوانست حمايت تلويحي واشنگتن از عاملان اين اقدام را كتمان نمايد. اين درحالي است كه در هفته جاري اعتراضات عليه فيلم موهن، اروپا را نيز فرا گرفت و در چندين كشور تظاهر كنندگان مسلمان و شهروند اروپايي از اين حركت ضدانساني ابراز تنفر كردند.
واقعيت اين است كه اعتراضات و ابراز خشم مسلمانان عليه اهانت جديد به اسلام، اگر از سوي دولتهاي اسلامي مورد حمايت عملي قرار نگيرد اين حركت اعتراضي جهان اسلام ناقص خواهد ماند. كشورهاي اسلامي كه اكنون به يمن وقوع قيامهاي مردمي، اغلب داراي حكومتهاي مردمي شدهاند وظيفه دارند با ابزارهاي در اختيار خود به عناصر معاند با اسلام در غرب و حاميان آنها فشار آورند به گونهاي كه جبهه ضد اسلام دريابد كه اينگونه حركات، هزينههاي سنگيني براي آنها به دنبال دارد. اگر واكنش لازم از سوي دولتهاي اسلامي به كار گرفته نشود، تضميني نيست كه محافل هتاك در غرب به هتاكي خود ادامه ندهند.
اين هفته، بحران در سوريه شاهد چند تحول جديد بود. اخضر ابراهيمي نماينده سازمان ملل در سوريه كه اخيراً جانشين كوفي عنان شده است اولين گزارش خود را به سازمان ملل ارائه داد. وي در اين گزارش اعلام كرد كه طرح 6 مادهاي كوفي عنان بهترين راه حل مسالمت آميز براي بحران سوريه است. ابراهيمي در عين حال اضافه كرد كه خودش طرحي براي سوريه ندارد.
در اين هفته تروريستها در تحركاتي جديد، چند انفجار انجام دادند كه مهمترين آنها، انفجار در نزديكي ستاد مشترك ارتش سوريه بود. با اينحال مقامات سوريه اعلام كردهاند كه اوضاع را در كنترل دارند و سوريه هر روز به پايان بحران نزديك ميشود.
اين هفته، اختلاف ديدگاه ميان دولت آمريكا با رژيم صهيونيستي بالا گرفت به گونهاي كه اعلام شد رژيم صهيونيستي سفيرش را از آمريكا احضار كرده است. در اين ميان اوباما رئيسجمهور آمريكا نيز گفت كه به "سروصداي اسرائيل" درباره جنگافروزي عليه ايران اهميتي نميدهد. از آنجائي كه به ندرت اتفاق ميافتد كه روساي جمهوري آمريكا در مورد اسرائيل اينگونه سخن بگويند، در اين باره دو نظر وجود دارد. يك نظر اين است كه اوباما از دست سياستهاي رژيم صهيونيستي عصباني است و از سياستهاي افراطي كابينه نتانياهو ناراضي ميباشد. به خصوص اينكه، اصرار نتانياهو براي ادامه شهرك سازي، حيثيت اوباما را زير سؤال برده است. اوباما، در ابتداي مسئوليتش به حكام عرب به اصطلاح ميانه رو وعده داد جلوي ساخت شهركها را خواهد گرفت تا آنها را به پاي ميز مذاكرات سازش با رژيم صهيونيستي باز گرداند.
نظر ديگر اين است كه مسائل ميان اوباما و اسرائيل يك جنگ زرگري و يا حداكثر يك اختلاف نظر سطحي است كه هرگز به مرز اختلاف جدي نرسيده و نخواهد رسيد چرا كه اساساً تمامي مسئولان دولتي آمريكا مريد و تابع صهيونيستها هستند و جرأت و قدرت رودررو قرار گرفتن با رژيم صهيونيستي را ندارند. نتانياهو، نخستوزير افراطي رژيم صهيونيستي نيز با در نظر گرفتن اين واقعيت است كه وقعي به نظرات و خواستههاي اوباما نميگذارد.
رسالت:تناقض گوييهاي اوباما
«تناقض گوييهاي اوباما»عنوان سرمقاله روزنامه
رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛باراك اوباما
رئيسجمهور آمريكا در سخنراني خود در مجمع عمومي سازمان ملل نسبت به نفرت
جهاني پديد آمده از فيلم موهن واكنش نشان داد. وي در دفاع از سكوت معنادار و
طرفدارانه از اهانتكنندگان به ساحت پاك پيامبر اعظم اسلام (ص)
به چند دليل متوسل شد و گفت؛
1- نميتوان جلوي آزادي بيان را گرفت.
2- ما
متوجه هستيم اعتراضات زيادي به فيلم ضد اسلامي به خاطر مطالب موهن آن وجود
دارد اما آمريكا ارتباطي با ويدئويي كه به مسلمانان توهين كرده ندارد.
3- كساني كه فيلم موهن را محكوم ميكنند، هولوكاست را نيز محكوم كنند.
4-
ممكن است بسياري به من توهين كنند ولي من بايد از حق آنها براي اين مطالب
دفاع كنم. تناقضگويي در كلام رئيسجمهور آمريكا موج ميزند. معلوم نيست
كساني كه نطق وي را در يك مجمع جهاني تنظيم كردهاند چرا ميخواستند آبروي
او را با اين تناقضگوييها ببرند.
و اما تناقضهاي نطق اوباما:
1- رئيسجمهور
آمريكا ميگويد نميتوان جلوي آزادي بيان را گرفت. در پاسخ ميگوييم چرا
اهانتكنندگان براي اهانت به پاكترين و شريفترين بنده خدا از باب آزادي
بيان مجاز هستند.
اما كساني كه ميخواهند اظهار نفرت از اين اهانت كنند در بيان عقايد خود آزاد نيستند و تاكنون بيش از يكصد تن در كشورهاي اسلامي توسط ديكتاتورهاي دست نشانده آمريكا جان خود را براي بيان دفاع از پيامبر (ص) از دست دادهاند. چرا اوباما از حق معترضين از باب دفاع از آزادي بيان دفاع نميكند و حتي حاضر نشده است عمل اهانتكنندگان را محكوم و دامن دولت آمريكا را از اين اهانت پاك نگه دارد.
2- اوباما اعتراف دارد فيلم تهيه شده هم ضد اسلامي و هم موهن است. اما حاضر نيست از تهيه و پخش آن تبري جويد. فقط ميگويد به آمريكا مربوط نيست.
كساني كه دست به اين عمل زشت و شنيع زدهاند در خاك آمريكا زندگي ميكنند چطور اين موضوع به آمريكا مربوط نيست. چطور آمريكا از آن سوي آبها ميآيد در خاورميانه 36 پايگاه نظامي برپا ميكند، حكومتهاي دستنشانده روي كار ميآورد و در اين حكومتهاي دستنشانده آزادي بيان را محدود ميكند و اجازه نميدهد در عربستان مدفن پيامبر اسلام (ص) مردم نفرت خود را از اهانت كنندگان از باب حق آزادي بيان اعلام كنند، اما از آن سوي حاضر نيست به اهانتكنندگان در خاك آمريكا بگويد بالاي چشم شما ابروست.
اگر دولت آمريكا در تدارك اين اهانت سهيم و شريك نيست پس چرا با اهانتكنندگان برخورد نميكند.
3- اوباما ميگويد كساني كه فيلم موهن را محكوم ميكنند هولوكاست را هم محكوم كنند.
معلوم
ميشود او قبول دارد اين فيلم موهن را بايد محكوم كرد اما از انجام اين
كار به دلايل نامعلوم خودداري ميكند. اينكه چرا او هولوكاست را قاطي اين
مبحث كرده جالب است. پيش كشاندن مسئله هولوكاست از اشتباهات بزرگ طراحان
نطق آقاي اوباماست.
اولا: لو دادند كه نطق را صهيونيستها تهيه كردند. ثانيا: در قضيه هولوكاست ما مدعي صهيونيستها و آمريكاييها هستيم نه آنها. ما ميگوييم اگر هولوكاست واقعيت دارد چرا اجازه نميدهيد دانشمندان تاريخ در مورد آن تحقيق علمي كنند.
چرا نميگذاريد در خصوص وسعت حادثه، عاملان حادثه و مكان حادثه تحقيق كنند. چرا جلوي تحقيق علمي را گرفتهايد و آن را جرم تلقي كردهايد و هركس را كه در اين مورد تحقيق ميكند به زندان مياندازيد. در قضيه هولوكاست غرب متهم به نقص آزادي بيان، آن هم آزادي بيان دانشمندان تاريخ در يك مبحث علمي است.
- اوباما ميگويد ممكن است بسياري به من توهين كنند ولي من بايد از حق آنها براي اين مطالب دفاع كنم. آيا واقعا رئيسجمهور آمريكا در بيان اين حرف صادق است؟ روزانه ميليونها انسان در سراسر گيتي كه از ظلم و تجاوز آمريكاييها جان به لب شدهاند در خيابانها نفرت و بيزاري خود را از آمريكا و رئيسجمهور آن اعلام ميكنند و در اعلام اين نفرت حتي به پرچم آمريكا اهانت ميكنند و آن را به آتش ميكشند. اگر اوباما در بيان دفاع از حق آنها در آزادي بيان صادق است، بايد به آنها حق بدهد كه پرچم آمريكا را به آتش بكشند و به او اهانت كنند. در اين صورت رئيسجمهور آمريكا به مردم كشورش چه پاسخي بايد بدهد. اگر او موافق معترضين است پس چرا رئيسجمهور آمريكاست و اگر مخالف است كه هست آنها را بايد به خاك و خون بكشد كه همه روزه ميكشد. پس او نميتواند ادعا كند كه از حق اهانت به خود (بخوانيد اعتراض) نيز دفاع ميكند.
آفرينش:آيا تحريمها تاثير گذار است يا خير؟
«آيا تحريمها تاثير گذار است يا خير؟»عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد؛درچند سال اخير خصوصاً يك سال گذشته به واسطه اختلافات غرب بر سر پرونده هسته اي و مواردي همچون حقوق بشر، فشارهاي اقتصادي و سياسي فراواني بركشورمان تحميل شده است. اين تحريم ها درقالب منع بانك هاي خارجي در مراودات تجاري با طرف ايراني جهت نقل انتقال پول، عدم همكاري شركت هاي تجاري، موسسات مالي واعتباري، شركت هاي حمل و نقل و... قرارگرفته كه در آخرين نمونه آن صنعت نفت و بانك مركزي كشورمان مورد تحريم قرار گرفت كه فشار فراواني را بر قشرهاي مختلف جامعه وارد كرده است.
از سال هاي ابتدايي پس از انقلاب ماهمواره در معرض تحريم هاي گوناگون و يكجانبه غرب به ويژه آمريكا بوده ايم و بايد اذعان داشت كه اگر مقاومت و شكيبايي مردم نبود، هيچ يك از شعارهايي كه امروز تحت عنوان " خودكفايي" از آن ياد مي كنيم ميسر نمي شد. اصولاً اين تعبير نمي تواند درست باشد كه " تحريم باعث رشد و شكوفايي خواهد شد" بلكه بايد به عزم و اراده نيروهاي جوان و استقامت ملي كشورمان اشاره كنيم كه درعرصه هاي مختلف موجب سرافرازي كشورمان گرديده اند.
ادعايي عقلاني است كه اگر ما تحت تحريم هاي شديد و فشارهاي گوناگون نبوديم، قطعاً پله هاي ترقي را خيلي سريع تر طي مي كرديم. درهمين زمينه بايد اذعان داشت كه تحريم هاي فعلي قشرهايي از جامعه را تحت فشارشديد قرارداده اند كه بخشي از آن جان هموطنان ما را تهديد مي كند. به گفته کارشناسان عرصه بهداشت و درمان اين فشارهاي خارجي به مرور بيماران مبتلا به بيماريهاي حساس و خطرناک را نيز تحت تاثير قرار داده و کمبود مواد اوليه براي توليد داروهاي ضروري در داخل اکنون به يک معضل بدل شده است. بيماران مبتلا به سرطان يا افرادي که به بيماريهاي بهاصطلاح خاص مثل سرطان و نارساييهاي خوني ديگر مبتلا هستند يا بيماراني که منتظر پيوند کليه هستند براي حفظ سلامت و ادامه درمان به داروهاي ويژهاي نياز دارند که کمبود آن ميتواند جان اين افراد را به خطر بيندازد.
براساس آمارمسولان 97 درصد از داروهاي مورد نياز مردم در داخل کشور تهيه ميشود، اما با وجود آن که داروهايي که وارداتشان کاهش يافته از نظر کميت تنها درصد کمي از کل داروي مورد نياز کشور را تشکيل ميدهند، اکثر آنها داروهاي مورد نياز براي بيماريهاي مزمن و خطرناک هستند که يا در ايران توليد نميشوند يا مشابه ايراني آن تاثير چنداني ندارد.
نكته ديگر بحث گراني و نوسانات ارزي است كه اين روزها گريبان گير بحث واردات دارو و مواد اوليه اين صنعت شده است. هرچند براساس گفته مسولان ارز مرجع به اين بخش اختصاص مي يابد ، اما اوج گيري قيمت دلار از طرفي و محدوديت هايي كه تحريم ها ايجاد كرده است موجب عدم دسترسي و كميابي اين داروهاي خاص گرديده است. همچنين در چندوقت اخير علاوه بركميابي بحث قيمت هاي گزاف اين داروها بارسنگيني را بر خانواده بيماران وارد كرده است. برخي از اين بيماران خصوصاً بيماران هموفيلي مجبورند تنها براي تهيه يك قلم داروي مورد نياز پرداخت هاي ميليوني داشته باشند و اين امر براي خانواده هاي كم بضاعت بسيار سخت و درد آوراست كه نتوانند هزينه درمان بيمار خود را تامين كنند.
البته نهادهاي حمايتي و غيردولتي نيز هستند كه از اين بيماران حمايت كنند اما افزايش سرسام آور قيمت دارو و كميابي آن، كمك هاي اين نهادها را محدود كرده است. به هرحال آنچه درحال حاضر بسيار حائز اهميت است اينكه سلامت جاني اين بيماران به واسطه اين تحريم ها درخطر مي باشد و ضروريست تا مقامات كشورمان در سازمان ملل و نهادهاي مدافع حقوق بشر رايزني كنند تا تاثير مستقيم اين فشارها از روي بيماران خاص كشورمان برداشته شود و بتوانند به درمان خود ادامه دهند.
حمايت:تنها راهحل
«تنها راهحل»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم علی تتماج است كه در آن ميخوانيد؛تقابل ميان دولت مرکزي سودان و منطقه جنوب در سالهاي اخير ضمن هزينههاي سياسي و اقتصادي، تلفات جاني بسياري را به همراه داشته است. هر چند که جدايي مناطق جنوبي سودان در تير ماه 1390 اقدامي براي پايان اين درگيريها عنوان شد اما روند تحولات نشان داد که اين تنشها همچنان ادامه دارد چنانکه در طول 15 ماه گذشته تقابل نظامي و سياسي در منطقه در حال گسترش بوده است. محور اين تنشها را چگونگي بهرهمندي از منابع آبي و نفتي در مناطق مرزي به ويژه در «ابيي» تشکيل ميدهد.
منطقهاي که منابع نفتي آن در خاک سودان جنوبي و صنايع پالايشگاهي آن در مناطق شمالي است. اين تنشها براي هر دو طرف چالشهاي بسياري را به همراه داشته است که فضايي بحراني را براي آن ايجاد کرده است در حوزه داخلي معطوف شدن دولتمردان به مسائل منطقه و تقابل با يکديگر موجب شده تا از يک سو فضاي امنيتي هر دو منطقه شديد گردد به گونهاي که در درگيريهاي قبيلهاي و صدها نفر کشته و هزاران نفر آوارده شدهاند.
از سوي ديگر بحرانهاي سياسي و امنيت شرايطي را براي جدايي طالبان ايجاد کرده که به دنبال تجزيهطلبي باشند که نمود آن را در تحولات دارخور و مناطق شرقي سودان ميتوان مشاهده کرد. در حوزه منطقهاي نيز از يک سو کشورهاي منطقه برآنند تا از شرايط موجود براي بهرهگيري از منابع آبي و منافع موجود در نقاط ارزي بهرهبرداري کنند و از سوي ديگر اتحاديه آفريقا اعمال تحريم و تهديد عليه اين مناطق را در دستور کار قرار دادهاند. به عبارت ديگر سودانيها اکنون به چالش براي اتحاديه آفريقا مبدل شدهاند که هزينههاي بسياري براي آنها به همراه دارد.
در حوزه جهاني نيز صهيونيستها در غرب و حتي برخي از کشورهاي عربي براي رسيدن به منافع خود بحرانسازي و مداخله در امور سودان را اجرايي ميکنند آنها در حالي با ادعاي بشردوستانه اين سياستها را اجرا ميکنند که در عمل اقدامي براي اين مهم صورت نداده و صرفا بهد نبال تامين منافع خود ميباشند. بسياري از ناظران سياسي تاکيد دارند که دخالتهاي صهيونيستها و غرب براي سلطه بر منافع آب و نفتي اين مناطق تهيه اصلي بحرانهاي اين مناطق است. که راهحل آن نيز مقابله با غرب و صهيونيستها ميباشد.
با توجه به اين شرايط ميتوان گفت که دو سودان براي خروج از اين بنبست کنوني يک راهکار بيشتر ندارند و آنها گفتگو و مذاکرات روند تنشهاي دو طرف نشان ميدهد که آنها توان آن را ندارند که بتوانند بر تقابلها ادامه دهند چرا که توان نظامي طرفين چنان نيست که بتوانند به يکديگر غلبه کنند و جنگ آنها جنگ فرسايش دستاوردي ندارد به ويژه اينکه غربيها با موضعگيري چندجانبه به تشديد بحران ميان طرفين ميپردازند.
روند تحولات نشان ميدهد که دوسودان نيز بر بينتيجه بودن تنشها اعتقاد يافتهاند چنانکه روساي جمهوري سودان جنوبي و شمالي نيز بر اين امر تاکيد و ديدارهايي را برگزار کردهاند تا با محور سودان ـ سودان اين تنشها را مرتفع کنند هر چند که عمق تنشها و دخالتهاي خارجي ابهاماتي را در تحقق اين مهم ايجاد کرده است.
تهران امروز:تناقض آشكار غرب در ادعاي ضدتروريستي
«تناقض آشكار غرب در ادعاي ضدتروريستي»عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سیدجواد هاشمینژاد است كه در آن ميخوانيد؛طبيعتا اعلام 2 نفر از مقامات آمريكا كه نخواستند نامشان فاش شود، مبني بر خروج منافقان از ليست گروههاي تروريستي به صورت ادعا نيز تناقض در گفتار و عمل آمريكا است. گرچه در طول اين 33 سال كه از عمر انقلاب اسلامي ميگذرد غرب و آمريكا به طور مداوم كمكهاي مالي، سياسي، لجستيكي و رسانهاي زيادي به منافقان كردند كه همين امر نشاندهنده و اثباتكننده دشمني آشكار و صراحت در بيان اين دشمني از سوي غرب و دولت آمريكا نسبت به جمهوري اسلامي ايران است.
همانطور كه ميدانيم در سالهاي گذشته نتايج گزارشهاي خود غرب نشان داد كه مردم ايران به شدت از گروهك تروريستي منافقان نفرت دارند و حالا با وجود چنين گزارشهايي حمايت آنان از خروج اين گروهك از ليست تروريستها تناقضي آشكار نه تنها در رفتار بلكه در عمل غرب و آمريكاست. در صورتي كه سازمان منافقين تا به امروز كاري جز دست داشتن در انواع دسيسههاي تروريستي نداشته است، به طوري كه برخي از اعضاي گروهك تروريستي منافقين بهطور مخفيانه از سوي برخي كشورهاي اروپايي و آمريكا در امور جاسوسي عليه جمهوري اسلامي ايران به كار گرفته شده و در مقابل مبالغ هنگفتي را براي اجراي اعمال جنايتكارانه دريافت ميكنند.
بنابراين با نگاهي به اين معادله ساده ميتوان دريافت كه اين اقدام آمريكا نه تنها دشمني به طور آشكار با دولت جمهوري اسلامي ايران است، بلكه دشمني اين كشور با مردم ايران را نشان ميدهد، از سوي ديگر حمايت آمريكا و غرب نشانگر آغاز مرحله جديدي از فعاليتهاي تروريستي اين گروهك است؛ چراكه امروز بدون استثنا همه گروههای تروریستی اعم از گروهک تروریستی منافقین، القائده، گروههای تروریستی مستقر در عراق و... تحت حمایت آمریکا هستند.
اما وظيفه دستگاه ديپلماسي ما در اين ميان و درباره اين موضوع چيست؟ نخست آنكه ما بايد مواضع و مخالفت خود را با اين اقدام آمريكا به طور شفاف اعلام كنيم، همانگونه كه عراق بهعنوان يكي از متضرران از سوي گروهك تروريستي منافقان، حقوق خود را در مجامع بينالمللي پيگيري و بيان ميكند، ما نيز بايد به دنبال احقاق حق خود از اين اقدام آمريكا جلوگيري كنيم و بايد به عنوان يكي از دو كشوري كه همواره مورد تهاجم منافقان است، پيگيريهاي قضايي، حقوقي و سياسي خود را در مجامع بينالمللي ادامه دهيم.
به طور قطع اين اتفاق علاوه برآنكه باعث رسوايي گروهك تروريستي منافقان است؛ موجب رسوايي كساني خواهد شد كه به دنبال حذف نام اين گروه، از ليست گروهكهاي تروريستي هستند.
مردم سالاري:ناکامي سياست خارجي ترکيه در قبال تحولات سوريه
«ناکامي سياست خارجي ترکيه در قبال تحولات سوريه»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميد خوش آيند است كه در آن ميخوانيد؛ محققاً سياست خارجي حزب عدالت و توسعه بويژه دولت رجب طيب اردوغان در قبال تحولات سوريه را در چارچوب دو چشمانداز نظري مشخص يعني رهيافت «واقع گرايي» و نظريه «بازيها» ميتوان در خوشبينانه ترين حالت بينتيجه و در يک ديد کلان پيامدبار توصيف کرد. ناگفته پيداست که مداخلات قوي و مستمر بازيگران منطقه و فرامنطقه در بحران سوريه قبل از اينکه منجر به حل و فصل اين بحران و متعاقباً بازگشت ثبات و امنيت به سوريه گردد، سوريه را به نمونهاي بارز از شکل گيري يک «منازعه» در ابعاد استراتژيکي در سياست بينالملل و متعاقباً گسترش درگيريهاي سياسي و امنيتي در نظام منطقهاي خاورميانه، ميان قدرتهاي بزرگ و متحدان منطقه اي آنها تبديل کرده است. منازعه اي که بيش از حد بزرگ و پيچيده شده، موجب ايجاد تغييراتي سر در گم کننده و غيرقابل انتظار در ويژگي الگوهاي دوستي و دشمني در خاورميانه نيز گرديده است به گونهاي که دوستان ديروز را تبديل به دشمنان امروز و دشمنان ديروز را به دوستان امروز تبديل کرده است.
همچنان که در طول ساليان متمادي منازعات عربي- غيرعربي به عنوان يک قاعده کلي، «مقدم» بر منازعات عربي- عربي در خاورميانه بوده است، اين قاعده هم اينک نيز در منطقه بويژه در رابطه با سوريه که طرفهاي اصلي درگير در آن کشورهاي غيرعربي از جمله قدرتهاي بزرگ غربي، ترکيه، روسيه، چين و ايران هستند جريان داشته، چه بسا بر شدت آن نيز افزوده شده است. بنابراين در راستاي اين اصل ميتوان با اطمينان اذعان نمود که بحران سوريه سبب گرديده است تا سطوح فرامنطقه اي و جهاني عملکردي قدرتمند را در خاورميانه عهده دار شده و از طريق بحران جاري در اين کشور، حتي سطح جهاني نيز توانسته است قوياً خود را بر سطح منطقهاي تحميل کرده و از طريق نفوذ در آن به ايفاي نقشهاي کليدي و منتفع گرايانه بپردازند. نکته حائز اهميت در ارتباط با بحران جاري در سوريه نقش آفريني بازيگران منطقه اي و فرامنطقه در تحولات مربوط به آن بوده است که بطور حتم و يقين بايد از آن تحت عنوان يکي از «وجوه بارز» بحران سوريه نام برد که بر پيچيدگي بيش از پيش بحران سوريه نيز افزوده و موجب افزايش حجم منازعاتي آن نيز گرديده است.
در اين بين بايد از ترکيه به عنوان يکي از بازيگران مهم منطقهاي نام برد که از همان ابتدا سعي کرده است نقش مهمي را در تحولات منطقهاي بر عهده گرفته و در راستاي تحقق اهداف سياست خارجي خويش که رسيدن به جايگاه «مرجعيت» پايدار منطقه باشد مهم ترين آنها است، اوضاع را تحت کنترل خود در آورد. رجب طيب اردوغان اين سياستمدار عملگراي ترک تقريباً از نخستين روزهاي آغاز تحولات سوريه، با حضور در اردگاه غربي و تبعيت از سياست مبتني بر حمايت از گروههاي مخالف بشار اسد در صدد بوده است تا با ايفاي نقش کليدي در سوريه، تحولات موجود در اين کشور را به سمت و سويي که منتهي به سقوط بشار اسد گردد هدايت نمايد.
رئاليسم حاکم بر سياست خارجي آنکارا، سياستمداران ترک را واداشته است تا از نخستين روزهاي آغاز تحولات سوريه تمام قد در مقابل دمشق قرار گرفته و با استفاده از تمامي اهرمهاي تحت اختيار خود اعم از قابليتهاي سياسي، توانمنديهاي اقتصادي، پتانسيلهاي استراتژيکي، امتيازات ايدئولوژيکي و نفوذ فرامنطقهاي، بدنبال تحقق اهداف از پيش تعريف شده خويش در ابعاد سياسي، امنيتي، ايدئولوژيکي و... با استفاده از تحولات سوريه و فرصتهاي ناشي از بحران موجود در دمشق باشند.
پس از روسيه، بايد از ترکيه به عنوان دومين بازيگر منطقه اي حاضر در مسئله سوريه نام برد که با تبعيت از آموزههاي «رئاليستي» حاکم بر سياست خارجي خويش در صدد بهره برداري بيشتر و به تبع آن تأمين حداکثري منافع ملي خويش در ابعاد گوناگون وجودي از طريق مشارکت در بحران سوريه بوده است.
دولت ترکيه ضمن تبعيت از اصول و مباني شکل دهنده سياست خارجي خويش که مبتني بر آموزههاي واقعگرايانه که تأکيد بر قدرت بخصوص ابعاد نظامي آن، اولويت بخشيدن به منافع ملي، اعتقاد به شرايط هرج و مرج گونه (آنارشيک) نظام بين الملل، فقدان اقتدار مرکزي در سياست بين الملل، عقلانيت رفتاري دولتها در تأمين حداکثري منافع ملي و همچنين عدم امکان توسعه همکاريهاي بين المللي از ويژگيهاي بارز آن ميباشد، از همان ابتدا به عنوان يکي از بازيگران تأثيرگذار فارغ از ابعاد منفي يا مثبت ماهيت تأثيرگذاري خويش، در بحران سوريه شناخته شده است که از آغاز بحران در سوريه سعي کرده است با حمايت از نيروهاي معارض داخلي و تقويت آنها، زمينههاي سرنگوني بشار اسد را فراهم کرده و در نهايت با سقوط نظام سياسي سوريه به آنچه که ميخواسته و در صدد آن بوده است يعني تغيير ساختاري نظام سياسي سوريه و متعاقب آن تحقق مقام مرجعيت منطقه اي ترکيه از اين راه، دست يازد. واقعيت اين است که ترکيه از همان ابتدا در راستاي تحقق «حاصل جمع جبري صفر» وارد بازي استراتژيکي با سوريه شد. به اين معنا که هر ميزان امتيازي که ترکيه به دست خواهد آورد به همان ميزان امتياز را سوريه بايد از دست بدهد. يعني نتيجه براي دولت ترکيه مثبت و براي سوريه منفي باشد.
يا به عبارت بهتر، برآيند و نتيجه نهايي بازي برد ترکيه و باخت سوريه شود. اما با وجود اهداف از پيش تعيين شده ترکها در قبال بحران سوريه، آنچه که در مقطع کنوني مشاهده ميشود حداقل تا به امروز با اينکه سوريه نيز نتوانسته است برنده اين بازي باشد، اما با اين حال نتيجه بازي براي ترکيه نيز خوشايند و رضايت بخش نبوده و در خوشبينانهترين حالت، ترکيه نيز به موازات سوريه اين بازي را باخته است. شکست محض سياست خارجي ترکيه در قبال تحولات سوريه مهمترين پيامد بحران سوريه براي ترکيه بوده است.
مقامات آنکارا که گمان ميکردند با پيروزي مخالفان از نقش مهمي در آينده سوريه برخوردار خواهند شد، اينک دريافته اند که راه را به کلي اشتباه رفته اند. زيرا ترکيه تاکنون نه تنها به هيچ يک از اهداف اوليه و استراتژيکي خود دست نيافته، بلکه با چالشهاي عديده اي نيز مواجه شده که اين امر از شکست سنگين سياست خارجي آنکارا در منطقه نيز حکايت دارد کما اينکه چشم انداز آتي حزب عدالت و توسعه را نيز با ابهامات زيادي روبرو ساخته است.
شکست «سياست تنش صفر با همسايگان» که داوود اوغلو طراح آن بوده است، وجه بارز سياست اتخاذي ترکيه در قبال بحران سوريه بوده است که علاوه بر بحران در روابط دمشق- آنکارا موجب خدشه دار شدن مناسبات ترکيه با روسيه و ايران نيز شده است. همچنين «کمک ناخواسته به کردهاي ترکيه و سوريه» که عملاً فضاي مساعد را براي اتحاد احزاب مخالف کرد دو کشور مهيا ساخته است، يکي ديگر از پيامدهاي رويکرد اتخاذي ترکيه در مواجهه با بحران سوريه بوده است که بيش از آنکه آثار ناخوشايندي براي نظام سياسي سوريه در پي داشته باشد، سبب گسترش ناامني، بي ثباتي و سلب آرامش از نقاط حساس مرزي ترکيه شده است.
سوريه برخلاف تصورات رايج در ترکيه، نه تنها سرزمين انقلابيون آزاديخواه نشد، بلکه به مقري تازه براي اعضاي القاعده تبديل گشت. بنابراين از اين نکته نظر نيز افزايش بيش از پيش عناصر تروريستي القاعده در سوريه، با وجود ايجاد خطرات عمده براي نظام سياسي سوريه، حضور اعضاي اين گروه تروريستي در سوريه که تا نزديکي مرزهاي ترکيه نيز کشيده شده است بدليل تأثيرپذيري ترکيه از تحولات سوريه، موجب «ايجاد تهديدات اساسي براي امنيت ملي ترکيه» نيز شده است.
با اين اوصاف، مجموع مسائل فوق نشان ميدهد که سياست اتخاذي ترکيه در قبال تحولات منتهي به بحران سياسي سوريه، هم اينک موجب ايجاد مسائل و مشکلاتي براي ترکيه شده است که از يک سو سبب گسترش برخي از ابعاد بحران سوريه به ترکيه شده و از سوي ديگر با ايجاد ناامني و بي ثباتي نسبي در ترکيه و برخي از مناطق آن، سياست خارجي ترکيه را نيز بشدت زير سؤال برده و ناکارآمد بودن آن را در قبال بحران سوريه که در ابتدا در چارچوب رويکردهاي رئاليستي و منتفع گرايانه وارد آن شده بود، به اثبات رسانده است.
واقعيت اين است که دولت اردوغان در قبال بحران سوريه «بيش از اندازه» واقع گرا شده است بگونهاي که اين واقع گرايي خارج از استانداردهاي تعريف شده، هم اينک کار دست آنها داده است. بنابراين در اين راستا بايد اذعان داشت که مشارکت و مداخله ترکيه در بحران سوريه، همچنان که از مشاهده واقعيات موجود در اين زمينه بر ميآيد، حداقل تا به امروز نه تنها منجر به نتايج مثبت براي ترکيه نشده است، بلکه اين کشور را با مسائل چالش برانگيزي نيز مواجه ساخته که اين امر از شکست سنگين سياست خارجي آنکارا در معادلات منطقه اي نيز حکايت دارد.
آرمان:اصلاح قانون، متضمن انتخابات عادلانه
«اصلاح قانون، متضمن انتخابات عادلانه»عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی اکبر گرجی است كه در آن ميخوانيد؛اصلاحیهای که قرار است بر قانون انتخابات ریاست جمهوری انجام شود، باید شرایط برگزاری یک انتخابات رقابتی را همچنان حفظ کند و انتخابات رقابتی نیز لوازم و اسباب مشخص خود را دارد، بدین معنا که در همه مراحل سه گانه انتخابات یعنی مرحله مقدماتی، مرحله اجرایی و مرحله پس از انتخابات، باید شرایطی متناسب برای تحقق یک انتخابات رقابتی فراهم شود، از جمله این شرایط این است که در مرحله پیش از انتخابات یعنی در مرحله ثبتنامها و ارزیابی صلاحیتها و مسائلی از این دست، شرایط جامعتر و علمی برای حضور همه اقشار مردم ذیل قانون اساسی فراهم شود و در این رهگذر قانون باید اصلاح شود.
این اصلاح باید به گونهای صورت پذیرد که حداکثر مردم بتوانند در این انتخابات حضور داشته باشند و در این راه، این انتخاب حداکثری باید با وجود کمترین موانع صورت پذیرد. این شرایط برابر باید در مرحله دوم یعنی در حال برگزاری انتخابات در قالب تحقق یافتن شرایطی یکسان نظیر مواردی همچون حق بهرهمندی از امکانات برابر برای تبلیغات انتخاباتی نیز مدنظر قرار گیرد و برابری تبلیغاتی برای کاندیداها در این قانون پیشبینی شود، چرا که این امکان وجود دارد که در مرحله اول که از آن یاد شد، قانونگذار شرایط عادلانهای را برای حضور حداکثری در انتخابات لحاظ کند اما در مرحله بعدی که برگزاری انتخابات و اصل مسابقه انتخاباتی است، شرایط لازم برای تحقق کامل رقابت برابر وجود نداشته باشد و کاندیداها برای شرکت در انتخابات و بهرهمندی از امکاناتی نظیر رسانه ملی و... با شرایط برابر روبرو شوند.
همچنین در این مورد میتواند در بحث نظارتهای انتخاباتی و جرائم مالی شائبههایی وجود داشته باشد، این مساله در مرحله سوم یعنی پس از انتخابات و مصادیقی نظیر رسیدگی به شکایت کاندیداها نیز باید دنبال شود و قانونگذار در اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری باید برای روشن شدن مصادیق و تقنین قوانین تلاش خود را مصروف دارد.
همچنین اصلاح قانون انتخابات میتواند در مواردی نظیر روشن ساختن مصادیق شرایط کاندیداها نظیر «رجل سیاسی» نیز نقش شفافسازی خود را ایفا کند و مجلس به عنوان قانونگذار اصلی باید وارد این میدان شود و مصادیق رجل سیاسی را روشن سازد، اما چون مفهوم رجل سیاسی یک مفهوم چندپهلو است با اصلاح قانون، شورای نگهبان دستش باز خواهد بود که نظر مجلس را مطابق قانون اساسی بداند یا نداند، اما از لحاظ آیین قانونگذاری به نظر میرسد مجلس کاملاً این صلاحیت را داراست که ابهامات قانون اساسی از جمله بحث رجل سیاسی را مرتفع سازد.
جای تردید وجود ندارد که زنان در جمهوری اسلامی میتوانند و باید طبق مبانی و اصول قانون اساسی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند و در این رهگذر هیچ تفاوتی میان نمایندگی مجلس، وزارت و یا ریاست جمهوری وجود ندارد و ماهیتاً وقتی زنان میتوانند در مجلس حضور یابند و به تصویب قوانین دست بزنند چرا نتوانند در عرصه ریاست جمهوری حضور یابند؟
دنياي اقتصاد:شاخص 28 هزار واحدی بورس؛ علتها و معلولها
«شاخص 28 هزار واحدی بورس؛ علتها و معلولها»عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است كه در آن ميخوانيد؛اکنون دیگر با قاطعیت نسبی میتوان ادعا کرد که اصلاحات اخیر در سیاستهای ارزی کشور، سیگنال مثبتی از جانب سرمایهگذاران ارزیابی شده و با امیدوار ساختن آنها نسبت به علمیتر و منطقیتر شدن سیاستهای اقتصاد کلان کشور، باعث شده است که در هفته ابتدایی مهرماه شاهد روانه شدن حجم انبوهی از سرمایهها به سمت خرید سهام در بورس باشیم. نتیجه آنکه بورس تهران، پاییز امسال را با ثبت رکوردی تاریخی آغاز کرد: دستیابی شاخص بورس به رکورد 28000 واحدی، بازدهی 1/6 درصدی بورس در هفته نخست پاییز و به ویژه ثبت رشد حدودا 1000 واحدی شاخص کل در طول دو روز (سهشنبه و چهارشنبه هفته جاری)؛ وضعیتی که حتی خوشبینترین کارشناسان بازار سهام هم انتظار آن را نداشتند.
این رکوردشکنی خیرهکننده، زمانی قابل تاملتر میشود که توجه کنیم مجموعه عوامل اقتصادی و نیز سیاسی موجود، باعث شده بودند که بازار سهام کشور در ششماهه نخست امسال یکی از کمرونقترین دورههای خود را سپری کند؛ به نحوی که میانگین بازدهی سرمایهگذاری در سهام در ششماهه نخست امسال فقط اندکی بیشتر از دو درصد بود (معادل رشد شاخص کل بورس).
بدون تردید، اگر روند رشد قیمت سهام به خوبی مدیریت شده و با روندی آهسته و پیوسته و به دور از شکلگیری حباب قیمتی ادامه یابد، بازار بورس کشور خواهد توانست بخشی از نقدینگی سرگردان موجود در بازارهایی مانند طلا و ارز را به سمت خود جذب کرده و از تلاطم قیمتی در این بازارها بکاهد. از طرف دیگر، در صورت استمرار روند صعودی شاخص بورس، میتوان به مساعد شدن فضا برای افزایش «عرضه اولیه» (IPO) سهام شرکتهای جدید در نیمه دوم سال امیدوار بود. به این ترتیب چه بسا برخی از شرکتهای خصوصی مختلفی که مدتهاست در صف ورود به بورس هستند، بتوانند در نیمه دوم امسال سهام خود را به بازار عرضه کنند. علاوه بر این، چه بسا سازمان خصوصیسازی هم بتواند بخشی از سهام شرکتهای دولتی را که در صف واگذاری به بخش خصوصی هستند، در نیمه دوم سال به فروش رسانده و در نتیجه بتوان امیدواری بیشتری داشت تا درآمد پیشبینیشده در بودجه دولت از بابت خصوصیسازی تحقق یابد.
اما در کنار همه اینها، به نظر میرسد که اگر
خواهان استمرار این روند صعودی در بورس سهام باشیم، لازم است ریشههای صعود
غیرمنتظره شاخص بورس در هفته ابتدایی مهرماه را بررسی کنیم:
به نظر
میرسد که کلیدیترین عامل رشد شاخص بورس در هفته اخیر، به سیاست هوشمندانه
اتخاذشده با هدف حرکت به سمت بازار ارز تکنرخی و جمع کردن بساط انبوه
ثروتهای بادآورده ناشی از وجود شکاف قیمتی 1200 تومانی بین قیمت دولتی و
قیمت بازار آزاد دلار مربوط میشود.
بدون تردید حرکت به سمت به رسمیت شناختن قیمت ارز در چارچوب عرضه و تقاضای شفاف، در کنار تشریفاتی شدن تدریجی نرخ ارز مرجع و منحصر کردن آن به برخی کالاهای بسیار خاص و کمتعداد، منجر به افزایش توجیه اقتصادی برای تولید و صادرات بسیاری از کالاها خواهد شد؛ مسالهای که واکنش فوری سرمایهگذاران و تحلیلگران بورس را به دنبال داشته و منجر به شکلگیری صف خرید برای سهام بسیاری از شرکتهای بورسی شده است.
علاوه بر این، اتخاذ سیاست اخیر در زمینه به رسمیت شناختن قیمت بازار آزاد ارز، سیگنال مثبتی در زمینه اصلاحات قریبالوقوع علمی و منطقی در مدیریت اقتصادی کلان کشور به شمار میرود؛ وضعیتی که به سرعت باعث شد بسیاری از سرمایهگذاران خوشبینی مناسبی نسبت به چشمانداز رونق مدیریت خردمندانه در اقتصاد کشور به دست آورند و تصمیم بگیرند سرمایههای خود را به سمت خرید سهام شرکتهای تولیدی مختلف روانه کنند. اما در کنار اینها، نباید از تاثیر محسوس تحولات دیپلماتیک بر شاخص بورس سهام غافل شد. سالهاست تحلیلگران و سرمایهگذاران بورس سهام تهران، نیمی از هوش و حواس خود را به تحولات حوزه سیاست خارجی اختصاص دادهاند. به این ترتیب طبیعی است که مواضع اخیر محمود احمدینژاد در نیویورک، به مثابه سیگنال مثبتی در عرصه دیپلماتیک ارزیابی شده و خوشبینی بیشتر سرمایهگذاران بورس سهام را به دنبال داشته باشد.
سخن آخر آنکه نگارنده امیدوار است با رونق بیشتر سیاستهای خردمندانه در اقتصاد کلان کشور و اتخاذ تصمیمات هوشمندانهتر در عرصه سیاست خارجی، شاهد استمرار رونق در بازار سهام باشیم؛ بازاری که در کلیه اقتصادهای مهم دنیا، نقشی استراتژیک در هدایت سرمایههای سرگردان به سمت فعالیتهای مولد اقتصادی بازی میکند.
گسترش صنعت:همه مزیتهای یک بازار جدید محمود دودانگه
«همه مزیتهای یک بازار جدید»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم محمود دودانگه است كه در آن ميخوانيد؛مرکز مبادله دارندگان و متقاضیان ارز این هفته در میان بیم و امیدهای فراوان راهاندازی شد، اما تجربه چهار روزی که گذشت، نه تنها از شدت نگرانیها کاست بلکه امید برای ساماندهی نظام عرضه و تقاضای ارز را افزایش داد.
این در حالی است که اساسا ایجاد مرکز مبادلات ارزی
ابتکار ارزشمندی است که در آن، مشمولان دریافت ارز زیر قیمت بازار آزاد
نیاز خود را از محل عرضههای صندوق توسعه ملی، عایدی ارز صادرکنندگان و
البته بخشی از درآمد نفتی کشور تامین میکنند. با این اوصاف میتوان گفت،
اتاق مبادلات ارزی مرجع و مرکزی است که میتواند گره از کار بازار ارز و
قیمتهایش بگشاید و از طریق سامانههایی که بانک مرکزی و بانکهای عامل،
سامانه ثبت سفارش سامانه گمرک را به یکدیگر متصل میکنند، انسجام و
یکپارچگی واردات و تخصیص ارز و ترخیص کالا و نظارت بر قیمتها را سروسامان
دهد و در نهایت بخش تجارت و تعاملات تجاری فعالان این بخش را از مزایای
حضور خود بهرهمند کند.
با توجه به همه آنچه گفته شد، میتوان اتاق ارز
را اتفاقی مبارک توصیف کرد و امید داشت با تداوم روند فعلی، اهداف پیشبینی
شده برای این بازار جدید محقق شود...
البته همه این توقعات، زمانی برآورده خواهد شد که تعامل موجود بین بانک مرکزی و دیگر بخشهای موثر در آن ادامه یابد؛ در چنین شرایطی است که پس از دوران گذار، بازار ارز به ثبات و تعادل دست مییابد و فعالان اقتصادی با اطمینان و توان پیشبینی، خواهند توانست کسب و کار خود را گسترش و رونق دهند.
از سوی دیگر، در صورتیکه تجربه اتاق ارز با موفقیت به نتیجه برسد، میتوان امیدوار بود که در مراحل بعدی، دیگر فعالان اقتصادی کشور که به ارز نیازمند هستند، وارد گود شوند و از مزایای این بازار بهره ببرند؛ از جمله این گروهها میتوان به بخش خدمات اشاره کرد.
اما درنهایت باید به این نکته هم اشاره کرد که اتاق ارز در ابتدای راه قرار دارد و پیشرفت آن در این روزهای سرنوشتساز چندان پرشتاب نخواهد بود؛ بنابراین باید صبور بود و منتظر ماند تا اهداف مورد نظر به تدریج محقق شوند، ضمن این که تعامل ایجادشده میان همه دستاندرکاران و اقبال متقاضیان و دیگر فعالان اقتصادی، خود نتیجه مثبتی است که در عمر کوتاه اتاق ارز به دست آمده است.
نکته دیگر اینکه به تدریج کالاهایی که مشمول اولویتهای تعیینشده در وزارت صنعت، معدن و تجارت برای دریافت ارز هستند، افزایش خواهند یافت و انتظار میرود دامنه کالاهای مشمول این طرح گسترش یابد.
با توجه به همه مزیتهای گفتهشده، میتوان امید داشت با تداوم روند مثبت فعلی و پایداری فعالان و متولیان اتاق ارز، بازارهای ارز و کالا به زودی و به سرعت ساماندهی شوند.